< فهرست دروس

درس تفسیر استاد علم الهدی

تخصصی سیاسی- اجتماعی

90/07/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 بحث ما در کارویژه های خاص دولت است ابتدا گفتیم که دولت دو کارویژه دارد یکی کارویژه‌ی عام و یکی خاص، بحث در کاویژه های عام تمام شد و الان بحث در کاویژه های خاص دولت اسلامی است .
 فرق کارویژه خاص و عام دولت اسلامی:
 کارویژه های عام:
 کارویژه های عام عبارتست از آن سلسله وظایف و مسئولیت هایی که هر حکومتی بر اساس هر اندیشه ای باید انجام دهد .تمام مجموعه های حکومت بشری که حکومت های دموکراسی و دیکتاتوری در قرون وسطی و بعد از مدرنیته چه براساس اندیشه‌ی لیبرالیسم و یا سوسیالسیم این کا رها را انجام می‌دادند .
 هر کشور و جامعه ای برای اداره شدن باید این کارویژه های عام را انجام بدهد و در دولت اسلامی هم بر اساس قرآن در رابطه با این کارویژه ها بحث کردیم.
 کارویژه های خاص :
 برخی کارویژه ها در هر دولت براساس هر اندیشه ای وجود دارند، مثلا در اندیشه‌ی سوسیالیسم و لیبرالیسم یک سلسله کارهای خاصی باید برای رشدِسرمایه‌ی سرمایه دار انجام شود.
 در اندیشه‌ی اسلام هم کارویژه های خاصی داریم که مبنای مدیریت اندیشه‌ی دینی و اسلامی یک دولت و حکومت را مشخص می‌کنند اینها کارویژه هایی غیر از کارهایی هستند که در جهت همزیستی و مدیریت مادی و اقتصادی یک جامعه انجام می‌گیرند .
 سوال :
 قبل از ورود به بحث باید از خود قرآن استفاده کنیم بحث در این است که مگر کارویژه های عام دولتها در مدیریت جامعه‌ی دینی کفایت نمی کرده است که باید دنبال کارویژه های خاص باشیم؟
 براساس نظریه اسلام همه‌ی کارویژه های خاص لازم هستند اما نظر اسلام این است که کارویژه های عام برای حاکمیت الله لازم هستند اما کافی نیستند و اگر بخواهیم بر اساس حاکمیت الله رشد نمائیم تعبیر به کارویژه های خاص دولت می‌کنیم که باید در جامعه باشند علاوه بر کارویژه های عام.
 نظر ما در این مسئله این است که کاویژه های عام لازم هستند اما کافی نیستند و به این منظور به آیه 9 سوره روم استشهاد می‌کنیم :
 أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ( الروم : 9 )
 خداوند متعال در آیات اولیه سوره روم بعد از بیان جریان شکست روم، پیش بینی می‌کند که روم پیروز می‌شود و ایران شکست می‌خورد. سپس خداوند متعال بیان می‌کند که این افراد نسبت به خلقت آسمان و زمین تفکر نمی کنند .خداوند در باره‌ی اینها بحث می‌کند که این افراد، با قرآن هدایت نمی شوند و خدا را قبول ندارند با این تعبیر : وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ، که مردم باید عاقبت آنها را ببینند که آنها از نظر قوت از اینها شدیدتر بودند و اثار اوا الارض، زمین را زیر و رو کردند، یا برای کشاور زی و یا برای قدرت و ...
 ثار، بمعنی انقلاب است، ثوره چون زیر و رو کردن است انقلاب است، در مورد گاو بنی اسرائیل هم داریم که:
 قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا ذَلُولٌ تُثِيرُ الْأَرْضَ وَلَا تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لَا شِيَةَ فِيهَا قَالُوا الْآَنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوهَا وَمَا كَادُوا يَفْعَلُونَ( البقرة : 71 )
 حضرت فرمود: بقری نباشد که زمین را زیر و رو کرده باشد، و آب کشی نکرده باشد، تثیر الارض یعنی برگرداندن زمین و خاک، به گاو نر هم که می‌گویند ثور بخاطر این است که گاو نر برای شخم زدن بکار می‌رود و زمین را شخم می‌زند و انقلاب هم دگر گون سازی است مثل دگرگون کردن یک زمین است لذا به انقلاب هم ثوره می‌گویند .
 الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ
 معمولا در برداشت از این آیه، همه‌ی مفسرین این چنین برداشت می‌کنند که : این عاقبت کسانی است که انبیا را تکذیب می‌کردند و شما اینها را ببینید و عبرت بگیرید با اینکه از نظر قدرت و حشمت و ... از اینها بیشتر بودند اما نابود شدند .
 ما در زندگی دنیوی از این می‌خواهیم استفاده کنیم، که کسانی که قبلا در زمین زندگی می‌کردند از نظر کارویژه های عام و مدیریت همزیستی و مادی چیزی کم نداشتند، اثار الارض........یعنی اگر اثاروا را بالاتر از کشاورزی هم بگیریم یعنی تحول در زندگی زمین انجام دادند، درباره‌ی قوم عاد و ثمود خداوند می‌فرماید :
 الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ( الفجر : 8 )یعنی در مسئله‌ی عمران آبادانی و صنعت و زندگانی مرفه که برای خود بوجود آورده بودند چیزی کم نداشتند و قوم ثمود نیز چنین بودند : وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ ( الفجر : 9 ) ثمود تکنولوژی سنگ تراشی را به اوج رسانده بود، و زندگی مادی شان را خوب مدیریت کرده بودند و هم امنیت و رفاه و اقتصاد و ... تمام کارویژه های عام دولت در مدیریت زندگانی قوم عاد و ثمود وجود داشت. کسانی که قبل از ایران و روم زندگی می‌کردند بسیار برجسته بودند و در این جهت چیزی کم نداشتند اما :ولکن بانفسهم یظلمون .
 سوال :
 این ظلم به نفس چیست ؟
 جواب :
 از نظر مدیریت در زندگی، قوم عاد چیزی از نظر رفاه، امنیت، مدیریت و توسعه‌ی اقتصادی و رشد همزیستی و ... کم نداشتند .ظلم اینها به خودشان در مدیریت انسانی بود که ظلم کردند، لذا از دیدگاه خداوند متعال آن مدیریت کافی نیست، با اینکه در سطح بالایی از زندگی مادی قرار داشتند اما خدا پیغمبران را برایشان فرستاد .
  بعضی از روشنفکران می‌گویند :
  تا زمانی که بشر از نظر عقل کامل نبود خدا پیامبر فرستاد، معنی خاتمیت این است که بشر دیگر نیاز به نبوت و وحی ندارد .
 یک روشنفکر که الان در ایران هنوز اسمش برده می‌شود می‌گوید :
 به همین دلیل است که آخرین دینی که آمده است و بیان می‌کند که بشر نیاز به وحی ندارد اسلام است، نه اینکه چیزی که پیامبر(صلی الله علیه و آله) آورده است باید تا قیامت باشد .
 اما این روشنفکران نمی فهمند که حلال محمد حلالٌ الی یوم القیامه و حرامه حرامٌ الی یوم القیامه
 خداوند متعال در مورد قوم عاد می‌فرماید :
 آنها به بالاترین میزان عقل و رفاه و ... رسیده بودند و چیزی کم نداشتند خدا می‌گوید التی لم یخلق مثلها فی البلاد، اما خداوند متعال می‌فرماید : آن مدیریتی که آنها می‌خواهند کامل نیست و بهمین دلیل بود که : وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ، اینها به خودشان ظلم کردند که به مدیریت انبیاء ایمان نیاوردند و به مدیریت مادی خود اکتفا کردند، و خدا آنها را عذاب کرد اما علت عذابشان نفرین انبیا و ... نبوده است، و الا فسق و فجور در قوم پیامبر(صلی الله علیه و آله) که اسلام نیاوردند بیشتر بود .
 قوم عاد و ثمود از نظر بلوغ عقلانیت انسانی در مدیریت زندگی مادی به بالاترین درجه رسیده بودند و اگر همان بلوغ عقلانیت در زندگی مادی می‌خواست ادامه پیدا کند، همان نظام، حاکم بر دنیا می‌شد و برای بشر تنها مدیریت انسانی جا می‌افتاد و در آینده صورت انسانیت انسانها از بین می‌رفت، لذا با رشد و صنعت، تمام موجبات انسانیت انسانها را از بین بردند و اگر رشد آنها با عذاب الهی قطع نمی شد، آن الگو را مردم می‌دیدند که از نظر تجهیزات زندگی و ... اینها بهترینشان را دارند، و مدیریت به آن شکل توسعه پیدا می‌کرد و مدیریت انسانی و معنوی انسانها از بین می‌رفت، لذا تمام عقول مادی قوم عاد و ثمود از بین رفت تا بشر مجددا نیاز به هر دو بعدش را بفهمد و درک کند که تنها با یک بعد خوشبختی حاصل نمی شود .و یک بعد از زندگی اش نباید مختل بعد دیگر باشد .
 لذا این آیه دال است که آن کارویژه ها(عام) کافی نیست و الا آن کسانی که اکثر مما عمروها بودند رشدشان کافی بود وچون با رشد زندگی دنیوی شان ظلم به نفس کردند پس آن کارویژه ها کافی نیست .
 چرا که ایشان مدیریت انبیا را نپذیرفتند و اگر پذیرفتنه بودند بالاترین قوم بشر بودند هم در حکومت و هم جایگاه .
 خدا به آنها ظلم نکرد که با عذاب آنها را از بین برد، چرا که عقل ناقوس هدایت است، تنها در مدیریت مادی و رفاهی و رشد اقتصادی شده بود و انسانیت انسانها از بین رفته بود . لذا خدا با عذاب آن را از بین برد تا انسانها در یک ساختار بپذیرند که هم از نظر مادی و هم معنوی با انبیا همراه باشند و در حاکمیت الله هر دو باید باشد هم مدیریت مادی و هم مدیریت معنوی.
 لذا کاویژه‌ی خاص دولت اسلامی مربوط به مدیریت معنوی جامعه را از این آیه می‌توان استفاده کرد و امام فخر راضی هم تا اندازه ای به این موضوع اشاره کرده است.
 بخاطر این است که اکثر مفسرین و علامه طباطبایی هم می‌فرماید:
  این آیه ناظر بر این است که این ها باید به عاقبت این قضایا نگاه کنند و این عذاب ممکن است نازل شود، اما اثار الارض می‌خواهد بگوید که به زندگیشان نگاه کن که اثار الارض کفایت نمی کند و عمران ارض کافی نیست و چیز دیگری هم لازم است و اثارالارض در زندگی انسانی کفایت نمی کند و می‌گوید که اثار الارض و الا کسانی که اشد منهم قوه بودند باید برایشان کافی می‌بود .
 قبلا فکر می‌کردند که اگر آخوند در سیاست نباشد ربطی به دین ندارد اما الان در کشورمان دارند به این نتیجه می‌رسندکه با اندیشه‌ی سکولار ما دین و آخوند در سیاست نداریم، اگر آخوند کنار برود یعنی کنار رفتن دین، و به سکولار شدن دین ختم می‌شود .تا ما در سیاست و مدیریت به دین نیاز نداشته باشیم .
 در حزب کارگزاران آقای مرعشی گفت که ما لیبرال دموکرات مسلمان هستیم، یعنی تحلیلش این است که مشرکِ مسلمانیم، یعنی دین را در حکومت نمی خواهیم و باید کارویژه های عام کفایت کند و ما بر رد سکولار همین آیه را داریم که مدیریتِ‌رشد و رفاه کافی نیست و الا :جاءتهم رسلهم بالبینات ایجاد نمی شد، برای مدیریت بشر نیاز به ابعاد مختلف بشری داریم که هم ابعاد حیوانی با آنها هدایت می‌شوند هم ابعاد انسانی که کارویژه‌ی خاص در اندیشه‌ی دولت مدیریت انسانی را بعهده دارد یعنی انسانیتِ انسان، در سایه‌ی دین اداره می‌شود و در سایه‌ی عدالت انبیاء اداره می‌شود و اگر آن هدایت انبیاء نباشد، کافی نیست آیه می‌گوید:
 مدیریت انسانیِ انسان از مدیریت حیوانی انسان قابل تفکیک نیست و حیوانیت انسان در استخدام انسانیت انسان است و خدا می‌خواهد به این قوم بگوید که این صنعت و کشاورزی شما و این تکنولوژی شما که از نظر زندگی مادی به جایی رسیدید که: لم یخلق مثلها فی البلاد، باید انسانیت شما هم اداره شود و این مدیریت انسانی اصول و امکانات خاصی را در اختیار انسانیت قرا می‌دهد، انسانیت انسان از حیوانیتش قابل تفکیک نیست، در مدیریت اسلامی همان کارویژه های عام اداره می‌شود و بهمراهش هم کار ویژه های خاص لازم است که حاکمیت اسلامی همان کارویژه های عام باشد و حیوانیت انسان را در خدمت انسانیت انسان قرار می‌گیرد.
 سوال :
 در اندیشه‌ی اسلام این کار و یژه های خاص بر چه اساسی است ؟
 جواب :
 تمایز کارویژه های خاص اسلامی با سایر اندیشه ها در این است که بنیان و چارچوبه‌ی اندیشه‌ی سیاسی اسلام است بر 4 اصل است :
  1. اصل هستی شناسی
  2. اصل انسان شناسی
  3. اصل زیست شناسی
  4. اصل جامعه شناسی
 که عمدتا این ها 2 اصل پایه هستند :انسان و هستی شناسی
 هستی شناسی در غرب :
 ما در تعریفمان گفتیم که تفاوت اندیشه ها در این 4 اصل است، که اصول لیبرالیست و سوسیالیست اصولشان بر اساس ماده است، و انسان شناسی شان بر اساس امانیسم است، ما هستی شناسی را براساس توحید می‌بینیم، و انسان شناسی ما با آنها فرق می‌کند و آنها برترین چیز را در هستی شناسی، ماده می‌دانند و چون انسان بالاتر از همه است لذا همه چیز فدای انسان می‌شود، و اصالت می‌شود مال انسان و لذا انسان برای انسان، وقتی که برای خودش شد خودش در دل خواسته هایش می‌شود، تمایلات و لذت ها و ... همه‌ی امکانات انسانی باید سلب شود برای این خواسته ها و زندگی می‌شود یک گذران مدوّر عیاشی، که لذت بیشتر باید ببرد خوردن بیشتر و شهوت رانی بیشتر و... و جامعه بستری است که این خوردن ها و خوابیدن ها بهتر اداره شود و جامعه می‌شود یک رستوران . بطور خلاصه در اندیشه لبیرالیست، هستی، انسان و ماده است و جامعه محور عیاشی است .
 هستی شناسی در اسلام:
 اما در اسلام هستی شناسی که اصل اول است هستی مخلوق خالق است و هستی تحت مدیریت خالق است و کل هستی با خالق مدیریت می‌شود و کل هستی مخلوق است چون خدا خالق است و هستی را در جریان خلقت حق می‌بینیم و یک جریان از حق پدید آمده است، لاموثر فی الوجود الا هو، رب و مدیر اوست، هستی با تصادف ایجاد نشده است هستی مولود حکمت شعور و تدبیر است و تحت تدبیر هم هست لذا انسان جزئی از این هستی است و پدید آمده‌ی حکمت است و لذا باید در این حضور 80 ساله اش هدف داشته باشد و تحت مدیریت هم هست و موجود رها شده نیست و این موجود مسیری را طی می‌کند و زندگی جریان مدور خوشگذارن نیست و حرکت طولی است و تعالی مطرح است .
 پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: من ساواه یومان فهو مغبون .
 جامعه هم مرکب است که او را در زندگی طولانی به بالا ببرد و لذا در اسلام اصطلاح امت گفته شده است، لذا این امت باید مدیرت کند و این مدیریت توسط حاکم انجام می‌شود .و حاکم امام است و غیر امام نمی تواند حاکم باشد و حاکم هم باید خود خدا باشد لذا در منشا دولت اینها بحث شده است که چون امت باید مدیریت شود و غیر کار ویژه های عام کارو یژه های خاصی هم باید وجود داشته باشد که این کار ویژه های خاص در واقع کارویژه‌ی دولت در مدیریت امت است
 دنباله‌ی بحث در هفته‌ی آینده......
 
 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo