< فهرست دروس

درس تفسیر استاد هادی عباسی خراسانی

1400/03/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر ترتیبی(سوره بقره)/سوره بقره(آیات58-59) /تبیین و توضیح واژگان، مراد از احسان و رجز

﴿وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هَٰذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُوا مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا وَقُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطَايَاكُمْ ۚ وَسَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ﴾[1]

﴿فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنَا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ﴾[2]

1- تناسب آیات

در آیات گذشته سخن از نعمت‌های حضرت حق بر بنی اسرائیل بود. در آیه 57 نعمت تظلیل غمام و انزال منّ و سلوی بود. در این آیه نیز ذکر نعمت دهم است. با سپری شدن دوران چهل ساله حیران بنی اسرائیل آن هم به عنوان کیفر اعمال در صحرای سوزان سینا، فرمان دیگری صادر شد. آنها بعد از 40 سال تحیر و نگرانی وارد و ساکن سرزمینی شدند که چهل سال ممنوع الورود بودند. این خود نعمت مهمی بود که زندگی با آسایشی را شروع کنند. حضرت حق می‌فرمایند: و اذ قلنا ادخلوا ...؛ به یاد بیاورید آن هنگامی که به شما گفتیم وارد این قریه و آبادی بشوید.

2- تبیین و توضیح واژگان آیه

2.1- قریه

قریه معمولاً بر شهر و آبادی اطلاق می‌شود و به لحاظ واژه به معنای اجتماع است. هر چند نفری که در یک جا اجتماع کنند و آبادی تشکیل دهند، عرب به آن قریه می‌گوید.

راغب می نویسد: الْقَرْيَةُ: اسم للموضع الذي يجتمع فيه الناس.[3]

قریه به معنای دِه، صحیح نیست. قریه یعنی جایی که آباد باشد. 56 بار در قرآن قریه به کار رفته است. مراد از این قریه هم مطلق آبادی و عمران و تجمع است. چه به نحو شهر باشد، چه به نحو روستا یا شهرستان و استان و... . قریه در مقابلش بادیه است. یعنی صحرا و بیابان و منطقه محروم و جایی که عمران و آبادی آنجا نیست.

به یقین با توجه به این معنا اطلاق بر مدینه هم می‌شود. ولی مدینه، شهر است. جایی که اجتماع بیشتری باشد. حضرت حق می‌فرماید به یاد بیاورید وقتی را که گفتیم وارد این آبادی بشوید و از این نعمت‌ها با آسایش و آرامش استفاده کنید. وارد این درگاه شوید در حالی که سجده‌کنان هستید و احترام می‌گذارید و خضوع و خشوع دارید.

2.2- حطّه

حطّه: یعنی ریزش و از بین رفتن گناهان. از حطّ یحط حطا؛ مانند عفوک عفوک عفوک.

در المفردات آمده است؛ الحَطّ: إنزال الشيء من علو، وقد حططت الرجل، وجارية محطوطة المتنين، أي: ملساء غير مختلفة ولا داخلة، أي: مستوية الظهر، وقوله تعالى: وَقُولُوا حِطَّةٌ [البقرة/ 58]، كلمة أمر بها بنو إسرائيل، ومعناه: حطّ عنا ذنوبنا، وقيل: معناه: قولوا صوابا.[4]

خبر برای مبتدای محذوف است. در اینجا گویا سه فرمان ذات باری تعالی برای اینها صادر کرد؛

    1. یکی فرمان ورود به آبادی.

    2. دیگر اینکه داخل این آلادی بشوید از این درگاه.

    3. اینکه شما با تقاضای عفو و بخشش وارد شوید.

2.3- رجز

رجز در قرآن به معنای عذاب و به معنای آلودگی و پلیدی نیز می‌آید. ﴿إِنَّا مُنزِلُونَ عَلَى أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاءِ﴾؛[5] ما بر این آبادی رجزی را از آسمان نازل کردیم یعنی عذاب. ﴿وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُم مِّن السَّمَاء مَاء لِّيُطَهِّرَكُم بِهِ وَيُذْهِبَ عَنكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ﴾؛[6] این یعنی پلیدی.

3- این قریه کجاست؟

سرزمین بیت المقدس یا اریحا که بخشی از آن است. یا شهری از شهرهای شام؟

به نظر قسمتی از بیت المقدس است. چرا که بیت المقدس در زمان جناب موسی علیه السلام آباد نبود. جناب سلیمان نبی علیه السلام آن را آباد و شهرش کرد. ورود اینها به بیت المقدس بعد از رحلت جناب موسی علیه السلام بود. این درگاه که در آیه شریفه آمده است، دلیل بر این است که این مکان مقدس بوده است. یک قسمتی از بیت المقدس بود. اریحا یا جای دیگر. این مکان مقدس هم که وارد شدند باید در حال تواضع و کرنش برای حضرت حق باشد. سجده اصطلاحی باشد یا تشریفاتی که دلیل بر احترام است.

علاوه بر این سخن آنها باید حطة و عذرخواهی و ریزش گناهان باشد. باید در حال استغفار باشند. بابی که اینجا هست یا باب همان شهر است و یا باب آن خیمه و قبه که عبادت می‌کردند. معبد از قدیم الایام بوده است. اینها مأمور به این بودند که متواضعانه وارد شوند و با استغفار بروند.

4- «کلوا» اعم از خوراک و اسکان است

از مجموع این استفاده می‌شود که این آبادی گنجایش جمعیت داشته و فراوانی نعمت داشته است. فکلوا منها حیث شئتم رغدا. از هر قسمت می‌خواهید استفاده کنید. این طور فهمیده می‌شود که مأمور به اسکان بودند. ظاهر کلوا خوردن است ولی اعم از اسکان و خوراک و ... است.

مراد از این حطّه هم این است که با شعار العفو العفو وارد شوند و یا بابی که وارد شدند باب المغفرة بوده است.

ورودشان هم خاضعانه باشد و هم شاکرانه. چون سجدا حال از ادخلوا است. یعنی وادخلوا الباب در حالی که سجده می‌کنید. حال برای فاعل ادخلوا است. یا ورود شما برای سجده باشد؛ یعنی مفعول لاجله باشد.

5- مراد از سجده، تواضع است

ظاهر امر این است که مراد از سجده، سجده اصطلاحی نیست. مراد تواضع است. با حالت شکرگزاری. بگویید ما معذرت می‌خواهیم و تقاضای ریزش گناهان داریم. تا گناهان شما را ببخشیم و ما اجر محسنین را زیاد می‌کنیم. اینها از محسنین بودند و زیادی احسان را خواستند.

6- مراد از احسان

احسان یعنی طوری خدا را عبادت کند که گویا خدا را می‌بیند. اگر نمی‌بیند حداقل خدا او را می‌بیند.

هر آیه پیش‌نیاز بعدی است. اطاعت اوامر الهی، ورود در احسان است. مطیع بودن به اوامر بعدی، زیادی احسان است. می‌شود این استفاده را کرد که بهترین برنامه اخلاقی و سیر و سلوکی در این آیه مطرح شده است. ورود و خروج و سجود و گفته و دعاها و خواسته‌ها باید هماهنگ با هم باشد. به قول آن عارف این باب، باب فقر و نیاز است؛ که این فقر و نیاز راز و نیاز می‌آورد. انسان مأمور است که تجاوز از حدود الهی نکند و تبدیل نداشته باشد. نعمت را به نقمت تبدیل نکند. اینجا است که جزو کسانی می‌شود که متمرد است؛ نه متمسک.

آیه بعدی می‌فرماید؛‌ آنهایی که ظلم کردند، سخنی گفتند غیر از آنی که برای آنها گفته شده بود. برخی عوض حطة که هنگام ورود تکرار کنند، می‌گفتند حنطه. طلب گندم و روزی داشتند. وقتی تبدیل قول کردند، اینجا بود که بر اینها عذاب نازل شد.

7- رجز آسمانی چه بود؟

عذابی که از آسمان نازل شد، یک مصداقش این بود که طاعون نازل شد یا بلاهای دیگر. 70 هزار نفر از آنها با این عذاب از بین رفتند. این آیه هشداری است به غیر مطیع‌ها و متمردین. بما کانوا یفسقون. مقابل احسان فسق و فساد است. ظلم که کردند فاسق می‌شوند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo