درس خارج فقه آیت الله سبحانی
97/07/29
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه القرآن
ما در سال 1357 انقلاب کردیم، انقلاب ما یک انقلاب اسلامی بود و هست، یعنی یک دولت به تمام معنی طاغوتی را از بین بردیم و جایگزین آن دولت اسلامی را کردیم، دولت اسلامی برای خودش عمودها و قائمهها دارد، یکی از قائمههای دولت اسلامی این است که باید برای خودش منابع مالی داشته باشد، دولتی که دارای منابع مالی نیست، نمیتواند عرض اندام کند و دوام بیاورد، ولذا من این مبحث را قبل از زکات آوردم تا منابع حکومت اسلامی را بیان کرده باشم.
منابع مالی دولت اسلامی
اگر از ما بپرسند شما که جمهوری اسلامی را آوردید، منابع مالی دولت اسلامی چیست؟ غالباً اگر این سوال را از طلبها بپرسند، در جواب خواهند گفت که منابع مالی دولت اسلامی عبارت است از خمس و زکات.
ولی به قول حضرت امام خمینی (ره) آیا با خمس زکات را میشود کشور و مملکت را اداره کرد؟ نه خیر،
پس طبعاً اسلامی که هم قوه مقننه دارد، هم قوه مجریه، و هم قوه قضائیه دارد، قهراً باید یک منابع مالی هم داشته باشد.
از این رو، من دیدم حیف است که این مسئله را نیاورم در حالی که خودمان از پایگذاران جمهوری اسلامی بودیم، ولذا من این مبحث را به عنوان مقدمه زکات در اینجا آوردم.
المنابع المالیة للحکومة الإسلامیةلا شکّ أنّ للإسلام برامج الخاصّة فی إدارة البلد و رفع حاجاته، إذ لا تقوم الحکومة فی بلد ما إلّآ إذا کانت لها منابع مالیة تعتمد علیها.
همگان میدانند که اسلام راه درآمدهای حرام را به روی دولت بسته، اینکه مالیات از کارخانه شراب سازی بگیرد، مالیت از قمار بگیرد، این راههای درآمد را بسته، اما ناچار است که یک منابع مالی داشته باشد که بتواند یک کشور را در تمام احوال اداره کند.
إنّ الإسلام أغلق فی وجه حکومته کلّ السبل غیر المشروعیة الّتی تعتمد علیها الحکومات الحاضرة، کالضرائب (مالیات) المأخوذة علی تجارة الخمور و البغاء و القمار و ما شابهها، و لکنّه فتح بدلاً من ذلک منابع أخری ذکرنا تفصیلها فی موسوعتنا «مفاهیم القرآن» و إلیک ذکر هذه المنابع علی وجه الإجمال.
1: الأنفال
و هی کلّ أرض مُلِکَت بغیر قتال، و کلّ أرض موات و رؤوس الجبال و بطون الأودیة، و الآجام و الغابات و المعادن، و میراث من لا وارث له، ما یغنمه المقاتلون بغیر إذن الإمام، و کافة المیاه العامة، و الأحراش الطبیعیة و المراتع الّتی لیست ملکاً لأحد، و قطائع الملوک و صفایاهم غیر المغصوبة.
مراد من از «انفال»، اصطلاح روایی آن است نه اصطلاح قرآنیاش، چون در اصطلاح قرآن، انفال به معنای غنائم جنگی است، چون کلمه «انفال» در قرآن کریم دو معنی دارد، گاهی در قرآن به غنائم حربی انفال میگوید، یعنی از غنائم جنگی، تعبیر به انفال شده، مانند:« يسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَينِكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»[1]
از تو درباره انفال [= غنايم، و هرگونه مال بدون مالک مشخص] سؤال ميکنند ؛ بگو: «انفال مخصوص خدا و پيامبر است؛ پس، از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد! و خصومتهايي را که در ميان شماست، آشتي دهيد! و خدا و پيامبرش را اطاعت کنيد اگر ايمان داريد!
انفال در آنجا به معنای غنائم جنگی است، ولی این انفال که الآن میخوانیم غیر از آن انفال است که در آیه اول سوره انفال آمده است.
2:الزکاة
و هی ضریبة (مالیات) تجب فی تسعة أشیاء الأنعام و هی: الإبل، و البقر و الغنم، و النقدین و هما: الذهب و الفضّة و الغلات و هی: الحنطة و الشعیر و التمر و الزبیب، و الأدلة علیها من ا لکتاب و السنّة لا تحصی، و أمّا مقدار ما یؤخذ من هذه الأشیاء، فیطلب من الکتب الفقهیة.
3: الغنائم المأخوذ من أهل الحرب قهراً بالقتال
4:الخمس
الخمس یجب فی الأمور الستّة التالیة: المعادن، الکنز، الغوص، المال الحلال المختلط بالحرام، الأرض الّتی اشتراها الذّمی من المسلم، ما یفضل من مؤونة سنة المکتسب و مؤونة عیاله من أرباح التجارات و الصناعات و المکاسب، وکلّ ذلک من المنابع المالیة الّتی یخرج منها الخمس و راء خمس الغنائم.
5: زکاة الفطر
و تسمّی بزکاة الأبدان الّتی تجب علی کلّ مسلم فی عید الفطر
6: الخراج و المقاسمة
خراج و مقاسمه اراضی و زمینهایی هستند که مسلمانان آنها را فتح کردهاند، منقولش را میتوانند بیاورند، اما غیر منقول را نمیتوانند بیاورند، اراضی و زمینهایی که مسلمانان فتح میکنند، منقولش را میتوانند بیاورند، اما غیر منقول میماند، آن را حاکم اسلامی به ساکنان آنجا اجاره میدهند، گاهی در مقابل مبلغ، گاهی در مقابل جنس، گاهی می گوید این زمینها را بکارید فلان مقدارش مال من باشد، فلان مقدارش هم مال شما، به این میگویند مقاسمه، گاهی میگویند: در برابر زمین این مبلغ را بپردازید، به آن میگویند:« خراج».
البته این مربوط است به اراضی و زمینهایی که لشکر اسلام بالغلبة آنجا را فتح کردهاند.
و هما ضربیتان مفروضتان علی من یعمل فی الأراضی الّتی فتحها المسلمون بالقتال.
7: الجزیة
جزیه عبارت از آن است که در کشور اسلامی آزادی است، اصرار بر الزام اسلام کسی نیست، فقط بت پرستی در اسلام ممنوع است، اما بقیه ادیان ثلاثه آزاد هستند، یهود، نصاری و مجوس آزاد هستند، منتها دولت اسلامی به آنها کمک میکند، برق میدهد، آب میدهد و همه نوع خدمات را نسبت به آنها انجام میدهد، همان حمایتی را که از مسلمانان میکند، همان حمایت را از یهود و نصاری و مجوس میکند، مسلمانان خمس و زکات میدهند، اینها باید جزیه بدهند، البته جزیه برای خودش انواع و اقسامی دارد.
الجزیة و هی الضربیة العادلة المفروضة علی أهل الذّمة، و علی رؤوسهم (سرانه) و أراضیهم، إذا علموا بشرائط الذمّة المقرّرة فی محلّها، و تقدیره تابع لنظر الحاکم.
8: ضرائب أخری
هناک ضرائب أخری لیس لها حدّ معیّن و لا زمان خاصّ، بل هی موکولة إلی نظر الحاکم الإسلامی یفرضها عند الحاجة من عمران البلاد، أو الجهاد فی سبیل الله، أو سدّ عیلة الفقراء ممّا یحتاج إلیه قوام البلاد.
حکومت اسلامی میبیند که منابع مالیاش کم است و احتیاج به منابع مالی دارد، ولذا حاکم اسلامی میتواند بر سران و یا بر اموال یا بر کارخانهها وضع مالیات کند، اما باید عدالت را در نظر بگیرد، آن هفت قسمی که بیان کردیم، رسمی و همیشگی هستند ، اما بقیه موقعیتی است، مثلاًامیر المؤمنین (ع) در دوران حکومتش برای اسبها مالیات معین کرد و حال آنکه اسب زکات ندارد، اما چون لازم بود ولذا حضرت برای آن مالیات معین کرد، الآن ما حدیث را میخوانیم، اگر واقعاً حاکم اسلامی میبیند که آبادی مملکت، از بین بردن بیکاری بستگی به وضع یک چنین مالیاتی دارد، در این فرض میتواند که بر کارخانه ها و بر اعمار مالیات وضع کند، یعنی حاکم اسلامی یک چنین اختیار را دارد.
و یشهد علی ذلک ما رواه الکلینی:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ زُرَارَةَ عَنْهُمَا جَمِيعاً ع قَالا:« وَضَعَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع عَلَى الْخَيْلِ الْعِتَاقِ الرَّاعِيَةِ فِي كُلِّ فَرَسٍ فِي كُلِّ عَامٍ دِينَارَيْنِ وَ جَعَلَ عَلَى الْبَرَاذِينِ دِينَاراً»[2] .
امیر المؤمنین (ع) بر اسب و غیر اسب زکات وضع کرد، و حال آنکه هیچکدام از اینها زکات ندارند.
بنابراین، اگر الآن مالیات میگیرند، چنانچه قانونی باشد، این جزء منابع است، البته این اگر ها باید در نظر گرفته شود،
هذه هی المنابع المالیة الرئیسیة، غیر أنّ هناک منابع أخری متفرقة، یجوز للدولة الإسلامیة التصرف فیها نظیر:
9: المظالم
و هی ما یتعلق بذمّة الإنسان بتعدّ أو إتلاف فی مال الغیر، و لم یعرف صاحبه، فیجوز للحاکم التصرّف فیها و صرفها فی المصارف المقرّرة لها.
بسیاری از افراد، مبلغی را به مجتهد میدهند و میگویند از باب مظالم است، اموال مردم بر گردن شان است، منتها صاحبان آنها را نمیشناسند ولذا آنها را به فقیه و مجتهد میدهند، فقیه و مجتهد آنها را به فقرا میدهد، اگر مظالم برای خودش یک صندوق واحد در کشور داشته باشد و فقرا هم یک حسابی داشته باشند، خودِ مظالم میتواند کارگشا باشد.
10: الکفّارات
مثل کفّارة مخالفة النذر و العهد و الیمین فیما یتعلق بالإطعام و الإکساء، فیجوز للحکومة أن تتولّی أمرها بدلاً عن صاحب الکفّارة.
البته ما کفارات زیادی داریم، مثلاً کفاره نذر داریم، کفاره یمین و قسم داریم، اگر اینها یک صندوق واحدی داشته باشند و دریکجا جمع بشوند، خیلی میتواند کارگشا باشد، کمیته امام میتواند از این طریق استفاده کند.
11: اللقطة
و هی الضالّة من الأشیاء و لم یعرف لها صاحب، فیجوز للحکومة الإسلامیة التصرّف فیها حسب الشروط.
چیزهایی گم میشود، اما بعد از معرفی صاحب آنها شناخته نمیشود، آن را به حاکم شرع میدهند و اگر صندوق واحدی برای لقطه باشد، میتواند کارگشا باشد.
12: الأوقاف و الوصایا العامّة و النذور العامّة
الان حوزات علمیه ما در حالت تنگنا قرار گرفته، و اگر اوقاف عامه در اختیار حوزه باشد، بسیاری از مشکلات حزوه علمیه حل میشود.
البته اوقاف خاصه را باید در همان مورد خودش مصرف بشود، اما اوقاف عامه را میشود برای حوزات علمیه مصرف کرد. در زمان آیت الله بروجردی یکنفر بنام دکتر جزائری در رأس اوقاف قرار گرفت، ایشان آدم متدینی بود، به آقا پیشنهاد کرد و گفت: آقا، ما حاضریم که اوقاف را در اختیار شما میگذاریم، ولی آقا (آیت الله بروجردی) قبول نکرد، چرا؟ چون جزائری یکسال و دوسال است، بعداً معلوم نیست که در رأس اوقاف قرار بگیرد، اما حالا که به «حمد الله» نظام اسلامی بر پا شده، یک مقدار باید برای حوزه از اوقاف عامه استفاده کرد، استقلال خود مان را حفظ کنیم، البته ما باید قانع باشیم.
13: الضحایا
التی یذیحها الحجّاج فی منی، فیجوز للحکومة الإسلامیة التصرّف فیها و صرفها فی مصالح المسلمین
قربانیها، البته قربانیها در مکه از لطف خداوند مصرف میشود، قدیم الایام این قربانیها ضایع میشد، اما الآن ترتیبی دادهاند، اما قربانیهایی است که در خود کشور به تنهای انجام میگیرد، این هم اگر یک صندوقی باشد برای ضحایا، میتواند گرهی را باز کند.
توظیف الأموال فی المجالات الاقتصادیة الکبریتوظیف الاموال، یعنی سرمایه گذاری، شما میگویید سرمایه گذاری، عربها میگویند:« توظیف الأموال»، دولت اسلامی میتواند خودش سرمایه گذاری کند، خودش هم تجارت کند، الآن سازمان هواپیمایی از این قبیل است،راه آهن از این قبیل است، البته من چیزی انگشت نمیگذارم و نمیگویم که روی چه چیزهایی سرمایه گذاری کند، اما دولت اسلامی هم میتواند در کنار سایر تجار، خودش هم سرمایه گذاری کند.
البته آقایان میگویند دولت تاجر خوبی نیست، ولذا کار باید دست مردم باشد، منتها در عین حال می تواند در یک بخشی سرمایه گذاری کند و تجارت کند، بالاخره این راه نیز به روی دولت اسلامی باز است.
توظیف الأموال فی المجالات الاقتصادیة الکبری.
و ذلک من خلال القیام بإنشاء الصناعات الکبری و التجاراة و العمل المصرفی، و التأمین، و الشرکات الزراعیة، و توفیر الطاقة و إدارة شبکات الری و المواصلات الجویة و البریة و البحریة، و الخدمات البریدیة و الهاتفیة، و ما شابه ذلک ... و تأمین قسم کبیر من میزانیّتها فی هذه الموارد الضخمة.
بنابراین، ما توانستیم چهارده منابع مالی برای حکومت اسلامی قرار بدهیم، واقعاً اگر یک نظامی باشد عادل و با تقوا، که اینها را رعایت کند، کم که نمیآوریم هیچی، بلکه زیاد هم میآوریم.
و لا یعنی بذلک جعل الممارسة بهذه الأمور بید الدولة الإسلامیة و حرمان الشعب عنها، بل المجال مفتوح للشعب و الحکومة معاً.
هذه صورة إجمالیة للمنابع المالیة للحکومة الإسلامیة، ذکرناها ردّاً علی من یتوهّم أنّه لیس للحکومة الإسلامیة منابع مالیة منظمة لإجراء برامجها العمرانیة و العلمیة و الصحّة.
إذا عرفت ذلک فلنبدأ بدراسة أحکام الزکاة، و هاهنا بحوث.
من همه آیات را که کلمه زکات آمده نمیآورم، بلکه فقط آن آیاتی را میآورم که از آنها حکم شرعی استفاده میشود.