< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

1401/12/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طهارت/ بررسی حکم صب الماء در متنجس به بول صبی و شرائط آن/

بحث در کیفیت تطهیر چیزهایی بود که نجاست در آنها نفوذ می‌کند و قابل برای عصر نیست مثل: چوب، ظرفی که از گل ساخته شده، صابون، پنیر و مطلق حبوبات... این مساله از مسائل مهمی است که شدیدا محل ابتلا است مثلا اگر موشی در ظرف بزرگی از حبوبات یا برنجِ نم کشیده بیفتد چنانچه امکان تطهیر آن نباشد باید همه آن را دور بریزیم ولی اگر امکان تطهیر آن باشد دور ریختن آن اسراف و حرام است. فقها در حل این مساله و کیفیت تطهیر ظاهر یا باطن این اشیاء راه‌کارهای را ارائه نموده‌اند در این بین مرحوم استاد شیخ حسین حلی مطالب بسیار ارزنده‌ای را بیان نموده که ان شاء الله بیانات ایشان به عنوان استدراک در جلسات آینده بیان خواهد شد.

با این حال چیزهایی که رطوبت در آنها نفوذ می‌کند اگر چه در روایات حکم آن به نحو مطلق بیان نشده ولی حکم برخی از مصادیق آن در روایات بیان شده است مثل موش مرده‌ای که در آبگوشت افتاده و امام دستور دادند که آب را دور بریزید یا بمن یستحله بدهید و خوردن گوشت آن بعد از تطهیر مانعی ندارد با این که در فرض جوشیدن، آب نجس در گوشت نفوذ کرده است و یا راوی سوال نمود از موش مرده‌ای که در روغن منجمد افتاده و امام امر نمود به این که اطراف آن را بردارید و بقیه آن قابل برای استفاده است این در حالی است که روغن ولو این که جامد باشد بالاخره مرطوب است و اگر رطوبت منشا برای انتقال نجاست باشد باید همه روغن نجس شده باشد و قابل برای استفاده نباشد ولی در روایت حکم به جواز استفاده از بقیه آن شده است... از این روایات خاصه استفاده می‌شود که این امور هم قابل برای تطهیر هستند این روایات می‌تواند در حل مساله کار کشا باشد و موید این باشد که مطلق اشیایی که رطوبت در آن نفوذ می‌کند قابل برای تطهیر است.

مسألة 17: لا يعتبر العصر و نحوه فيما تنجّس ببول الرضيع و إن كان مثل الثوب و الفرش و نحوهما، بل يكفي صبّ الماء عليه مرّة على وجه يشمل جميع أجزائه، و إن كان الأحوط مرّتين[1] لكن يشترط أن لا يكون متغذّياً معتاداً بالغذاء، و لا يضرّ تغذّيه اتّفاقاً نادراً، و أن يكون ذكراً لا أُنثى على الأحوط[2] و لا يشترط فيه أن يكون في الحولين، بل هو كذلك ما دام يعدّ رضيعاً غير متغذّ، و إن كان بعدهما[3] كما أنّه لو صار معتاداً بالغذاء قبل الحولين لا يلحقه الحكم المذكور، بل هو كسائر الأبوال، و كذا يشترط[4] في لحوق الحكم أن يكون اللبن من‌ المسلمة، فلو كان من الكافرة لم يلحقه[5] و كذا لو كان من الخنزيرة.

ترجمه: در متنجس به بول صبی «بچه شيرخوار» فشار دادن و مانند آن برای خروج غساله لازم نيست اگر چه شیء متنجس لباس یا فرش و یا مانند آن باشد. بلكه يك دفعه ريختن آب بر آن به نحوى كه آب به جميع اطراف آن احاطه پیدا کند كافی است. اگر چه احوط استحبابی دو مرتبه ريختن آب است، لكن شرط است كه الف: بچه شیرخوار، معتاد به غذا خوردن نباشد و اگر گاهی اتفاقاً غذا بخورد در جریان حکم مزبور ضرری ندارد. ب: بچه شیرخوار، پسر باشد نه دختر علی الاحوط. در جریان حکم مزبور لازم نيست كه بچه كمتر از دو سال باشد بلكه ملاک شيرخوار بودن و غير متغذى بودن بچه است اگر چه سن بچه بیش از دو سال باشد ولی اگر بچه معتاد به غذا خوردن باشد چنانچه سن او کمتر از دو سال باشد حکم مزبور جارى نیست و بول او حکم بول غیر رضیع را دارد. ج: همچنین شرط است كه شير، از زنِ مسلمان باشد پس اگر زن شيرده كافر باشد يا بچه از شير خوك «یا سگ» خورده باشد، حكم مزبور جارى نيست.

حکم بول رضیع مفصلاً در مساله چهارم گذشت با این حال مرحوم سید در مساله 17 هم حکم آن را به مناسبت بحث عصر بیان نموده و می‌فرماید: در تطهیر متنجس به بول رضیع اولاً: ریختن آب بر آن «صب الماء» کفایت است و غسل لازم نیست. ثانیاً: عصر هم لازم نیست. در بول رضیع از جهات متعددی بحث است:

جهت اول: کفایت صب الماء

دلیل بر کفایت صب الماء، صحیحه حلبی و حسنه حسین بن ابی‌العلاء است که ملاک در حکم مزبور را صبی غیر متغذی بیان نموده است و طبق آن در متنجس به بول صبی، صب الماء کافی در حصول طهارت است. اما متن دو روایت:

حسنه حسین بن ابی العلاء: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ فِي حَدِيثٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الصَّبِيِّ يَبُولُ عَلَى الثَّوْبِ قَالَ تَصُبُّ عَلَيْهِ الْمَاءَ قَلِيلًا ثُمَّ تَعْصِرُهُ.[6]

صحیحه حلبی: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِعَنْ بَوْلِ الصَّبِيِّ؟ قَالَ تَصُبُّ عَلَيْهِ الْمَاءَ وَ إِنْ كَانَ قَدْ أَكَلَ فَاغْسِلْهُ غَسْلًا وَ الْغُلَامُ وَ الْجَارِيَةُ فِي ذَلِكَ شَرَعٌ سَوَاءٌ.[7]

جهت دوم: آیا در تطهیر متنجس به بول رضیع، تعدد صب الماء شرط است همچنان که در غیر رضیع تعدد غسل شرط است یا خیر؟ از مرحوم کاشف الغطاء نقل شده که در تطهیر بول رضیع دو مرتبه صب الماء لازم است. ایشان معتقد است که فرق بین رضیع و غیر رضیع تنها در صب و غسل است نه در تعدد غسل یا صب[8] بنابراین همچنان که در تطهیر بول غیر رضیع دوبار غسل

لازم است در تطهیر بول رضیع هم دوبار صب الماء لازم است.

لکن چون مستندی بر این قول ذکر نشده این کلام ئذیرفته نیست ضمن این که طبق حسنه حسین بن ابی‌العلاء و صحیحه حلبی، یکبار صب الماء کافی است زیرا در هر دو روایت امر به صب الماء شده و چون تحقق طبیعت به تحقق فردٍ مّا از افراد طبیعت است طبق این دو روایت یکبار صب الماء کافی است. مرحوم سید با توجه به فتوای مرحوم کاشف الغطاء احتیاط کرده و حکم استحبابی به تعدد صب الماء نموده است.

جهت سوم: آیا در تطهیر متنجس به بول رضیع، صب الماء لازم است یا نضح الماء هم کفایت می‌کند؟

مشهور فقها در تطهیر متنجس به بول رضیع صب الماء را معتبر دانسته‌اند طبق دو روایت فوق که عنوان صب الماء ذکر شده است با این بیان رشح الماء کافی در تطهیر متنجس به بول رضیع نیست و از امامیه کسی هم قائل بدان نشده و تنها از مرحوم علامه کفایت نضح الماء به عنوان یکی از اقوال اصحاب امامیه نقل شده ولی ذکری از قائل آن نشده است مستند این قول روایات ضعیف السندی است که از عامه نقل شده در این روایات در تطهیر متنجس به بول رضیع، عنوان نضح الماء ذکر شده است:

    1. روي عن علي ان النبي قال: يغسل الثوب من بول الجارية و ينضح بالماء من بول الغلام ما لم يطعم.[9]

    2. روى عن النبی أنه قال: بول الغلام ينضح عليه و بول الجارية يغسل. قال قتادة: هذا ما لم يطعما فإذا طعما غسل بولهما.[10]

    3. روی عن النبی في الرضيع ينضح بول الغلام و يغسل بول الجارية.[11]

    4. عن أم الفضل قالت: أتيت بالحسن و هو طفل يرضع الى رسول اللّٰه فأجلسه في حجره، فبال، فضربت بين كتفيه، فقال: ارفقي با بني، رحمك اللّٰه أو أصلحك اللّٰه، أوجعت ابني، قالت: قلت يا رسول اللّٰه اخلع إزارك و البس ثوبا غيره حتى اغسله، قال: انما يغسل بول الجارية و ينضح بول الغلام.[12]

جهت چهارم: ملاک در حکم مزبور آیا رضیع بودن است یا ملاک سن بچه است که باید کمتر از دو سال باشد؟

مرحوم ابن ادریس و صاحب روض الجنان و محقق کرکی در جامع المقاصد ملاک را دو سالگی بچه قرار داده‌اند چنان که در قرآن کریم هم زمان شیر دادن مادر تا دو سال بیان شده است ﴿وَ الْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ﴾ طبق این قول که معیار را دو سالگی قرار داده اگر بچه‌ای قبل از دو سالگی غذاخور شود صب الماء کافی در تطهیر متنجس به بول آن بچه است.

لکن طبق روایات معتبر ملاک در حکم مزبور صدق عنوان صبی غیر متغذی بیان شده است. طبق مفهوم شرط در کلام امام در صحیحه حلبی که فرمود: « تَصُبُّ عَلَيْهِ الْمَاءَ وَ إِنْ كَانَ قَدْ أَكَلَ فَاغْسِلْهُ غَسْلًا... » اگر صبی غذا خور باشد در متنجس به بول او غسل لازم است و روایات صب الماء شامل او نمی‌شود و به عکس اگر بچه شیرخوار باشد ولو این که سن او بیش از دو سال باشد صب الماء کافی در تطهیر متنجس به بول او است.

جهت پنجم: در متنجس به بول صبی عصر لازم نیست زیرا در صحیحه حلبی متنجس به بول صبی در مقابل متنجس به بول غیر صبی ذکر شده و در بول صبی حکم به صب الماء و در بول غیر صبی امر به غسل بالماء شده است. «تَصُبُّ عَلَيْهِ الْمَاءَ وَ إِنْ كَانَ قَدْ أَكَلَ فَاغْسِلْهُ غَسْلًا» مقتضای مقابله بین این دو آن است که عصر در متنجس به بول رضیع لازم نیست زیرا خروج غساله در غسل معتبر است اما این که در روایت حسین بن ابی العلاء امر به عصر شده فقها عمدتا امر به عصر را حمل بر استحباب نموده‌اند.

جهت ششم: حکم مزبور «صب الماء» در روایاتی که از امامیه نقل شده روی عنوان صبی رفته منوط به این که غذا خور نباشد. سوال این است آیا حکم مزبور تنها مختص به صبی است یا صبی خصوصیت ندارد و شامل صبیه یعنی دختر شیرخوار هم می‌شود. اکثر فقها گفته‌اند: حکم به صب الماء تنها اختصاص به بول صبی دارد و شامل صبیه نمی‌شود زیرا مورد دو صحیحه مزبور، صبی است و صبیه تحت اطلاقات روایاتی است که در متنجس به بول به نحو مطلق حکم به غسلتین نموده است و قدر متيقن از استثناء در حکم به غسلتین، بول صبی است.

در ذیل صحیحه حلبی عبارتی ذکر شده که برخی مثل صاحب حدائق و مرحوم صدوق و پدر بزرگوار ایشان از آن استفاده نموده‌اند که حکم مزبور شامل صبیه هم می‌شود و اما متن روایت:

اما متن صحیحه حلبی: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِعَنْ بَوْلِ الصَّبِيِّ؟ قَالَ تَصُبُّ عَلَيْهِ الْمَاءَ وَ إِنْ كَانَ قَدْ أَكَلَ فَاغْسِلْهُ غَسْلًا وَ الْغُلَامُ وَ الْجَارِيَةُ فِي ذَلِكَ شَرَعٌ سَوَاءٌ.[13]

در برداشت از ذیل روایت «وَ الْغُلَامُ وَ الْجَارِيَةُ فِي ذَلِكَ شَرَعٌ سَوَاءٌ» دو احتمال وجود دارد: احتمال اول این که این عبارت در مقام توضیح عبارت اول باشد «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ بَوْلِ الصَّبِيِّ قَالَ تَصُبُّ عَلَيْهِ الْمَاءَ» طبق این بیان در حکم به صب الماء بین غلام و جاریه یعنی بین صبی و صبیه فرقی نیست این برداشت موافق با قول صاحب حدائق و مرحوم صدوق و پدر بزرگوار ایشان است. احتمال دوم که احتمال قوی‌تری است این که عبارت مزبور قید برای جمله اخیر باشد یعنی عبارت «وَ إِنْ كَانَ قَدْ أَكَلَ فَاغْسِلْهُ غَسْلًا» طبق این برداشت، عبارت مزبور ربطی به حکم اول یعنی صب الماء که تنها برای رضیع ذکر شده ندارد وجه اقوائیت آن است در صدر روایت حکم بول صبی مطرح شده و در ذیل روایت حکم غیر صبی بیان شده است علی القاعده ضمیر به اقرب بر می‌گردد ضمن این که مراد از عبارت «الْغُلَامُ وَ الْجَارِيَةُ فِي ذَلِكَ شَرَعٌ سَوَاءٌ» غلام و جاریه غیر صبی است زیرا به پسر بچهِ شیر خوار یا دختر بچهِ شیر خوار، اطلاق غلام و جاریه نمی‌شود لذا این که فرمود: غلام و جاریه در حکم مساوی هستند شامل صبی و صبیه نمی‌شود و از آن نمی‌توان برداشت کرد که صبیه در حکم صب الماء مشترک با صبی است.

ضمن این که برخی گفته‌اند: طبق برخی از روایات بین بول رضیع و رضیعه فرق است از این جهت که شیری که دختر بچه می‌خورد منشأ آن مثانه مادر است ولی شیر پسر بچه از بازو و شانه‌های مادر خارج می‌شود طبق روایتی که از آقا امیرمومنان علی نقل شده که شیر دختر بچه از مثانه زن عبور می‌کند که در آن نجاست وجود دارد ولی شیر پسر بچه از منکب زن عبور می‌کند.

لکن این تعلیل نمی‌تواند منشا برای فرق بین بول صبی و صبیه باشد. زیرا به قول مرحوم استاد خویی اگر این امر منشا برای نجاست بول صبیه باشد باید حکم به نجاست شیر صبیه هم بکنیم ضمن این که عبور از مثانه هم نمی‌تواند منشا برای نجاست شیر باشد زیرا در آن استحاله حاصل شده است و اگر هم از محل بول عبور کند با استحاله یقینا طاهر می‌شود ضمن این که صرف عبور از مجرای بول هم نمی‌تواند منشا برای نجاست باشد زیرا مذی و ودی هم از مجرای بول خارج می‌شود ولی محکوم به طهارت است و الله اعلم. آری این روایت می‌تواند رهنمون به این باشد که بین بول پسر و دختر فرق است و اگر حکم به صب الماء در بول صبی ثابت شده باشد نمی‌توان حکم مزبور را به صبیه سرایت داد اما متن روایت:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ أَنَّ عَلِيّاً قَالَ: لَبَنُ الْجَارِيَةِ وَ بَوْلُهَا يُغْسَلُ مِنْهُ الثَّوْبُ قَبْلَ أَنْ تَطْعَمَ لِأَنَّ لَبَنَهَا يَخْرُجُ مِنْ مَثَانَةِ أُمِّهَا وَ لَبَنُ الْغُلَامِ لَا يُغْسَلُ مِنْهُ الثَّوْبُ وَ لَا بَوْلُهُ قَبْلَ أَنْ يَطْعَمَ لِأَنَّ لَبَنَ الْغُلَامِ يَخْرُجُ مِنَ الْعَضُدَيْنِ وَ الْمَنْكِبَيْنِ.[14]

ترجمه: شیر دختر بچه و بول او قبل از اینکه غذا خور شود نجس است و شستن لباس ملاقی با آن لازم است زیرا شیر او از مثانه مادر خارج می‌شود ولی شستن شیر و بول پسر بچه لازم نیست زیرا شیر پسر بچه از بازو و شانه‌های مادر خارج می‌شود.

قال السید ره: يشترط[15] في لحوق الحكم أن يكون اللبن من‌ المسلمة، فلو كان من الكافرة لم يلحقه[16] و كذا لو كان من الخنزيرة.

مرحوم سید می‌گوید: این که در بول صبی، صب الماء کافی است در صورتی است که شیر طاهر باشد ولی اگر شیر از زن کافر باشد و یا شیر خنزیر یا سگ باشد حکم مزبور جاری نیست و بول چنین بچه‌ای باید مثل بول غیر صبی دوبار غسل بالماء شود. در این جهت می‌توان به روایت سکونی هم استناد کرد که منشا عدم شمول حکم مزبور به صبیه، عبور شیر دخیر شیرخواز از مجرای بول ذکر شده است لذا اگر خروج از مثانه زن منشا برای عدم شمول حکم مزبور در مورد صبیه باشد به طریق أولی اگر از شیر زن کافر یا سگ یا خوک تغذیه شده باشد چون شیر آنها یقینا نجس است بول بچه‌ای که از چنین شیری تغذی شده چنین حکمی «صب الماء» را ندارد.

نتیجه در مورد بول صبی این که:

اولاً: صب الماء کافی است و نیازی به غسل بالماء نیست.

ثانیاً: باید صبی یعنی پسر باشد نه صبیّه.

ثالثا: مدار در حکم مزبور تغذیه به شیر است و اگر صبی شیرخوار نباشد حکم مزبور جاری نیست ولو این که سن او کمتر از دو سال باشد.

رابعاً: شیری محکوم به صب الماء است که طاهر باشد طبق این بیان حکم مزبور شامل شیرهای نجس مثل شیر زن کافر و سگ و خوک نمی‌شود و الحمد لله و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.


[1] لا يُترك. (الحكيم).
[2] قد تقدّم وجه عدم ترك هذا الاحتياط سابقاً. (آقا ضياء).
[3] لا يخلو من إشكال فلا يُترك الاحتياط. (الأصفهاني).
[4] على الأحوط، و الأظهر عدم الاشتراط. (الخوئي).
[5] الأقوى الإلحاق و إن كان الأحوط عدمه. (الإمام الخميني).على الأحوط و إن كان الإلحاق لا يخلو من قوّة. (الأصفهاني).و لكنّ الأقوى اللحوق، و كذا لو كان من الخنزيرة. (الحكيم).الأقوى الإلحاق، و كذا في لاحق الفرض. (الفيروزآبادي).على الأحوط. (الگلپايگاني).
[8] به نقل از صاحب جواهر ج6 ص189.
[9] سنن أبي داود 1: 103 حديث 377 و 378 و أيضا الأحاديث 374 و 375 و 376 و 379، المنهل العذب3: 246 255 عمدة القارئ 3: 13.
[10] مسند احمد ج1 ص76 و 97 و 137.
[11] مسند احمد ج1 ص76 و 97 و 137.
[12] مسند احمد ج6 ص339.
[15] على الأحوط، و الأظهر عدم الاشتراط. (الخوئي).
[16] الأقوى الإلحاق و إن كان الأحوط عدمه. (الإمام الخميني).على الأحوط و إن كان الإلحاق لا يخلو من قوّة. (الأصفهاني).و لكنّ الأقوى اللحوق، و كذا لو كان من الخنزيرة. (الحكيم).الأقوى الإلحاق، و كذا في لاحق الفرض. (الفيروزآبادي).على الأحوط. (الگلپايگاني).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo