< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

1401/09/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی شرائط تطهیر در مطلق آب اعم از قلیل و کثیر/ شرائط تطهیر در آب قلیل/

قال السید ره فی العروه: يشترط في التطهير به «الماء» أمور: بعضها شرط في كل من القليل و الكثير و بعضها مختص بالتطهير بالقليل:

أما الأول: فمنها زوال العين و الأثر بمعنى الأجزاء الصغار منها لا بمعنى اللون و الطعم و نحوهما و منها عدم تغير الماء في أثناء الاستعمال و منها طهارة الماء و لو في ظاهر الشرع و منها إطلاقه بمعنى عدم خروجه عن الإطلاق في أثناء الاستعمال.

و أما الثاني: فالتعدد في بعض المتنجسات كالمتنجس بالبول و كالظروف و التعفير كما في المتنجس بولوغ الكلب و العصر في مثل الثياب و الفرش و نحوها مما يقبله و الورود أي‌ ورود الماء على المتنجس دون العكس على الأحوط‌.

مسائلی که در بحث طهارت به عرض می‌رسد شدیداً محل ابتلا است هم برای خود انسان و هم از این جهت که مورد سوال عامه مردم واقع می‌شود. صحبت در این بود که در تطهیر متنجس بوسیله آب، چند چیز شرط است برخی از شرائط معتیر در مطلق آب است اعم از آب قلیل و آب کثیر و برخی از شرائط مختص به آب قلیل است.

الف: شرائط تطهیر در مطلق آب اعم از قلیل و کثیر «آب کر یا جاری»

شرط اول: ازاله‌ عين نجاست و حتی اجزای صغار آن از شیء متنجس است. البته نسبت به محل غائط چون تطهیر آن با احجاز ثلاثه طبق روایات کافی است و با تطهیر بوسیله احجار ثلاثه معمولاً مقداری از ذرات غائط باقی می‌ماند این مورد مستثنی است ولی در تطهیر غیر غائط شرط است که ذرات کوچک نجس از متنجس زائل شود ولی از بین بردن بو و طعم و رنگ نجس از محل متنجس شرط در تحقق طهارت نیست اگر چه مرحوم علامه در تطهیر متنجس ازاله اوصاف ثلاثه مزبور را هم شرط دانسته است به استناد برهان فلسفی که انتقال عرض بدون محل ممکن نیست طیق این استدلال بقاء اوصاف نجس در متنجس نشانه بقاء عین نجاست در آن است ولی گفتیم این استدلالات فلسفی در موضوعات شرعی پذیرفته نیست زیرا در تشخیص موضوعات، مرجع عرف است نه دقت‌های عقلی.

شرط دوم: عدم تغيّر آب در اثناء تطهیر است به این معنی که آبی که بوسیله آن متنجس تطهیر می‌شود نباید متغیر به اوصاف نجس شود این شرط هم طبق قاعده‌ای که گفتیم «فاقد شیء نمی‌تواند معطی شیء باشد» معتبر در تطهیر متنجس است لذا در حین تطهیر اگر اوصاف ثلاثه آب تغییر پیدا کند نمی‌تواند مطهر متنجس باشد و لازم است دوباره با آب دیگر تطهیر شود. اما طبق مبنایی که ما اختیار نمودیم و طهارت و نجاست را از امور واقعیه دانستیم این اشکال قابل حل است زیرا طهور به معنای عام آن است یعنی از بین برنده هر نوع دنس و قذارت با این بیان مَثَلِ آب در گنده‌زدایی و رفع قذورات مثل الکل نسبت به میکروبها است طبق این مبنی هیچ مانعی نیست که در همان شستن اول بوسیله آب، تطهیر حاصل شود ولو این که در اثنای تطهیر آب

متغیر شود. این در فرضی است که غسل متعقب به طهارت باشد.

ولی در غسل غیر متعقب به طهارت نسبت به غَسل اول در جایی که تطهیر با دوبار شستن محقق می‌شود مثل بول. از اطلاق کلام مرحوم سید که فرمود «منها عدم تغيّر الماء في أثناء الاستعمال» استفاده می‌شود که شرط عدم تغیّر به اوصاف نجس حتی در غسل اول هم معتبر است.

لکن در غسل اول، عدم تغیر آب شرط نیست زیرا غسل اول بنا نیست ایجاد طهارت کند تا بگویید معطی طهارت نمی‌تواند خود فاقد طهارت باشد زیرا با غسل اول طهارت حاصل نمی‌شود بلکه با غسل دوم طهارت حاصل می‌شود و فرض آن است که در غسل دوم آب متغیر به اوصاف ثلاثه نجس نشده است لذا در تحقق غسل اول تغییر آب به احد اوصاف ثلاثه نجس شرط نیست.

شرط سوم: طهارت آبی است که بوسیله آن شیء متنجس تطهیر می‌شود این شرط هم مسلم است طبق آنچه گذشت که «ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش» ضمن این که می‌توان از مجموع روایات استیناس نمود که طهارت آب در تطهیر متنجس شرط است. [1]

شرط چهارم: مطلق بودن آب است «یعنی مضاف نباشد» حتی در حال تطهیر هم نباید از حالت اطلاق خارج شود و الا نمی‌تواند مطهر غیر باشد زیرا آنچه در روایات موجب برای تطهیر ذکر شده آب است و آب بدون اضافه به چیزی بما هو هو حمل بر آب مطلق می‌شود با این بیان تنها آب مطلق می‌تواند مطهر شیء متنجس باشد نه آب مضاف که از حالت اطلاق خارج شده است.

ب: شرائط تطهیر در آب قلیل

قال السید ره فی العروه: يشترط في التطهير به «الماء» أمور بعضها شرط في كل من القليل و الكثير و بعضها مختص بالتطهير بالقليل: أما الأول... و أما الثاني فالتعدد في بعض المتنجسات كالمتنجس بالبول و كالظروف و التعفير كما في المتنجس بولوغ الكلب و العصر في مثل الثياب و الفرش و نحوها مما يقبله و الورود أي‌ ورود الماء على المتنجس دون العكس على الأحوط‌.

ترجمه: اما شرائط معتبر در تطهیر بوسیله آب قلیل، اول: تعدد غسل است نسبت به بعض متنجسات، مثل متنجس به بول و

تنجس ظروف که در آن نیز تعدد غسل شرط است. دوم: تعفير است در ظرف متنجس به ولوغ کلب. سوم: عصر یعنی فشار دادن است در مثل لباس و فرش و مانند آن از چيزهاى كه قبول فشار مى‌كند و نیز معتبر است وارد شدن آب بر چيزهاى كه متنجس است علی الاحوط.

اما این که مرحوم سید فرمود: شرط اول تعدد غسل است نسبت به بعض متنجسات، مثل متنجس به بول. این در صورتی است که با آب قلیل متنجس به بول را تطهیر کنیم ولی اگر آب کثیر باشد مثل آب جاری یا آب کر یا آب چاه، طبق نظر مرحوم سیّد نیازی به تعدد غسل نیست تفصیل این بحث خواهد آمد که آیا در آب کر هم تعدد غسل لازم است یا خیر. مرحوم استاد خویی معتقد است روایاتی که تطهیر یک بار غسل را کافی دانسته است حتی نسبت به نجاساتی که تعدد غسل در آن شرط است، مورد این روایات تنها آب جاری است و در مورد آب باران هم یک روایت مرسل وارد شده است ولی در مورد آب کر دلیلی بر کفایت یکبار شستن در تطهیر این امور نداریم با این حال برخی در شستن متنجس به بول یکبار شستن با آب کر را کافی دانسته‌اند تفصیل بحث در این مسائل در طی مسائل آینده خواهد آمد.

اما نسبت به اشتراط عصر در تطهیر متنجس یعنی فشار دادن در مثل لباس و فرش و مانند آن از چيزهاى كه قبول فشار مى‌كند در این که آیا خروج غساله اول از لباس یا پتو و یا امثال آن لازم است یا خیر این مساله هم معرکه الآراء واقع شده است. مرحوم استاد خویی معتقد است که مقتضای فهم عرفی از کلمه غسل در روایات اعتبار فشار دادن و خروج آب غساله از متنجس است این شرط بر می‌گردد به این که آیا در مفهوم شستن، عصر نهفته شده است یا خیر؟ مرحوم استاد معتقد است که در عرف اگر به کسی بگویند: لباست را بشوی. مراد آن است که آب را به داخل لباس برساند و با فشار دادن قذارت و نجاست را از آن خارج کند و اگر کسی صرفا آب را بر روی چیزی که در آن قذارت یا نجاستی است بریزد چنانچه از چیزهایی باشد که قبول فشار می‌کند اگر آن را فشار ندهد و قذارت و نجاست داخل آن را خارج نکند عرفاً غسل محقق نمی‌شود و دیگران به او اعتراض کرده و می‌گویند: این چه نوع شستنی است که قذارت در درون آن باقی مانده است و در اصطلاح مشهدی‌ها می‌گویند: آن را نشسته بلکه چرک مرد کرده است.

ضمن این که از روایات هم استفاده می‌شود که آب ریختن و یا آب پاشیدن بر روی شیء متنجس غیر از شستن آن چیز است زیرا در روایات این دو در مقابل یکدیگر ذکر شده است از تقابل بین این دو استفاده می‌شود که این دو مفهوم مغایر با یکدیگر هستند و در تحقق غَسل «بالفتح» نسبت به چیزی که قابل برای فشار دادن است فشار دادن دخیل است در فارسی هم بین شستن و آب پاشیدن فرق است. طبق این بیان اگر آب را روی فرش متنجس بریزند و آب در آن نفوذ کند و بدون فشار دادن بوسیله آفتاب یا باد خشک شود این فرش تطهیر نشده است نهایتا اگر هم شک کنیم که عصر در مفهوم شستن معتبر است یا خیر، مقتضای اصل عدم تحقق غسل و بقاء نجاست آن است مادامی که یقین به تطهیر پیدا کنیم و آن زمانی است که در هنگام تطهیر متنجس را فشار دهیم تا نجاست داخل آن خارج شود و اما روایاتی که از آن استفاده می‌شود که بین غسل و صب الماء در مفهوم فرق است:

صحيحه بقباق: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنِ الْفَضْلِ أَبِي الْعَبَّاسِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ إِذَا أَصَابَ ثَوْبَكَ مِنَ الْكَلْبِ رُطُوبَةٌ فَاغْسِلْهُ وَ إِنْ مَسَّهُ جَافّاً فَاصْبُبْ عَلَيْهِ الْمَاءَ.[2]

مصححة حلبي: وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ‌ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ بَوْلِ الصَّبِيِّ قَالَ تَصُبُّ عَلَيْهِ الْمَاءَ فَإِنْ كَانَ قَدْ أَكَلَ فَاغْسِلْهُ بِالْمَاءِ غَسْلًا وَ الْغُلَامُ وَ الْجَارِيَةُ (فِي ذَلِكَ) شَرَعٌ سَوَاءٌ.[3]

صحيحة بزنطی: مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِيسَ فِي آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ الْجَامِعِ لِأَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْبَوْلِ يُصِيبُ الْجَسَدَ قَالَ صُبَّ عَلَيْهِ الْمَاءَ مَرَّتَيْنِ فَإِنَّمَا هُوَ مَاءٌ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الثَّوْبِ يُصِيبُهُ الْبَوْلُ قَالَ اغْسِلْهُ مَرَّتَيْنِ.[4]

حَدِيثِ الْأَرْبَعِمِائَةِ: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي الْخِصَالِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيٍّ فِي حَدِيثِ الْأَرْبَعِمِائَةِ قَالَ: تَنَزَّهُوا عَنْ قُرْبِ الْكِلَابِ فَمَنْ أَصَابَ الْكَلْبَ وَ هُوَ رَطْبٌ فَلْيَغْسِلْهُ وَ إِنْ كَانَ جَافّاً فَلْيَنْضِحْ ثَوْبَهُ بِالْمَاءِ.[5] ، [6]

 


[1] از جمله این روایات:1.روایاتی که در آن حکم شده به ریختن آب ظرفی که ولوغ سگ در آن شده است.2.روایاتی که وارد شده در ریختن انائین مشتبهین که علم اجمالی به نجاست احدهما داریم.3.روایاتی که امر به ریختن آبی نموده که خون بینی و یا مطلق خون در آن واقع شده است.4. روایاتی که در آن حکم به ریختن آبی شده که دست متنجس به بول یا منی با آن ملاقات کرده است این روایات را مرحوم آیت الله خلخالی به نحو مبسوط بیان نموده است رجوع شود به پاورقی کتاب فقه الشیعه.فقه الشيعة‌، الموسوي الخلخالي، السيد محمد مهدي، ج5، ص24.
[6] صحيحه فضل بن عباس: بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنِ الْفَضْلِ أَبِي‌الْعَبَّاسِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ إِذَا أَصَابَ ثَوْبَكَ مِنَ الْكَلْبِ رُطُوبَةٌ فَاغْسِلْهُ وَ إِنْ مَسَّهُ جَافّاً فَاصْبُبْ عَلَيْهِ الْمَاءَ قُلْتُ لِمَ صَارَ بِهَذِهِ الْمَنْزِلَةِ قَالَ لِأَنَّ النَّبِيَّ أَمَرَ بِقَتْلِهَا. وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج3، ص414، أبواب نجاسات، باب12، ح1، ط آل البيت.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo