درس خارج فقه آیت الله سبحانی
96/10/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تغییرجنسیت از دیدگاه اسلام
ازمسائلی که امروزه و الآن در جهان مطرح است، مسأله تبدیل جنس است که گاه و بی گاه در ایران نیز انجام میدهند، البته این مسأله در همه جهان مطرح است و اختصاص به ایران ندارد، فلذا ما باید صور مسأله یکی پس از دیگری بررسی کنیم،هم از نظر موضوع و هم از نظر حکم، مراد ما از موضوع این است که تغییر در چه حدی ممکن میباشد، به این میگویند بحث در موضوع، بحث در حکم این است، همان مقداری که انجام میگیرد و ممکن است، آیا شرعاً جایز است یا جایز نیست؟
بنابراین، هم باید موضوع را بیان کنیم، و هم حکمش را روشن بنماییم.
اقسام مسأله از نظر موضوع
آن مقداری که من تفحص کردم و با اهل فن هم مذاکره نمودهام، مسأله چهار قسم و صورت دارد:
1: صورت و قسم اول این است که تغییر جنس به تمام معنی باشد، به گونهای که پسر تبدیل به دختر، و دختر هم تبدیل به پسر بشود، یعنی مرد بشود زن، و زن هم بشود مرد، مثلاً اگر مرد بخواهد زن بشود، حتماً باید تخم دان و رحم پیدا کند، تمام چیزهایی که در زن هست، باید در این عملیات انجام بگیرد، هکذا عکسش.
بنابراین، باید تغییر جنس را باید در چهار مرحله بررسی کنم، مرحله اول تغییر جنس به تمام معنی، تبدیل الذکر بالأنثی و تبدیل الأنثی بالذکر، به تمام معنی، البته این نوع تغییر جنسیت ابداً ممکن نیست، هر کاری بکنند امکان پذیر نیست حتی اگر دستگاه تناسلی مرد را از بین ببرند و بجای آن دستگاه تناسلی زن را پیوند بزنند، این سبب نمیشود که درون مرد عوض بشود، یعنی رحم و تخم دان پیدا کند و حیض ببیند.
پس باید این مسأله را از گوش خود بیرون کنیم که تغییر جنس به تمام معنی امکان پذیر نیست، پژشکانی که مشغول این کار هستند، کار خدایی را انجام بدهند، این امکان پذیر نیست، حتی متخصصین این فن اعتراف دارند که این مسأله امکان پذیر نیست، یعنی نه تنها علم این را ثابت نکرده، بلکه حتی از نظر علمی هم محال است.
خلاصه، چگونه میشود مردی که تخم دان و رحم ندارد، آن آثاری که در مرد است و در زن نیست، تکویناً ایجاد کنند، چنین چیزی ممکن نیست، کاری که پژشکان و متخصصین این امور میتوانند بکنند، این است که دستگاه تناسلی زن و مرد را عوض کنند، تلقیح کنند، به این معنی که دستگاه تناسلی مرد را در بیاورند و بکنند، بجای آن دستگاه تناسلی زن را جایگزین کنند، فقط همین مقدار را میتوانند انجام بدهند، اما اینکه در درون مرد وزن هم بتوانند تکویناً اثر بگذارند، این قابل عمل نیست، مگر معجزهای در کار باشد، یعنی خدا بخواهد زنی را تبدیل به مرد و مردی را تبدیل به زن کند.
البته بحث ما در جایی است که طرف (مرد یا زن) فقط یک دستگاه تناسلی دارد، اما کسی که دو دستگاه تناسلی دارد، مانند خنثی، بحثش در آینده خواهد آمد، ولی بحث ما در جایی است که فقط یک دستگاه تناسلی دارد نه بیشتر.
القسم الأوّل: تغییر الجنس
یراد بغییر الجنس تحوّل جنس کامل إلی جنس آخر کذلک، بأن یتبدّل جنس الرجل بتمامه إلی جنس المرأة بتمامها، و یخرج المورد من تحت العنوان الأوّل و یدخل تحت العنوان الثانی، فیکون الجهاز الحاکم علی الفرد بعد التحوّل، نفس الجهاز الحاکم علی العنوان الثانی – یعنی اینکه رحم عوض بشود، تخم دان و امثالش عوض بشود - فهذا النوع من التغییر هو الذّی نسمّیه تغییر الجنس، فلو تبدّل الرجل إلی الأنثی بهذا النوع یجب أن یشتمل الفرد بعد التحوّل، علی ثدیین و رحم و مبیض (تخم دان)، إلی غیر ذلک من الأعضاء المختصّة بالمرأة.
إنّ التغییر بهذا المعنی لم یثبت إمکانه إلی الآن حتّی أنّ بعض الأخصّائیین یدّعون استحالته، و ما ربما ینتشر فی المجلات أو یبثّ فی وسائل الإعلام، فإنّما یرجع إلی القسم الثانی و الثالث، و إلّا فتبدیل الرجل بکامله إلی امرأة کاملة، بعید جدّاً من الناحیة الفسیولوجیة و العضویة.
این قسم محال است و شبیه به افسانه میماند، یعنی امکان پذیر نیست که مردی، به تمام معنی تبدیل به زن، یا زنی به تمام معنی تبدیل به مرد بشود، مگر اینکه معجزهای در کار باشد.
و بما أنّ هذا القسم غیر واقع نقتصر بهذا المقدار موضوعاً و حکماً، و نطیل الکلام فیه.
خلاصه این قسم امکان پذیر نیست، بلکه شبیه افسانه است ولذا بحث کردن در باره آن چندان مفید نخواهد بود.
2: قسم دوم، گاهی از اوقات از نظر خلقت، مردانی پیدا میشوند که گرایشهای زنانه دارند، مثلاً لباس زنانه میپوشند، آرایش زنانه میکنند، همیشه میخواهند در مجالس زنانه حاضر بشوند، یکنوع گرایش داخلی و طبیعی نسبت به انوثت دارد، آیا میشود اینجا تبدیل جنس بدهیم؟
در اینجا هم باید از نظر موضوع بحث کنیم و هم از نظر حکم شرعی،بحث موضوعی این است که در اثر استفاده از بعضی داروها، یک تغییراتی در ظاهر این مرد ایجاد میکند، مثلاً پستانش بالا میآید، موی صورتش میریزد و صاف میشود، یک نوع عملیات و کارهای را انجام میدهند که این مرد، شبیه زن میشود.
سپس دستگاه تناسلی مرد را می کنند و بجای آن دستگاه تناسلی زن را میدوزند، به قدری میدوزند که التحام و التیام پیدا میکنند به گونهای که اگر بخیهها هم بیفتند، دستگاه تناسلی سر جای خودش میماند، دو مرحله دارد، یعنی هم دستگاه تناسلی درست میکنند و هم مهبل، مهبل منقطهای است بین فرج و رحم، یعنی در وسط این دو قرار گرفته است، این مقدار کار را انجام میدهند، یعنی یک داروهای خاصی میدهند که یکنوع شباهت به زن پیدا میکند، ما به این نمی توانیم بگوییم:« تغییر الجنس»، بلکه این میشود:« تغییر فی الجنس، لا تغییر الجنس».
در جنس ذکر و مرد یکنوع دگرگونی ایجاد کرده، نه اینکه ذکر و مرد را تبدیل به انثی و زن کردیم، چون این آدم نه رحم دارد و نه تخم دان دارد و نه حیض دارد و نه عادت، فقط دستگاه تناسلی را عوض کردهاند، حالا این دستگاه تناسلی چه رقم تولید میشود، بحث آن جای خودش، این را میدوزند و میشود جزء بدن، یک مهبلی هم میگذارند که در حقیقت بعد از فرج است و هرمون های خاصی میدهند که گرایشهای زنانه در این مرد قوی بشود، این از نظر موضوع است.
اما اینکه از نظرحکم جایز است یا جایز نیست، بحثش خواهد آمد، اما اینکه خیال کنیم این زن شد، ابداً، بلکه این آدم همان مرد است، اما با این عملهای شیطانی، این مرد را داخل میکنیم در میان زنان، کارهایی خلاف را انجام می دهد و الا این آدم همان مرد است که قاطی زنان شده و کارهایی خلاف را انجام میدهد.
بنابراین، این تغییر فی الجنس است نه تغییر الجنس، بله، یک مقدار دگرگون ایجاد کردیم، روحیه عوض میشود، سیما عوض میشود،گرایش ها عوض میشود.
آیا از نظر شرعی، تغییر جنسیت جایز است؟
اما از نظر حکم شرعی، آیا از نظر شرعی این کار جایز است یا نه؟ مسلّما این کار حرام است. چرا؟ چون آیه کریمه میفرماید: «وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّينَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيغَيرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَمَنْ يتَّخِذِ الشَّيطَانَ وَلِيا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِينًا»[1] و آنها را گمراه ميکنم! و به آرزوها سرگرم ميسازم! و به آنان دستور ميدهم که (اعمال خرافي انجام دهند، و) گوش چهارپايان را بشکافند، و آفرينش پاک خدايي را تغيير دهند! (و فطرت توحيد را به شرک بيالايند!)» و هر کس، شيطان را به جاي خدا ولي خود برگزيند، زيان آشکاري کرده است.
شیطان میگوید من کاری میکنم که اینها در آفرینش دست میبرند و خلقت خدا را عوض میکنند، البته قدیم الأیام میگفتند خلقت خدا را عوض کردن نه در این حد، مثلاً میگفتند حیوانها را کاری میکنند که آن قوه ذکری از بین برود، مجبوب بشود، مثلاً گوشش را میبریدند، اما این زمان مصداق جدید پیدا میکند، که هر کس این کار انجام بدهد، کار شیطانی را انجام داده است، شیطان میگوید من اینها را دعوت میکنم و بر سر راه شان مینشینم: « فَلَيغَيرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ» خلقت خدا را دگرگون میکنند.
اشکال
اگر این آیه مبارکه اطلاق دارد، پس ناخن گرفتن هم تغییر در خلقت است، حیوان را هم مجبوب کردن، آنهم تغییر در خلقت است، خیلی از چیزها میشود تغییر در خلقت؟
جواب
جوابش این است که آیه در جایی است که کارش کار شیطانی باشد، اما این گونه کارها، کار انبیاست، مانند ناخن گرفتن و حنا زدن و امثال آنها کار خدایی است و کار انبیا.
این آیه مبارکه بهترین دلیل است بر اینکه این عمل حرام است، هر طبیب و پزشکی در ایران و غیر ایران این کار را انجام بدهد، کار شیطانی است، علاوه براین، خود آنکس که قبول کرده تا این عمل در حق انجام بگیرد، کارش حرام خواهد بود که بیان خواهد شد.
القسم الثانی: التغییر فی الجنس
و یراد بهذا القسم إیجاد التغییر علی من له آلّة الذکوریة فقط، أو الأنثویة کذلک، و ذلک عند ما یرید الشخص اللحوق بالجنس الآخر و یتحقّق ذلک عن طریق إجراء العملیة الجراحیة علی آلته حتّی تصیر آلته غیر الآلة التی هو علیها، و یحصل ذلک بقلع العضو التناسلی و تبدیله بعضو تناسلیّ للجنس المخالف، بالتقریع حتّی یلتئم الجزء و یصیر جزءأً للمرقّع، کما یستعان لإنجاح العملیة بحقنه بالهرمونات الخاصّة بالجنس الجدید المبدّل إلیه، لکی تظهر علیه بعض علائم هذا الجنس – موی صورتش میریزد، پستانش بالا میآید، اندامش هم یکنوع اندام زنانه پیدا میکند –
أقول: أمّا حکمه من حیث الموضوع، فهذا النوع من التبدیل لیس من مقولة تبدیل الجنس، بل الجنس الأصلی بکامله محفوظ، و إنّما طرئت علیه بعض التغییرات فی نفس الجنس من غیر فرق بین بروزه فی آلة التناسل أو بروزه فی الأعضاء الأخری للبدن.
و إنّما یخضع لهذا النوع من التبدیل بعض الرجال، فمع أنّه رجل – مثلاً – خلقة لکنّه یمیل سلوکیّاً إلی السلوک الأنثوی، فتری أنّه فی زینته و لباسه و مشیه یقلّد ما علیه الأنثی و لذلک یرغب فی نفسه أن یلحق بالجنس الآخر، و کأنّه غیر راضٍ عن الجنس الحاکم علیه – از اینکه مرد است ناراحت است و میخواهد زن بشود - و إنّما یرتاح إذا تحوّل إلی الجنس الآخر، فهل تتحقّق تلک الأمنیّة؟!!
و بعبارة أخری، کلّ من له آلة واحدة لا آلتان، و إنّما یمیل إلی جنس آخر – شذوذاً- فهل یلحق بما أجری علیه من عملیة جراحیة أو حقنه بالأدویة بالجنس الآخر واقعاً؟
الجواب: لا، و إنّما یوصف به کذباً لا واقعاً، و بذلک یصبح الجنس الکامل جنساً ناقصاً.
و الناس و إن کانوا یتعاملون معه معاملة الجنس الآخر، و لکنّهم لجهلهم بالواقع یحسبونه أنثی، و هو فی الواقع رجل، و إنّما قلعت منه آلة التناسل الذکریة و رُقّع (دوخته شده ) بآلة تناسلیة أنثویة، و مع ذلک فهو فی عامّة الأعضاء رجل لا رحم له و لا مبیض (تخم دان).
ولذلک نصفه تغییراً فی الجنس، لا تغییر الجنس، و هذا کلّه یرجع إلی بیان الموضوع و أنّه باقٍ علی جنسه الأصلی.
و بیان حکمه الشرعی فهو حرام، لأنّه تنقیص فی الخلقة، و إن أردت التفصیل فی ذکر الأدلّة، فنقول:
هذا النوع من التبدیل حرام للأدلة التالیة:
1: إنّه تغییر لخلق الله، و قد دلّ الذکر الحکیم علی أنّه عمل شیطانی، قال سبحانه: « وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّينَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيغَيرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَمَنْ يتَّخِذِ الشَّيطَانَ وَلِيا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِينًا»
وجه الاستدلال: أنّ قطع عضو التناسل فی الذکر و تبدیله بعضو تناسل أنثوی تغییر لخلق الله سبحانه، وأیّ تغییر أوضح من تبدیل الإنسان الکامل إلی الإنسان الناقص.
و بما أنّ الآیة تعدّ تغیر الخلق عملاً شیطانیاً، فالآیة منصرفة عن تقلیم الأظافیر و تقصیر الشعر، فإنّها لیست أعمالاً شیطانیة، بل هی من الأمور الّتی تتطلبها النظافة العامّة، و قد ورد جوازها فی الشرائع السابقة کشریعة إبراهیم علیه السلام.
خلاق متعال برای حضرت ابراهیم ده تا هدیه داده که یکی از آنها تقلیم الأظفار است، دیگری اعمال داروی نظافت برای زدودن موهای زائد در عانه و وامثالش میباشد، ولذا نباید کسی اشکال کند که همه انسان ها خلق الله را عوض میکنند، چون این گونه امور از قبیل عوض کردن خلق الله نیستند.
ثمّ إنّ هاهنا سؤالین:
الأوّل: ربما یقال إنّ الآیة فاقدة للإطلاق، وذلک لأنّ « خلق الله» تشمل الجمادات و النباتات و الحیوانات و من المعلوم أنّ الحضارة البشریة قامت علی التصرّف فی هذا النوع من الخلق، و معه کیف یمکن إدّعاء الإطلاق فی الآیة و إخراج هذه الموارد، لأنّه یستلزم تخصیص الأکثر.
بعضی ها که میخواهند استدلال با این آیه را تضعیف کنند، میگویند این آیه فاقد اطلاق است، وقتی اطلاق نداشته باشد، نمیتوانیم با این آیه در این مورد استدلال کنیم. چرا؟ میگویند: چون خلق الله شامل حیوانات، نباتات و جمادات هم میشود، پس اگر ما سنگ را هم بشکنیم، تغییر خلق الله، اگر درخت را ببریم یا شاخ و برگهایش را بزنیم تا زیبا تر و رشدش زیادتر بشود، تغییر خلق الله است، میگویند این آیه نمیتواند اطلاق داشته باشد، تمام اعمال ما میشود تغییر خلق الله است.
الجواب عن ذلک: أنّ قوله سبحانه قبل هذه الفقرة – أعنی: « فَلَيبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ» - دلیل علی أنّ المراد من الخلق، هو لیس الجمادات و النباتات و إنّما یختصّ بالحیوانات، و علی ذلک لا یلزم منه تخصیص الأکثر.
جوابش این است که این آیه مبارکه متوجه جمادات نیست، خلق الله جمادات و نباتات را نمیگیرد، خلق الله حیوان را میگیرد، به قرینه « فَلَيبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ» .