< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد هادی عباسی خراسانی

99/08/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: خارج اصول فقه/الفائق في الأصول /حجیت سیره عقلائیه، نقد دلیل ششم

 

1- خلاصه جلسه گذشته

ششمین دلیل از ادله حجیت سیره عقلا بیان شد. اینکه ما از ظهور حالی و سکوت شارع به تایید و امضای شارع برسیم. برخی موارد در مرأی و منظر شارع بوده و شارع و معصوم علیهالسلام می‌دیده، ولی ردعی انجام نداده است. این سکوت و عدم ردع، نتیجه امضا و تأیید شارع می‌گیریم.

2- مناقشه

دو اشکال بر این استدلال شده ست. اولین اشکال این است که ظهور حالی دلیل بر اثبات و امضای شارع نیست؛ چرا که ما ظهورهای حالی‌ای داریم که در عین حال که ظهور حالی است، نمی‌توانیم این ظهور حالی را دلیل بر رضایت شخص به آن قرار دهیم. اگرچه گاهی ظهور حال را ظهور کلام می‌گیرید - مثلا کلام متکلم شوخی نیست - و اینکه حال متکلم این است که در مقام بیان است، یا حجیت ظهور را از حال او کشف کنیم. ولی گاهی حال خارجی است و اخذ شده از زبان بدن است؛ از حال خارجی نمی‌توان ظهوری را استفاده کرد.

مثال برای مفاد مناقشه

شخصی خدای نخواسته به دزدی عادت کرده است. ما می‌توانیم بگوییم اگر کاری کرد، بدون دلیل حمل بر دزدی کنیم؛ چنین حالی نداریم. فلذا ظهور حال همیشه دلیل بر رضایت نیست. سکوت همیشه دلیل بر رضا نیست. در برخی موارد دلیل بر رضا است. در آن موارد هم دلیل خاص می‌خواهد.

مرحوم آقای خوئی رحمهالله در حجیت ظنون فرمودند: همیشه از سکوت معصوم علیهالسلام، رضایت او فهمیده نمی‌شود. ظهور حالی و سکوت، اعم از امضا و غیر امضا است. هر ظهوری دلیل بر رضایت نیست. گرچه مشهور است که سکوت دلیل بر رضا است، ولی همیشه سکوت دلیل بر رضا نیست.

علاوه بر این چه بسا روایاتی داریم که برخی ارتکازات را نفی کرده‌اند، که مؤید مناقشه ماست.

3- جواب از اشکال

در جواب می‌خواهیم بگوییم ظهوری که در ما نحن فیه است، حجت است. چرا که اولا ظهور را به طور کلی حجت ندانستیم و اصلا نیازی نیست. اگر عقلا بر مطلبی اتفاق دارند و مرأی و منظر شارع این است که اگر چیزی ببیند و بر خلاف نظرشان باشند چون مرشد و هدایتکننده امت است باید بیان کند و اگر بیان نکرد باید ظهور حالی در منظر و مسمع معصوم علیهالسلام دلیل بر بنای عقلا باشد.

این مانند جایی است که سیره‌ای اقامه شده و مورد تایید معصوم علیهالسلام قرار گرفته است. چرا که معصوم علیهالسلام دیده و منع نکرده است.

این مثالهایی که زدید مانند ازدواج باکره و مانند آن مشکلی ندارد؛ چرا که خروج برخی موارد از سیرهها با حجیت سایر فرقی ندارد.

4- تطبیق متن

المناقشة

و یُمکن المناقشة فی هذا الدلیل بوجهین :

المناقشة الأولی ؛ عدم حجیة ظهور الحال؛ مناقشه: ممکن است مناقشه شود بر این استدلال به دو وجه: مناقشه اولی؛ عدم حجیت ظهور حالی.

قد نوقشَ في هذا الدّلیل بأنّه لا کلام لنا فی فرض إفادة ظهور حال الشارع فی إمضائه لما لم یردَع عنه من البناءات العقلائیة للقطع بإمضائه له، و أمّا حجیة ظهور الحال - کظهور حال شخص في أنّه سارق - فهي غیر واضحة. ؛ شاید مناقشه کنیم بر این دلیل که بحثی نیست در فرض مفید بودن ظهور حال شارع برای امضائش در آنجایی که ردعی نسبت به بنائات عقلاء نکند، به خاطر اینکه یقین داریم نسبت به این مسئله، اما حجیت ظهور حالی که (یقینی نیست) – مثل ظهور حال سارق در این که (در هر کاری که انجام می‌دهد و هر چیزی که بدست می‌آورد) سارق است – این واضح نیست و نمی‌توان به به آن تمسک کرد. (کسی است که حالش چیزی است، لکن نمی‌توان به آن استناد کرد).

نعم، قد یوجب ظهور الحال ظهوراً للکلام کظهور حال المتکلم في أنّه في مقام الجد لا الهزل، و هذا یختلف عمّا نحن فیه من الظهور الحالی للسکوت، فلا یُقاس به؛ بله، ظهور حالی برای کلام (به عبارت بهتر ظهورات مقالیه) تحقق پیدا میکند در این که بگوییم متکلم جدی است است و در مقام بیان طنز نیست، اما این متفاوت است در اینجا که ظهور حالی برآمده از سکوت باشد و زبان بدن [فلذا بین ظهورات حالیه و مقالیه فرق است]، فلذا نمیشود این دو را قیاس به هم کرد.

و قد یکون ظهور الحال مفیداً لتشخیص المدّعی من المنکر، و هذا أیضاً خارج عن البحث، و أمّا حجّیة ظهور سکوت البِکر في رضاها بتزویج أبیها لها فلو تمّت لکانت بمقتضي الرّوایة الخاصّة (بحثی است که باکره اجازه پدر نیاز دارد یا خیر؟ شهرت، لزوم اجازه است)؛ فإنّ ما هو ثابت ببناء العقلاء هو حجیة ظهور الکلام، و ما یقوم مقامه ممّا یدلّ علی کون الشخص بصدد إبراز مراده به کالکتابة، علی أنّه لو فُرض ثبوت بناء العقلاء علی الإعتماد علی ظاهر الحال فلم یحرز إمضاء الشارع له؛ گاهی ظهور حالی مفید است برای تشخیص مدعی از منکر که این هم از بحث ما خارج است [چون بحث قضاوت و دعوا است]. همچنین حجیت سکوت دختره باکره برای ابراز رضایتش نسبت به تزویج درآوردن به غیر به وسیله پدرش، اگر بگوییم که استدلال بر آن تمام باشد، حتما مورد خاص و اقضاء روایت(اشاره دارد به قضیه ازدواج حضرت زهرا سلاماللهعلیها و امیرالمؤمنین علی علیهالسلام) خاص است. [در نتیجه اولا ظهور حال با ظهور کلام تفاوت دارد. هر ظهوری حجت نیست. ثانیا دختر باکره هم اگر مثال بزنید دلیل خاص است. قضایای شخصیه مانند ازدواج حضرت زهرا سلام الله علیها قابل استدلال نیست، مگر مؤید]

و قد استشکل السید الخوئي (رحمه الله) أیضاً في حجیة ظاهر الحال في غیر الموارد الخاصّة ؛ لعدم خروجه عن حدود الظنّ الذی لا یغني عن الحق شیئا، ألا تری أنّ من کان معتاد الإستبراء أو مواظباً علی الصلاة أول الوقت لیس له البناء علی الإتیان لدی الشک اعتماداً علی ظاهر الحال؛[1] اشکال کرده سید خوئی رحمهالله در حجیت ظهور حالی در غیر موارد خاصه؛ به خاطر عدم خروج جیت ظاهر حال از مرز گمان که از حق بینیاز نمی کند. آیا نمیبینی که کسی که عادت به استبراء دارد یا مراقب خواندن نماز اول وقت است، مبنا و حجتی برای او نیست در مقابل این که در جایی که شک دارد نماز را دوباره اداء کند، به خاطر اعتماد بر ظاهر حال [به عبارت بهتر کسی سیره‌اش این است که نماز اول وقت می‌خواند یا سیره‌اش این است که معمولا بعد از قضای حاجت استبراء دارد. اگر شک کرد نماز را خوانده یا نه و یا استبراء کرده یا نه؟ باید یقین و اقامه نماز و استبرا داشته باشد و ظهور حال دلیل نمی‌شود].

فالالتزام بکشف سکوت الأئمة (علیهمالسلام) عن إمضاء البناء العقلائی الذي لا یکون عامّ البلوی مشکل؛ و یشهد علی ما ذکرناه خلوّ الروایات المنقولة عن الأئمّة المتقدّمین (علیهمالسلام) عن الردع عن بعض الإرتکازات التی ورد الردع عنها عن الأئمة المتأخّرین. ص47؛[2] در نتیجه ملزم بودن به کشف تایید سیره عقلائی که عمومیت ندارد توسط ائمه علیهمالسلام، مشکل است (اینکه سکوت ائمه علیهم‌السلام دلیل بر امضای بنای عقلا باشد، بعید است). و شهادت میدهد بر آنچه ما گفتیم، خالی بودن روایات نقل شده از ائمه متقدمین علیهمالسلام از ردع بعضی از ارتکازاتی که وارد شده است ردع از آنها از طرف ائمه متاخرین! [این هم شاهد است بر اینکه ظهور حال حجت نیست].

الجواب ؛ ظهور الحال فی مثل المقام معتبر عقلائیاً؛ جواب، ظهور حال در چنین مقامی اعتبار عقلائی دارد.

لا حاجة لنا فی إثبات المطلوب إلی حجیة ظهور الحال کلّیاً، بل یکفی حجیته فی مثل المقام بخصوصیته من کون السیرة بمرأی من المعصوم (علیهالسلام) المسؤول عن تبلیغ الأحکام و أدائها، و لا ریب فی قیام السیرة العقلائیة علی حمل سکوته علی الإمضاء، نظیر؛ ما إذا ذکر فتاوی المفتی بمحضره و سکت مع التفاته و عدم وجود المانع عن إظهار الواقع؛ نیازی نیست برای اثبات مدعای ما اینکه ظهور حالی در همه جا حجت باشد، بلکه کفایت میکند در مثل بحثی که ما در آن هستیم اینکه سیرهای در حضور معصوم علیهالسلام که مسئول تبلیغ احکام و اجرای آن است، تحقق یافته است، در این صورت هیچ شکی نیست که سیره عقلائیه بر این است که سکوت ایشان، حمل بر تأیید و رضایت خواهد شد. نظیر وقتی که فتوایی نزد مفتی یاد میشود و او سکوت میکند و مانعی هم برای مخالفت ندارد و اظهار آن ندارد [کسی فتوای مجتهد را در حضورش می‌خواند و او چیزی نمی‌گوید یعنی مورد تأیید است].

نعم، لا مجال لتتمیم الاستدلال بها فی المقام ؛ لأنّ الکلام فی إثبات حجیة سیرهم بالظهور الحالی؛ بله مجالی نیست برای تتمیم استدلال به این در مقام؛ چون کلام در اثبات حجیت سیره عقلاء است به ظهور حالی [یعنی خود عقلاء میگویند که اگر حرفی یا کاری مربوط به کسی نزد او انجام شود و او سکوت کند و ردعی نکند، این نشان از تأیید آن است].

و یُمکن تتمیم الاستدلال هنا بأنّ الظهور المبحوث عنه من الظهورات القویّة الموجبة للقطع أو الاطمئنان أو بأنّه حجّة عند العقلاء مع عدم احتمالهم مخالفةَ الشارع المقدّس لهم فی هذا الأمر، فیکون سکوته علی ظهور حاله في القبول موجباً لإغرائهم بالجهل و لو بالنّسبة إلی وظائفهم الظّاهریّة، و هو قبیح عقلاً؛[3] و امکان دارد تتمیم استدلال در اینجا به اینکه ظهوری که مورد بحث قرار گرفته است، از ظهورات قویه موجب یقین یا اطمینان است، یا اینکه حجیت دارد نزد عقلاء، با عدم احتمال ایشان اینکه شارع مخالفتی داشته باشد با ایشان در این مورد، پس سکوت شارع بنابر ظهور حالش در قبول، موجب می‌شود در حهالت قرار گرفتن عقلاء را اگرچه نسبت به وظایف ظاهری‌شان، و این قبیح است عقلاً [از این می‌فهمیم که دلیل عقلی می‌گوید در صورتی که شارع راضی نیست، باید منع و ردع کند].

و أمّا الاستشهاد علی نفی اعتبار الظّهور الحالیّ بما تقدّم – من خلوّ الروایات المنقولة عن الأئمة المتقدمین (علیهمالسلام) عن الردع عن بعض الارتکازات التی ورد الردع عنها من الأئمّة المتأخّرین (علیهمالسلام) - فهو غیر تامّ بملاحظة کون تشریع الأحکام أو بیانها تدریجیّاً و کذا بملاحظة احتمال وجود مزاحم أقوی؛[4] و اما استشهاد بر نفی اعتبار ظهور حالی به آنچه که گذشت – از خالی بودن روایات نقل شده از ائمه متقدمین علیهمالسلام از ردع بعضی از ارتکازاتی که وارد شده است ردع از آنها از طرف ائمه متاخرین – آن استشهاد، تمام نیست، با ملاحظه بودن تشریع احکام یا بیان آنها تدریجی و همینطور با ملاحظه احتمال وجود مزاحم قویتر.

[در نتیجه می‌توانید ظهور کلامی را حجت بدانید، ولو حجت نباشد، اعتبار عقلی و عقلایی دارد. احکام تدریجی است و شاید در زمان‌های بعد بیان شده باشد].

 


[1] الفائق في الأصول، ج1، ص45 و 46.
[2] الفائق في الأصول، ج1، ص47.
[3] الفائق في الأصول، ج1، ص47.
[4] الفائق في الأصول، ج1، ص47.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo