< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد هادی عباسی خراسانی

99/08/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: خارج اصول فقه/الفائق في الأصول / مناقشه در دو دلیل حجیت سیره عامه، نظر مرحوم نائینی رحمه‌الله

 

1- خلاصه جلسه گذشته

در بیان استدلال بر صحت سیره عقلایی عام بودیم. دو وجه و یا دو دلیل بر حجیت سیره عام عقلایی اقامه شد. اگر عقلای قوم بر مطلبی اتفاق و نظر داشتند می‌توان به دو وجه گفت شارع مقدس هم نظرش همین است:

پس اتفاق عقلا بر امری کشف از این است که منتسب به سبب و علت است که معتبر است. شاهد برای علت معتبر اینکه اینها بر خلاف اتفاق ندارند؛ حفظا للدین و معاش صرف نظر از خصوصیات اخلاقی و دینی بر مطلبی اتفاق دارند. وقتی بر مطلبی اتفاق داشتند کاشف از این است که کارشان فطری و ذاتی است، نه خصوصیت خاص آنها در یک زمان. سیره عقلا پس حجت می‌شود.

در نتیجه سیره عقلایی نیاز به جعل شارع ندارد. حجیتش استقلالی است. عقلا که اتفاق بر امری کردند منتسب به سبب معتبر است و حجت می‌شود.

 

2- نظریه مرحوم نائینی در مورد مبدأ سیره عقلائی عام و مناقشه در آن

نظریه مرحوم نائینی رحمه‌الله را می‌خواندیم که مبدأ سیره عقلایی باید نفس فطرت و تعقل آنها باشد. نه خدای نخواسته خصوصیات طایفه‌ای و زمانی مثل قهر قاهر و ... . اگر به این نتیجه رسیدیم که مبدأ سیره یک امر خاصی است، می‌شود عاطفه یا قهر و مانند آن که حجت نیست.

قهر قاهر و مبداء سیره عقلائی عام

یکی از امور خاصی را که مرحوم نائینی به عنوان احتمال باعث پیدایش سیره عام عقلائی می‌داند، امر و قهر قاهر و حاکم است و سیره مقهور بدست این قاهر را عقلاء زمان آینده هم پذیرفته اند به طوری که از مرتکزات و عقل عملی ایشان شده است. این دلیل منتفی است؛ چرا که عادتا مردم و عقلاء اختیارشان را به دست حاکم قاهر نمی‌دهند؛ چه بسیار داستان‌های تاریخی که مردم نسبت به زورگویی یک حاکم قاهر شورش کرده و کودتا کرده اند.

تعلیم مستقیم انبیاء صلواةاللهعلیهماجمعین و سیره عقلائیه عام

ایشان در ادامه احتمال اینکه سیره‌ای عام باشد و به تعلیم مستقیم انبیاء باشد را بعید می‌دانند؛

اشکال به نظریه مرحوم نائینی

اشکال و تأمل ما این است که نبی حکیم است و حکیم نبی است و نبی هم از عقلا خارج نیست، به این می‌شود نسبت داد، ولی به وجه نبوت نیست بلکه به لحاظ عاقل بودن است.

فلذا سیره‌های عقلایی معمولا ختمشان و پایان‌شان و مبدأ و منشأ آنها حکمت حکیمی است که به وسیله انبیای الهی سلام‌الله‌علیهم صادر شده است. در این زمینه ما نظرمان این است که همه علوم اسلامی هستند. علم غیر اسلامی نداریم. خدای متعال در مورد تعلیم پیامبر اسلام صل‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم می‌فرماید: ﴿وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَ ما يُضِلُّونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْ‌ءٍ وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ‌ تَعْلَمُ‌ وَ كانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظيماً﴾[1] ؛ اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نبود، گروهى از آنان تصميم داشتند تو را گمراه كنند؛ اما جز خودشان را گمراه نمى‌كنند؛ و هيچ گونه زيانى به تو نمى‌رسانند. و خداوند، كتاب و حكمت بر تو نازل كرد؛ و آنچه را نمى‌دانستى، به تو آموخت؛ و فضل خدا بر تو (همواره) بزرگ بوده است‌؛ منشأ همه علوم جبرائیل است. همه علوم اسلامی است. اگر علم مادی هم داریم به لحاظ عالم است نه علم؛ چرا که فرق است بین اینکه علمی را به عالم منتسب کنیم یا حقیقت علمی‌اش.

نتیجه بحث

نتیجه اینکه سیره عقلا منتسب به حکمتی از حکمت‌های الهی است. انبیاء سلام‌الله‌علیهم با واسطه جبرائیل و ایشان هم از منبع اصلی یعنی حضرت حق تبارک و تعالی معلم بشر هستند و تعلیم دهنده سیره عقلائی عام. یکی از صفات الهی در این سه آیه هست که فرمود: ﴿الرَّحْمنُ﴾[2] ﴿عَلَّمَ الْقُرْآنَ﴾[3] ﴿خَلَقَ الْإِنْسانَ﴾[4] ﴿عَلَّمَهُ الْبَيانَ﴾[5] ؛ فلذا خدای متعال معلم اصلی است و بقیه معلم با واسطه هستند.

3- فرق بین دو وجه گفته شده برای حجیت سیره عقلائیه عام

قبل از این اشکال و جواب، فرق دو وجه را بیان می‌ کنند. این دو دلیل را دوباره عرض می‌کنیم:

فرق بین اینها این است که یکی «برهان إن» است و دیگری «برهان لِم». اگر از معلول به علت برسیم میشود «برهان إنّی» اگر از علت به معلول برسیم میشود «برهان لِمّی» است.

وجه اول «لمی» است که از اتفاق همه که علت باشد، به معلول می‌رسیم که خطا ندارد؛ علت عدم خطا، اتفاق عقلای عالم است.

وجه دوم در برهان انّی مطرح می‌کنیم؛ از معلول به علت می‌رسیم. سیره عقلایی معلول و علتش سبب معتبری است که کاشف از آن است. خلاصه اینکه فرق بین این دو وجه به برهان لمی و انی بودن آن دو است. اولی جزو «برهان‌های لمی» و دومی جزو «برهان‌های انی» است.

4- اشکال و جواب اشکال به دو وجه بیان شده در اثبات حجیت سیره عقلائیه عام

بیان اشکال و مثال

سیره عقلا حجت است به دلیل اینکه کذب ندارد یا دلیل معتبر دارد به نظر شما. نهایت می‌توان گفت در سیره عقلایی عام روش عقلا حجیت دارد و حرفشان در همه اعصار خریدار دارد. تنها حرف این است که سیره عقلایی شما واقعیت امر در فلان مطلب این است. عقلا اتفاق دارند که معامله‌ای که در آن سود است مورد رغبت همه است. در حالی که این موافقت شارع مقدس را نمی‌رساند؛ چرا که شاید مطلبی باشد که عقول عقلا به آن نرسیده باشد. در نتیجه حجیت سیره عقلا برای امور شرعی جایز نیست. امور عقلی و شرعی جدا است. مثلا در خیلی موارد شارع مقدس معاملاتی را نهی کرده است. در مورد ربا فرموده است: ﴿الَّذينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ إِلاَّ كَما يَقُومُ الَّذي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ أَحَلَ‌ اللَّهُ‌ الْبَيْعَ‌ وَ حَرَّمَ الرِّبا فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهى‌ فَلَهُ ما سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَ مَنْ عادَ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ﴾[6] ؛ كسانى كه ربا مى‌خورند، (در قيامت) برنمى‌خيزند مگر مانند كسى كه بر اثر تماسّ شيطان، ديوانه شده (و نمى‌تواند تعادل خود را حفظ كند؛ گاهى زمين مى‌خورد، گاهى بپا مى‌خيزد). اين، به خاطر آن است كه گفتند: «داد و ستد هم مانند ربا است (و تفاوتى ميان آن دو نيست.)» در حالى كه خدا بيع را حلال كرده، و ربا را حرام! (زيرا فرق ميان اين دو، بسيار است.) و اگر كسى اندرز الهى به او رسد، و (از رباخوارى) خوددارى كند، سودهايى كه در سابق [قبل از نزول حكم تحريم‌] به دست آورده، مال اوست؛ (و اين حكم، گذشته را شامل نمى‌گردد؛) و كار او به خدا واگذار مى‌شود؛ (و گذشته او را خواهد بخشيد.) امّا كسانى كه بازگردند (و بار ديگر مرتكب اين گناه شوند)، اهل آتشند؛ و هميشه در آن مى‌مانند.

جواب به اشکال

با کمال معذرت این قاعده را یادآور میشویم که «کُلَّما حَکَمَ بِهِ العَقلُ حَکمَ بِهِ الشَّرعُ»؛ هر چه عقل به آن حکم کند شارع هم به آن حکم میکند. علاوه بر این شارع هم عاقل است. با این مقدمات ما که گفتیم از طرفی سیره عقلا حجت است و از طرف دیگر شارع هم از عقلا خارج نیست، اتفاق آنها حاکی از نظر شارع است.

به عبارت دیگر اگر بودن شارع از جمله عقلاء را پیشفرض قرار دهیم، طبیعتا در احاطه شارع سیرهای انجام میشود و اگر مخالف باشد حتما باید بیان کند. پس اگر بیان نکرد یعنی موافق است.

5- تطبیق متن

و کذا ما أفید فی تقریر أبحاث المحقق النّائینی رحمهالله من أنّ مبدأ الطریقة العقلائیة لا یخلو؛ 1) إمّا أن یکون لقهر قاهر و جبر سلطان جائرٍ قَهَرَ جمیع عقلاء عصره علی تلک الطریقة و اتخذها العقلاء فی الزمان المتأخر طریقة لهم و استمرّت إلی أن صارت من[7] مرتکزاتهم ، 2) و إمّا أن یکون مبدؤها أمر نبی من الأنبیاء بها فی عصر حتی استمرّت، 3) و إمّا أن تکون ناشئة عن فطرتهم المرتَکِزَةِ فی أذهانهم حسب ما أودعها الله تعالی فی طباعهم بمقتضی الحکمة البالغة حفظاً للنظام، و لا یخفی بُعد الوجه الأول، بل استحالته عادة، و کذا الوجه الثانی ، فالمتعیّن هو الوجه الثالث. [8]

و الفرق بین الوجهین ؛ أنّ الأول من قبیل البرهان اللمّی ؛ حیث نَصِلُ فیه من العلّه – أی اتّفاق الکلّ – إلی المعلول – أي نفيُ احتمال الخطأ – و الثّانی من قبیل الإنّی ؛ حیث نَصِلُ فیه من المعلول – الاتّفاق علی شیء واحد – إلی العلّة، أي السبب الواحد المعتبر.

إن قلت ؛ غایة ما یستکشف من عمومیة السیرة فی جمیع الأعصار و الأمصار أنّ منشأها إدراک عقلائی عامّ بین الجمیع، و لکن هذا لا یستلزم صحته فی الواقع ؛ و یشهد لذلک ما تقدم من أنّ للشارع المقدس أحکاماً لا تنالها عقول الناس – بما فیهم النوابغ و الحکماء – و أنّه قد ردع عن کثیر من السیر العقلائیة فی أبواب مختلفة.[9]

 

و کذا ما أفید فی تقریر أبحاث المحقق النّائینی رحمهالله

و همینطور آنچه استفاده می-شود در تقریرات بحثهای مرحوم نائینی رحمهالله اینکه مبدأ طریقت سیره عقلائه از این سه حال خارج نیست؛ یا این که ایجاد شده به خاطر قهر و غبله قهار و حاکم مستبد، که بر همه عقلاء عصر قهر کرده که بر طبق این فلان طریقت عمل کنند و آن سیره و طریقت را عقلای آینده هم، برای خودشان شیوه و روش قرار دادند و این استمرار پیدا کرده تا اینکه در مرتکزات عقلی و عقل عملی ایشان جای گرفته است

و إمّا أن یکون مبدؤها أمر نبی

یا اینکه مبدأ آن سیره عقلائیه امر نبی از انبیاء علیهم‌السلام به آن سیره بوده است در زمانی، حتی استمرار پیدا کرده است زمان آینده

و إمّا أن تکون ناشئة عن فطرتهم

یا اینکه ناشی است از فطرتی که در اذهان ایشان مرتکز شده، به حسب آنچه خدای متعال به ایشان ودعیه داده است آن را به مقتضی حکمت بالغهاش برای حفظ نام معیشت ایشان

و لا یخفی بُعد الوجه الأول

مخفی نیست که وجه اول که سیره عقلائیه منتسب به قهر قاهر باشد جدا بعید است؛ (چرا که عادتا مردم اختیار خود را به دست حاکم نمی‌دهند)

و کذا الوجه الثانی

وجه دوم هم بعید است، پس متعین همان وجه سوم است

و الفرق بین الوجهین ؛ أنّ الأول

و فرق بین دوجه این است که اولی از قبیل برهان لمی است؛ به این صورت که در آن از علة – یعنی توافق کلی عقلاء – به معلولی – یعنی نفی احتمال خطاء – میرسیم.

– و الثّانی من قبیل الإنّی

وجه دوم از قبیل برهان إني است؛ به این صورت که میرسیم از معلول – یعنی اتفاق بر یک چیز و یک سیره – به علت – یعنی سبب واحد متعبر موجد در آن سیره -

إن قلت ؛ غایة ما یستکشف من عمومیة السیرة

اگر بگویی نهایتا از عمومیت سیره عقلاء در همه زمانهها و روزگاران کشف میشود که منشاء آن ارداک عقلائی عام بین جمیع عقلاء است، ولی این لازم نمیآورد صحت آن سیره عقلائی عام را در واقع؛

و یشهد لذلک ما تقدم من أنّ للشارع المقدس

که شهادت میدهد به این مطلب که شارع احکامی را بیان میکند که عقل مردم به آن نمیرسد – با اینکه بین ایشان نابغه و حکیم هم وجود دارد – و اینکه شارع در بسیاری از موارد ردع کرده است سیره عقلائ را در زمینههای مختلف... .


[7] الفائق في الأصول، ج1، ص29.
[8] الفائق في الأصول، ج1، ص30.
[9] الفائق في الأصول، ج1، ص29.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo