< فهرست دروس

درس تفسیر استاد هادی عباسی خراسانی

99/10/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر ترتیبی (سوره بقره) / تفسیر آیه29/جامعیت دو اسم علم و قدرت از اسماء الله - تسخیر عالم برای انسان

 

﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[1]

1- خلاصه جلسه قبل

در آیه قبلی یعنی آیه بیست و هشتم، سخن از تولدهای سه‌گانه انسان در دنیا، برزخ و قیامت بود. اینکه خداوند تبارک و تعالی به عظمتش، انسان را با اینکه اموات بود و چیزی نبود یا اثری نداشت، آفرید و او را زنده کرد و دوباره می‌میراند و زنده می‌کند و بازگشت به حضرت حق است؛ ﴿إِنَّ إِلَى رَبِّكَ الرُّجْعَى﴾.[2]

2- تفسیر آیه 29

در این آیه 29، نعمت‌های الهی که برای انسان آفریده شده است؛ چه مادی و چه معنوی و همه این نعمت‌ها برای دعوت به توحید و تزکیه و تهذیب انسان است، ذکر می‌شود. در این جهت، آفرینش برای پرورش است. خاطرتان هست از آغاز سوره حمد که تفسیر را شروع کردیم، گفتیم: دو صفت است که حمد برای آنها است؛ یکی آفریدگاری و دیگری پروردگاری؛ این مطلب، در این آیات خود را کاملا نشان می‌دهد؛ نعمت‌های الهی، برای پرورش انسان است؛ آفرینش زمین و زمان و آسمان، برای پرورش انسان است؛ برای اینکه انسان به تهذیب و پرورش برسد. آن «ثُمَّ»‌ها و «فاء» که در آیات قبلی بود و تکرار می‌شد، دلیل بر این است که نعمت‌ها دارای درجات مختلف هستند.

این ترتیب ذکری‌ای که حداقل آمده است، به عنوان هو مطرح می‌شود.

2.1- 2،معنای مفردات آیه

2.1.1- 2،1،خلق

خلق، آفرینش از روی تقدیر و برنامه‌ریزی و خصوصیات است.[3] مهندس را عرب، مهندس می‌گوید، چون که اندازه می‌گیرد و معرب آن است.[4]

خلقت، مترتب بر برنامه و با نظم و خصوصیت خلقت است.

2.1.2- 2،1،إستَوَی

«إستوی»، از ماده «سوی» است؛ معنای اصلی آن یعنی، توسط همراه با اعتدال؛[5] هم میانه بودن، و هم نه افراط و تفریط داشتن؛ اعتدال، یعنی هر چیزی در جای خودش است و توسط، یعنی حالت میانه داشتن. «إستوی»، از باب افتعال است؛ انتخاب و گزینش با اعتدال و توسط. «إستوی» در قرآن، گاهی با ماده «علی» متعدی می‌شود و گاهی با ماده «إلی» متعدی می‌شود؛ اگر با ماده «علی» متعدی شود، یعنی توسط و اعتدالی که در آن علو است. ﴿وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ﴾،[6] برای کشتی حضرت نوح علیه السلام فرمود. ﴿ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ﴾؛[7] فرمان‌روایی حضرت حق و استیلایی که در آن علو است، مطرح شده است.اما اگر با «إلی» متعدی شود، به معنای اعتدال و توسطی است که به شیء برسد. «استوی الی السماء»؛[8] اعتدال را به آسمان‌ها رساندیم.

2.2- 2،معنای اسمی «هو» در این آیه

در هر صورت در این آیه مراد، بیان نعمت‌های الهی به انسان است؛ نعمتی که با کلمه «هو» مطرح شده است؛ «هو» در اینجا در واقع، ضمیری است که جانشین اسم یا اسمای باری تعالی است؛ بنا بر نظر مرحوم طبرسی در مجمع البیان «هو»، ضمیر نیست؛ بلکه اسمی از اسماء است؛ دلیل بر اسمیتش را مناجات‌نامه حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌آورند: «یا هو یا من لا هو الا هو»؛ سوره توحید مجمع البیان را ببینید.[9]

2.3- 2،اسمای الهی به لحاظ اسم ظاهر، زیاد و به لحاظ ضمیر، محدود است

اسمای الهی در اسمای ظاهری لا تعدّ و لا تحصی است. توقیفیت اسماء، بحثی است. اسمای خاصی در روایات و آیات داریم؛ ولی به لحاظ اسم ظاهر، اسمای الهی زیاد هستند؛ به لحاظ ضمیر بودن: «هو»، «أنا» و «أنت» است؛ اینها در روایات آمده است.

2.4- 2،تسخیر عالَم برای انسان

نکته دیگر مستفاد از آیه، عظمت انسان بعد از خدا است؛ بزرگ‌ترین موجود بعد از حضرت حق،‌ حضرت انسان است؛ چون اوست و آفرینش؛ اوست و چیزی که آفرینش برای اوست. خدا، «هو» است و مخلوقی که «لکم» است؛ با ضمیر خطابی. لام «لکم»، برای اختصاص، ملکیت یا ارتباط است؛ اینجا لام، اختصاص است؛ فقط برای شما آفرید. انسان، مسخِّر موجودات دیگر است؛ به خصوص زمین و آسمان، مسخَّر انسان است؛ ﴿سُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَمَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ﴾؛[10] تسبیح، به تسخیر موجودات هم تعلق گرفته است.

گاهی تسخیر، عام است؛ «خلق لکم ما فی الارض جمیعا». اولیای الهی، تسخیر خاص به خود دارند. این موجودات، برای شما است.

در آیه دیگر هست که ﴿وَالأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَكُمْ فِيهَا دِفْءٌ وَمَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ وَلَكُمْ فِيهَا جَمَالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَحِينَ تَسْرَحُونَ﴾؛[11] همه موجودات، برای انسان است. «خلقها لکم»؛ اینها برای شما آفریده شدند. بعد تعبیر آیه شریفه است: «ثم استوی الی السماء»؛ اعتدالش به آسمان‌ها رسید.

2.5- 2،کیفیت قرار گرفتن طبقات زمین و آسمان‌ها بر روی یکدیگر بر اساس آیات و روایات

بحثی است که خلقت زمین، مقدم است یا آسمان‌ها؟ «کل ما هو علاک فأظلک فهو سماء».[12] هر تحتی، فوقی دارد؛ زمین، مسطح است و آسمان، حالت بنا داشته باشد؛ ﴿وَالسَّمَاء بِنَاء﴾.[13] در اینکه این ترتیب، واقعی است یا ذکری، باید از علمای طبیعی جواب بگیریم؛ قرآن با علم تخالف ندارد. گاهی زمین بر آسمان و گاهی آسمان بر زمین، مقدم است. طبق این آیه، زمین بستر آفرینش است. آفرینش، برای انسان است و انسان، زمینی است.

از رسول مکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله، خلق آسمان و زمین را سؤال کردند؛ ایشان، دست مبارک را روی هم گذاشتند و «طباقا» را توضیح دادند. دریاها و افلاک، مسخر انسان است. ﴿لَا الشَّمْسُ يَنبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ﴾؛[14]

عنایت دارید که یکی از آیاتی است که از راست و چپ خواند شود، یکی است. «کل فی فلک = کل فی فلک»؛ علامه حسن زاده، رساله دست‌نویسی به بنده دادند که آن را مطالعه کنم؛ درباره «کل فی فلک یسبحون» که موجبه کلیه است، رساله‌ای نوشته‌اند؛ در سوره مبارکه یس که قلب قرآن است. ﴿وَكُلَّ شَيْءٍ أحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ﴾،[15] «و کل فی فلک یسبحون» دارد. این زمین و آسمان، در اختیار حضرت حق و این، در اختیار انسان است؛ آسمان‌های هفت‌گانه و زمین‌های هفت‌گانه. با توجه به فلک الافلاک و معدل النهار و فلک کلی که ﴿إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ﴾؛[16] این اولین آسمان مورد مشاهده ما است. چقدر باید سفینه بسازد تا سرکی بکشد. این مخلوق، احسن تقویم است. می‌شود گفت: آفرینش و خلقت عن تقدیر، عن تقویم دارد؛ آسمان‌های هفت‌گانه و اقلیم‌های مختلف و طبقات مختلف؛ ﴿وَالسَّمَاء ذَاتِ الْحُبُكِ﴾؛[17] عمری باشد به آن برسیم. چطور وقتی از حضرت سؤال می‌کنند که «کیف یکون محبوکة إلی الأرض؟ ...»؛[18] حضرت دستشان را گذاشتند، فرمودند: این زمین اول و بعد دست بعدی را این زمین دوم؛ نور الثقلین مرحوم حویزی ج5، ص366، حدیث را آورده‌اند.

2.6- 2،تکرار لفظ «هو» در اول و آخر آیه، به دو صفت قدرت و علم الهی اشاره دارد

آخر آیه، وصف عجیبی دارد؛ «هو» تکرار شد؛ «و هو بکل شیء علیم»؛ مانند: «کل فی فلک یسبحون». «هو»، یعنی خداوند، او به همه چیز علیم است؛ آفریدگاری‌اش، برای پروردگاری‌اش بود. آسمان‌های چندگانه را قرار داد. قدرت مطلق، علم مطلق لازم دارد. «هو» که اول آیه آمده، اشاره به قدرت مطلق دارد. ﴿إِنَّ اللَّه عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾؛[19] «هو» دوم به «کل شیء علیم».

ما اگر قرار باشد فلسفه و عرفان و برهان را خلاصه کنیم که چند برهان و واسطه برهان داریم برای اثبات آفرینش و توحید، و اثبات واجب الوجود من جمیع الجهات، دو واسطه بیشتر نداریم؛ یکی قدرت که قدیر درست می‌کند، و علم که علیم درست می‌کند. صفت مشبهه باشد و یا صیغه مبالغه؛ علیم، عالم و علام، همه دلالت بر این می‌کند که وصف علم برای خداوند همیشگی است نه حادث؛ حدوث و بقایش همراه هم است. ﴿اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ﴾؛[20] ﴿أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ﴾.[21]

2.7- 2،اشاره آیه به اسلامی بودن همه علوم

یکی از وظایف ما، اندیشه در خودمان است؛ اگر اندیشه در خود کنیم، از حضرت حق فاصله نمی‌گیریم. همه علوم، اسلامی است؛ از این آیه، استفاده اسلامیت علوم می‌کنیم؛ عالم غیر اسلامی داریم، ولی علوم غیر اسلامی نداریم.

2.8- 2،مترتب بودن آفرینش و پرورش بر یکدیگر در قرآن

این صفت علیم در اینجا و صفت قدیر در آیه 20‌ام بود؛ این دو صفت، مهم‌ترین نقش را در هستی انسان و زمین و زمان دارند. در تناسب آیات، مستحضرید که ربوبیت خدا وابسته به خالقیت اوست؛ آفرینش، پیش‌نیاز پرورش است؛ گرچه در سوره الرحمن متفاوت شده است؛ ﴿الرَّحْمَنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنسَانَ عَلَّمَهُ الْبَيَانَ﴾.[22]

در سلام به حضرت زهرا سلام الله علیها دارد: «اَلسَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا مُمْتَحَنَةُ اِمْتَحَنَكِ اَلَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ».[23]

خلقت آسمان و زمین قبل از پرورش انسان، ولی مربوط به آن است.

کان ناقصه و تامه هم مطرح است؛ اصل ثبوت یا ثبوت چیزی برای چیزی است؟ شما دقت کنید.

﴿إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾؛[24] کسانی که تعقل دارند، استفاده می‌کنند.

2.9- 2،اقسام اسمای خداوند در قرآن

همان‌طور که اشاره کردیم اسمای خداوند، قابل تقسیم به چند قسم هستند؛ اسمای ظاهری، اسمای ضمیری و اسمای مستتر؛ اسمای مستتره، اسمای ربطیه هستند؛ استتار، باید دید برای چیست؟

أنا: ﴿إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي﴾؛[25]

أنت: ﴿لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ﴾؛[26]

هو: ﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم﴾؛[27]

نحن: ﴿نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ﴾.[28]

2.10- 2،اسم جلاله «الله»، اسم اعظم و اسم ضمیر «هو»، اسم جامع است

اما اسم اعظم، میان اینها تجلی می‌کند؛ در میان اسمای خداوند، در اسمای ظاهری، «الله» اسم اعظم است. در میان اسمای مضمر، «هو» اسم جامع است؛ جامع بین مضمر و مظهر است. در سوره توحید «هو» مقدم شده است.

2.11- 2،جامعیت دو صفت علم و قدرت نسبت به اسمای الهی

شاید اسمای دیگر، اشتراکی با مخلوق داشته باشد؛ قادر و عالم، برای هر دو اطلاق می‌شود؛ ولی «الله» و «هو»، جز بر او در مقام اسمی بر چیز دیگر اطلاق نمی‌شود. «هو»، منادی واقع می‌شود. «هو»، دو بار مقدم شده است؛ یکی در آغاز آفرینش «هوالذی خلق لکم» و دیگری در نتیجه آفرینش؛ ﴿وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾؛[29] تمام اسمای جلاله را در علم و قدرت خلاصه می‌کنیم؛ کسی که عالم باشد توانا هم هست؛

«توانا بود هر که دانا بودز دانش دل پیر برنا بود»؛[30]

آفرین به فردوسی که حکیم باید از آیات و روایت استفاده کند.

در اینجا هو تقدم دارد بر آفرینش و نتیجه آفرینش هم هست. یک معنای اسم مضمر همین است.

«وز ایشان سید ما گشته سالارهم او اول هم او آخر در این کار

احد در میم احمد گشت ظاهردر این دور اول آمد عین آخر»[31]

2.12- 2،اشاره روایات به اسم اعظم در قرآن

همو یعنی ضمیر. از امام علی علیه السلام پرسیدند: اسم اعظم را کجا بیابیم؟ فرمودند: آیات اول سوره حدید؛[32] ﴿هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾.[33]

2.13- 2،هر عالم به علت غایی علمش نمی‌رسد

در بهره‌وری از نعمت‌های الهی که فعل باری تعالی هستند، علت فاعلی و غایی همه برای این است که فعل به فاعل برسد؛ وقتی می‌توانیم از این نعمت‌ها بهره‌مندی داشته باشیم که در مسیر و جهت حضرت حق باشند؛ ﴿إِلَيْهِ الْمَصِيرُ﴾.[34]

کسانی که به فضا می‌روند و فضانورد هستند، ولی فضاشناس نیستند؛ عالمند، ولی نتیجه علم را نمی‌دانند؛ ره بی‌راهه می‌روند.

2.14- 2،اشاره آیه به اصل فقهی أصالة الإباحة

در فقه، اصل اباحه داریم؛ می‌گوییم همه اشیاء مباح است، مگر ما خرج بالدلیل؛ یکی از دلایل اصالة الاباحة، همین آیه شریفه است؛ «خلق لکم ما فی الارض جیمعا»؛ اصل آزادی انسان؛ برخی به اسم آزادی، آزادی را اسیر کردند؛ به اسم امارت، انسان را اسیر کردند.

از آیه 29 استفاده شد که تا ابد آنچه در زمین است، برای انسان است؛ اصل اباحه، اصلی کلی است؛ باید دلیل مالکیت در تصرف بیاورد. انسان، حقیقتش در پرورش اوست. امیدواریم که خوب دقت کینم. اگر تسخیر یک جانبه باشد، ممنوع است؛ استعمار و استکبار و استثمار هرگز؛ تنها عبودیت و پرورش و خدا و انسان و جهان است.

2.15- 2،ارکان اصلی آفرینش: خدا، انسان و جهان

سه رکن آفرینش: خدا، انسان و جهان است؛ نه مانند شعاری که استکباری‌ها می‌گفتند که خدا، شاه، میهن؛ استعمار و استکبار، مذموم است؛ کسی که تنبلی کند، ملعون است؛ «مَلعونٌ مَن ألقی کَلَّه علی الناس».[35] سنجش انسان با آسمان و زمین است؛ ﴿أَأَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاء بَنَاهَا﴾.[36]

ان شاء الله بدانیم خدا برای ما چه آفریده است و چگونه باید رفتار کنیم.

 


[30] فردوسی، شاهنامه، آغاز کتاب، بخش1.
[31] شیخ محمود شبستری، گلشن راز، بخش1، دیباچه.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo