< فهرست دروس

درس تفسیر استاد علم الهدی

تخصصی سیاسی- اجتماعی

90/01/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 کارویژه های عام دولت در مقابله با تهدیدات داخلی
 إِنَّ الَّذِينَ يُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ فِي الْأَذَلِّينَ( المجادلة : 20 )
 كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ( المجادلة : 21 )
 لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآَخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آَبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ( المجادلة : 22 )
 بحث ما در کارویژه های عام دولت در مقابله با تهدیدات داخلی بود که وظیفه‌ی هر دولتی یا هر حکومتی این است که با تهدیدات داخلی در درون کشور مقابله کند ما بعداز بحثی که از نمونه های این تهدیدات داشتیم عرض کردیم که در جامعه‌ی اسلامی سه جریان است که تهدید داخلی بحساب می‌آید که ما در آیات شریفه‌ی قرآن مقابله با این سه جریان را داریم اولی بغی بود و دوم فساد فی الارض و سوم محاده الله و رسوله است در باره‌ی بغی و فساد فی الارض بحث کردیم .
 جریان محادت الله و رسوله باقی ماند :
 آیات مبارکه 20 مجادله تا آیه 22 در این زمینه است .و البته این سه آیه مرتبط است به آیات 14 به بعد که برای شرایط محاده باید از آیه 14 شروع نماییم اما اصل آیات آیه 20 تا 22 در این زمینه است.
 کلمه‌ی محاده الله :
 این اصطلاح تنها در قرآن وجود دارد و جای دیگری وجود ندارد و ما تحت محاده الله بحثی نداریم اما این عنوان عنوان قرآنی است که در این آیه شریفه بحث شده است که محاده الله .محاده از ماده‌ی حدّ است بمعنی مرز محاده را دو معنی کرده اند:
  یا ممانعت یا معاندت وارد شده است که البته این معانی، معانی التزامی محاده هستند نه معنی مطابقی آن.
 محاده در جایی است که دو نفر در مقابل هم بایستند و بهترین نمونه اش در جنگ های قدیمی است که وقتی دو لشکر در دو صف روبروی یکدیگر قرار می‌گرفتند و مقابل هم موضع گیری می‌کردند مقصود از این قرار گرفتن به این خط، مقصود اعلام جنگ بود یعنی تاوقعی که صف جبهه‌ی مقابل به این صف و خط نمی رسید جنگ شروع نمی شد .این ایستادن محاده می‌شد که معنی محاده بدین معنی است که ممانعت کنند از ورود لشکر مقابل از ورود به این محدوده و حوزه‌ی لشکرش ،و دراینجا محاده از ممانعت بوجود می‌آمد که هر کدام از ورود دیگری ممانعت کند و به معاندت هم معنی کرده اند که لازمه‌ی ممانعت معاندت و دشمنی بین آنهاست .
 بهترین معنی محاده که ما می‌گوییم: رویارویی با خدا و رسول است .به این معنی که یا در امت رسول(ص)باشد که محاده این چنین می‌شود که عده ای متعمدا و معاندا متجاهر به فسق و مرز شکنی حدود اسلامی در جامعه‌ی اسلامی داشته باشند مثل زنان بی حجابی را که بعنوان مزدور می‌گیرند که بیایند و جامعه را به فساد بکشند ،گاهی یک زن فاسق و فاجر است و بی حجاب هست اینها محاده نیستند اما عده ای را پول می‌دهند که این کار را انجام دهند تا حدود الهی را پرده دری کنند که این کار انجام شده است و اخیرا دو گروه از آنها را شناسایی کرده اند .ویا اینکه یک عده بر مقابله‌ی صریح با ولی امر باشد با رهبر انقلاب در عناد باشند چه در شکل حرکت سیاسی یا در شکل حرکت نظامی مصداق محاده است ما در جریان فتنه این مصادیق را بسیار داشتیم که عملشان محاده است با خدا و رسولش .این تجاهر به فسق در بهم زدن حدود الهی است .
  محاده یا در خط مقابله با مبانی اصول دینی ماست یا مقابله با یک نظام و حکومت رسول الله است و قدرت و نظام اسلامی را هدف قرار می‌دهند .
 این معنی محاده تهدید یک جریان ثابت قطعی در داخل نظام اسلامی محسوب می‌شود.
 در کتاب مفردات، راغب محاده را ممانعت معنی کرده: یمانعون معنی کرده که گفتیم لازمه‌ی معنی است و می‌فرماید اما اعتبارا و اما باستعمال الحدید.یا بجنگد یا حدود الهی را نقض کنند ویا با پرده دری و از بین بردن حدود الهی ممانعت نمایند .
 اولئک فی الاذلین :
 این دستور اکید در قرآن و یک خبر از قرآن است ،که این دستور بلفظ جمله‌ی خبری است ،که بمعنی این است که در بین ذلیل ترین انسان ها باشند علتش هم واضح است که فخر راضی در تفسیرش آورده است که :
 خداوند فرموده این افراد محاده خدا و رسولش هستند ،از طرفی عزت از آن خدا و رسولش است و چون خدا نامتناهی است عزتش هم نامتناهی است و طبیعی است که شخصی اگر با یک موجود مقدس مقابله کند پس در مقابل آن باید ذلتش هم نا منتناهی باشد چون این تعبیر به اذلین را ما نسبت به هیچ کسی نداریم .
 چرا این تعبیر را نسبت به کفار و منافقین نداریم ؟
 چون این شخص در مقابل خدا رویارویی می‌کند ،پس هر چقدر عزت خدا زیاد باشد باید ذلتشان هم به شدیدترین نحو باشد یعنی اگر ما بخواهیم یک برنامه‌ی کیفری حقوقی داشته باشیم برای این افراد ،این کسانی که مقید به از بین بردن این حدود هستند اینها از مصادیق محاده الله هستند ، در مقام ذلیل سازی این عنصر باید شدیدترین کار را انجام دهند هر نوعی که فرض شود که ذلتی بالاتر از آن نباشد.بالاترین کیفر در جریان امت اسلامی مال این افراد است .چون با صیغه‌ی مبالغه آورده است .یعنی هر نوع کیفر و ذلتی را فرض کنید استحقاق این ها بیشتر است ، وچون این را خداوند بصورت خبر ذکر نموده سیاق آیه قوی تر است از امر و ثبات و دوام از آن استفاده می‌شود چنون با جمله‌ی اسمیه آورده شده است .در آخرت هم برای ایشان شدیدترین عذاب وجود خواهد داشت .
 كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ( المجادلة : 21 )
 پس صورت بالا و برجسته‌ی دشمنی با خدا و رسول محاده الله و رسول است ،در آیات جهاد خدا اعلام عزت و پیروزی می‌کند اما می‌فرماید :كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ
 یعنی ثبت شده است در قضا و قدر الهی که من و پیغمبران من پیروز شوند و غالب شوند که در مقابل اذلین است و محاده الله و لرسوله شکست خورده اند همه جا .
 اما شکست چگونه است ؟
 کتب یک شان نزول دارد که مقاتل نقل کرده اند که صاحب مجمع البیان هم نقل کرده است .مانند آنچه ما از علی بن ابراهیم قمی ما آنرا عین نصّ معصوم می‌دانیم و مقاتل هم در میان اهل سنت این حکم را دارد که فقط از پیامبر(ص) صادر شده است .اما برای ما مثل سایر روایات اهل سنت ارزش دارد .و در میان شیعیان طبرسی در مجمع البیان نقل کرده است چون در زمان طبرسی شیعه در تقیه بوده است و در بسیاری از جاها شیعیان قدرت اظهار وجود نداشتند که تاریکترین زمان در دوران غیبت است لذا تفسیر ایشان با آراء اهل سنت قابل تطبیق است و اگرچه خودشان هم در مقابل حرفهای اهل سنت نظر داده است اما چون در دوران تقیه بوده است برخی آراء را از اهل سنت ذکر می‌کند مانند این مورد را از مقاتل ذکر نمموده اند:
 مقاتل می‌گوید که كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي شان آن این است که در یکی از جنگ ها که مسلمانان پیروز شدند بسیار مبتهج شدند که کی می‌شود ما امپراطوری روم و ایران را از بین ببریم .عبدلله بن ابی از منافقین بود که گفت خیال کردید امپراطوری روم و ایران مثل فلان قبیله است که قابل شکست باشد ؟بعد این آیه نازل شده که كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي .........
 بنابراین است که اساس خلقت و اساس الهی بر این است که ما پیروز شویم و خدا عزیز و قوی است .
 یعنی در آنجا خبر پیروزی بر امپراطوری روم و ایران داده شد.
 بر حسب تقارن این آیه که در باره‌ی محاده الله و رسول است یعنی مسئله‌ی محاده الله و رسوله شامل عناصری که افرادی که در داخل هم اقدام می‌کنند شامل می‌شود یعنی هیچ چیز در مقابل خدا اثر گذار نیست چه جنگی که در مقابل امپراطوری روم و ایران باشد و یا در داخل امت اسلامی باشد همه محکوم به شکست است .
 اقسام غلبه و پیروزی
 در این جا یک نکته وجود دارد لاغلبنّ :مرحوم علامه می‌فرماید همانطوری که محاده الله به چند صورت انجام مکی شود غلبه هم به چند نحو است :
 1-بصورت حجت است جایی که محاده الله و رسوله با فتنه با مبانی اسلام وارد عرصه می‌شود خدا بر این جریان پیروز است یعنی هیچ کسی نمی تواند از حیث حجت مبانی دینی ما را در محدوده‌ی حجت از بین ببرد مبانی دینی ما که تهاجمشان را اگر دینی آغاز کردند و ما مقابله نماییم ما پیروزیم و لو با تمام ابزارشان وارد شوند شکست می‌خورند.
 2- غلبه با کمکهای غیبی است که بنابر این است که خدا ما را بر دشمنانش پیروز نماید ما مواردی داریم که خداوند ایّدناهم بجنود لم تروها. لازمه‌ی آن مانند شرکت فرشتگان در جنگ بدر نیست .گاهی خدا جوری تایید می‌کند که نمی داند مثلا دشمن گاف می‌دهد و خودش نمی داند و شما از آن استفاده می‌کنید و بر او پیروز می‌شوید .
 3- با قدرت ایمان غلبه پیدا می‌کنید آنها می‌فهمند که چه کشته بشوند و چه بکشند پیروزند با این نیت پیروزند چون قدرتش برای حفظ خودش نیست برای نابودی دشمن است و در حالیکه دشمن برای زندگی دنیایی شان می‌جنگند تا جایی که شکم و شهوت و دنیا از بین نرود .لذا كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي تضمین کننده‌ی پیروزی مسلمین است .
 این کتب در مقابله با محاده الله است و از این طرف هر جریانی که در مقابله با آن مقابله کند پیروز است در هر شرایطی و شکلی پیروز است .
 
 اشکال:
 ما در طول تاریخ مواردی داشتیم که مسلمین و معصومنی شکست خوردند مثل سید الشهدا(ع) و امام حسن (ع) که متارکه‌ی جنگ کرد. این در واقع شکست بود .خود معصوم(ع) از نظر ظاهر شدیدترین نوع ابراز انا و رسلی است اما ما نمی بینیم که پیروز باشند چرا که امام حسن (ع) صلح را پذیرفت و امام حسین (ع) به مسلخ رفت و پیروزی محقق نشد؟
 جواب:
 كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي بحث در نتیجه‌ی این برخوردها و رویارویی ها است ،شکست بمعنی شهادت است یا در مورد امام حسن(ع) این بمعنی شکست است ممکن است که از نظر ظاهر شکست بخورند اما پیروزی خدا و رسول در کره زمین مرهون کربلاست .امام حسین(ع) شهید شد اما مکتب پیروز شد و خدا پیروز شد و دین باقی ماند .صلح امام حسن (ع)ظاهر قضیه شکست خدا و رسول نبود و زمینه برای کربلا شد و زمینه برای رویارویی تمام مردان خدا شد .
 كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي ما دشمن خدا را نابود نمی کنیم بلکه خدا پیروز می‌شود ،اگر من در صدد مقابله قرار گرفتم من شکست می‌خورم اما خدا در نتیجه پیروز می‌شود لذا ما در تمام این موارد این حساب را باید داشته باشیم که مساله‌ی پیروز شدن شخص ما حساب نیست ،انا و رسلی لاغلبن نه شما ،خدا باید پیروز شود حال چه من هم پیروز شوم یا اینکه من شهید بشوم و شکست بخورم اما نتیجه‌ی امر پیروزی خداست .امام حسین(ع) قربانی خداست ثارالله است .نمی گوییم خدا و رسول شکست خوردند ،عزت خدا و پیروزی خدا با خون سید الشهدا(ع) تضمین شد که اگر این پیروزی نبود نابودی مکتب و دین تصویب می‌شود .به این نکته باید توجه داشته باشیم.امکان دارد روزی استکبار همه را نابود کند مثل سایر جنایاتش در سایر مناطق اما در نتیجهی امر خدا پیروز است.
 گاهی اوقات جنگ ها جریان مسلسلی هستند که در یک واقعه تمام نمی شود در یک واقعه صورت می‌گیرد و جریان خدا در آن شکست می‌خرود اما در ادامه این جریان پیروز می‌شود در انقلاب خودمان ما در 15 خرداد جریان شاه با خط خدا و رسولش جنگید و قدرتش تثبیت شد و بسیاری از مردم را به خاک و خون کشید اما آیا تمام شد؟یک جریان مسلسل بود که در یک بخش شکست اما در ادامه پیروزی است .
 در آیه 22می فرماید: لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآَخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آَبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
 این آیه در مساله‌ی محاده از مسائلی است که خط را روشن می‌کند و جریانات وابسته به خدا در عرصه‌ی خدا و رسولش روشن می‌شوند جریاناتی که در جامعه بوجود می‌آید که در مقابله با خدا و رسول قرار می‌گیرد اینها تعیین کننده‌ی ملاک جمعیت خدا و حزب الله و حزب الشیطان هستند.
  اصولا هر جریانی که در حد بی تفاوتی باشد در حد محاده است با الله و رسوله مثلا اگر انسان در باره‌ی محاده الله و رسوله بی تفاوت باشد یا یک مقدار رابطه دوستی اش را با آن دسته حفظ کند حزب الشیطان است و جریانی در مقابل آنها است که بحدی که کوچکترین ارتباطی با آنها ندارند و لو آباء و اخوان و....باشند .
 یعنی وقتی محاده خدا و رسول شروع شد انسانهای مومن کلیه ارتباطات خود را باید با تمام جریانات محاده از بین ببرند چرا که :
 لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآَخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ این کار با ایمان به خدا و رسولش نمی سازد که یوادون من حاد الله و برای معنی یوادون صرف رابطه‌ی دوستی کفایت می‌کند در جریان پدر و پسر یا برادر و برادر حتی رابطی که مربوط به فطرت انسانی است باید از بین رفته باشد انسان نمی تواند به هیچ وجه با آن رابطه داشته باشد . در این زمان تمام ارتباطات فطری و غریزی از بین می‌رود برای کسانی که محاده با خدا و رسول دارند .
 أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ( المجادلة : 22 )ایمان در جانشان تثبیت می‌شود و ایشان در زندگی بایک قدرت و نیروی الهی قرار میگیرند و رضایت طرفینی با حضرت حق برایشان ایجاد می‌شود .
 حزب الشیطان :
 مقابل حزب الله حزب شیطان است که در آیه 14 می‌خوانیم :
 أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ تَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مَا هُمْ مِنْكُمْ وَلَا مِنْهُمْ وَيَحْلِفُونَ عَلَى الْكَذِبِ وَهُمْ يَعْلَمُونَ( المجادلة : 14 )
 أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ( المجادلة : 15 )
 اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ فَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ( المجادلة : 16 )
 لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ( المجادلة : 17 )
 يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعًا فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَمَا يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلَى شَيْءٍ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْكَاذِبُونَ( المجادلة : 18 )
 اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولَئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ( المجادلة : 19 )
 از آیه 14 تا 19 خداونتد متعال حزب الشیطان را معرفی می‌کند و از 20 تا 22 حزب الله را معرفی مي كند.
 کسانی هستند که مغضوب خدا هستند و افرادی با اینها ارتباط دارند خداوند صفات متعددی برایشان ذکر نموده است شاید با بررسی این آیات به این نتیجه برسیم که شاید هیچ منطق تشدیدی در جای دیگری از قرآن نباشد که خداوند در مورد ارتباطات اجتماعی سیاسی را بررسی می‌کند.
 روایت علی بن ابراهیم :
 قال نزلت فی الثانی لانه مرّ به رسول الله (ص) و هو جالس عند رجل من الیهود یکتب خبر رسول الله .فقال له رسول الله رایتک تکتب عن الیهود.وقد نهی الله عن ذلک .فقال یا رسول الله کتبت عنهم من التورات عن صفتک، واقبل ذلک علی رسول الله.وهو غضبان .فقال رجل من انصار اما تری غضب رسول الله ؟فقال اعوذ بالله من غضب الله و غضب رسوله انما کتبت ذلک لما وجدت فیه من خبرک.فقال رسول الله یا فلان :لو ان موسی ابن عمران فیهم قائما ثم اتیته رغبه عما جئت به لکنت کافرا لما جئت به.و هو قوله تعالی اتخذوا ایمانهم جنّه ای حجابا بینهم و بین الکفار.و ایمانهم اقرار باللسان فرحا من السیف و رفع الجزیه.
 ما یک روایت در تفیسر در کتاب برهان داریم در این رابطه روایت علی بن ابراهیم است :رسول الله.دیدند که خلیفه‌ی ثانی پیش یکی از یهودیان نشسته است و یهودی می‌گوید و او می‌نوشت .برای احتجاج بر علیه یهودیان که در کتاب شما هم ذکر شده است که صفات نبی مکرم اسلام در تورات این چنین است .که این کاری بظاهر مثبت بود .
 این آیه که ناز ل شد این شخص رفت خدمت رسول الله حضرت به او فرمودند که تو پیش یهودی رسیدی که او می‌گوید و تومی نویسی؟ و این در حالی است که خدا از این منع کرده است . و عرض کرد که یا رسول الله که من داشتم صفت شما را از تورات می‌نوشتم و شروع به خواندن کرد و پیامبر(ص) غضبناک بودند که چرا او پیش یهودی رسیده .
 یک رجل انصاری بهش نهیب زد که چه داری می‌گویی؟ مگر نمی دانی که پیامبر غضبناک است ؟گفت من پناه می‌برم از غضب خدا و رسول خدا .من به عشق شما این را نوشتم بعد فرمود که :اگر جایی که خود موسی ابن عمران حضور داشت و تو به طرف این جمع رفته بودی و در جمعیت آنها داخل شده بودی از باب احراز کردن آنچه آنها می‌گفتند، چون تو آنها را قبول داشتی ،به همین حالت تو کافر شده بودی که اینها در حال کلک زدن هستند قرآن می‌گوید که اینها این حرفها را زده اند که دل شما مسلمانان را بدست که اینها از شمشیر ما و جزیه راحت باشند و در امان باشند .بعد در یک فرصت مناسب بیایند و انتقام بگیرند و توطئه کنند [1]
 
 در این آیه اشاره دارد که حتی یک مسلمان در پیش آنها بنشینند و از آنها چیز مثبتی یاد بگیرند و در همین حد هم اجازه ندادند که این نوعی تولی و تبری است که نباید به هیچ وجهی در حزب ایشان داخل شد .
 در بین جامعه‌ی دینی اگر از این افراد باشند که برای فراگیری مطلب مثبتی یوادون باشند این می‌شود حزب الشیطان .


[1] تفسیر برهان ج 7 ص 485

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo