< فهرست دروس

درس تفسیر استاد هادی عباسی خراسانی

99/09/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: تفسیر ترتیبی (سوره بقره) / تفسیر آیات 23 و 24/اولین تحدی در قرآن

 

﴿وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾؛[1]

﴿فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ﴾؛[2]

1- خلاصه جلسه گذشته

در آیات پیشین، سخن از کفار و متقین بود و بعد هم امر به عبادت باری‌تعالی که اولین امر مطرح شده در قرآن به لحاظ سیر ترتیبی قرآن است؛ امر به عبادت با وصف ربوبیت و با وصف خالقیت. عرض کردیم آفرینش و پرورش و ستایش در این آیات، مطرح است؛ نهی به اینکه برای خدا انداد قرار ندهید؛ ند یعنی مخالفی که هم اظهار مخالفت دارد و هم ادعای مثلیت دارد. «وَ أنتم تعلمون»؛ شما علم دارید و می‌دانید که تورات و انجیل و کتب انبیای گذشته را تلاوت کردید. ذکر رسول مکرم صلی الله علیه و آله و آیات الهی را دیدید.

2- تفسیر آیه 23

﴿وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾

2.1- معنای واژه‌های آیه

اگر شک دارید در آنچه ما بر عبد خودمان نازل کردیم؛ ریب به کار برده شده است که غیر از شک است؛ شک شاید در آن اتهام باشد و شاید خیر ولی ریب، شک همراه با اتهام و افترا و تهمت است.[3] اگر شما شک دارید در اینکه این قرآن، کتاب الهی است و این رسول، رسول الهی است و متهم می‌کنید و به خدا افترا می‌بندید، «فأتوا بسورة من مثله».

سوره در لغت، معمولا از سور است؛ سور یعنی هیجان همراه ارتفاع و اعتلا؛ چنان که می‌گویند سار غضبه؛ خشمش به جوش آمد.[4] در اصطلاح، معمولا در لغت بر دیواری که دور آبادی و شهر احاطه دارد که سد ایجاد می‌کند و علو و ارتفاع دارد، سور می‌گویند. [5] در منطق هم خاطر مبارک‌تان هست؛ سور قضیه؛ سور، یعنی حد و حدود قضایا؛ قضایا را محدود یا نا محدود می‌کند.[6]

در اصطلاح، به هر قطعه‌ای از کتاب الهی، سوره گفته می‌شود. سوره اصطلاحی در قرآن، مصداق کامل قطعه‌های قرآنی است؛ بر یک آیه اطلاق می‌شود تا سوره‌های اصطلاحی. در قرآن هم چندین جا سورة آمده؛ ﴿سُورَةٌ أَنزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنزَلْنَا فِيهَا آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لَّعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ﴾[7] آغاز سوره مبارکه نور که سوره نور را فرمودند: برای خانواده‌ها بخوانید و توصیه کنید بخوانند. بر آیه‌ای از آیات و بر مجموعه‌ای از آیات، سوره اطلاق می‌شود؛ حق این است که سوره در اینجا بر قسمتی از آیات و پاره‌ای از آیات، اطلاق می‌شود؛ چنان‌که سوره لغوی و واژه سوره در آن ارتفاع هست، در سوره هم گویا این گونه است. تنوین در «بسورةٍ» برای وحدت است.

تنزیل، نزول تدریجی است و انزال، نزول دفعی است؛[8] این نزول، در زمان‌های مختلفی آمده است.

«و ادعوا شهدائکم»؛ شهید اینجا یعنی کمک‌کار و معین، نه به معنای شهادت‌دهنده؛[9] در مواردی که خطرات محکومیت هست، انسان نیاز به یار و یاور دارد. خداوند به منافقین و کفار خطاب می‌کند که اگر شک دارید شهدا و یاوران خود را غیر از خدا بیاورید.

کلمه دون، غیر پایین و پست را بیان می‌کند.

2.2- اولین مورد تحدی در قرآن، در این آیه است

نکته قابل دقت این است که این آیه، تحدی است؛ یعنی اولین آیه‌ای است که برای تحدی آمده و ذات باری‌تعالی، قرآن را به عنوان معجزه و کتابی که قابل مثلیت نیست، مطرح کرده‌اند. مثل، تشابه در ماهیت چیزی است؛ مثل یعنی همانند ماهوی. مَثَل، دو ماهیت گوناگون هستند که در خصوصیات و اوصاف، همانند هم هستند. مِثل، دو چیزی هستند که ماهیتشان یکی است؛[10] اگر می‌توانید همانند قرآن بیاورید که نمی‌توانید.

2.3- احتمالات در مرجع ضمیر «من مثله»

نکته مهم دیگر این است که ضمیر «من مثله»، دو مرجع، می‌تواند داشته باشد؛ یکی اینکه برگردد به «مما نزلنا». اگر شک و ریب و شبهه در آنچه ما نازل بر عبدمان کردیم دارید، سوره‌ای مانند آنچه ما نازل کردیم بیاورید که قرآن باشد؛ تحدی و استدلال، علیه منافقان و کفار برای آیات الهی است؛

احتمال دیگر این است که «من مثله» به «عبدنا» برگردد؛ اگر شکی در این رسالت و آیات قرآن دارید، همانند این عبد ما بیاورید؛ رسول اللهی که رسول الله مطلق است و بر همه رسولان الهی، احاطه دارد و امی است؛ درس‌نخوانده است.

«نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشتبه غمزه مساله آموز صد مدرس شد»[11]

این دلیل بر اعجاز است و اینکه این آیات، از توان بشر خارج است و معجزه است.

تعبیر «عبدنا» قابل اهمیت است؛ با توجه به اینکه خطاب حضرت حق به انسان برای عبادت است؛ عبادت برای تقوا و تقوا برای فلاح است؛ فلاح سر منزل هستی و کمالات انسان است.

2.4- مختلف بودن نحوه مواجهه متقین، کفار و منافقین با قرآن

در این آیه شریفه، ظاهرا ریب به لحاظ رائب و شک کننده وجود دارد، ولی به لحاظ حقیقت، نفی شده بود که لا ریب فیه.[12] در مقام نهی است یا نفی؛ شکی نیست یا شکی در آن نکنید؛ قبلا گفتیم در مقام نفی است که هیچ گونه شکی در آن نیست. منافاتی ندارد که عده‌ای در این قرآن، راه بی‌راهه بروند. ﴿قَدْ جَاءكُم مِّنَ اللّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُّبِينٌ﴾؛[13] این قرآن از منشأ نوری آمده که ﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾؛[14] ولی عده‌ای با قلب مریض و مختوم مواجه می‌شوند؛ کفار، قلب مختوم و منافقان، قلب مریض دارند و متقین قلب سلیم دارند. نتیجه اینکه اینها در ریب و شک و شبهه هستند.

2.5- پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، تنها پیامبری است که با عنوان عبد مطلق در قرآن آمده است

دعوی این رسول الله که حقیقت عبودیت دست آن است و عبد کامل و مطلق است، در آیات قرآن برای انبیای دیگر با خصوصیت عبد مطلق نیامده است؛ ﴿إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ﴾؛[15] ولی درباره ایشان دارد، ﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى﴾؛[16] عبد مطلق، رسول مطلق اسلام صلی الله علیه و آله است. برای همین، واجب است همه در تشهد بگویند: اشهد ان محمدا عبده و رسوله؛ شهادت به رسالت و عبودیت؛ رسول مکرم صلی الله علیه و آله عبد محض الهی هستند. در قرآن کلمه عبد بدون اسم و قید، جز راجع به رسول مکرم صلی الله علیه و آله نام برده نشده است. قرآن بر عبدی نازل شده است که مطلق است؛ این، دلیل بر سیادت این سید بزرگوار است؛ سیادت هم مرهون عبودیت مطلق است؛ چون عبد است، رسول مطلق است؛ ﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى﴾.

3- تفسیر آیه24

﴿فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ﴾؛[17]

3.1- 3،معنای واژه‌های آیه

لم و لن، هر دو برای نفی است؛ لم، برای نفی گذشته و لن، برای نفی آینده؛ نه در گذشته و نه در آینده، نمی‌توانید کاری کنید؛ پس بپرهیزید از آتشی که وقودش مردم و سنگ است؛ «وقود»، یعنی آتش‌گیره و آتش‌زنه. «اعدت للکافرین»؛ این آتش، برای کافرین آماده شده است. «اعداد»، یعنی مهیا شدن و آمادگی.[18] اینها قطعا در مقام تحدی قرآن، دستشان خالی است. قرآن هم اعجاز لفظی و ساختاری و قالبی دارد و هم باطنی و محتوایی. اعجاز بحث مهمی است که چند جلسه و چند رساله می‌طلبد؛ بزرگان ما و گذشتگان و الآن هم عده‌ای راجع آن نوشته‌اند.

3.2- 3،تحدی نسبت به آوردن کل قرآن

در سوره مبارکه اسرا داریم که ﴿قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا﴾؛[19] اگر جن و انس جمع شوند، مانند قرآن نمی‌توانند بیاورند؛ اینجا سوره است و آنجا قرآن. سوره را اینجا برخی گفتند: بقره است، ولی شامل بقره و کوثر که کوچک‌ترین است می‌شود و یک آیه و قطعه از قرآن را هم شامل می‌شود.

3.3- 3،نظر مختار در مرجع ضمیر «من مثله»

عرض ما این است که «من مثله»، به مما نزلنا علی عبدنا برمی‌گردد؛ نفس قرآن مد نظر است. خود رسول الله صلی الله علیه و آله هم معجزه هستند که یک انسان امی، این قدر حقایق بر او نازل شود؛ بدون درس خواندن در محضر عالمی، حقایق را ابلاغ کند. این ضمیر، هم به «نزلنا» و هم «عبدنا» برمی‌گردد. وجود رسول خدا صلی الله علیه و آله و قرآن، هر دو معجزه است. قرآن، با توجه به خصوصیاتی که در ایشان است، نازل شده است. ما عرض‌مان این است که هم به عبارت بهتر، آیات الهی که در دسترس همه است، نمی‌توانند نمونه‌اش را بیاورند و هم رسول مکرم صلی الله علیه و آله ﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ﴾؛[20] ولی وجود اعجازی است.

آخرین پیغمبر صلی الله علیه و آله، باید این گونه باشد؛ عبد کامل، آنچه بر او نازل شده است، اعجاز است و خود هم حقیقت اعجاز است. «کان خلقه القرآن»؛[21] اخلاق ایشان هم اعجاز است. با اینکه در دسترس بشر است، ولی حالات او قابل همانند نیست. در واقع با اینکه ادبا از زمان نزول قرآن مخاطب به خطاب فأتوا من مثله هستند، هیچ کس نتوانستند سوره‌ای همانند آن بیاورد.

3.4- 3،تقوا در مقابل طغوا است

«و ادعوا من استطعتم من دون الله ان کنتم صادقین»؛ این خود اعجازی از اعجازهای قرآن است. عرض ما این است که تقوا، در مقابل طغوا است؛ طغیان‌گری و عدم اطاعت و شک و ریب از سویی؛ تقوا هم یعنی مراقبت و مواظبت و اینکه در محضر آیات الهی باشند و اعتقاد داشته باشند؛ این دو، تا ابد در مقابل یکدیگرند؛ تقوا، بزرگراه هدایت و طغوا، بزرگراه ضلالت است؛ اینها تا ابد مقابل یکدیگرند و واکنش و کنش دارند.

«و الله محیط بالکافرین»، اینجا شد «اعدت للکافرین»؛ در آینده مهیا نمی‌شود؛ همین الآن دوزخ برای کفار آماده است.

 


[11] غزلیات حافظ، غزل شماره167.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo