درس خارج فقه استاد اشرفی
1401/09/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: شرائط مطهریت آب/ شرط اول: ازاله نجاست، شرط دوم: عدم تغیّر آبی که برای تطهیر استعمال شده است/
فصل في المطهرات و هي أمور: أحدها الماء ... و يشترط في التطهير به «الماء» أمور: بعضها شرط في كل من القليل و الكثير و بعضها مختص بالتطهير بالقليل. أما الأول فمنها زوال العين و الأثر بمعنى الأجزاء الصغار منها لا بمعنى اللون و الطعم و نحوهما و منها عدم تغيّر الماء[1] في أثناء الاستعمال و منها طهارة الماء و لو في ظاهر الشرع و منها إطلاقه بمعنى عدم خروجه عن الإطلاق في أثناء الاستعمال.
ترجمه: ... در تطهیر متنجسات بوسیله آب چند چیز شرط است بعضى از شروط، شرط در مطلق آب است چه قليل باشد چه كثير و بعضى از شروط مختص به آب قليل است اما آنچه که در مطهریت مطلق آب شرط است:
الف: شرط اول، ازاله عين نجاست از شیء متنجس است یعنی ازاله اجزاى کوچکی كه از عين نجس در متنجس باقى مانده است باید زائل شود ولی زوال رنگ و طعم و بوی نجس در تطهیر متنجس شرط نیست.
ب: شرط دوم، عدم تغيّر آب است در اثناء تطهیر است.
ج: شرط سوم، طهارت آبی است که بوسیله آن شیء متنجس تطهیر میشود به حسب ظاهر شرع.
د: شرط ديگر مطلق بودن آب است «یعنی مضاف نباشد» به این معنی که در اثناء تطهیر آب از حالت اطلاق خارج نشود.
خاطره: مرحوم استاد خویی همیشه قبل از درس حمد و سوره قرائت مینمود و ثواب آن را به ارواح اساتید خود هدیه مینمود. بنده هم به تبع ایشان قبل از درس برای اساتید خود حمد و سوره قرائت میکنم شما هم ان شاء الله هنگام تدریس از اساتید خود یاد نمایید.
خداوند متعال آب را مطهِّر هر چیزی قرار داده است ﴿و أَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُوراً﴾ این امر قابل قبول نیست که برخی از طبیعیّون باران رحمت الهی را تنها منسوب به اسباب طبيعى عالم و بخار آبِ دریاها دانسته و از قدرت الهی در تحقق آن و این نعمت عظیم خداوند غافلند با این که نزول باران به حقیقت معجزه آشکار و روشن الهی است و خداوند از آن به عنوان نعمت بزرگ یاد نموده و منسوب به خود دانسته است آنجا که میفرماید: ﴿وَ أَنْزَلْنا مِنَ الْمُعْصِراتِ ماءً ثَجَّاجاً﴾[2] ما از ابرهاى متراكم و فشرده، آب فراوانی فرو فرستاديم و در سوره واقعه میفرماید:
• ﴿أَ فَرَأَيْتُمْ مَا تُمْنُونَ* أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ﴾.
• ﴿أَ فَرَأَيْتُمْ مَا تَحْرُثُونَ* أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ﴾.
• ﴿أَ فَرَأَيْتُمُ الْمَاءَ الَّذِي تَشْرَبُونَ* أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ* لَوْ نَشَاءُ جَعَلْنَاهُ أُجَاجاً فَلَوْ لاَ تَشْكُرُونَ﴾.
• ﴿أَ فَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ* أَ أَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَهَا أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِئُونَ﴾[3] .
از آقا امیرالمومنین علی نقل شده که بعد از هر یک از فقرات چهارگانه فوق، سه بار به پیشگاه خداوند عرض میکرد: «بَل انتَ يا ربِّ.»[4] یکی از فقرات آن دانهای است که در زمین میکاریم، خداوند است که از دانههای کوچک این همه میوههای رنگارنگ با طعمها و آثار مختلف و نیز انواع گلها و سبزیها را به وجود میآورد. خداوند در چوب چه اثری قرار داده و چطور از چوب خشکیده آتش برفروخته میشود اگر با دقت بیندیشیم و با چشم دل و بصیرت نظر کنیم آثار قدرت و رحمت و نعمت الهی را در این امور مشاهده میکنیم.
امام حسین در بخشی از دعای عرفه به خداوند عرض میکند: خدایا تو كی نبودی كه بودنت دلیل بخواهد؟ تو كی غایب بودی كه حضورت نشانه بخواهد؟ تو كی پنهان بودی كه ظهورت محتاج اثر باشد؟ كور باد آن چشمي كه تو را مراقب و نگهبان خود نبيند. «عمِيَتْ عَيْنٌ لا تَراكَ عَلَيْها رَقيباً.»
چگونه این آبهای سیلآسا در ابرها جمع و متراکم میشود و ابرها حامل آب باران شده و گاه به صورت بارانی سیل آسا از آنها خارج میشود این غلط است که بگوییم این امر صرفا امر طبیعی و بدون اعجاز الهی است و قدرت و اراده الهی در آن دخیل نیست خداوند این آب زلال و شیرین را از آسمان نازل نموده است با اینکه میتوانست آن را تلخ و شور قرار دهد ﴿لَوْ نَشَاءُ جَعَلْنَاهُ أُجَاجاً﴾[5] چه کسی در این آب این همه خاصیت قرار داده است آب تنها برای شرب و تطهیر لباس و بدن نیست بلکه مثل الکل خاصیت گند زدایی و ضد عفونی را هم دارد در برخی از مقالات خارجی آمده که میکروب موجود در سبزیها را میتوان با فشار آب از بین برد.
از این بیان فهمیده میشود که طهور در آیه شریفه به معنای اصطلاحی طهارت نیست که فقها آن را در مقابل نجاست استعمال میکنند بلکه طهور به معنای عام آن است یعنی از بین برنده هر نوع دنس و قذارت. یکی از قذارت میکروبها است از آب برای ضد عفونی و از بین بردن میکروبها و هر گونه قذارتی که منشا بیماریها است استفاده میشود ضمن این که اثر طهارت باطنی را هم دارد ﴿وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَ يُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَ لِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَ يُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ﴾[6]
مرحوم سید ماتن میفرماید: در تطهیر متنجسات بوسیله آب، زوال عین نجاست حتی زوال اجزای صغار آن شرط است اما زوال
رنگ و بو و طعم نجاست لازم نیست و بعد از زوال عین نجاست بقاء این امور مضر به طهارت آن نیست.
نکته: محقق خویی در ذیل عبارت مرحوم سید اشکالی را مطرح نموده به این که در طهارت شیء متنجس اگر چه لازم است عین نجاست و حتی اجزای کوچک آن از متنجس زائل شود لکن این امر به عنون شرط برای تطهیر صحیح نیست زیرا زوال عین مقوّم اصل تطهیر است و اگر عین نجس زائل نشود عرفاً موضوع طهارت حاصل نشده است نه این که بعد از تحقق موضوع طهارت شرط است که عین نجس هم زائل شود ففي عدّ زوال العين من الشروط مسامحة واضحة.[7]
مرحوم علامه در منتهی و نهایه در تطهیر متنجس بوسیله آب، ازاله رنگ نجس را از متنجس معتبر دانسته است در برخی از عبارت ایشان آمده که حتی زوال بو و طعم نجاست هم شرط در طهارت شیء متنجس است با این که معمولا با شستن بوسیله آب، بو و رنگ نجس باقی میماند مساله تقریبا اجماعی است که در تطهیر بوسیله آب تنها زوال عین نجس لازم است نه زوال رنگ و بو و طعم نجاست.
ان قلت: رنگ بدون ماده باقی نمیماند چنانکه در فلسفه هم ثابت شده که عرض بدون جوهر منتقل نمیشود ﴿العرض ما اذا وجود وجد فی الموضوع﴾ طبق این قاعده فلسفی اگر در لباس ملوث به خون، بعد از شستن، رنگ خون باقی بماند در حقیقت نجاست باقی مانده است زیرا رنگ، عرض است و وجود عرض بدون محل و موضوع ممکن نیست. وجود عرض خود نشانه وجود عین نجاست در لباس است لذا از وجود رنگ یا بو یا طعم که از عوارض نجاست است پی به وجود نجاست در لباس میبریم.
قلت: فقها بعد از زوال عین نجاست و ذرات آن بوسیله آب، وجود بو و طعم و رنگ نجس را مانع حصول طهارت ندانستهاند اگر هم بپذیریم که عرض بدون محل باقی نمیماند این امر به دقت عقلی است و در مسائل شرعی دقتهای عقلی معتبر نیست بلکه احکام شرعی دائر مدار موضوعات عرفی هستند. اگر این دقتهای عقلی در موضوعات شرعی لازم باشد.
در بسیاری از نجاسات مثل خون حیض و منی که دارای غلظت شدید است و آثار رنگ یا بوی آن بعد از تطهیر بوسیله آب نوعا در لباس باقی میماند باید همیشه حکم به نجاست لباس کنیم لکن این دقتهای عقلی در تشخیص موضوعات شرعی معتبر نیست و طبق آنچه در مباحث قبل گذشت تطهیر در طهارت و تنجیس در نجاسات از امور عرفی است و بقاء رنگ یا لون نجاست بعد از شستن بوسیله آب، در نظر عرف کاشف از بقاء عین نجس نیست بلکه با زوال عین نجاست عرفاً طهارت حاصل میشود.
ضمن این که نمیتوان قاعده مزبور را دلیل بر بقاء نجاست دانست زیرا مجاورت با نجس هم گاهی منشا برای انتقال بو یا طعم نجس به شیء دیگر میشود مثلا اگر مقداری آب را کنار جیوه ای بگذارند بوی آن منتقل به آب میشود با این که عین جیوه منتقل به آب نشده است و گاهی موجب انتقال طعم شیء گندیده به شیء مجاور آن میشود لذا این قانون فلسقی علاوه بر این که در شرع جایی ندارد میبینیم این آثار بدون انتقال عین بو و طعم آن به جهت مجاورت با شیء دیگر منتقل میشود و لذا این قاعده عقلی اعتباری ندارد و وجود بو و رنگ بعد از تطهیر بوسیله آب نمیتواند نشانه بقاء نجاست باشد و ملاک در طهارت متنجس تنها زوال عین نجاست است. مویّد این امر دو روایت ذیل است:
1. مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنِ الْعَبْدِ الصَّالِحِ قَالَ: سَأَلَتْهُ أُمُّ وَلَدٍ لِأَبِيهِ فَقَالَتْ أَصَابَ ثَوْبِي دَمُ الْحَيْضِ فَغَسَلْتُهُ فَلَمْ يَذْهَبْ أَثَرُهُ فَقَالَ اصْبَغِيهِ بِمِشْقٍ حَتَّى يَخْتَلِطَ وَ يَذْهَبَ.[8]
ترجمه: زنی خدمت امام صادق رسید و عرض کرد مساله ای است که حیا دارم سوال کنم. حضرت فرمود: بپرس و حیاء نکن. زن پرسید: لباسم ملوث به خون حیض شده و آن را شسته ام ولی اثر رنگ، خون هنور باقی مانده است؟ حضرت فرمود: با گل احمر آن را بشوی تا رنگ آن با رنگ خون قاطی شود و اثر آن نمایان نباشد.
کیفیت استدلال: از این روایت استفاده میشود که رنگ خون، اثری در بقای نجاست ندارد اما این که امام امر به شستن لباس با گل احمر نمود براي رفع حزازت و تنفّر رنگ خون و اخفای رنگ خون حیض بوده است نه از بین رفتن رنگ خون از این جهت دلالت روایت بر مدعی تام است.
فتوای مذکور از مثل علامه بسیار جای تعجب دارد البته ایشان در برخی از عبارات خود لزوم زوال رنگ نجاست را منوط به عسر و حرج نموده است اگر هم اشتراط مزبور مستند به عسر و حرج باشد حرج حکم تکلیفی را رفع میکند نه حکم وضعی نجاست را با این که ایشان در برخی از عبارات خود زوال رنگ را معتبر در طهارت متنجس دانسته است.
2. حسنة ابن مغيرة: وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ قَالَ: قُلْتُ لَهُ لِلِاسْتِنْجَاءِ حَدٌّ قَالَ لَا يُنَقَّى مَا ثَمَّةَ قُلْتُ فَإِنَّهُ يُنَقَّى مَا ثَمَّةَ وَ يَبْقَى الرِّيحُ قَالَ الرِّيحُ لَا يُنْظَرُ إِلَيْهَا.[9]
ترجمه: راوی سوال نمود از استنجاء که آیا براي آن حدي است؟ «آیا باید دو یا سه بار انجام شود.» امام در جواب فرمود: نه، برای آن حدي نیست الا اینکه باید آنچه از نجاست در متنجس است زائل شود. راوی پرسید: گاهی نجاست از بین میرود
ولی بوی آن باقي مي ماند؟ امام در جواب فرمود: ريح چيزي نيست كه به آن توجه شود.
کیفیت استدلال مرحوم حکیم به روایت مزبور
در این روایت راوی پرسید که بعد از استنجاء بوی نجاست باقي مي ماند آیا مضر به طهارت آن است. امام در جواب فرمود: به آن توجهی نکن. از این روایت استفاده میشود كه اثر به جاي مانده از نجاست مثل لون و ريح مانع تطهیر آن نمیشود.
مناقشه مرحوم استاد خویی در تمسک به روایت مزبور
اثر باقیمانده نجاست در استنجاء را نمیتوان با موارد دیگر قیاس نمود زیرا در مورد استنجاء بناء بر تسامح است و با این که در استتنجاء بوسیله کلوخ یا برگ درختان معمولا آثار آن باقی میماند حکم به طهارت شده است لذا استتنجاء از مستثنیات است و نمیتوان تطهیر بوسیله آب را با آن مقاسیه نمود.
البته در روایتی از آقا امیرالمومنین علی نقل شده که ایشان بعد از استنجاء به سنگ و کلوخ حکم به تطهیر بوسیله آب نمودند اگر چه فقها طبق آن فتوی نداده و در حال عادی استتنجاء را کافی در حصول طهارت میدانند. در این روایت امیرالمومنین علی خطاب به اصحاب خود فرمودند: «إنّكم كنتم تبعرون بعراً و اليوم تثلطون ثلطاً فأتبعوا الأحجار بالماء»[10] در سابق که معمولاً چیزی نمیخوردید مگر خرما و چیزهایی که منشا برای یبوست است، غائط شما به صورت خشک بود و تطهیر مخرج بوسیله احجار محقّق میشد و لزومی در تطهیر آن به وسیله آب نبود اما الآن که انواع میوهها و سبزیجات و غیر آن را تناول میکنید طبعاً غائط به صورت خشک نیست بلکه حالت روان دارد فلذا باید بعد از تطهیر بالاحجار با آب هم محل را تطهیر کنید و یا در روایت نبوی آمده است: «نُتْبِعُ الْغَائِطَ بِالْأَحْجَارِ ثُمَّ نُتْبِعُ الْأَحْجَارَ بِالْمَاءِ.
مرحوم سید میفرماید: شرط دوم: در مطهریت آب، عدم تغيّر آب در اثناء تطهیر است. سوال این است که آیا در حصول طهارت عدم تغیّر آب در اثناء تطهیر شرط است تا در مورادی که در آن تعدد غَسل شرط است مثل بول اگر در غَسل اول آب متغیر شود غسل اول محقق نمیشود مگر آن که با آب اول ذرات بول نباشد و در مواردی که تعدد شرط نیست اگر ذرات نجس در آب باشد آیا در بار اول تطهیر محقق میشود یا خیر؟ این مساله معرکه الآراء شده است زیرا در بسیاری از اوقات مقدار زیادی غائط اصابت به اطراف مخرج میکند و اطراف آن ملوث به غائط میشود و در آب اول مسلما مقداری غائط موجود است و موجب تنجیس آب میشود طبق بیان فوق در چنین موردی طهارت حاصل نمیشود از این جهت که آب متغیر به نجاست شده است و در مواردی که تعدد غسل معتبر است غَسل اول با تغیر آب محقق نمیشود.
مرحوم استاد خویی معتقد است در مواردی که یکبار شستن معتبر است اگر در بار اول آب متغیر شود طهارت حاصل نمیشود و لازم است برای بار دوم محل تطهیر شود و در مرتبه اول چون آب متغیر شده نمیتواند موجب برای طهارت محل شود زیرا خود این آب بواسطه تغیر به اوصاف نجس متنجس شده و نمیتواند اثر در طهارت داشته باشد ولی در مرتبه دوم طهارت حاصل میشود
کلام مرحوم حکیم
آب متغیر به اوصاف نجاست در صورتی موجب طهارت محل میشود که بعد از استعمال از آن برای تطهیر استفاده شود به این معنی که اگر بوسیله آب نجاستی تطهیر شود و آن آب متغیر به اوصاف نجس شود چنین آبی نمیتواند مطهر شیء متنجس باشد ولی آبی که هنوز از آن استفاده در تطهیر نشده اگر هنگام تطهیر متغیر به اوصاف نجس شود مانعی نیست از این که مطهر متنجس باشد.
سوال این است که آیا این آب به مجرد ملاقات با نجاست تغییر پیدا میکند یا خیر؟ اگر تغییر پیدا کرد که فرض مساله هم همین است چطور میتوان حکم به تطهیر متنجس نمود؟ مرحوم استاد خویی ما نحن فیه را در ضمن سه مساله بحث نموده است توضیح کامل بحث ان شاء الله بعد از تعطیلات به عرض خواهد رسید.