< فهرست دروس

درس تفسیر استاد هادی عباسی خراسانی

99/09/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: تفسیر آیه26/تفسیر ترتیبی (سوره بقره) /نحوه برخورد مؤمنین و کفار با تمثیلات خداوند در قرآن

 

1- تفسیر آیه26

﴿إِنَّ اللَّهَ لاَ يَسْتَحْيِي أَن يَضْرِبَ مَثَلًا مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُواْ فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِينَ﴾[1]

در آیات قبل و به خصوص آیه بیست و پنجم که بیان نتیجه علمی و عملی انسان‌های مؤمن و صالح بود، و بیان نعمت‌های الهی و بهشت و بیان خلودشان بود، در این کریمه بیست و ششم، حضرت حق در پاسخ به اعتراض‌ها و مخالفت‌های مخالفین، بیان تمثیل دارند.

1.1- روش‌های تعریف اشیاء

عنایت دارید که در تعریف اشیاء، یا از حد استفاده می‌شود یا از رسم و یا از تمثیل؛ تمثیل یکی از راه‌هایی است و یکی از مسائل معرفتی‌ای است که با جامعه و با همه انسان‌ها سر و کار دارد؛ یعنی تمثیل را همه می‌فهمند. در این کریمه، مفادش این است که خداوند ابا و حیایی ندارد که تمثیل‌های کوچک و بزرگ را داشته باشد؛ ولی نگاه انسان‌ها و مردم به این تمثیل‌ها، دو قسم است؛ منفصله حقیقیه است؛ یعنی یا مؤمن و یا کافر بودند. در اینجا هم نگاه افراد به تمثیل و مثل‌های الهی است که کسانی که مؤمن هستند، می‌گویند: این مثل‌ها از جانب حق است؛ و کافران می‌گویند: خدا به این مثل‌ها، چه اراده کرده است.

1.2- ارتباط آیه به آیات قبلی

واژه‌های این آیه جدید است که باید بیان شود و ارتباط این آیه هم با آیات قبلی این است که تا کنون راجع به کفار و منافقین و مؤمنین بود. نتیجه عمل صالح و ایمان مؤمنین بیان شد. در اینجا دیدگاه آنها نسبت به مثل‌های الهی بیان می‌شود.

1.3- مفردات آیه

1.3.1- «حیاء»

«لا یستحیی» از «حیا» است؛ «حیا»، ضدش «وقاحت» است و «حیا» و «استحیا»، از حیات گرفته شده است؛[2] گویا کسانی که وقاحت دارند و حیا ندارند، از زندگانی دور شده‌اند و به هلاکت رسیده‌اند؛ و کسانی که حیا دارند، به ایمان رسیده‌اند.

در فرمایشات امیرالمؤمنین علیه‌السلام هست که « لاَ إِیمَانَ کَالْحَیَاءِ»؛[3] «هل الإنسان الا الحیاء». حیا طوری است که حیات انسان را تأمین می‌کند. این در مورد لغت «حیاء» بود.

1.3.2- «مَثَلاً»

گفتیم مثال دو چیزی است که همانند هم هستند در خصوصیات ذاتی. اما مَثَل دو چیزی هستند که در خصوصیات وصفی یکی هستند.[4]

1.3.3- «بعوضة»

«بَعوضَة» از بعض است؛ به بعض هم بعض می‌گویند، به خاطر این است که شیئی تقسیم می‌شود و کوچک می‌شود.[5] یک بار ماده بعوضه در قرآن به کار رفته است و در اینجا به معنای پشه است؛ چون پشه کوچک و ظریف است، به آن بعوضه می‌گویند. در برخی روایات وارد شده است که قدرت باری‌تعالی همین موجود کوچک است؛ خداوند هرچه در حیوان بزرگی همانند فیل قرار داده است، در پشه هم قرار داده است؛ یعنی اگر فیل خرطوم دارد، پشه هم خرطوم دارد؛ مضاف به اینکه پشه دو بال دارد، ولی فیل ندارد.[6] یعنی موجود کوچکی هست که همه خصوصیات را دارد و نشان عظمت باری‌تعالی است.

1.3.4- «فما فوقها» و دو احتمال در معنای آن

خدا ابایی ندارد از اینکه مثل بزند. «ما»، ابهامیه است. مثل چیزی که بعوضه است، «فما فوقها»؛ این «فما فوقها»، دو معنا دارد: «فما فوقها»، یک معنایش یعنی بالاتر از بعوضه و پشه؛ یعنی در تمثیلش هم از بعوضه و هم از بالاتر از پشه استفاده می‌کند؛ معنای دوم اینکه «فما فوقها» منتسب به «ما بعوضة» باشد؛ یعنی تمثیل بزند خداوند به پشه که کوچک است و ما فوق آن که موجود کوچک‌تر باشد؛ ما فوق، تمثیل در بالاتر باشد و یا در مادون پشه باشد.

1.4- اختلاف نحوه برخورد مؤمنین و کافرین با تمثیلات خداوند

«فأما الذین آمنوا فیعلمون أنه الحق من ربهم»؛ می‌دانند خدای با این عظمت ابایی از تمثیل پشه و بالاتر یا پایین‌تر ندارد؛ یعنی حضرت حق هم تمثیل به پشه می‌زند و هم غیر آن؛ اما نگاه انسان های مؤمن و کافر مختلف است؛ مؤمنان می‌گویند: این حق است؛ ولی کافران می‌گویند: «ماذا أراد الله بهذا مثلا»؛ این چه مثلی است که خدا می‌زند. عده‌ای با این تمثیل هدایت می‌شوند و عده‌ای ضلالت می‌یابند.

1.5- خروج فاسق از حقیقت فطری خود

«و ما یضل به إلا الفاسقین»؛کسانی که فاسق هستند به این تمثیل ضلالت پیدا می‌کنند. به فسق، فسق می‌گویند، چون به معنای خروج است؛[7] فاسق، گویا از حقیقت فطری‌اش خارج شده است. می‌توانیم این استفاده را کنیم که در برخورد با تمثیل‌های الهی، مومنین می‌گویند: این تمثیل حق است و کفار هم تردید دارند؛ و کفار هم که فساق هستند، به وسیله تمثیل هدایت نمی‌شوند. از این کریمه استفاده می‌شود که یکی از راهنمایی‌های باری‌تعالی، تمثیل‌های اوست. باید بحث مثال و تمثیل در قرآن بررسی شود.

1.6- اشاره‌ای به تمثیلات در آیات قبل

اگر از اول سوره بقره بخواهیم تمثیل‌ها را فهرست کنیم، این سومی است؛ قبلی‌ها راجع به منافقین داشت که «مثلهم کمثل الذی استوقد نارا ...» و «أو کصیب من السماء ...»؛ و این تمثیل سوم هم، تمثیل بعوضه یعنی پشه است. خداوند به پشه مثال زده است تا بگوید: «ان الله علی کل شیء قدیر»؛که این قسمت از آیه را در آیات قبل داشتیم و نتیجه توانایی باری‌تعالی بود، اینجا در مثال به پشه محقق شده است که خدا اِبا ندارد که مثال برای پشه یا ما فوق پشه بزند؛ و ما فوق پشه فیل باشد، یا مثال‌های دیگر باشد، یا حشراتی باشد که از پشه کوچک‌تر است.

1.7- کشف هزاران گونه از انواع حشرات خشکی و دریایی

الآن نظر زیست‌شناسان این است که چندین هزار نوع حشرات داریم؛ چه دریایی و چه صحرایی؛ در دریا که جل الخالق عظم شأنه، موجودات دریایی دارد که بماند، صحرایی‌اش را هم دارد؛ و اینها همه دلیل بر عظمت باری تعالی است.

1.8- ویژگی های تمثیل

1.8.1- ویژگی اول: قابل استفاده برای عوام و خواص

نتیجه اینکه خداوند برای القای معارف از تمثیل استفاده می‌کند که کاملا قابل شناسایی و معرفت است و می‌شود برای معرفت و آگاهی، روی تمثیل حساب کرد. عرض کردیم که حد و رسم، برای صاحب‌نظران است و تمثیل، برای صاحب‌نظران و غیر آنان است؛

1.8.2- .ویژگی اول: تشبیه معقول به محسوس

و تشبیه معقول به محسوس از راه تمثیل است؛ و وجه شبه و وجه مشابهت بیان می‌شود و خصوصیات دیگر بیان نشده است. عرض کردیم مِثل، بیان خصوصیات ذاتی اشیاء است؛ در حقیقت یکی هستند؛ ولی تمثیل و مثال در حقیقت دو تا هستند، ولی در اوصاف یکی هستند.

1.9- فاسقین (کفار و منافقین)، در مَثَل از پشه هم کمتر هستند

می‌شود به عنوان تعلیل و معرفت تمثیلی استفاده کرد که گویا خداوند به منافقان و کفار می‌فرماید: شما فاسق هستید و در القای معارف ما حتی از پشه هم کمترید؛ و حتی معرفت پشه هم ندارید؛ چون پشه از معرفت تکوینی فاصله نگرفته، ولی شما فاصله گرفتید؛ در نتیجه این تمثیل، بیان قدرت الهی و سنخیت بین قدرت خدا و ضعف موجودات است﴿وَخُلِقَ الإِنسَانُ ضَعِيفًا﴾؛[8] این انسان که این‌قدر قدرت‌طلبی می کند، ضعیف است. باید برسیم که این ﴿وَخُلِقَ الإِنسَانُ ضَعِيفًا﴾،کمال است یا کمال نیست؛ وصف کمالی انسان است و یا وصف ضد کمال انسان است. با این حال، همه موجودات، محتاج به حضرت حق هستند و خدا ابایی از این تمثیلات ندارد. ان شاء الله بتوانیم در مقابل این تمثیل‌ها، راه هدایت برویم؛ تمثیل برای هدایت است. تمثیل، تشبیه معقول به محسوس است؛ انسان به محسوس، انس بیشتری دارد و تمثیل، کارش این است که بین معقول و محسوس، پل می‌شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo