< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفی اشرفی‌شاهرودی

1401/11/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طهارت/ کیفیت تعفیر در ظرف متنجس به ولوغ کلب/ کیفیت تطهیر ظرف متنجس به ولوغ خنزیر

 

المسألة الخامسه: يجب في الأواني...إذا تنجّست بالولوغ، التعفير بالتراب مرّة و بالماء بعده مرّتين

بحث امروز در ضمن چند امر به عرض می‌رسد:

امر اول: در صحیحه ابی‌العباس بقباق امام فرمود: در تطهیر ظرف متنجس به ولوغ کلب باید ابتدا غسل بالتراب و سپس غسل یا غسلتین بالماء نمود. «اغْسِلْهُ بِالتُّرَابِ أوّل مَرَّةٍ ثُمَّ بِالْمَاءِ مرّتین»[1] در این روایت در مورد تعفیر هم تعبیر به غسل شده با این که در صدق عنوان غسل حالت جریان مایع معتبر است از این جهت فقها در حل این مساله به تکاپو افتاده‌اند که چگونه می‌توان بین این دو امر را جمع نمود:

از یک طرف بنا است که خاک میکروب و قذارتی را که از لعاب دهان سگ به ظرف منتقل شده از بین ببرد و در علم روز هم ثابت شده که در لعاب دهان سگ میکروبی وجود دارد که تنها بوسیله خاک زائل می‌شود و به مقتضای آن باید ظرف ابتدا خاکمالی و بعد از آن مجدد با آب شسته شود.

از طرف دیگر اگر تعفیر با خاکِ خشک لازم باشد چرا در روایت تعبیر به غسل بالتراب شده است با این که در صدق عنوان غسل حالت جریان آن چیز معتبر است به طوری که اگر تعفیر با خاک خشک و بدون مخلوط کردن آب باشد و حالت روان نداشته باشد غسل بالتراب صادق نیست. مقتضای ذکر عنوان غسل آن است که خاک با آب به مقداری مخلوط شود که عنوان جریان بر آن صادق باشد لکن در این فرض دیگر خاک نقش اصلی را در زدودن میکروب موجود در لعاب دهان سگ ندارد. در جواب از این عویصه راه حل‌هایی ارائه شده است:

راه حل اول: تعبیر به غسل از باب تغلیب است از این جهت که بعد از غسل بالتراب، غسل بالماء مرتین، ذکر شده است و به لحاظ این که در شستن ظرف بوسیله آب، تعبیر به «غسل مرتین» شده از باب تغلیب، در مورد خاکمالی هم تعبیر به غسل بالتراب شده است «یا به تعبیر دیگر از باب مشاکلت غسل بالتراب با غسل بالماء، در مورد خاک هم تعبیر به غسل شده است چنان که در بحث دیروز گذشت» با این حال برخی از فقها من جمله مرحوم سید حکیم گفته‌اند: اطلاق غسل بالتراب به خاکمالی تنها و بدون مخلوط کردن آب به آن صحیح نیست.

راه حل دوم: غسل بالتراب در عبارت «اغْسِلْهُ بِالتُّرَابِ» از قبیل غسل به سدر و کافور در شستن میت است که مسمای کافور و سدر کافی است به این صورت که مقدار کمی سدر و کافور با آب مخلوط می‌شود تا آب از حالت اطلاق خارج نشود.

در اینجا هم باید مقدار کمی خاک در آب بریزند که تنها مسمای خاک صادق باشد و آب از حالت اطلاق و جریان «که در صدق مفهوم غسل معتبر است» خارج نشود و تنها قدری بو یا رنگ خاک را به خود بگیرد. طبق این راه حل، درست است که به جهت حالت جریان، عنوان غسل بر آن صادق است. ولی بنا است که به کمک خاک میکروب‌های دهان سگ از ظرف متنجس به ولوغ کلب زائل شود و با شستن ظرف به این کیفیت که تنها مسمای خاک صادق باشد این غرض حاصل نمی‌شود.

راه حل سوم: ابتدا ظرف را خاک‌مالی کنند و بعد مقداری آب در خاک بریزند و گل‌مال کنند تا عنوان غسل بالماء بر آن صادق باشد چنان که مرحوم سید همین قول را از باب احتیاط اختیار نموده است.

راه حل چهارم: این راه حال را مرحوم استاد خویی و مرحوم استاد شیخ حسین حلی ارائه نموده‌اند که باء در عبارت «اغْسِلْهُ بِالتُّرَابِ» به معنای استعانت است. طبق این تفسیر ابتدا باید خاک را به همراه مقدار کمی آب در ظرف متنجس به ولوغ کلب بریزند و ظرف را گل‌مال کنند و بعد از آن مجدد آب در ظرف بریزند و گلِ موجود در ظرف را کاملاً خارج کنند اگر چنین کنند عنوان غسل بالتراب حقیقتا صادق است و صحیح است بگوییم ظرف با استعانت از خاک شسته شد مثل کسی که می‌خواهد سر خود را با صابون یا سدر بشوید که متعارف است ابتدا صابون یا شامپو و یا سدر را با قدر مختصری آب مخلوط کرده و به سر می‌زند و سپس سر خود را با آب می‌شوید در اینجا صادق است بدون تکلف بگوییم: با صابون یا شامپو و یا سدر سرس را شست. در ما نحن فیه هم باید چنین عمل کند و بعد از دستور العمل فوق، ظرف را دو بار دیگر با آب بشوید تا غسلتین هم محقق شود.

اشکالی که در این تقریب وجود دارد این است که ظرف سه مرتبه با آب شسته می‌شود مرتبه اول آبی است که خاکِ‌گلی ظرف را زائل می‌کند و دو مرتبه دیگر هم برای تحقق غسلتین بعد از تعفیر است با این که طبق روایت بقباق دو مرتبه غسل بالماء کافی است نه سه مرتبه.

مرحوم استاد خویی در جواب از این شبهه می‌گوید: شستن ظرف بعد از خاک‌مالی عرفاً یک مرتبه شستن با خاک محسوب می‌شود و غسل مستقلی نیست تا گفته شود ظرف مجموعا سه مرتبه با آب شسته شده است.

امر دوم: آیا آهك و سنگ‌ریزه «رمل» و مانند آن، كفايت از تعفیر بالتراب می‌کند؟ آیا بین اقسام خاک فرق است؟

المسألة الخامسه: ... فلا يكفي عنه الرماد و الإشنان و النورة و نحوها؛ نعم، يكفي الرمل[2] و لا فرق بين أقسام التراب.

مرحوم سید می‌فرماید: ماليدن چيز ديگر غير از خاك مثل: خاكستر و آهك و مانند اينها كفايت از تعفیر به خاک نمى‌كند. آری رمل كفايت مى‌كند و در خاک نیز فرقى بین اقسام مختلف خاك نيست.

کفایت اقسام مختلف خاک

هر آنچه بر آن خاک صادق باشد به انواع و اقسام و رنگ‌های مختلف آن، خاکمالی با آن کفایت است به مقتضای اطلاق صحیحه بقباق که فرمود: «اغْسِلْهُ بِالتُّرَابِ» و بین اقسام مختلف خاک فرقی نگذاشت چه خاک قرمز باشد یا سفید و یا حتی خاک ارمنی. لذا مرحوم سید هم می‌فرماید: «لا فرق بين أقسام التراب

بررسی کفایت شِن از خاک در تطهیر ظرف متنجس به ولوغ کلب

مرحوم حکیم در توضیح کلام مرحوم سید در کفایت شِن از خاک می‌گوید: علت آن این است که شِن جزء زمین است و به سجده یا تیمم بر شِن هم سجده و تیمم بر زمین صادق است. طبق این کلام تعفیر با شن هم كفايت مى‌كند.

اشکال استاد اشرفی

درست است که رمل «سنگ‌ریزه» جزء زمین است و طبق اطلاق آیه شریفه ﴿فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا﴾ هر آنچه بر آن زمین صادق باشد تیمم و سجده بر آن صحیح است ولی این چه ربطی دارد به ما نحن فیه که حکم مزبور روی عنوان خاک رفته است. درست است که به شن و ماسه و امثال آن اطلاق زمین می‌شود ولی اطلاق خاک نمی‌شود طبق این بیان کلام مرحوم سید که فرمود: «كفي الرمل» صحیح نیست.

بررسی کفایت نوره از خاک

برخی گفته‌اند که اثر نوره در گنده‌زدایی و ضد عفونی بیشتر از خاک است لذا اگر کسی برای تطهیر ظرف متنجس به ولوغ کلب در عوض خاک از نوره استفاده کند کافی است.

اشکال استاد اشرفی

این حرف ناتمام است زیرا اولاً مورد نص خاک است. ثانیاً از نظر پزشکی هم ثابت شده که در آب دهان سگ میکروب‌هایی

است که تنها بوسیله خاک از بین می‌رود از طرفی معلوم نیست که نوره آن خاصیت را داشته باشد اگر چه فی نفسه در از بین بردن قذارات قدرت زیادی دارد ولی بر اساس نص روایت نمی‌توان به نوره و امثال آن تعدی نمود.

و المراد من الولوغ شربه الماء أو مائعاً آخر بطرف لسانه، و يقوى[3] ، [4] إلحاق لطعه الإناء بشربه؛ و أمّا وقوع لعاب فمه، فالأقوى فيه عدم اللحوق[5] و إن كان أحوط بل الأحوط إجراء الحكم المذكور في مطلق‌ مباشرته ولو كان بغير اللسان من سائر الأعضاء حتى وقوع شعره أو عرقه في الإناء.

امر سوم: مراد از ولوغ کلب چیست؟

اهل لغت تفاسیر مختلفی از ولوغ نموده‌اند: مصباح اللغه به معنای آب خوردن سگ از ظرف تفسیر نموده و صاحب صحاح اللغه تفسیر به شرب بوسیله سرِ زبان نموده است «شرب الماء بطرف لسانه» در قاموس اللغه هم همین تفسیر ذکر شده و تفسیر دیگری نیز اضافه شده که تکان دادن زبان سگ در ظرف آب باشد. علاوه بر این، تفاسیر دیگری هم توسط اهل لغت ارائه شده که همگی به یک معنی بر می‌گردد که همان نوشیدن آب بوسیله اتصال دهان سگ به ظرف آب باشد.

مرحوم سید در تفسیر ولوغ می‌فرماید: سگ با زبان خود آب یا مایع دیگری را وارد دهان کند «این همان تفسیر صحاح اللغه است» و اقوى آن است که ليسيدن سگ از ظرف هم در حکم ملحق به ولوغ کلب باشد این امر مقتضای ارتکاز عرفی است در سرایت حکم ولوغ به لیسیدن سگ و اما اگر لعاب دهان سگ «بدون این که دهانش را به آب بزند» در ظرف آب بیفتد مرحوم سید می‌فرماید: حكم مذكور جارى نيست اگر چه احوط است، بلكه احوط اجراى حكم در مطلق اصابت هر یک از اعضای بدن سگ با ظرف است. احتیاط مزبور حتى در افتادن مو و ريختن عرق سگ هم در ظرف آب جاری است.

مرحوم علامه در منتهی می‌فرماید: ملاک در ولوغ، صدق عنوان فضل الماء است لذا به هر طریقی که دهان سگ به ظرف آب برخورد کند و آب دهان سگ منتقل به ظرف شود حکم تعفیر ثابت است چه سگ از ظرف آب بخورد و چه آن را بلیسد ولو این که ظرف خالی و بدون آب باشد در همه این امور حکم مزبور جاری است از این جهت که لعاب دهان سگ ملاقات با ظرف کرده و همان ملاک و اثری که در ولوغ کلب است به ارتکاز عرفی اگر دهان سگ به ظرف برخورد کند در این موارد هم ثابت است با توجه به این که از نظر علمی هم ثابت شده که در دهان سگ میکروبی است که تنها با خاک زائل می‌شود.

در مقابل مرحوم استاد خویی جمود بر لفظ نص نموده و می‌فرماید: در روایت تعبیر به فضل مائه شده است یعنی ته مانده از مایع داخل ظرف و این در صورتی صادق است که سگ از ظرف آب بخورد و ته مانده آب در ظرف باقی بماند ولی در لیسیدن و یا ریختن لعاب دهان سگ بدون اتصال دهان با ظرف، عنوان فضل الماء صادق نیست.

بنابراین مورد نص فضل مائه است از طرفی ما عالم به ملاکات احکام نیستیم و ممکن است در ته مانده سگ اثری باشد که در لعاب و لیسیدن سگ نباشد.

مشهور هم حکم به عدم الحاق لعاب سگ به حکم مزبور نموده‌اند.با این حال برخی از فقها در اشکال به مرحوم استاد خویی گفته‌اند: چطور اگر سگ زبان خود را به آب بزند و بدین وسیله آب بخورد حکم مزبور «تعفیر و غسلتین» در مورد ظرف ملاقی با این آب جاری است با این که زبان سگ مستقیما به ظرف آب نخورده است ولی اگر سگ مستقیما زبان خود را به ظرف بزند و آن را بلیسد حکم مزبور جاری نیست با این که دومی که سگ مستقیم زبان خود را به ظرف ‌زده أولی به خاکمالی نسبت به مورد اول است.

این بزرگان کأنّ تنقیح مناط نموده‌اند که همان اثری که در فضل مائه نسبت به ظرف ثابت است در مرتبه بالاتر از آن یعنی لیسیدن ظرف هم ثابت است. آری طبق روایت فقه رضا می‌توان حکم مزبور را تسری به موارد فوق داد زیرا در آن عنوان وقوع کلب در آب آمده و به اطلاق شامل همه امور فوق و بلکه شامل ملاقات همه اعضای بدن سگ با ظرف آب می‌شود و طبق آن در همه موارد فوق و نیز ملاقات اعضای دیگر سگ با ظرف آب حکم به تعفیر و غسلتین ثابت است. لکن اعتماد بر آن ممکن نیست لضعف سنده.

امر چهارم: آیا در ملاقات اعضای دیگر بدن سگ غیر از دهان و زبان، حکم تعفیر ثابت است؟

قال السید ره فی العروه: بل الاحوط اجراء الحکم المذکور در مطلق المباشره.

مرحوم سید می‌فرماید: احتیاط آن است در سایر اجزای بدن سگ نیز همین حکم جاری باشد این مطلب خیلی عجیب است که مو و عرق سگ یا اعضای دیگر بدن سگ «غیر زبان و دهان» اگر ملاقات با ظرف کند باز هم حکم تعفیر و غسلتین ثابت باشد این قول مستندی ندارد مگر روایت فقه الرضا که فرمود: اگر بدن سگ اصابت به ظرف کند و عنوان اصابت صادق باشد باید سه مرتبه آن را بشویند یک‌مرتبه با خاک و دو مرتبه با آب.

مرحوم شیخ مفید و مرحوم نراقی و مرحوم صدوقین رحمهما الله و مرحوم صاحب ریاض حکم مزبور را در سایر اعضای سگ توسعه داده‌اند مرحوم علامه در نهایه در مقام استدلال بر این قول می‌فرماید: بدن سگ بدتر از زبان سگ است زیرا زبان سگ به جهت باز بودن دهان بیشتر از اوقات بیرون از دهان است و هوا در آن جریان دارد و بواسطه جریان پیوسته بزاق دهانش تمیزتر و لطیف‌تر از اعضای دیگر سگ است «فيكون باقي أعضاءه أولى بالحكم المذكور» لذا اگر ملاقی با زبان سگ چنین حکمی داشته باشد در سایر اعضاء هم به طریق اولی حکم مزبور جاری است با توجه به این که سگ نجس العین است.

لکن این استدلال پذیرفته نیست و چیزی شبیه به استحسانات عقلی است و دلیلی بر الحاق سایر اعضای بدن سگ به ولوغ سگ نداریم و اما حکم مرحوم سید به احتیاط شاید به جهت عدم مخالفت با کسانی باشد که حکم به توسعه نموده‌اند.

امر پنجم: ولوغ خنزیر

المساله السادسه: يجب في ولوغ الخنزير غسل الإناء سبع مرّات و كذا في «موت» الجرذ و هو الكبير من الفأرة البرّيّة، و الأحوط في الخنزير التعفير قبل السبع أيضاً [6] لكن الأقوى عدم وجوبه.

ترجمه: در ظرف متنجس به ولوغ خنزیر «خوك» هفت مرتبه شستن واجب است همچنين موش مرده صحرايى که در ظرف آب افتاده است. احوط در ولوغ خوك، آن است که قبل از هفت مرتبه شستن، خاك مالى هم بشود لكن اقوى عدم وجوب است.

در ظرف ملوث به ولوغ خنزیر «خوک» هفت مرتبه شستن لازم است ولی خاکمالی لازم نیست و دلیلی هم بر تعفیر نداریم لکن مرحوم شیخ طوسی خنزیر را در حکم به تعفیر و غسلتین ملحق به سگ نموده است از این جهت که اولاً: در برخی از کتب اهل لغت اطلاق سگ بر خنزیر شده است. ثانیاً روایاتی که در آن حکم به تطهیر ثلاث مرات شده به اطلاق شامل ظرف متنجس به ولوغ خنزیر نیز می‌شود.

جواب مرحوم استاد خویی

اگر هم در برخی از کتب اهل لغت اطلاق سگ بر خنزیر شده باشد این استعمال مجازی است نه حقیقی. زیرا اینها دو حیوان مختلف هستند و در آثار و خلقت تفاوت دارند و صرف این که در لغت یکی در عوض دیگری استعمال شده، نمی‌تواند منشأ برای تسرّی احکام جاری در مورد سگ به خنزیر باشد و اما این که فرمودید: روایاتی که به نحو مطلق حکم به تطهیر ثلاث مرات در ظروف به نحو مطلق نموده به اطلاق شامل ظرف متنجس به ولوغ خنزیر هم می‌شود این کلام صحیح است این در صورتی صحیح است که دلیل خاص نسبت به خصوص ظرف ملوث به ولوغ خنزیر وارد نشده باشد و الا ظرف ملوث به ولوغ خنزیر از روایاتی که حکم به غسل ثلاث مرات نموده تخصیص می‌خورد و چون در مساله دلیل خاص داریم که صحیحه علی بن جعفر باشد این روایت می‌تواند مقید روایات مطلق باشد.

صحيحه على بن جعفر: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَمْرَكِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ فِي حَدِيثٍ قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنْ خِنْزِيرٍ شَرِبَ مِنْ إِنَاءٍ كَيْفَ يُصْنَعُ بِهِ قَالَ يُغْسَلُ سَبْعَ مَرَّاتٍ.[7]

روایت مزبور منشا شده که بسیاری از فقها از جمله مرحوم علامه و مرحوم شهید در شرح لمعه خصوصا صاحب مدارک که تنها به روایت صحیح اعلایی عمل می‌کند همگی فتوی داده‌اند به لزوم غسل سبع مرات ظرف متنجس به ولوغ خنزیر، در این روایت چون اسمی از تعفیر نیامده مرحوم صاحب عروه هم فتوی به تعفیر نداده است. ولی از باب این که با مرحوم شیخ در حکم لزوم به تعفیر مخالفت ننموده باشد حکم به احتیاط تعفیر داده است فقال: «و الأحوط في الخنزير التعفير قبل السبع أيضاً[8] لكن الأقوى عدم وجوبه.» ولی با توجه به این که سگ و خنزیر دو قسم از حیوانات هستند و در آثار و خلقت ظاهری هم با هم تفاوت دارند و مثل سمک نیستند که به همه ماهی‌ها اطلاق سمک بشود لذا نمی‌توان حکم تعفیر را سرایت به خنزیر داد و اطلاق مجازی کلب بر خنزیر هم نمی‌تواند موجب برای اشتراک در حکم باشد.

اما علت این که برخی غسل واحد را کافی دانسته و تعدد به سبع مرات را قبول ننموده‌اند مستند آنان ادله عامه‌ای است که در تطهیر مطلق نجاسات وارد شده است این کلام هم صحیح نیست با توجه به این که دلیل خاص « صحیحه فوق» در مورد خنزیر وارد شده و این روایت می‌تواند مقید اطلاقات روایاتی باشد که امر به غسل در مطلق نجاسات نموده است. با این حال مرحوم محقق در بعض کتب خود غسل سبع مرات را حمل بر استحباب نموده است زیرا در صدر همین روایت سوال شد از لباسی که با خنزیر ملاقات کرده و امامدر جواب فرمود: آن را بشوید و صحبتی از تعدد غسل ننمود از طرفی امر به طبیعت به اولین فرد از افراد آن محقق می‌شود از این کلام استفاده می‌شود که در تطهیر لباس ملاقی با خنزیر غسل واحد کفایت است و غسل سبع مرات در روایات دیگر حمل بر استحباب می‌شود.

لکن استناد به صدر این روایت برای کفایت غسل واحد پذیرفته نیست و کم لطفی است با توجه به این که در ذیل همین روایت در خصوص ظرف متنجس به ولوغ خنزیر امر به غسل سبع مرات شده است لذا اگر هم بگوییم اطلاق در صدر شامل ظرف ملوث به ولوغ خنزیر می‌شود مقید به ذیل روایت می‌شود ضمناً مورد صدر، لباس ملاقی با خنزیر است و بحث ما در ظرف ملاقی با ولوغ خنزیر است و قیاس لباس با اناء هم صحیح نیست زیرا اناء مربوط به خوردن است و امر در آن اشد از لباس است از این جهت که منشأ سرایت بیماری در ظروف بیش از لباس است.

 


[2] الامام الخميني: لا يخلو من إشكال‌. الخوئي: الظاهر أنّه لا يكفي. ‌مكارم الشيرازي: الظاهر عدم كفايته.
[3] الخوئي: في القوّة إشكال؛ نعم، هو الأحوط‌.
[4] الگلپايگاني: لا يُترك الاحتياط فيه بالجمع بين التعفير و غسل ثلاث مرّات في الماء القليل‌.الإمام الخميني: في القوّة تأمّل، و لا يُترك الاحتياط بإلحاقه بل بإلحاق وقوع لعاب فمه.
[5] الحكيم: بل اللحوق أقوى.
[6] مكارم الشيرازي: بل الاحتياط فيه ضعيف، لعدم صدق عنوان الكلب عليه و بطلان القياس‌.
[8] مكارم الشيرازي: بل الاحتياط فيه ضعيف، لعدم صدق عنوان الكلب عليه و بطلان القياس‌.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo