درس خارج فقه استاد محمدباقر تحریری
1402/10/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه السیاسه/حکومت فقیه /بررسی دلالت آیه ولایت بر ولایت تصرف
مروری بر مباحث گذشته
بحث در فقه السیاسه به بیان ادلّهای که شئون جزئی حاکم دینی را در مرحله اوّل پیامبر و امام و بعدش فقیه بیان میکند که مفاد این ادلّه را داشتیم بررسی میکردیم که چه اموری است؟ که هر یک از این ادله به نوعی یک قسم از ولایت و شأنی از ولایت را دلالت دارد.
در بحث ولایت هفتم، ولایت تصرّف را عرض کردیم که به ادلّه ای تمسّک شد، بهترین دلیل، این آیه شریفه ﴿النّبی أولی بالمؤمنین من أنفسِهم﴾[1] است که این اولویت را خدای متعال دارد برای پیامبر اکرم (ص) در جنبه تصرّف آن حضرت در امور جامعه مسلمانان، شخصاً و جمعاً بیان میکند که این مطلق است.
تأییداتی برای این مطلب عرض شد، منتها یک نکتهای که عرض کردیم این است که این اطلاق تصرّف به گونهای است که آن احکام اولیّه الهیه را بر نمیدارد و قطعاً به آن احکام دست خورده نمیشود. البته ممکن است که برای مصالحی، آن احکام اوّلیّه موقتاً جلوگیری شود؛ اما این ولایت به این صورت نیست که حیطه تصرّفش به این صورت باشد که احکام اوّلیّه برداشته شود.
دلالت آیه ولایت بر ولایت تصرّف
آیه دوّم آیه ولایت است. ﴿إنّما ولیُّکم الله و رسولُه و الّذین آمنوا...﴾[2] حال بحثهای تفسیریاش را کار نداریم که قبلاً به آن اشاره شد. مفاد این ولایت را داریم تحلیل میکنیم که اوّلاً ولایت رسول و الّذین آمنوا در عداد ولایت الهی قرار گرفته است. از این سیاق استفاده میشود که مقصود، ولایت تکوینی نیست. بعضی آیات قرآنی، ولایت تکوینی را مطلقا برای خدای متعال ثابت می کند؛ ﴿واللهُ هو الولیّ﴾[3] و همین طور آیات گوناگون. این ولایت، ولایت تشریعی است که ولایت تشریعی یعنی اوّلاً حقّ قانون گذاری و ثانیاً حقّ تصرّف. این جا بحث تصرّف است. آن جنبه قانون گذاری مقصود نیست که ولایت بر تشریع بود. این جا حقّ تصرّف است که قطعاً این حقّ تصرّف تکوینی برای ذات اقدس الهی است که قادر مطلق، حکیم مطلق و مالک مطلق است و هیچ موجودی در برابر تصرّفات او نمی تواند قیام کند و همه متبوع هستند. این روشن است.
انتزاع تشریع از افعال الهی
وقتی که او از جهت تکوینی این حقّ را دارد، از جهت تشریعی هم دیگر تشریع دست اوست دیگر. اصلاً ما تشریع را از فعل او انتزاع میکنیم، این را دقّت داشته باشیم. نه این که بر او تشریعی قائل میشویم. این احکام عقلیه که ما قائل میشویم که خدا واجب است و... این احکام را از فعل او میگیریم و به او نسبت میدهیم. یعنی احکام مِن الله است، وجوب من الله است، حرام مِن الله است؛ حسن و قبح عقلی معنایش این است که از فعل او، هر چه انجام دهد عین مصلحت است. این حرف اشعری نیست؛ چیزی است که اصلاً اشعری ذهنش به این مسائل نمیکشد. ما ملاک را فعل الهی میدانیم که عین خیر است و عین عدل است؛ بنابراین احکامی که ما در شریعت انتزاع میکنیم، تابع فعل خدای متعال میشود؛ بنابراین همین ولایت را که حقّ تصرّف است در امور مؤمنین، خدای متعال برای رسولش میآورد. این عناوین را هم که میآورد، عناوین قابل توجّه است که ﴿إنّما ولیُّکم الله﴾[4] ؛ الله که به ذات مستجمع همه کمالات دارد نسبت داده میشود که آن جهت ولایت را الله معرّفی میکند. بعدش هم رسولُه. نمیفرماید این شخص؛ این مقام رسالت است که این حقّ تصرّف به او نسبت داده شده و خدای متعال، این را به او داده است. ﴿و الّذین آمنوا الّذین یُقیمون الصَّلاة﴾[5] ؛ این هم بیان میکند که بعد از آن حضرت، از جهت ترتیب ولایت، آن کسی که خضوع تامّ در برابر خدا دارد. این ﴿یُقیمون الصّلاة﴾ و آن چه را که دارد در راه خدا اعطا میکند؛ با آن اخلاص تامّ که این نشان دهنده این است که در ولایت الهیّه، این باید آن ارتباط خاصّ با ذات اقدس الهی و خضوع تامّ در برابر او و رسیدگی به دیگران، مورد توجّه باشد. این ها را از آن استفاده میکنیم. چون بعد از این عمل، این آیه نازل شده است که در ادامه شأن نزول و... را به روایات که مروری میکنیم، این نکات را از آن استفاده میکنیم.
تمسّک به آیه ولایت در روایات
به این آیه شریفه در موارد مختلف در روایات تمسّک شده است. این را توجّه کنیم. حال إن شاء الله به روایات رجوع کنید «أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ قَالَ: ذَكَرْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَوْلَنَا فِي الْأَوْصِيَاءِ إِنَّ طَاعَتَهُمْ مُفْتَرَضَةٌ قَالَ فَقَالَ نَعَمْ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ وَ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا»[6] ، شأن نزول اوّلیه این آیه شریفه قبل از غدیر است و در روز غدیر، رسول خدا(ص) به این آیه تمسّک کرده اند و فرمودهاند که این آیه هم نازل شده است که چه بسا در چند نوبت نازل شده باشد. حال یا به نزول آن روز فرمایش حضرت ناظر باشد، یا به اصل نزول این آیه درباره علی علیه السلام؛ این را توجّه کنیم در تحلیل روایات مختلف. در موارد دیگر هم می بینیم که این چنین است که یک روایتش را اشاره می کنم. به هر حال این آیه شریفه، دلالت بر این حقیقت می کند.
یک نکته دیگر این که منافات ندارد که یک آیه در یک مورد خاصّی نازل شده باشد، منتها تحلیل معناییاش به گونه ای است که در موارد شبیهش هم منطبق میشود. این را هم توجّه کنیم.
قاعده المورد لایُخصّصُ الوارد و موارد استثناء آن
یک نکته دیگر در شأن نزولها. شأن نزولها که در روایات و... هست، «الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَاشِمِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عِيسَى قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها قَالَ لَمَّا نَزَلَتْ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ[5] اجْتَمَعَ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ ص فِي مَسْجِدِ الْمَدِينَةِ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ مَا تَقُولُونَ فِي هَذِهِ الْآيَةِ فَقَالَ بَعْضُهُمْ إِنْ كَفَرْنَا بِهَذِهِ الْآيَةِ نَكْفُرُ بِسَائِرِهَا وَ إِنْ آمَنَّا فَإِنَّ هَذَا ذُلٌّ حِينَ يُسَلِّطُ عَلَيْنَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ فَقَالُوا قَدْ عَلِمْنَا أَنَّ مُحَمَّداً صَادِقٌ فِيمَا يَقُولُ وَ لَكِنَّا نَتَوَلَّاهُ وَ لَا نُطِيعُ عَلِيّاً فِيمَا أَمَرَنَا قَالَ فَنَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها يَعْرِفُونَ يَعْنِي وَلَايَةَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ أَكْثَرُهُمُ الْكافِرُونَ بِالْوَلَايَةِ.»[7] به طور کلّی، یعنی به طور قاعدهای، مفاد آیه را محدود به آن مورد نمیکند؛ جز در موارد خاصّی که وقتی که آیه را تحلیل میکنیم میبینیم که فقط خودش ناظر به یک مورد است. آیه ولایت این چنین است. اگرچه ﴿و الّذین آمنوا الّذین یُقیمون الصّلاة﴾ جمع است امّا وقتی که خوب تحلیل میکنیم، میبینیم که فقط یک مورد را بیشتر ناظر نیست. یعنی این جا مورد مخصّص آیه است. تخصیص میخورد آن قاعده را. آن قاعده به این صورت در این گونه موارد با بحث تفسیری تخصیص میخورد و همین طور ﴿الیوم أکملتُ لکم دینَکم و أتمَمتُ علیکم نعمتی﴾[8] . این الیوم، مخصوص یک روز است و دیگر تکرار نمیشود. یا مثلاً آیه تطهیر، ﴿إنّما یُریدُ الله لِیُذهِبَ عنکم الرِّجسَ أهلَ البیت﴾[9] . این چند مصداق ندارد. امّا آیاتی که ﴿الّذین آمنوا﴾ یا ﴿الّذین کفروا﴾ دارد، ممکن است در یک مواردی آمده است مثل قضیه عمّار ﴿إلّا مَن اُکرِهَ و قلبُه...»﴾[10] درباره عمّار نازل شده است امّا مضمونش مختصّ به آن جا نیست و موارد دیگر را هم، موارد تقیه و ... را هم شامل میشود؛ امّا در این جا این چنین نیست. امّا این قاعده که عرض کردم، یک استثناء دارد که حال روایتش را می خواهم بخوانم و آن این که مضمون این آیه بر کسانی که هم تراز این مضمون هستند، صدق میکند.
پرسش: ؟
پاسخ: خیر. نگاه کنید اصول کافی جلد 1 صفحه 189 عربی بدون ترجمه، روایت شانزدهم، باب «فرضُ طاعة الأئمّة»[11] . روایت ظاهراً صحیحه است حسین ابن أبی العلاء می گوید که به امام صادق(ع) عرض کردم: « ألْأَوْصِيَاءُ طَاعَتُهُمْ مُفْتَرَضَةٌ قَالَ نَعَمْ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ وَ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ»[12] ؛ می بینیم که این جا حضرت دارند این را منطبق می کنند. این به خاطر این مسائل و این قواعد است که این قواعد را ما باید از این روایات استفاده کنیم.
پرسش: آیا باید این را با کلّهم نورٌ واحد جمع کنیم یا این که این خودش قاعدهای...؟
پاسخ: خیر، همین ظاهری است؛ ولایت تشریعی است. کلّهم نورٌ واحد به لحاظ آن مقام معنوی است که همان مقام نورانیّت است. این به لحاظ مقام تشریع است که مقام تشریع که مقام امامت باشد، ملاکش با این تحلیلی که عرض کردم، همین است که شخص باید خضوع تامّ در برابر خدا داشته باشد؛ ﴿الّذین یُقیمون الصّلاة. و یؤتون الزّکاة و هم راکعون﴾[13] نشان دهنده آن ارتباط خاصّش است با مردم که در ارتباط با مردم هم هیچ محدودیتی در رسیدگی به آنها ندارد. این از آن استفاده میشود که در نماز، آن فقیر میآید و تقاضا میکند و در روایات است که آن چه را هم که میدهد مختلف ذکر شده است؛ در یک روایت، مرحوم علّامه در ذیل این آیه آوردهاند، حضرت یک حولّه ای روی دوششان بود و ذی قیمت بود و کسی به ایشان داده بود، همان را میدهد به آن مسکین. غرضم این است که این روایات مختلف را وقتی که ملاحظه میکنیم، محدود نگاه نکنیم. چه بسا موارد مختلفی را این آیه شریفه، ناظر به این کار علی علیهالسلام است.
روایات دالّ بر نحوه ولایت تصرّف ائمه علیهمالسلام
یک دسته از روایات که این نحوه ولایت را برای ما بیان میکند، روایاتی است که در باب «أنّ الأئمّة علیهمالسلام لَم یَفعَلوا شیئاً و لا یَفعَلون إلّا بعهدٍ من الله و أمرٍ منه لا یتَجاوَزونه»[14] که امرشان، امر الهی است. ولایتشان همان ولایت مطلق است. چند روایت در این باب آمده است. این هم صفحه 279. غرضم این است که مضمون مطابقی این روایات در مسئله امامت است که این امامت هر یک از ائمّه به امر الهی است که منتقل میشود. حال إن شاء الله رجوع کنیم. امّا مضمون دلالت التزامی اش یک مقدار وسیع تر است که آن حقّ تصرّفی است که امام در ارتباط با مردم دارد در شئون گوناگون آنها. در ضمن به این روایت هم عزیزان را توجّه میدهم که روایت بسیار حسّاس و خاصّی است. روایت چهارم این باب که کمتر به آن توجّه میشود و آن این که قبل از رحلت نبیّ اکرم (ص) جبرئیل میآید و کتابی را به نبیّ اکرم (ص) میدهد و یک عهد و میثاقی از آن حضرت میگیرد که نسبت به امر رسالت و انجام وظایفش در همه شرایط ملتزم باشد ولو نزول مصیبتها بر خانوادهاش. بعد آن جا، حضرت علی علیهالسلام هم بودهاند و امام حسن و امام حسین علیهماالسلام. آن جا مطرح میشود که از علی علیهالسلام هم میثاق بگیر که خانمت را هتک حرمت میکنند. این جا در مرحله اوّل حضرت غشّ میکنند؛ با چهره روی زمین میافتند؛ بعد که به هوش میآیند، میفرمایند که قبول کردم. «نَعَمْ قَبِلْتُ وَ رَضِيتُ وَ إِنِ انْتَهَكَتِ الْحُرْمَةُ وَ عُطِّلَتِ السُّنَنُ وَ مُزِّقَ الْكِتَابُ وَ هُدِّمَتِ الْكَعْبَةُ وَ خُضِبَتْ لِحْيَتِي مِنْ رَأْسِي بِدَمٍ عَبِيطٍ صَابِراً مُحْتَسِباً أَبَداً حَتَّى أَقْدَمَ عَلَيْكَ ثمَّ دَعَا رَسُولُ اللَّهِ(ص)- فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ أَعْلَمَهُمْ مِثْلَ مَا أَعْلَمَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالُوا مِثْلَ قَوْلِهِ فَخُتِمَتِ الْوَصِيَّةُ»[15] .
غرضم این است که این روایات مدلول التزامیاش، بر جواز تصرّف است به امر الهی که در قسمت آخر، روایاتی که در باب تسلیم در برابر نبیّ اکرم (ص) و اهل بیت علیهمالسلام آمده است که این هم ولایت مطلق تصرّف را بیان میکند؛ صفحه 390. چند روایت آمده است؛ «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الْكَاهِلِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَوْ أَنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ آتَوُا الزَّكَاةَ وَ حَجُّوا الْبَيْتَ وَ صَامُوا شَهْرَ رَمَضَانَ ثُمَّ قَالُوا لِشَيْءٍ صَنَعَهُ اللَّهُ أَوْ صَنَعَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص أَلَّا صَنَعَ خِلَافَ الَّذِي صَنَعَ أَوْ وَجَدُوا ذَلِكَ فِي قُلُوبِهِمْ لَكَانُوا بِذَلِكَ مُشْرِكِينَ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ- فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً[3] ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَلَيْكُمْ بِالتَّسْلِيمِ.»[16] بعد حضرت به این آیه شریفه تمسّک میکنند که ﴿فلا وَ رَبِّکَ لایؤمنون حتّی یُحَکِّموک فیما شَجَرَ بینَهم ثمَّ لایَجِدوا فی أنفسِهم حرجاً ممّا قضَیت﴾[17] و در روایت سوّمش است که شخص می آید به تعبیر خودش دارد کلیب را مذمّت میکند که خیلی آدم ساده لوحی است که هرچه میگوییم از جانب شما میگوید همان است و من تسلیم هستم. ما او را کلیب تسلیم نامیدهایم. حضرت او را رحمت فرستاد؛ «فَتَرَحَّمَ عَلَيْهِ»[18] ؛ بعد فرمود: «أَ تَدْرُونَ مَا التَّسْلِيمُ فَسَكَتْنَا فَقَالَ هُوَ وَ اللَّهِ الْإِخْبَاتُ»؛ آن حالت خضوع که در برابر فرامین ما دارد. بعد حضرت این آیه را خواند: «﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلى رَبِّهِمْ﴾[19] »؛ به هر حال این ﴿وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً﴾[20] را حضرت به مسئله تسلیم بیان کردهاند که حال بعضی از روایاتی که در ذیل آیه ولایت است را إن شاء الله در جلسه آینده عرض خواهیم کرد.