< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

1401/09/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی شرائط تطهیر در آب قلیل/ بررسی لزوم عصر در تطهیر بوسیله آب قلیل/

قال السید ره فی العروه: يشترط في التطهير به «الماء» أمور: بعضها شرط في كل من القليل و الكثير و بعضها مختص بالتطهير بالقليل: أما الأول... و أما الثاني: فالتعدد في بعض المتنجسات كالمتنجس بالبول و كالظروف و التعفير كما في المتنجس بولوغ الكلب و العصر في مثل الثياب و الفرش و نحوها مما يقبله و الورود أي ورود الماء على المتنجس دون العكس على الأحوط‌.

در تطهیر متنجس بوسیله آب، چند چیز شرط است برخی از شرائط مربوط به مطلق آب اعم از آب قلیل و آب کثیر است که بحث از آن گذشت و برخی مختصّ به آب قلیل است. یکی از شرائط تطهیر با آب قلیل؛ عصر است یعنی فشردن در چیزهایی که قابلیت فشردن را دارند. مرحوم استاد خویی معتقد است که در مفهوم غَسل «شستن» عَصر نهفته شده است و در عرف هم اگر به کسی بگویند: لباست را بشوی؛ مراد آن است که آب را به داخل لباس برسان و با فشار دادن قذارت و نجاست را از آن خارج کن و اگر فرد روی چیزی که قابلیت فشردن را دارد مثل لباس و پتو و امثال آن؛ صرفا آب بریزد و آن را فشار ندهد تا قذارت و نجاست داخل آن خارج شود عند العرف غسل شمرده نمی‌شود.

سوال این است که آیا در تطهیر چیزهایی که قابلیت عصر را دارند؛ عصر معتبر است یا خیر صرف ریختن آب بر روی آن کافی در تحصیل طهارت است؟ و بر فرض اعتبار عصر آیا فرق است بین آب قلیل و آب کثیر؟ و در فرض عدم اشتراط عصر در آب کثیر آیا بین آب جاری و آب باران و آب کر فرق است یا خیر؟

بحث را در دو مقام بررسی می‌کنیم: مقام اول در اصل اعتبار عصر است که آیا عصر در حصول طهارت نسبت به چیزی که قابلیت عصر را دارد معتبر است یا خیر؟ مقام دوم در مقتضای اصل عملیه است که اگر نتوانستیم از روایات یا از مفهوم غسل، شرطیت عصر را استفاده کنیم در فرض شک در اعتبار عصر، مقتضای قاعده و اصول عملیه چیست؟

مقام اول: اعتبار عصر در مفهوم غَسل

مدّعای مرحوم استاد خویی آن است که در مفهوم غَسل، عَصر نهفته شده است شاهد بر این امر روایاتی است که غسل را در مقابل صب الماء یا نضح الماء قرار داده است از تقابل بین این دو استفاده می‌شود که عصر غیر از صب الماء است و اگر فرد صرفا روی لباس متنجس آب بریزد غسل محقق نخواهد شد. البته فرض مساله نسبت به چیزهایی است که امکان عصر در آنها باشد مثل لباس و پتو و فرش ولی در شستن مثل دست و صورت و بدن و اشیائی که عصر در آنها معنی ندارد در این موارد عصر قطعا معتبر نیست.

اگر ثابت شد که در مفهوم غَسل، عصر نهفته شده است دیگر نیازی نیست که لزوم عصر را با دلیل شرعی ثابت کنیم. ثمره این کلام آن است که اگر لزوم عصر با دلیل شرعی ثابت شود اعتبار عصر دائر مدار دلیل است هر کجا امر به عصر شده باشد در همانجا حکم به لزوم عصر می‌کنیم و در غیر آن مورد حکم به عدم لزوم عصر می‌کنیم. ولی اگر بگوییم عصر در مفهوم غسل نهفته شده است می‌توان حکم به لزوم عصر در همه چیزهای کرد که قابل برای عصر هستند ضمن این که عند العرف هم عصر و فشردن در تحقق غسل معتبر است اعم از این که آن چیز از نجاسات حقیقیّه شرعیّه باشد مثل لباس ملوث به بول یا غائط یا از قذارت وهمیه باشد مثل لباسی که در بیمارستان مجاور لباس مریض به مرض مسری قرار گرفته و از این جهت فرد آن را می‌شوید حتی در چنین موردی هم عصر و فشردن لباس عند العرف معتبر در تحقق غسل است و اگر کسی صرفا روی آن آب بریزد غسل و تطهیر محقق نمی‌شود و در حصول طهارت در نجاسات شرعیه یا رفع قذارات در قذارات عرفیه یا وهمیه باید آب را به داخل آن برساند و آن را فشار دهد تا کثافات و میکروب‌ها از آن خارج شود.

مرحوم استاد خویی برای تایید این مطلب استناد به برخی از روایات هم نموده است در این روایات غسل در مقابل نضح الماء یا صب الماء واقع شده است از تقابل بین این دو فهمیده می‌شود که در مفهوم غسل چیزی مازارد بر ریختن آب معتبر است اما برخی از این روایات:

صحيحه البقباق: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنِ الْفَضْلِ أَبِي الْعَبَّاسِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ إِذَا أَصَابَ ثَوْبَكَ مِنَ الْكَلْبِ رُطُوبَةٌ فَاغْسِلْهُ وَ إِنْ مَسَّهُ جَافّاً فَاصْبُبْ عَلَيْهِ الْمَاءَ.[1]

مصححة حلبي: وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ‌ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ بَوْلِ الصَّبِيِّ قَالَ تَصُبُّ عَلَيْهِ الْمَاءَ فَإِنْ كَانَ قَدْ أَكَلَ فَاغْسِلْهُ بِالْمَاءِ غَسْلًا وَ الْغُلَامُ وَ الْجَارِيَةُ (فِي ذَلِكَ) شَرَعٌ سَوَاءٌ.[2]

صحيحة بزنطی: مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِيسَ فِي آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ الْجَامِعِ لِأَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْبَوْلِ يُصِيبُ الْجَسَدَ قَالَ صُبَّ عَلَيْهِ الْمَاءَ مَرَّتَيْنِ فَإِنَّمَا هُوَ مَاءٌ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الثَّوْبِ يُصِيبُهُ الْبَوْلُ قَالَ اغْسِلْهُ مَرَّتَيْنِ.[3]

بنابراین در مفهوم غَسل، عصر معتبر است و این امر اختصاص به تطهیر نجاسات حقیقیه مثل خون و بول ندارد بلکه شامل نجاسات حکمیه مثل برخورد لباس با سگ و قذارات وهمیه مثل مجاورت لباس فرد با لباس بیمار به مرض مسریّه نیز می‌شود حال اگر قبول کنیم که در مفهوم غسل؛ عصر نهفته شده که به قول معروف نعم الوفاق و نور علی نور ولی اگر نپذیریم و احتمال اعتبار عصر را در مفهوم غسل بدهیم بحث در مقام دوم مطرح می‌شود که مقتضای اصل عملی در ما نحن فیه چیست؟

مقام دوم: مقتضای اصول عملیه در اعتبار و عدم اعتبار عصر در تحقق غَسل.

طبق ادله‌ای که حکم به تنجس ملاقی نجس نموده لباس ملاقی با نجس یقینا نجس است حال اگر متنجس را بدون عصر بشوییم شک داریم که آیا طهارت حاصل شده یا خیر؟ منشا شک آن است که احتمال می‌دهیم در تطهیر متنجس علاوه بر شستن با آب؛ عصر هم معتبر باشد. در صورت شک در حصول طهارت استصحاب بقاء نجاست را جاری می‌کنیم و نتیجه آن نجاست لباسی است که بدون عصر شسته شده و لازمه آن لزوم اعتبار عصر است.

در جریان إستصحاب حکم کلی؛ مسأله مبنایی است. برخی مثل مرحوم سیدنا الأستاد تبعاً للنراقی ره در جریان استصحاب حکم کلی تشکیک نموده و قائل به عدم صحت جریان در آن شده‌اند از این جهت که إستصحاب بقاء حکم مجعول در احکام کلی همیشه معارض است با إستصحاب عدم جعل؛ زیرا درست است که مثلا اصل نماز جمعه در زمان رسول الله یقیناً واجب بوده و الآن شک در بقاء آن داریم لکن شک در اصل استمرار این حکم هم داریم. قدر مسلّم از وجوب نماز جمعه تشریع آن در زمان رسول الله بوده است ولی در جعل این حکم نسبت به زمان غیبت و استمرار آن هم شک داریم. بنابراین إستصحاب بقاء وجوب معارض است با استصحاب عدم جعل استمرار.

به هر حال اولاً مقتضای تقابل غسل و صب الماء در روایات آن است که بین این دو فرق است طبق این بیان در تحقق غسل صِرف ریختن آب بر روی متنجس کافی در تطهیر آن نیست. اگر این را پذیرفتیم که نعم الوفاق و اگر هم نپذیریم مقتضای اطلاق ادله‌ای که حکم به تنجس ملاقی با نجس نموده، تنجس ملاقی نجس است تا زمانی که یقین به طهارت حاصل شود. لذا اگر متنجس را بدون عصر بشوییم شک داریم که آیا طهارت حاصل شده یا خیر؛ در صورت شک در حصول طهارت، مقتضای استصحاب بقاء نجاست است و با جریان استصحاب که اصل موضوعی است نوبت به برائت نمی‌رسد. لذا نمی‌توان گفت: چون در تحقق غسل بوسیله شستن بدون عصر شک داریم برائت از وجوب العصر جاری می‌کنیم. مرحوم استاد خویی برای اعتبار عصر در حصول طهارت چند روایت را هم به عنوان مویّد ذکر نموده است:

    1. حسنة حسين بن ابى علاء: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ فِي حَدِيثٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الصَّبِيِّ يَبُولُ عَلَى الثَّوْبِ؟ قَالَ تَصُبُّ عَلَيْهِ الْمَاءَ قَلِيلًا ثُمَّ تَعْصِرُهُ.[4]

مفاد روایت: راوی سوال نمود از لباسی که بچه روی آن بول کرده است. امام در جواب تصریح نمود به این که علاوه بر شستن آن عَصر هم لازم است. لکن به این روایت نمی‌توان در ما نحن فیه تمسک نمود زیرا مراد از صبی به قرینه صدر روایت بچه شیرخوار است در صدر روایت امام امر به صب الماء نمود و فرمود: بول به منزله آب است: «صُبَّ عَلَيْهِ الْمَاءَ مَرَّتَيْنِ فَإِنَّمَا هُوَ مَاءٌ» این مساله اجماعی است که تغسیل بول بچه شیرخوار واجب نیست و امر به غسل و نیز عصر در این روایت نهایتا حمل بر استحباب در لباس ملوث به بول صبی می‌شود لذا از این روایت نمی‌توان استفاده کرد که عصر در تحقق غسل معتبر است از این جهت مرحوم استاد خویی این روایت را به عنوان موید ذکر نموده است چنان که دو روایت بعد را هم به عنوان موید ذکر نموده است لضعف سندهما.

    2. فِقْهُ الرِّضَا: وَ إِنْ أَصَابَ بَوْلٌ فِي ثَوْبِكَ فَاغْسِلْهُ مِنْ مَاءٍ جَارٍ مَرَّةً وَ مِنْ مَاءٍ رَاكِدٍ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ اعْصِرْهُ‌. آدرس

    3. عَنْ عَلِيٍّ أَنَّهُ قَالَ فِي الْمَنِيِّ يُصِيبُ الثَّوْبَ يَغْسِلُ مَكَانَهُ فَإِنْ لَمْ يَعْرِفْ مَكَانَهُ وَ عَلِمَ يَقِيناً أَنَّهُ أَصَابَ الثَّوْبَ غَسَلَ الثَّوْبَ كُلَّهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ يَعْرِكُ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَ يَغْسِلُ وَ يَعْصِرُ وَ كَذَلِكَ قَالَ عَلِيٌّ فِي الْمَذْيِ يُصِيبُ الثَّوْبَ‌.[5]

در این دو حدیث برای رفع نجاست عصر را اعتبار نموده است بنابراین اگر فرضاً در مفهوم و معنای غسل عصر اعتبار نشده باشد در عین حال عند الشک در حصول طهارت به مجرد صب الماء علاوه بر استصحاب می‌توان به این دو حدیث هم تمسک نمود. لیکن روایت اول در فقه الرضا در اصل روایت بودن آن شک است چه آنکه بعضی گفته‌اند: فقه الرضا فتاوی مرحوم پدر شیخ صدوق است و حدیث دوم هم مرسل است به علاوه اعتبار سه بار شستن خلاف اجماع است ولی این دو روایت را به عنوان موید حصول طهارت ذکر کردیم.

    4. صحيحة بزنطی: مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِيسَ فِي آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ الْجَامِعِ لِأَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْبَوْلِ يُصِيبُ الْجَسَدَ قَالَ صُبَّ عَلَيْهِ الْمَاءَ مَرَّتَيْنِ فَإِنَّمَا هُوَ مَاءٌ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الثَّوْبِ يُصِيبُهُ الْبَوْلُ قَالَ اغْسِلْهُ مَرَّتَيْنِ.[6]

مفاد روایت: در این روایت برای شستن بدن تعبیر به صب الماء شده است از این جهت که در بدن فشار دادن معنی ندارد ولی در مورد شستن لباس که قابل برای عصر است تعبیر به غسل شده است از این امر استفاده می‌شود که بین ریختن آب و غسل فرق است ضمن این که در روایت فقه الرضا و روایت منقول از امیرالمومنین علی تصریح شده که در تطهیر متنجس به بول علاوه بر شستن عصر هم لازم است که گفتیم موید اصل عملی است.

بررسی اعتبار عصر در آب کثیر «اعم از آب جاری و آب کر و آب باران»

مشهور فقها در حصول طهارت شیء متنجس بوسیله آب قلیل؛ عصر را شرط دانسته‌اند منتها نه از جهت این که در مفهوم غسل؛ عصر اعتبار شده است لذا مشهور فرق گذاشته‌اند بین آب قلیل که در آن عصر را معتبر دانسته‌اند و بین آب کثیر که در آن حکم به عدم اعتبار عصر نموده‌اند. مرحوم استاد خویی طبق مبنای خود که فرمود: در مفهوم غسل عصر معتبر است در این جهت بین آب قلیل و آب کثیر فرقی نگذاشته است. آری در خصوص آب جاری چون نص بالخصوص وارد شده که عصر لازم نیست در مورد آن عدم لزوم عصر را پذیرفته است ولی در مورد آب کر چون روایتی وارد نشده عصر را معتبر دانسته است. در مورد آب باران هم دو روایت وارد شده که به مجرد باریدن باران طهارت حاصل می‌شود در این دو روایت هم حرفی از عصر به میان نیامده است. طبق اطلاق این دو روایت در تطهیر متنجس بوسیله آب باران، عصر لازم نیست:

    1. مرسله کاهلی: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْكَاهِلِيِّ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قُلْتُ أَمُرُّ فِي الطَّرِيقِ فَيَسِيلُ عَلَيَّ الْمِيزَابُ فِي أَوْقَاتٍ أَعْلَمُ أَنَّ النَّاسَ يَتَوَضَّئُونَ قَالَ قَالَ لَيْسَ بِهِ بَأْسٌ لَا تَسْأَلْ عَنْهُ قُلْتُ وَ يَسِيلُ عَلَيَّ مِنْ مَاءِ الْمَطَرِ أَرَى فِيهِ التَّغَيُّرَ وَ أَرَى فِيهِ آثَارَ الْقَذَرِ فَتَقْطُرُ الْقَطَرَاتُ عَلَيَّ وَ يَنْتَضِحُ عَلَيَّ مِنْهُ وَ الْبَيْتُ يُتَوَضَّأُ عَلَى سَطْحِهِ فَيَكِفُ عَلَى ثِيَابِنَا قَالَ مَا بِذَا بَأْسٌ لَا تَغْسِلْهُ كُلُّ شَيْ‌ءٍ يَرَاهُ مَاءُ الْمَطَرِ فَقَدْ طَهُرَ.[7]

    2. صحیحه هشام بن سالم: سَأَلَ هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ السَّطْحِ يُبَالُ عَلَيْهِ فَتُصِيبُهُ السَّمَاءُ‌ فَيَكِفُ فَيُصِيبُ الثَّوْبَ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ مَا أَصَابَهُ مِنَ الْمَاءِ أَكْثَرُ مِنْهُ.[8]

راوی سؤال نمود از پشت بامى كه بر روى آن بول مى‌كنند اگر بر آن باران ببارد و از ناودان آب سرازیر شده و به لباس فرد اصابت مى‌كند، حكم آن چيست؟ امام فرمود: اشكالى ندارد، زیرا آب باران بر آن غلبه دارد.

کیفیت استدلال: امام فرمود: لباسی که به آب بارانِ ملاقی بول اصابت کرده طاهر است در این روایت حرفی از لزوم عصر به میان نیامده است طبق اطلاق این روایت شیء متنجس به مجرد ملاقات با آب باران طاهر می‌شود و عصر در آن لازم نیست. برخی از تعلیلی که در این روایت ذکر شده که فرمود: «لَا بَأْسَ بِهِ مَا أَصَابَهُ مِنَ الْمَاءِ أَكْثَرُ مِنْهُ» استفاده کرده‌اند که آب جاری هم در حکم به عدم لزوم عصر؛ ملحق به آب باران است زیرا آب جاری هم اکثر از نجس است و اگر آب باران کافی در تحقق متنجس است به جهت اکثریت در آب جاری هم همین کلام جاری است.

مرحوم استاد خویی می‌فرماید: الحاق آب جاری به آب باران در حکم قیاس است از این جهت که مورد روایت آب باران است نه آب جاری ضمن این که تعلیلی در ذیل حدیث ذکر نشده تا بگوییم: العله تعمم و تخصص. علاوه بر آن اگر صرف اکثریت کافی در سرایت حکم باشد در شستن بوسیله آب قلیل هم این مطلب جاری است زیرا در تطهیر بوسیله آب قلیل هم معمولا آب اکثر از نجس است لذا اگر هم عدم لزوم عصر را نسبت به آب باران بپذیریم نمی‌توان از مورد نص به غیر آن تعدی نمود ضمن این که در دلالت این روایت در عدم لزوم عصر نسبت به آب باران هم مناقشاتی مطرح است که در جلسه بعد ان شاء الله به عرض خواهد رسید.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo