< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدباقر تحریری

1402/08/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: فقه السیاسه/حاکمیت فقیه /شأن حاکمیت دینی علماء در بیان امام حسین ع و امام رضا ع

 

مروری بر مباحث گذشته

بحث در فقه السّیاسه در ضمن مباحثی که مطرح شد، ادلّه عقلیّه و ادلّه اجمالاً نقلیه و بعضی از بیاناتی که از امیرالمؤمنین علیه‌السلام در نهج‌البلاغه، هم در خطبات و هم در نامه‌ها بیان شد. بعضی نامه‌ها که آمده بود را به صورت گذرایی عرض کردیم که یک مروری از مباحث گذشته که در سال گذشته بیان شد داشته باشیم.

تمسّک به بیانات خدای متعال و عملکرد حقّ تعالی و تمسّک به بیانات نبیّ اکرم و عملکرد آن حضرت در جعل حاکم و تمسّک به فرمایشات ائمّه علیهم‌السلام در این باب و سیره‌شان در جعل فی‌الجمله حاکمین، عرض شد. فی‌الجمله عرض کردم، نکته‌اش بعداً بیان می‌شود.

 

شأن حاکمیت الهی علماء در خطبه امام حسین علیه‌السلام در مناء

یکی از کلماتی که خیلی در این رابطه دلالت خاصّی دارد، فرمایش نورانی امام حسین علیه‌السلام است که در کتاب تحف العقول آمده است[1] و این فرمایش را ظاهراً در مِنا بیان فرمودند قبل از به درک واصل شدن معاویه لعنة الله علیه، آن جا حضرت یک خطاباتی به عده‌ای از اصحاب و تابعین دارند. در مکّه بوده یا در منا. بعد از این جا شروع می‌شود: «اعْتَبِروُا ایّها النّاسُ بِما وَعَظَ اللَّهُ بِهِ أَوْلِیاءَهُ مِنْ سُوءِ ثَنائِهِ عَلَى الأَحبار»[2] ؛ یک مقداری بیانات مذمّتی به آن کسانی که در جریانات امور سیاسی هستند و علم به مباحث دینی دارند و اقدام نمی‌کنند بر علیه حاکمیت بنی امیّه؛ یک مقداری از فرمایشات حضرت به این صورت است که خدای متعال عده‌ای از ربّانیّون و رهبان را مذمّت می‌کند: «إِذْ یَقُولُ لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَ قَالَ لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ إِلَى قَوْلِهِ لَبِئْسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ وَ إِنَّمَا عَابَ اللَّهُ ذَلِکَ عَلَیْهِمْ لِأَنَّهُمْ کَانُوا یَرَوْنَ مِنَ الظَّلَمَةِ الَّذِینَ بَیْنَ أَظْهُرِهِمُ الْمُنْکَرَ وَ الْفَسَادَ فَلَا یَنْهَوْنَهُمْ عَنْ ذَلِکَ رَغْبَةً فِیمَا کَانُوا یَنَالُونَ مِنْهُمْ»[3] ؛ به خاطر دنیا گرایی شان. «وَ رَهْبَةً مِمَّا یَحْذَرُونَ»؛ هم میل به دنیای آن ها داشتند و هم ترس از این که از دنیایشان بمانند. بعد می‌فرماید: «فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ» که خدا می فرماید، و بعدش هم می‌فرماید: «وَ قَالَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَبَدَأَ اللَّهُ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ فَرِیضَةً مِنْهُ»[4] ؛ که در این جا دایره امر به معروف و نهی از منکر وسیع است و بالاترین معروف طبق روایات ولایت حقّ است؛ ولایت ولیّ الله است و بالاترین منکر، ولایت طاغوت است. لذا دایره امر به معروف و نهی از منکر وسیع می‌شود که همان فرمایش حضرت که من برای امر به معروف و نهی از منکر قیام کردم «لإصلاح أمّة جدّی»؛ همه این ها هم شاهد بر این معناست؛ نه این که نماز و ... روی زمین افتاده بوده، خواستم این را بر پا کنم. «لِعِلْمِهِ بِأَنَّهَا إِذَا أُدِّیَتْ وَ أُقِیمَتِ اسْتَقَامَتِ الْفَرَائِضُ کُلُّهَا هَیِّنُهَا وَ صَعْبُهَا وَ ذَلِکَ»؛ باز حضرت تأکید می‌کنند: «أَنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ دُعَاءٌ إِلَى الْإِسْلَامِ مَعَ رَدِّ الْمَظَالِمِ وَ مُخَالَفَةِ الظَّالِمِ وَ قِسْمَةِ الْفَیْ‌ءِ»؛ این ها شاهد این است که آن معنای اساسی امر به معروف و نهی از منکر...«وَ الْغَنَائِمِ وَ أَخْذِ الصَّدَقَاتِ مِنْ مَوَاضِعِهَا وَ وَضْعِهَا فِی حَقِّهَا ثُمَّ أَنْتُمْ أَیَّتُهَا الْعِصَابَةُ عِصَابَةٌ بِالْعِلْمِ مَشْهُورَةٌ وَ بِالْخَیْرِ مَذْکُورَةٌ وَ بِالنَّصِیحَةِ مَعْرُوفَةٌ»؛ این ها تعریفات ظاهری است. «وَ بِاللَّهِ فِی أَنْفُسِ النَّاسِ مَهَابَةٌ»؛ یک جایگاهی دارید نزد مردم. «یَهَابُکُمُ الشَّرِیفُ وَ یُکْرِمُکُمُ الضَّعِیفُ وَ یُؤْثِرُکُمْ مَنْ لَا فَضْلَ لَکُمْ عَلَیْهِ وَ لَا یَدَ لَکُمْ عِنْدَهُ»؛ بعد شروع می‌کنند به نکوهش: « تَشْفَعُونَ فِی الْحَوَائِجِ إِذَا امْتَنَعَتْ مِنْ طُلَّابِهَا وَ تَمْشُونَ فِی الطَّرِیقِ بِهَیْبَةِ الْمُلُوکِ وَ کَرَامَةِ الْأَکَابِرِ أَ لَیْسَ کُلُّ ذَلِکَ إِنَّمَا نِلْتُمُوهُ بِمَا یُرْجَى عِنْدَکُمْ مِنَ الْقِیَامِ بِحَقِّ اللَّهِ»؛ این عظمت ظاهری که شما پیدا کردید به خاطر آن شأنی است که نشان دادید که می‌خواهید قیام به حقّ الهی کنید و حاکمیت الهی را پیاده کنید. «وَ إِنْ کُنْتُمْ عَنْ أَکْثَرِ حَقِّهِ تُقَصَّرُونَ»؛ تُقَصَّرون بخوانیم بهتر است از تَقْصُرون؛ یعنی تقصیر کارید. «فَاسْتَخْفَفْتُمْ بِحَقِّ الْأَئِمَّةِ فَأَمَّا حَقَّ الضُّعَفَاءِ فَضَیَّعْتُمْ وَ أَمَّا حَقَّکُمْ بِزَعْمِکُمْ فَطَلَبْتُمْ فَلَا مَالًا بَذَلْتُمُوهُ وَ لَا نَفْساً خَاطَرْتُمْ بِهَا لِلَّذِی خَلَقَهَا وَ لَا عَشِیرَةً عَادَیْتُمُوهَا فِی ذَاتِ اللَّهِ أَنْتُمْ تَتَمَنَّوْنَ عَلَى اللَّهِ جَنَّتَهُ وَ مُجَاوَرَةَ رُسُلِهِ وَ أَمَاناً مِنْ عَذَابِهِ لَقَدْ خَشِیتُ عَلَیْکُمْ أَیُّهَا الْمُتَمَنُّونَ عَلَى اللَّهِ أَنْ تَحُلَّ بِکُمْ نَقِمَةٌ مِنْ نَقِمَاتِهِ»؛ دارند باز هشدار می‌دهند. «لِأَنَّکُمْ بَلَغْتُمْ مِنْ کَرَامَةِ اللَّهِ مَنْزِلَةً فُضِّلْتُمْ بِهَا وَ مَنْ یُعْرَفُ بِاللَّهِ لَا تُکْرِمُونَ وَ أَنْتُمْ بِاللَّهِ فِی عِبَادِهِ تُکْرَمُونَ وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَةً فَلَا تَفْزَعُونَ»؛ یعنی وحشت نمی‌کنید. «وَ أَنْتُمْ لِبَعْضِ ذِمَمِ آبَائِکُمْ تَفْزَعُونَ»؛ پدرانتان را که مذمّت می‌کنند ناراحت می‌شوید اما عهد الهی نقض می‌شود، شما ناراحت نمی‌شوید. «وَ ذِمَّةُ رَسُولِ اللَّهِ ص مَحْقُورَةٌ وَ الْعُمْیُ وَ الْبُکْمُ وَ الزَّمْنَى فِی الْمَدَائِنِ مُهْمَلَةٌ لَا تُرْحَمُونَ وَ لَا فِی مَنْزِلَتِکُمْ تَعْمَلُونَ وَ لَا مَنْ عَمِلَ فِیهَا تُعِینُونَ وَ بِالْإِدْهَانِ وَ الْمُصَانَعَةِ عِنْدَ الظَّلَمَةِ تَأْمَنُونَ»؛ همه‌اش، جبهه گیری های سیاسی است. «کُلُّ ذَلِکَ مِمَّا أَمَرَکُمُ اللَّهُ بِهِ مِنَ النَّهْیِ وَ التَّنَاهِی وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ وَ أَنْتُمْ أَعْظَمُ النَّاسِ مُصِیبَةً لِمَا غُلِبْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ مَنَازِلِ الْعُلَمَاءِ لَوْ کُنْتُمْ تَشْعُرُونَ»؛ بعد حضرت نکته مهمّ را ادامه می‌دهند:«ذَلِکَ بِأَنَّ مَجَارِیَ الْأُمُورِ وَ الْأَحْکَامِ عَلَى أَیْدِی الْعُلَمَاءِ بِاللَّهِ»؛ این مطلق است و فقط خودشان را نمی‌گوید که مقصود خودشان باشد. «الْأُمَنَاءِ عَلَى حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ فَأَنْتُمُ الْمَسْلُوبُونَ تِلْکَ الْمَنْزِلَةَ وَ مَا سُلِبْتُمْ ذَلِکَ»؛ حضرت خطاب می‌کنند که شما باید حاکم باشید؛ حاکم مستقل که نه، یعنی ایادی حاکم معصوم باشید. «وَ مَا سُلِبْتُمْ ذَلِکَ إِلَّا بِتَفَرُّقِکُمْ عَنِ الْحَقِّ وَ اخْتِلَافِکُمْ فِی السُّنَّةِ بَعْدَ الْبَیِّنَةِ الْوَاضِحَةِ»[5] ؛ بعد یک تعبیر خیلی عجیبی دارند. «وَ لَوْ صَبَرْتُمْ عَلَى الْأَذَى وَ تَحَمَّلْتُمُ الْمَئُونَةَ فِی ذَاتِ اللَّهِ کَانَتْ أُمُورُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ تَرِدُ»؛ یعنی عنایت الهی به شما نازل می‌شد. «وَ عَنْکُمْ تَصْدُرُ»؛ امور الهی، احکام الهی است دیگر در شئون گوناگون زندگی، از جانب شما باید صادر شود و شما چنین جایگاهی را دارید که در مقام اجرا باشید. «وَ إِلَیْکُمْ تَرْجِعُ وَ لَکِنَّکُمْ مَکَّنْتُمُ الظَّلَمَةَ مِنْ مَنْزِلَتِکُمْ وَ اسْتَسْلَمْتُمْ أُمُورَ اللَّهِ فِی أَیْدِیهِمْ یَعْمَلُونَ بِالشُّبُهَاتِ وَ یَسِیرُونَ فِی الشَّهَوَاتِ سَلَّطَهُمْ»[6] ؛ بعد حضرت آن زمینه های نفسانی و ضعف ایمان را بیان می‌کنند. «سَلَّطَهُمْ عَلَى ذَلِکَ فِرَارُکُمْ مِنَ الْمَوْتِ وَ إِعْجَابُکُمْ بِالْحَیَاةِ الَّتِی هِیَ مُفَارِقَتُکُمْ فَأَسْلَمْتُمُ الضُّعَفَاءَ فِی أَیْدِیهِمْ فَمِنْ بَیْنِ مُسْتَعْبَدٍ مَقْهُورٍ»؛ یعنی می‌فرماید که شما ضامنید و باید این ها را جواب دهید. «وَ بَیْنِ مُسْتَضْعَفٍ عَلَى مَعِیشَتِهِ مَغْلُوبٍ یَتَقَلَّبُونَ فِی الْمُلْکِ بِآرَائِهِمْ وَ یَسْتَشْعِرُونَ الْخِزْیَ بِأَهْوَائِهِمْ اقْتِدَاءً بِالْأَشْرَارِ وَ جُرْأَةً عَلَى الْجَبَّارِ فِی کُلِّ بَلَدٍ مِنْهُمْ عَلَى مِنْبَرِهِ خَطِیبٌ یَصْقَعُ فَالْأَرْضُ لَهُمْ شَاغِرَةٌ وَ أَیْدِیهِمْ فِیهَا مَبْسُوطَةٌ وَ النَّاسُ لَهُمْ خَوَلٌ لَا یَدْفَعُونَ یَدَ لَامِسٍ فَمِنْ بَیْنِ جَبَّارٍ عَنِیدٍ وَ ذِی سَطْوَةٍ عَلَى الضَّعَفَةِ شَدِیدٍ»؛ این مطالب را بیان می کنند بعد این را می‌فرمایند که یک وقت توهّم نشود که ما دنیا طلب هستیم. شبیه این کلام را علی علیه السلام هم دارند در نهج البلاغه. «اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یَکُنْ مَا کَانَ مِنَّا تَنَافُساً فِی سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاساً مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ وَ لَکِنْ لِنُرِیَ(لنَرُدَّ) الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ»؛ لنَرُدَّ شاید بهتر باشد. «وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِی بِلَادِکَ»؛ این زمان همان معاویه لعنة الله علیه است. «وَ یَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِکَ وَ یُعْمَلَ بِفَرَائِضِکَ وَ سُنَنِکَ وَ أَحْکَامِکَ فَإِنْ لَمْ تَنْصُرُونَا وَ تُنْصِفُونَا قَوِیَ الظَّلَمَةُ عَلَیْکُمْ وَ عَمِلُوا فِی إِطْفَاءِ نُورِ نَبِیِّکُمْ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْنَا وَ إِلَیْهِ أَنَبْنَا وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ»[7] ؛ این یک بیان خیلی عمیق و قابل ملاحظه است که توجّه داشته باشیم.

 

لزوم حاکمیت دینی در فرمایش امام رضا علیه‌السلام

یک بیانی هم از امام رضا علیه‌السلام، ظاهراً از علل الشَّرایع[8] ، جلد ششم بحار[9] ، صفحه 59، این حدیث شروع می شود. حدیث مفصّلی است. حدیث اوّل باب 23، علل الشّرایع و الأحکام[10] ، بعد از چند آیه، این را از عیون اخبار الرّضا مرحوم مجلسی(ره) نقل می کند که سوال می شود که چرا خدا انبیاء را فرستادند تا به این جا می رسد که از حضرت سوال می‌شود:...

پرسش: ممکن است که در این جا کسی بگوید که این روایت در مورد یاری معصوم است یا مواردی که در مورد والیانی که خود حضرت نصب کردند بگوید که این ها نصب خاصّ است و در زمان معصوم است.

پاسخ: آن ادلّه عقلیه که تامّ است که احکام برای همه زمان‌هاست و اجرایش هم برای همه زمان‌هاست. ادلّه دیگر هم إن شاء الله اشاره می‌کنیم و بحثش را کرده‌ایم و فقط اشاره می‌کنیم؛ این ها برای این که به نوعی مؤیّد است و اطلاق گیری هم دارد.

«فإن قَالَ قَآئِلٌ : وَ لِمَ جَعَلَ أُولِی الْأَمْرِ وَ أَمَرَ بِطَاعَتِهِم ؟ قِيلَ : لِعِلَلٍ كَثِيرَةٍ مِنْهَا : أَنّ الْخَلْقَ لَمّا وُقِفُوا عَلَی حَدّ مَحْدُودٍ، وَ أُمِرُوا أَنْ لَايَتَعَدّوْا تِلْكَ الْحُدُودَ لِمَا فِيهِ مِنْ فَسَادِهِمْ ، لَمْ يَكُنْ يَثْبُتُ ذَلِكَ وَ لَايَقُومُ إلّا بِأَنْ يَجْعَلَ عَلَيْهِمْ فِيهَا أَمِينًا يَمْنَعُهُمْ مِنَ التّعَدّی و الدُّخول فیما حُظِرَ علیهم»[11] .

عرض کردیم که گاهی در این بیانات، چه بیانات قرآنی و چه بیانات روایی، گاهی بحث را خدای متعال و ائمّه علیهم‌السلام بحث را طوری مطرح می‌کنند که هم جنبه عقلی دارد و هم جنبه عقلائی دارد؛ لذا این مباحث، مباحث ارشادی می‌شود به آن احکام عقلیه و عقلائیه.

«بِأَنْ يُجْعَلَ عَلَيْهِمْ فِيهَا أَمِينًا يَمْنَعُهُمْ مِنَ التّعَدّی و الدُّخول فیما حُظِرَ علیهم لِأَنَّهُ لَوْ لَمْ یَکُنْ ذَلِکَ کَذَلِکَ لَکَانَ أَحَدٌ لَا یَتْرُکُ لَذَّتَهُ وَ مَنْفَعَتَهُ لِفَسَادِ غَیْرِهِ فَجَعَلَ عَلَیْهِمْ قَیِّماً یَمْنَعُهُمْ مِنَ الْفَسَادِ»[12] ؛ که این ها مطلق است؛ حال این قیّم معصوم باشد که در مرحله اوّل باید خودش معصوم باشد و در مرحله بعد، به نوعی تالی تلو معصوم و از طرفی هم عالم باشد که ین‌ها شرایط هم از آن‌ها استفاده می‌شود «وَ یُقِیمُ فِیهِمُ الْحُدُودَ وَ الْأَحْکَامَ»؛ بعد حضرت می‌فرمایند، این تعبیر بعدی است: «وَ مِنْهَا: أَنَّا لَا نَجِدُ فِرْقَةً مِنَ الْفِرَقِ وَ لَا مِلَّةً مِنَ الْمِلَلِ بَقُوا وَ عَاشُوا إِلَّا بِقَیِّمٍ وَ رَئِیسٍ لِمَا لَا بُدَّ لَهُمْ»؛ خیلی منطقی و صریح است و ظهور و این ها هم ندارد. «لَا بُدَّ لَهُمْ مِنْهُ فِی أَمْرِ الدِّینِ وَ الدُّنْیَا فَلَمْ یَجُزْ فِی حِکْمَةِ الْحَکِیمِ»؛ این جنبه های اعتقادی اش می شود که اگر ما نداشته باشیم، جریان انسان و اجتماع به تشاجر و عدم رسیدن به اهداف منظوره می‌رسد که با حکمت الهی تنافی دارد؛ با این مقدمات. «فَلَمْ یَجُزْ فِی حِکْمَةِ الْحَکِیمِ أَنْ یَتْرُکَ الْخَلْقَ مِمَّا یَعْلَمُ أَنَّهُ لَا بُدَّ لَهُمْ مِنْهُ؛» این نکات را خوب دقّت داشته باشیم. هم استدلال عقلی است و هم استدلال عقلائی. اوّلش روش عقلائی را بیان می‌کنند؛ آن وقت در نظام اجتماعی، این روش عقلائی مبتنی بر آن دیدگاه های توحیدی است که در بحث های قبلی عرض کردیم که نظام سیاسی هم به مباحث عقلائی عمدتا توجه دارد و هم کیفیت نظام سیاسی به مباحث عقلی تکیه می‌کند. این مباحث را عرض کرده‌ایم و اشاره هم کرده‌ایم در این چند جلسه‌ای که داریم این مباحث را مرور می‌کنیم. «وَ لَا قِوَامَ لَهُمْ إِلَّا بِهِ فَیُقَاتِلُونَ بِهِ عَدُوَّهُمْ وَ یَقْسِمُونَ بِهِ فَیْئَهُمْ»؛ این ها شئون ولایت است. «وَ یُقِیمُ لَهُمْ جُمُعَتَهُمْ وَ جَمَاعَتَهُمْ وَ یَمْنَعُ ظَالِمَهُمْ مِنْ مَظْلُومِهِمْ». بعدش هم حضرت باز بیان می‌کنند: «وَ مِنْهَا: أَنَّهُ لَوْ لَمْ یَجْعَلْ لَهُمْ إِمَاماً قَیِّماً أَمِیناً حَافِظاً مُسْتَوْدَعاً لَدَرَسَتِ الْمِلَّةُ؛ یعنی دین از بین می‌رود. «وَ ذَهَبَ الدِّینُ وَ غُیِّرَتِ السُّنَّةُ وَ الْأَحْکَامُ وَ لَزَادَ فِیهِ الْمُبْتَدِعُونَ»؛ شئون ولایت را حضرت دارند بیان می‌کنند. «وَ نَقَصَ مِنْهُ الْمُلْحِدُونَ وَ شَبَّهُوا ذَلِکَ عَلَى الْمُسْلِمِینَ»[13] . حال باز حضرت ادامه می دهند این بیانات را و استدلال ها را ادامه می‌دهند. «أَنَّا قَدْ وَجَدْنَا الْخَلْقَ مَنْقُوصِینَ مُحْتَاجِینَ»[14] ؛ این ها آن بنیه های اعتقادی است که موجود نیازمند به غنی نیاز دارد و موجود مدبَّر به مدبِّر نیاز دارد و مدبَّر یک شئون گوناگونی دارد و آن انسان است.

حال إن شاء الله در جلسه آینده بعضی ادلّه عامّه یا مطلقه را در همه زمان ها اشاره خواهیم کرد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo