< فهرست دروس

درس تفسیر استاد هادی عباسی خراسانی

99/09/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: تفسیر ترتیبی (سوره بقره) / تفسیر آیات 21 تا 23/توحید در ربوبیت، خالقیت و عبودیت

 

﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾؛[1]

﴿الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ فِرَاشًا وَ السَّمَاء بِنَاء وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّكُمْ فَلاَ تَجْعَلُواْ لِلّهِ أَندَادًا وَ أَنتُمْ تَعْلَمُونَ﴾؛[2]

﴿وَ إِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَ ادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾.[3]

1- خلاصه جلسه گذشته

عرض شد که بهترین خطاب که حاکی از محبت و مهربانی حضرت حق است و رابطه ذات باری‌تعالی با انسان است و ارتباط انسان با حضرت حق است، بیان شد؛ آن هم با خطاب خاص یعنی « یا أیها الناس اعبدوا ربکم». در آیات گذشته، سه گروه متقین و کفار و منافقین، ویژگی‌هایشان بیان شد.

2- توحید در عبودیت و ربوبیت و خالقیت

در این آیه گویا سه توحید، یعنی توحید در عبودیت و توحید در ربوبیت و توحید در خالقیت، بیان می‌شود؛ برای اینکه وصف به شیء، مشعر به علیت است؛ یعنی عبادت، به وصف ربوبیت است و وصف ربوبیت، به صفت آفرینش و خلقت است؛ آن هم خلقت نفسانی و خلقت دیگران؛ یعنی آیات نفسانی و انفسی.

3- اصل آفرینش، پرورش و پرستش

در واقع می‌شود گفت: در این قسمت، خداوند گویا سه اصل اساسی را متذکر می‌شوند؛ یکی اصل آفرینش است، دیگری اصل پرورش است و سوم پرستش؛ این سه شأن از شئون انسان است که می‌تواند با این، به کمالاتش برسد؛

4- تقوا، نتیجه آفرینش

آن هم با وصف و با نتیجه «لعلکم تتقون»؛ گرچه خود تقوا هم هدف متوسط است؛ ولی در اینجا به عنوان هدف عبادت، یعنی پرستش و هدف عبودیت انسان بیان شده است که «لعلکم تتقون» باشد و تقوا، هم نتیجه آفرینش است و هم نتیجه پرستش است؛ و هر دوی اینها هم مقید به پرورش است. و انسان با توجه به اصولی که قبلا برای انسان متقی گفتیم که ایمان به خدا دارد و ایمان به کتاب و رسول و معاد دارد، آن سه اصل در اینجا هم برای رسیدن و تأمین این سه اعتقادش در آفرینش باری‌تعالی و در پرورش باری‌تعالی و در پرستشی که با این خطاب «یا أیها الناس اعبدوا ربکم الذی خلقکم و الذین من قبلکم لعلکم تتقون» است، استفاده می‌شود.

5- تقوا مقدمه رسیدن به فلاح

و این «لعل» هم از خود عنوانش، هم امید و رجاء و هم خوف استفاده می‌شود. این «لعلکم تتقون» گویا می‌رساند که این انسان، تقوای او مطلوب اوست؛ و تقوا، وسیله‌ای است که باید او به تقوا برسد؛ ﴿وَ لَكِن يَنَالُهُ التَّقْوَى﴾؛[4] چون به تقوا که رسید، به فلاح رسیده است؛ ﴿وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ.﴾؛[5] و گویا انسان در مسیر آفرینش و پرورش و پرستش، زاد و توشه او برای رسیدن به مقصدش که فلاح است، تقوا است؛ برای همین در این سوره بقره خواهیم رسید که حضرت حق می فرمایند: ﴿وَ تَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى﴾؛[6] تا می‌توانید توشه بردارید؛ چون مقصد و مقصود، بسیار مهم است و بدون توشه نمی‌شود. و توشه هم گویا در اینجا، آیات انفسی و آفاقی است؛ یعنی آفرینش انسان و آفرینش دیگران.

6- تفسیر آیه22

6.1- معنای فراش و سماء و ثمرات

و همین آفرینش «و لعلکم تتقون»، در آیه دیگر با این عنوان است؛ «الذی جعل لکم الارض فراشا». خدایی که زمین را برای شما فراش آفرید؛ فراش یعنی گسترده؛ فرش را فرش می‌گویند، چون مبسوط است. زمین برای شما فراش است.

«و السماء بناءا»؛ و آسمان هم بناء است. می‌توانیم این استفاده را داشته باشیم که سیر انسان که ﴿إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ﴾[7] و ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ﴾،[8] وقتی به تقوا رسید، سیر انسان از زمین به آسمان و در زمین و آسمان است؛ آن هم آسمانی که «انزل من السماء ماء»؛ هر چیزی که بلند باشد، بر آن اطلاق سماء می‌شود؛ چه جسمانی باشد و چه غیر جسمانی باشد، چه مادی باشد و چه معنوی باشد؛ و به عبارت بهتر سماء و آسمان اصطلاحی هم یکی از اقسام این سماء و مفهوم بالا بودن و بلندی است.

می‌توان این مطلب را استفاده کرد که «أنزل من السماء ماء»؛ نزول آب وسیله برکت است، به خاطر این است که آسمان منشأ برکات است. «فأخرج به من الثمرات رزقا»؛ از این نزول آب از آسمان، ثمرات می‌آید. ثمرات جمع ثمره است و ثمره میوه است؛ یعنی نتیجه گیاهان است. خداوند برای شما رزق قرار داد. رزق را داشتیم که آنچه که باعث رشد شما است.

6.2- اشاره به ربوبیت خداوند در این آیه

پس در اینجا در فقره های آیه کریمه، وصف ربوبیت است؛ به عنوان اینکه هم زمین را مبسوط و گسترده قرار داده و هم آسمان را بنا قرار داده و هم از آسمان نزول برکات دارد و ثمرات داده و همه اینها «رزقا لکم»؛ رزق برای شما است.

6.3- «نِدّ»، به معنای مثل و ضد است

حالا که چنین شد، «فلا تجعلوا لله أندادا»؛ سیر را ببینید. فاء برای تفریع است؛ یعنی حالا که خدا این نعمت‌ها را برای شما قرار داده است، برای خدا انداد قرار ندهید؛ «انداد»، جمع «نِدّ» است؛ «نِدّ» از لغات اضداد است؛ یعنی دارای دو معنای ضد هم است؛ هم به معنای مخالف است، هم به معنای مثل است. اما «ند» در اینجا به معنای مثل است؛ «فلا تجعلوا لله أندادا»؛ برای خداوند انداد و مثل قرار ندهید؛ یعنی موحد باشید؛ یعنی امر به عبادت و پرستش در نفی شریک و مثل بودن برای باری‌تعالی، تحقق می‌یابد. «و انتم تعلمون»؛ با اینکه شما علم دارید و می‌دانید که خدا زمین را فرش قرار داده و آسمان را بنای شما قرار داده و سقف شما قرار داده و آسمان را وسیله نزول باران و برکت قرار داده است و این نزول باران و برکت برای شما، ثمره و زندگی و آرامش و آسایش به وجود آورده و همه اینها رزق برای شما است؛ همه برای شما بود؛ چه تعبیر زیبایی است؛ «رزقا لکم». حالا خدای کریم از انسان خواسته است که عبادت کند و ضد و ند برای او قرار ندهد؛ نه مثل داشته باشد، نه ضد داشته باشد. ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ﴾؛[9] کاف هم زائده نیست؛ یعنی لیس مثل مثله شیء؛ حتی مثل مثل او یعنی انسان کامل، نمونه ندارد چه رسد به خودش.

6.4- عبودیت مقدمه رسیدن به قلب سلیم

اینجا است که از این دو آیه استفاده می‌شود که انسان در سیر و سلوکش، نیاز به خلوص و اخلاص دارد؛ ﴿أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ﴾.[10] و کسی که این طور باشد؛ ﴿وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا﴾.[11] سنخیت و پیوستگی آیات را ملاحظه کنید. عبادت و پرورش و آفرینش است و همین طور به تقوا و پارسایی و پرهیزگاری می‌رسد و بیان اوصاف باری‌تعالی و توحید در ربوبیت و خالقیت و عبودیت تا جایی که برسد به این که این انسان، ان شاء‌الله انسان عابدی شود که دارای قلب سلیم شود؛ ﴿إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ﴾؛[12] در روایات داریم که قلب سلیم، آن است که انسان ملاقات می‌کند خداوند را «القلب السلیم الذی یلقی ربه و لیس فیه أحد سواه».[13] از این حالات سیر و سلوکی انسان، او به بالاترین درجه تقوا می‌رسد و تقوای حقیقی آن است که انسان، قلب سلیم داشته باشد؛ و قلب سلیم هم آن است که جز خدا، در دل هیچ چیزی را ندارد؛ و این تعبیر زیبایی است که «و انتم تعلمون»؛ یعنی همه حرکت‌ها بر اساس علم شما است.

6.5- اصل آموزش در کنار اصول آفرینش، پرورش و پرستش

می‌توانیم بگوییم در این قسمت، آموزش هم به سه اصل دیگر اضافه شد؛ یعنی به اصل آفرینش و پرورش و پرستش، اصل آموزش هم استفاده شد. ما با کمال صراحت عرض می کنیم که این چهار اصل، چهار اصل سیر و سلوک انسانی است که با کتاب الهی، یعنی قرآن دارد سیر می‌کند؛ یعنی دستور العمل را در دست دارد؛ و حالات این دستور العمل را در ذهن و عقل و خیالش می‌پروراند و حقیقت این اندیشه و انگیزه را در خارج پیاده می‌کند.

6.6- عبودیت، بزرگراه تقوا

اینجا است که می‌رسد به جایی که بی‌سند هم حرکت نمی‌کند. ما عرض می‌کنیم که این حرکت هم سند دارد و هم سبب دارد؛ سبب این حرکتش می‌شود عبادت؛ مسبب او می‌شود تقوا و جامع اینها، می‌شود آن علم و آموزش و پرورش و حقیقتی که انسان به آن می‌رسد؛ یعنی حقیقت آیات الهی؛ ﴿ذَلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمْ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ﴾.[14] گویا در این آیه تعین پیدا می‌کند و پیش‌نیاز تقوای او پرستش اوست. و همه اینها برای چیست؟ برای اینکه برسد به اینکه «فلا تجعلو لله اندادا و انتم تعلمون»؛ برای همین اولین مرحله، مرحله عبادت است. و در واژه عبادت گفتیم: عبادت در قرآن، مقابل استکبار است. اگر مستکبر بود، نمی‌تواند عبد باشد؛ اگر مستکبر نبود، می‌تواند عبد باشد؛ چون آغاز راه، عبادت است؛ اگر در آغاز راه نتواند راه را بپیماید، به مشکل خورده است. در سوره حمد عرض کردیم بزرگ‌راه هدایت؛ الان می‌گوییم: عبودیت، شاهراه و بزرگ‌راه تقوا است؛ و ما اگر بتوانیم در بزرگ‌راه عبودیت و تقوا حرکت کنیم، می‌توانیم به نعمت‌هایی که خدا به ما داده مانند زمین و آسمان و آب و میوه‌های گوناگون، توجه کنیم که همه اینها یک پیام دارند که «فلا تجعلوا لله اندادا و انتم تعلمون»؛ این تعدد نعمت را شما منتسب به حضرت حق بدانید.

6.7- استمرار عبودیت، دلیل بر دوام ربوبیت

نکته مهم دیگر؛ استمرار عبودیت، دلیل بر دوام ربوبیت است؛ اگر عبادت، گسترش و ادامه داشته باشد، نشانه صفت فعلی خداوند است که ربوبیت است.

6.8- گسسته نبودن آفرینش

نکته مهم دیگری که استفاده می‌شود، این است که صفت خالقیتِ نفس و انفس و آفاق بر حضرت حق اطلاق شده است؛ این صفت هم مهم است. همه اینها دلیل بر این است که آفرینش گسسته نیست؛ از سیاق این دو آیه استفاده می‌شود که آفرینش ،گسسته نیست. و از تقدم «خلقکم» بر «والذین من قبلکم» این استفاده می‌شود که کسی که سالک به سیر آیات انفسی باشد، «من عرف نفسه فقد عرف ربه»؛[15] کسانی می‌توانند بگویند که ما در آفاق و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌توانیم سائر باشیم که بتوانند در معرفت خود، سائر باشند.

و از این جمله «و الذین من قبلکم» استفاده می‌شود که در سلسله پیوسته هستی، گذشته‌ها، علت‌ اعدادی آینده هستند؛ نکته دقیقی محضرتان عرض می‌کنم؛ یعنی انسان در این عالم که عالم کهنه کتابی است که اول و آخرش افتاده است، باید بداند سلسله توسطی دارد که در این سلسله توسطی حرکت می‌کند.

6.9- بعضی از مصادیق عبادت و عبودیت در روایات

امام عسکری علیه السلام جمله زیبایی فرمودند: اعبدوا ربکم یعنی «أجیبوا ربکم من حیث امرکم (خدا هر کجا شما را امر کرده، اجابت بکنید؛ و معتقد شوید که) أن لا إله إلا الله وحده لا شریک له و لا شبیه و لا مثل و لا عدل له (حضرت فرمودند: این خدا جواد است، بخل ندارد، حلیم است، عجله ندارد و حکیم است، با حکمت و مصلحت کارش را انجام می‌دهد. بعد حضرت فرمودند) و ان محمدا عبده و رسوله».[16] این عبادت در ربوبیت و خالقیت و اینکه انسان معتقد به حضرت حق باشد، تعین پیدا می کند. رسیدیم به آیه «و إن کنتم فی ریب مما نزلنا»؛ چنانکه اعتقاد به کتب دارد، حالا می‌خواهد اعتقاد به کتب را با تعبیر دیگری تصریح کند. بهترین عبادت‌ها با تعبیر «و أنتم تعلمون»، عبادتی است که تفکر در خداوند و قدرت خداوند باشد. امام رضا علیه‌السلام فرمودند: عبادت در کثرت نماز و روزه نیست؛ «انما العبادة کثرة التفکر فی امر الله».[17] و به تعبیر حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام، هیچ عبادتی مانند انجام واجبات نیست که انسان واجباتش را انجام دهد؛[18] و بهترین سیر و سلوک هم، انجام واجبات و ترک محرمات است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo