< فهرست دروس

درس عرفان اسلامی استاد هادی عباسی خراسانی

1402/12/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: اسماء الله (شرح اسماء الهی با محوریت دعای جوشن کبیر)/مبانی معرفتی بحث اسماء الله /دو سررشته ی انس در ارتباط با اسماء الهی - انواع هدایت

 

خدا را شاکریم که باز هم به ما عمر داد و بحمدالله‌رب‌العالمین روزی عنایت کرد که روز و شب دیگری را در محضر آیات الهی و اسماء الهی باشیم. خدمت همه‌ی شما و همه‌ی عزیزانی که در فضای مجازی، مباحث را دنبال می‌کنند، سلام و ارادت داریم. از توجه‌شان به مباحث، تقدیر و تشکر می‌کنیم. رَبّ اَنعَمتَ فَزِد.

1- عصاره جلسات گذشته

در جلسه‌ی گذشته عرض شد که اسمای الهی، دو رشته دارد؛ یکی دست حضرت حق و دیگری دست حضرت انسان. در شب‌های گذشته گفتیم انسان را انسان می‌گویند، چون سه انس دارد: انس با خدا، خود و دیگران. انس با خدا، انسان را متهجد و عابد می‌کند و انس با خود، انسان را عارف می‌کند و معرفت نفس می‌دهد و انس با دیگران، انسان را متخلق می‌کند. در جلسات گذشته عرض کردیم که مبنای رَکین اَبَرمرد معرفت نفس - استادمان - حضرت علامه حسن‌زاده (قدس‌الله‌نفسه‌الزکیة)، جانم به قربان‌شان که فرمودند: «اگر معرفت نفس حاصل شود، انس‌های دیگر هم حاصل می‌شود».

2- اهمیت معرفت نفس در کلام امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)

مبنای سالکین الی الله و قُدوَةُ السُّلّاک این است که انسان باید انسش را از خویشتن و معرفت نفس شروع کند. قطعا همین است. «مَعرِفَةُ‌ النَّفسِ أنفَعُ المَعارِفِ».[1] تعبیر حضرت امیر (علیه‌السلام)، تعبیر زیبایی است! نفع در سیر علمی و عملی است. تنها در سیر عملی نیست. در معرفت نفس، حکمت کاربرد دارد. حکیم است که کارایی دارد. خدای حکیم است که نزول اجلال آیاتش را بر نفس حکیم دارد. نفس حکیم در درون خود، آیات را می‌پروراند و نوعی تجلی‌ در او به وجود می‌آید. خدای حکیم، آیات فرستاده است و آیات را هم تحویل می‌گیرد. غیر از آیات، چیز دیگری تحویل نمی گیرد.

3- اشتیاق و احتیاج، دو سررشته‌ی انس در ارتباط با اسماء الهی

﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ﴾.[2] ظرف نزول آیات الهی، ماه رمضان است و قرآن صاعد، ادعیه‌ای است که انسان دارد. در این سیر اسمایی و بسط و شرح اسمایی که شرح مفهومی، مقدمه‌ی شرح سِعِی است، اگر ما سراغ مفاهیم می‌رویم، برای این است که بتوانیم بسط نفسانی و حقیقی داشته باشیم. این انس، دو سَر سلسله بیشتر ندارد. سَر سلسله و رشته‌ای که به حق است، جز غنی چیز دیگری نیست. دیگر آنچه در اختیار عبد است که جز فقر، چیز دیگری نیست. نقطه‌ی ارتباط این دو سر رشته، اشتیاق و احتیاج است. اشتیاق ربّانی و ربوبی در احتیاج عبد، جلوه‌گری می‌کند. این شوق و حاجت و نیاز، وقتی که با هم هماهنگ می‌شود، تجلی و ظهور اسماء شروع می‌شود. ظهور همه‌ی اسمای الهی نمایان می‌شود. حضرت حق در سوره‌ی اعراف فرمودند: ﴿وَلِلّهِ الأَسْمَاء الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا﴾.[3] اگر دعا و دعوتی دارید، با اسمای حسنی خدا را بخوانید.

4- دو مرحله‌ی هدایت: ارائه‌ی طریق و ایصال إلی المطلوب

تمام 124000 پیغمبر که اهل دعوت و اهل هدایت بودند و کارشان، هدایت بود و انسان، بستر کار آنها بود و آنها گل سرسبد انسان بودند و آقا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) که گزیده‌ی انبیای الهی بود، همه‌ی حرف‌شان برای این بود که هدایت را تأمین کنند. این هدایت نیز دو معنا دارد: گاهی راه را نشان می‌دهند و گاهی دست رونده را می‌گیرند و به مقصد می‌رسانند. ارائة الطریق یا ایصال إلی المطلوب. گاهی یکی آدرس می‌دهد و گاهی می‌گوید بیا راه را به تو نشان دهم. هدایت انبیا (علیهم‌السلام)، بر اساس استعداد نفوس است. هرچه استعداد بیشتر باشد، هدایت بیشتر است. برای برخی، ارائه‌ی طریق است و برای برخی، ایصال إلی المطلوب است.

5- هدایت اولیه و هدایت ثانویه

ارائه‌ی طریق، مقدمه‌ی ایصال الی المطلوب است. ﴿الم﴾،[4] ﴿ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ﴾.[5] گاهی می‌فرماید: ﴿هُدًى لِّلنَّاسِ﴾.[6] ماه رمضان، ماه نزول قرآن، ﴿هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ﴾.[7] جمعش به چیست؟ متقین از فطرت سلیم خود استفاده کردند. هدایت، مقول به تشکیک است و مرتبه بعد از مرتبه است. در تمام مراحل هست. تقوا هم دارای مراتب است. از ابتدا که بچه راه می‌افتد، نیاز به هدایت والدین دارد. بزرگ‌تر می‌شود و هدایت دیگری دارد. هدایت باید در تمام مراحل باشد. انسان، مجموعه‌ی هدایت‌هایی است که تجمیع می‌شود و یک هدایت می‌شود. این هدایت، هدف می‌شود و انسان را به نتیجه می‌رساند. آرام‌آرام اسمای الهی بر دل انسانی ظهور پیدا می‌کند و هر ظهوری، بستری برای هدایت دیگری فراهم می‌کند؛ مانند پله‌هایی که می‌روید، تا به بلندی برسید. نردبانی که یکی، مقدمه‌ی دیگری است.

6- بشارت آمدن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، توسط انبیای قبلی (علیهم‌السلام) و علمای یهود

تمام انبیای الهی در سلسله‌ی نبوت‌شان، یکی پیش نیاز برای دیگری بودند. 124000 پیامبر الهی (علیهم‌السلام) آمدند، هر کدام، یک ندا داشتند که او خواهد آمد. این وجود مقدس مقام محمود است. این، بالاترین و بهترین رتبه‌ی اسمائی‌ هست که بر اسمای دیگر احاطه دارد. برخی یهودیان از تورات و انجیل فهمیده بودند که این پیامبر، یک روزی در مدینه ظهور می‌یابد و مسکن او اینجاست؛ لذا هجرت به مدینه یا یثرب قدیم داشتند. مدینه، فقط هجرت مسلمانان نشد؛ بلکه محل هجرت موحدان شد. همه‌ی ادیان الهی گفتند او خواهد آمد. به تصریح آیات الهی، اسمش را هم بیان کردند که احمد و محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است.

7- دو نوع برخورد یهودیان با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)

وقتی مواجه با وجود نورانی او شدند، انسان و اسم [حضرت]، برخی را مضل است و برخی را هادی. ﴿يُضِلُّ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ﴾.[8] ﴿تُذِلُّ مَن تَشَاء﴾[9] هم دارد. عزت و ذلت از اوست. اینکه می‌گوییم انسان باید اسم‌شناس باشد، همین است. انبیا و اولیای الهی بر اساس ﴿اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ﴾[10] حرکت می‌کنند.

8- دو شعار تشویقی در اسلام

دو شعار دارد: سبقت و سرعت. یک دونده در میدان، هر یک را که نداشته باشد، پیروز مسابقه نیست. ﴿فَاسْتَبِقُواْ الْخَيْرَاتِ﴾.[11] ﴿وَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ﴾.[12] ما در راه اسمای الهی در سرعت و سبقت هستیم.

9- لزوم همراهی با استاد سیروسلوک برای ارتباط با اسماء الهی

اسماء، معیار هدایت و ایمان و کفر است. جاده، خیلی لغزنده است. با کوچک‌ترین بی‌توجهی، انسان در سقوط می‌افتد. با دقت در مسیر اولیای الهی قرار می‌گیرد.

«قطع این مرحله بی‌همرهی خضر نکن»[13]

هر زمانی، خضری دارد. باید همراه داشته باشیم. معیت الهی را داریم؛ باید معیت اسمائی را هم داشته باشیم. خدا را داریم؛ اسماء را هم باید داشته باشیم. راه مخالفت نداریم و تکوینی است. وجود اسماء در وجود ما به اختیار ماست. تا اهل دعا نشویم، اهل تقسیم و قسمت اسماء نمی‌شویم.

10- کلام علامه‌ حسن‌زاده آملی (رحمه‌الله) در مورد رضایت ایشان به قسمت و قضای الهی

حضرت علامه حسن‌زاده آملی (رحمه‌الله) – آقازاده‌ی بزرگوارشان هم تشریف دارند - بارها می‌فرمودند: «آقاجان من! اگر قرار به قسمت بود، بیشتر از این قسمت ما نبود». این است انسانِ شاکر و راضی به قضا و قدر الهی. امام رضا (علیه‌السلام) را رضا گویند، چون در مقام رضا است و چون و چرا ندارد. عارف و سالکی که اسماء را دریافت کرده، می‌داند که قابلیت، لازم است.

در «الهی‌نامه» به استقبال حرف حضرت استاد رفتم و عرض کردم:

«الهی در قسمت‌آباد وجود، بیش از این قسمت ما نبود؛ یا ابالقاسم مددی»!

[ایشان در کتاب «الهی‌نامه»ی خود] نوشتند: «الهی با اجازه‌ی تو، عالم وجود را عشق‌آباد نامیده‌ام». «هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ».[14] اسماء، مقدمه‌ی حب است.

جان‌تان را بشورانید و اسماء را دریابید.

11- تفاوت نگاه رحمانی و شیطانی به عیوب دیگران

اینجا شیطان، شیطنت می‌کند. اگر معیار هدایت دست‌مان نباشد، هر لحظه در پرتگاه سقوط هستیم. اگر در حال دستگیری دیگران بودیم، در حال رحمانیت‌ هستیم، ولی اگر در حال مچ‌گیری دیگران بودیم، در حال شیطانیت‌ هستیم. هر دو به نقص و نقد نگاه می‌کند. کسی که مچ‌گیری می‌کند، هدفش تنقیص است. مسیر ضد کمال است. خدای کریم به کرامتش ما را اکرام کرد و معرفت نفس را واگذار به خود ما کرد.

12- لزوم دقت در مبنای علامه حسن‌زاده آملی (رحمه‌الله) در شرح اسماء

در شرح اسماء، مبنای دقیق حضرت استاد باید مشخص شود، تا بی مطالعه و بدون تخصص اسمائی، چیزی به حضرت استاد نسبت داده نشود. معیار سیروسلوک ایشان چه بود؟ در رساله‌ای، مبانی سیروسلوکی علامه بحرالعلوم و علامه حسن‌زاده و دیگران را مقایسه کردم. «الطرق الی الله بعدد انفاس الخلائق».[15] این که مقام معظم رهبری [به مناسبت ارتحال علامه حسن‌زاده آملی (رحمه‌الله)] فرمودند: «سالک توحیدی»،[16] خیلی حرف است.

13- ضرورت ارتباط با اسماء الهی از طریق مناجات سحری در ماه مبارک رمضان

ماه مبارک رمضان، اول، مهمان است و سپس میزبان است. انسان نیز اول سر سفره‌ی به‌به و چه‌چهِ دیگران می‌نشیند. دام و دانه، او را می‌خواند و بعد که دانه‌گیر شد، دردانه‌های معرفت نصیبش می‌شود. به جایی می‌رسد که سیمرغ سیروسلوک را با دام و دانه نمی‌شود شکار کرد، ولی با بهانه می‌شود شکار کرد. «اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ بِأَبْهَاهُ وَ كُلُّ بَهَائِكَ بَهِيٌّ».[17] عده‌ای گویند بهشت را به بها می‌دهند و برخی می‌گویند به بهانه می‌دهند. ما به این نتیجه رسیدیم:

«الهی برخی گویند بهشت را به بهاء می‌دهند و برخی به بهانه؛ خوش آن بهانه‌ای که بهایش تو باشی».

«تا نگرید ابر، کی خندد چمنتا نگرید طفل، کی جوشد لبن»[18]

سفره، باز است. از منهج و منهاج و شریعت باید وارد شویم و در شریعت خاص خودمان بنشینیم و آب ولایت را بنوشیم.

14- لزوم ارتباط با قرآن و سحر، برای تخلق به اسماء الهی

هدایت و ضلالت از آنِ اسمای الهی است. ﴿وَلِلّهِ الأَسْمَاء الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُواْ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَآئِهِ﴾.[19]

کسانی که کژی با اسماء دارند، آنها را رها کن. هستی بر اساس هدایت اسماء است.

نغمه‌های ادعیه برای هماهنگی با جان ما با الفاظ شیرین ادعیه است، تا ما انس بگیریم. قرائت و تلاوت، انس می‌آورد و انس، وحدت می‌آورد و وحدت، دوباره انس می‌آورد. انس بعد از وحدت، عجیب است! نماز شب در ثلث آخر شب، برای همین است. تَوَحُّد که آمد، انسان در نقطه‌ی مرکزی اسماء، فکرش تجمیع می‌شود و انسان اسمائی می‌شود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo