درس خارج فقه آیت الله سبحانی
قواعد فقهیه
94/02/28
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:
تنبیهات قاعده لا ضرر و لا ضرار
بحث ما در تنبیهات لا ضرر است و تا کنون دو تنبیه را خواندیم، اینک تنبیه سوم را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهیم، تنبیه سوم مشترک است بین تنبیه قاعده لا ضرر و قاعده لا حرج و چون قبلاً لا حرج را خواندیم فلذا این قاعده تا حدی برای آقایان مانوس است، علی الظاهر این اشکال را مرحوم ملا احمد نراقی در کتاب عوائد الأیام مطرح کرده است و میگوید قاعده لا ضرر زیاد تخصیص خورده،به قدری تخصیص خورده که او را از حجیت انداخته است، آقایان میگویند اگر عامی زیاد تخصیص بخورد، در موارد شک نمیتوانیم به یک چنین عامی که زیاد تخصیص خورده تمسک کنیم، چرا؟ چون به قدری افراد از تحتش بیرون رفته که این عام را مستهجن کرده،مثلاً بفرماید: اکرم العلماء، بعداً نحات را بیرون کند، فلاسفه را بیرون کند، متکلمین را هم بیرون کند، اطبا را بیرون کند، آنقدر بیرون کند که به جز صرفی ها کسی باقی نماند، اصلاً به چنین عامی در موارد شک عمل نمیکنند، کثرت تخصیص مایه استهجان است، لا ضرر نیز از همین قبیل است. چرا؟ مواردی را میشمارد که در این موارد تخصیص خورده:
و الحاصل إذا فسرنا الضرر بمعنین إدخال المکروه فلیس هو منفیّاً فی الشرع، و یدلّ علیه الأمر بالخمس و الزکاة و لکفارة و الخراج و الجزیة و الدیات و الغرمامات و الضمانات، و الأمر بإراقة الدهن النجس المذاب، و الشیرج الملاقی للنجس، و کذا إراقة الخمور أو اشتراء ماء الوضوء بثمن غال، و کذا کسر الأصنام و الصلبان و الملاهی الغالیة، إلی غیر ذلک ممّا یقف علیه السابر فی الفقه.
خمس ضرر است، زکات ضرر است و هکذا خراج، ضمانات، دیه دادن و ...، همه اینها ضرر است، با وجود این همه ضررها چطور می گویید: لا ضرر و لا ضرار؟ خواه ضرر را به معنای ضرر مالی بگیرید یا ضرر را به معنای مکروه بگیرید، منتها ما گفتیم ضرر همان ضرری است که جنبه مالی دارد، اما ضرار دارای دو احتمال است،امام میفرمود به معنای ضیق و مکروه است، ما میگفتیم تأمل.
علی أیّ حال این احکامی که در اسلام داریم که همهاش ضرر بر انسان است با وجود این همه ضرر، چطور شعار بدهیم که «لا ضرر و لا ضرار فی الإسلام»،این اشکال را ملا احمد نراقی در کتاب عوائد الأیام مطرح کره، مرحوم شیخ انصاری در کتاب رسائل اجمالاً از این اشکال جواب داده حتی در آن رسالهای که در باره لا ضرر نوشته هم جواب داده است، ما در اینجا سه جواب را مطرح میکنیم،جواب اول مال خود ملا احمد نراقی است، جواب دوم مال شیخ انصاری است، جواب سوم هم جواب ماست.
جواب ملا احمد نراقی
ایشان از این راه جواب داده و گفته ضرر در جایی است که در مقابلش جبران نباشد، شما اگر این ضررها متحمل بشوید در روز قیامت و در آخرت پاداش عظیمی خواهید داشت، پس ضرر در جایی است که جبران نشود و الا اگر کسی شیشه شما را بشکند و بعداً برود شیشه بر بیاورد و شیشه شما را درست کند، شما در اینجا ضرری نکردید،خداوند منان هم در مقابل اینها ده بار عوض خواهد داد.
« مَنْ ذَا الَّذِي يقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللَّهُ يقْبِضُ وَيبْسُطُ وَإِلَيهِ تُرْجَعُونَ »[1].
کيست که به خدا «قرض الحسنهاي» دهد، (و از اموالي که خدا به او بخشيده، انفاق کند،) تا آن را براي او، چندين برابر کند؟ و خداوند است (که روزي بندگان را) محدود يا گسترده ميسازد؛ (و انفاق، هرگز باعث کمبود روزي آنها نميشود). و به سوي او باز ميگرديد (و پاداش خود را خواهيد گرفت.
البته قرض الحسنه خارج از بحث است، مراد از قرض الحسنه به معنای انفاق است نه به معنای قرض دادن.این جواب مرحوم نراقی است.
الوجه الأول: ما ذکره المحقق النراقی، فقال: إنّ صدق الضرر عرفاً إنّما هو إذا کان النقصان ممّا لم یثبت بإزائه عوض مقصود للعقلاء یساویه مطلقاً، و أمّا مع ثبوت ذلک بإزائه فلا یصدق الضرر أصلاً، لا سیّما إذا کان ما بإزائه أضعافاً کثیرة، بل و خیراً منه بکثیر، و لا شکّ أنّ کلّ ما أمر به من التکالیف الموجبة لنقص فی المال من الخمس و الزکاة و الحج و الصدقة و إنفاق العیال و أمثالها ممّا یثبت بإزائها أضعاف کثیرة فی الآخرة: « مَنْ ذَا الَّذِي يقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللَّهُ يقْبِضُ وَيبْسُطُ وَإِلَيهِ تُرْجَعُونَ »
البته این جواب، جواب حقیقی و خوبی نیست، عرفاً مشکل را حل نکردی، لا ضرر باید جوری باشد که در این دنیا ضرری نباشد نه اینکه در این دنیا ضرری باشد، اما در آخرت انسان جبران کند، البته ما قبول داریم که خلاق متعال در مقابل این اعمال که ضرر مالی بر ما متوجه میشود، در آخرت جبران میکند، اما جبران اخروی از سنخ ضرر دنیوی نیست، ضرر دنیوی هم باید جبرانش دنیوی باشد نه اخروی، مرحوم شیخ انصاری به این اشکال توجه دارد.
قد أورد علیه الشیخ الأنصاری یلی:
إنّ المراد بالضرر هو خصوص الضرر الدنیوی، و أمّا النفع الحاصل فی مقابل الضرر الدنیوی فإنّما یوجب الأمر بالتضرر لا خروجه عن کونه ضرراً، فدلیل وجوب شراء ماء الوضوء بأضعاف قیمته الموجب للنفع الأخروی مخصّص لعموم نفی الضرر لا رافع لموضوعه.
بنابراین، جواب مرحوم نراقی ما را قانع نکرد،حال باید ببینیم که جواب مرحوم شیخ چیست؟ البته جواب شیخ هم جوابی نیست که مشکل را حل کند و ما را قانع نماید، شیخ میفرماید لا بد پیغمبر اکرم ص که فرموده:« لا ضرر»، موقع گفتن پیغمبر یا ائمه اهل بیت ع یک قرینهای بوده که این نوع ضررها را نفی نکرده، هر چند الآن لا ضرر میگوید همه اینها ضرر است، ولی موقعی که این حدیث از پیامبر ص صادر شده لابد یک قرینهای متصله حالیه بوده که متبادر از لا ضرر، اینها نبوده و اینها را ضرر حساب نمیکرده، اما آن قرینه چه بوده؟ما خبر نداریم، منتها امکان دارد که در زمانی که این حدیث از آن حضرت صادر شده، لابد مقرون به یک قرینهای بوده که آن قرینه دایره لا ضرر را تنگ کرده و شامل این نوع ضررها نیست، یعنی این نوع ضرر ها را حدیث «لا ضرر» در بر نمیگرفته،اما اینکه آن قرینه چه بوده است؟ بیان نمی کند که چه بوده است.
ولی لا شک بر اینکه این جواب، جواب کافی نیست ما میدانیم که از پیامبر ص همین «لا ضرر» صادر شده، هیچ قرینه حالیهای هم نبوده، اصحاب هم از روز اول لا ضرر را گرفتهاند، قدمای اصحاب هم قرینهای (که ایشان مدعی آن است) چنین قرینهای در اختیار آنان نبوده است.
الوجه الثانی: ما أجاب به، الشیخ الأعظم و قال ما هذا حاصله:
إنّ لزوم تخصیص الأکثر علی تقدیر إرادة العموم، قرینة علی إرادة معنی لا یلزم منه ذلک»[2].
این ضررها را شامل نیست، اگر گفته لا ضرر، از این ضررها منصرف بوده است، یک ضررهایی را گفته که ارتباطی به این ضررها ندارد مانند ضرر سمرة.
و مراده أنّ القاعدة کانت مقرونة حین الصدور بقرینة متصلة، حالیة أو مقالیة صارفة إیاها من الإطلاق و العموم و قد عمل بها القدماء فی ضوء هذه القرینة و لم یتجاوزوا عنها، و عند ذاک یکون مفاد القاعدة مجملاً، لعدم وصول القرینة المحددة لمفادها إلینا، و لا یعمل بها إلّا إذا عمل بها الأصحاب، فإنّ عملهم جابر و کاشف عنن القرینة الواصلة إلیهم، و إن لم یصل إلینا.
این جواب هم درد را دوا نکرد،ما «لاضرر» را در مجمع جهانی و بین المللی مطرح میکنیم هنگامی که میخواهیم حقوق اسلامی را بگوییم، لا ضرر را در مجمع جهانی مطرح میکنیم که رسول گرامی اسلام چنین گفته،اما اینکه لا ضرر را گفته همراهش یک قرینهای بوده که دست ما نیست بر سر این قاعده زدیم و این قاعده را از ارزش انداختیم.
جواب استاد سبحانی
مرحوم نراقی و شیخ انصاری در یک زمانی زندگی میکردند که به احکام اسلامی از زاویه فردی نگاه میکردند، اما الآن که ما زندگی میکنیم کمی عالم و جهان روشن تر است فلذا باید به قوانین اسلام از زاویه جمعی و اجتماعی نگاه کنیم، اگر از دید فردی نگاه کنیم همه اینها ضرر است، اما اگر دید اجتماعی نگاه کنیم چنانچه دین اسلام هم دین اجتماعی است نه فردی، همه اینها را خواهیم دید که همه اینها ضرر نیست، یعنی عرف اینها را ضرر تلقی نمیکند، البته یک مورد یا دوم مورد مشکلی نیست، ولی معمولاً اینها را ضرر تلقی نمیکنند، بنابراین، خروج اینها تخصیصی نیست بلکه تخصصی است چطور؟
وجه سوم را من نگفتم، وجه سوم هم مال شیخ است، ایشان میفرماید، ولو قاعده لا ضرر هشتاد درصد بیرون رفته، فقط بیست در صد مانده، اما چون همه هشتاد در صد به عنوان واحد خارج شدهاند، این سبب استهجان نمیشود، بلهً اگر بگوید:« اکرم العلماء» و در شهر هم صد تا عالم داریم، اگر هشتاد نفر را به صورت جداگانه خارج کند و بگوید:« الا زیدا، الا بکراً،الا عمرو، الا فلاناً و...،» این قبیح است.
اما اگر یک رمزی بگوید که با یک کلمه هر هشتاد نفر را یکجا بیرون کند، این قبیح نیست چون هشتاد نفر به صورت جداگانه بیرون نرفته، بلکه جمعاً بیرون رفته و بضربة واحدة بیرون رفته، این اشکال ندارد.
این جواب هم در شأن شیخ انصاری نیست. چرا؟ چون عقلا فرق نمیگذارند که هشتاد نفر را دانه دانه بیرون کند یا یکجا بیرون کند، هردو صورتش قبیح است و قبیح از مولا صادر نمیشود.
جواب استاد سبحانی
ولی بنده میگویم باید این موارد را با دیده اجتماعی نگاه کنیم، اگر با دیده اجتماعی نگاه کنیم،نود درصد اینها اصلاً ضرر نیست، یعنی عرف آنها را ضرر تلقی نمیکند،موارد عبارتند از: دیات و الغرامات، الجهاد فی سبیل الله، الحدود، ما اینها را یک یک مطالعه کنیم.
اما اولی که دیه باشد، ما از شما سوال میکنیم که دیه چه ضرری است، این آدم انسانی را کشت، ولو خطاء، اگر دیه ندهد ضرر است، دیه در اینجا جبران ضرر است، و من تعجب می کنم که چطور دیه را ماده نقض قرار دادهاند.
اما دومی که غرامات است، جرائمی که انسان میدهد، جرائم جبران ضرر است، هکذا ضمانات، من از طرف کسی ضامن شدم باید پول طرف را بدهم، اصلاً عرف اینها را ضرر تلقی نمیکند، اگر اینها نباشند ضرر است و میگویند دین شما ناقص است چون برای قتل چیزی را تعیین نکرده اگر کسی شیشه دیگری را شکست، بگوییم دست شما درد نکند، بنابراین،همه اینها ضرر نیست بلکه طرف جبران خطای خودش را میکند، «الضرائب الشرعیه»، ضرائب به معنای مالیات است، الضرائب الشرعیة، زکات و خمس را میگویند ضرائب شرعی، برادر اسلام را با جهان مقایسه کنید، آیا در کشور های شرقی و غربی که مردم مالیات به دولت خود شان میدهند،این را ضرر تلقی میکنند؟ هرگز ضرر تلقی نمیکند چون میگویند دولت برای ما امنیت آورده، برق آورده، جاده و خیابان درست میکند و خدمات دیگر انجام میدهد، باید در مقابل اینها پول بدهیم، اصلاً در دنیا ضرائب و مالیات را ضرر حساب نمیکنند بلکه یکنوع بده بستان است، یک چیزی ما میدهیم و در مقابل هم دولت یک کارها و خدماتی برای ما انجام میدهد، و الا دولت خودش چیزی ندارد، اگر ما ندهیم دولت از کجا گاز بیاورد، از کجا برق کشی کند و هکذاسایر خدماتی که دولت انجام میدهد، تعجب که شیخ و مرحوم نراقی اینها را ضرر تلقی کردهاند.
وهکذا جهاد فی سبیل الله، جهاد فی سبیل الله را هم باید بینیم که دید اسلام چیست؟ دید اسلام به جهاد این است که:« فیه حیاة المجتمع»، قانونگذاری که میگوید جهاد حیات مجتمع است، فردی که نظرش این است که جهاد اگر باشد کشور استقلال دارد و اگر جهاد نباشد، اگر جهاد نباشد کشور مستعمرة است، اگر جوانان ما نبود، صدام کشور ما را گرفته بود و بر همه ما حکومت میکرد، پس جهاد ضرر نیست، بلکه مایه حیات است، از دید اسلام اگر نگاه کنیم جهاد ضرر نیست.
«يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يحْييكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يحُولُ بَينَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيهِ تُحْشَرُونَ» [3].
اي کساني که ايمان آوردهايد! دعوت خدا و پيامبر را اجابت کنيد هنگامي که شما را به سوي چيزي ميخواند که شما را حيات ميبخشد! و بدانيد خداوند ميان انسان و قلب او حايل ميشود، و همه شما (در قيامت) نزد او گردآوري ميشويد!
یا آیه دیگر می فرماید: « يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ *** تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ »[4].
اي کساني که ايمان آوردهايد! آيا شما را به تجارتي راهنمائي کنم که شما را از عذاب دردناک رهايي ميبخشد؟!
خدا و رسولش ايمان بياوريد و با اموال و جانهايتان در راه خدا جهاد کنيد؛ اين براي شما (از هر چيز) بهتر است اگر بدانيد!
اما چهارمی که حدود باشد، جای تعجب است که انسان حدود را ضرر تلقی کند، حدود امنیت کشور را حفظ می کند، اگر حدی در کار نباشد امینتی در کار نیست، دست سارق ببرید، اگر نبرید و قطع نکنید، سرقت و دزدی همه جا را می گیرد، چرا الآن در کشور ما سرقت و دزدی زیاد است؟ چون ما از ترس غربی ها این قانون را اجرا نمی کنیم، اگر زانی را حد نزنیم، تمام زنان مردم مورد تجاوز واقع می شوند، حدود الهی برای امنیت کشور، امنیت اموال، می گویند: ابو العلی معری به سید مرتضی اشکال کرد و گفت دیه دست چند است؟ فرمود پانصد دینار، گفت: اگر این دست ربع دینار بدزدد باز هم قطع میکنید؟ گفت: بله، گفت عجب،دستی که قیمتش پانصد دینار است برای ربع دینار قطع کنیم.
مرحوم سید مرتضی هم با شعر جواب او را داد و فرمود: دستی که امین است قیمت دارد، اما دست دزد و سارق قیمت ندارد.
و هکذا قصاص، «وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» [5].
و براي شما در قصاص، حيات و زندگي است، اي صاحبان خرد! شايد شما تقوا پيشه کنيد،
بنابراین،اگر از دیده اجتماعی به این مسائل بنگریم، تمام اینها خروج موضوعی دارد، اینها را در عرف مردم ضرر تلقی نمیکنند، بله! از نظر فردی ضرر است.
بحث ما در تنبیهات لا ضرر است و تا کنون دو تنبیه را خواندیم، اینک تنبیه سوم را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهیم، تنبیه سوم مشترک است بین تنبیه قاعده لا ضرر و قاعده لا حرج و چون قبلاً لا حرج را خواندیم فلذا این قاعده تا حدی برای آقایان مانوس است، علی الظاهر این اشکال را مرحوم ملا احمد نراقی در کتاب عوائد الأیام مطرح کرده است و میگوید قاعده لا ضرر زیاد تخصیص خورده،به قدری تخصیص خورده که او را از حجیت انداخته است، آقایان میگویند اگر عامی زیاد تخصیص بخورد، در موارد شک نمیتوانیم به یک چنین عامی که زیاد تخصیص خورده تمسک کنیم، چرا؟ چون به قدری افراد از تحتش بیرون رفته که این عام را مستهجن کرده،مثلاً بفرماید: اکرم العلماء، بعداً نحات را بیرون کند، فلاسفه را بیرون کند، متکلمین را هم بیرون کند، اطبا را بیرون کند، آنقدر بیرون کند که به جز صرفی ها کسی باقی نماند، اصلاً به چنین عامی در موارد شک عمل نمیکنند، کثرت تخصیص مایه استهجان است، لا ضرر نیز از همین قبیل است. چرا؟ مواردی را میشمارد که در این موارد تخصیص خورده:
و الحاصل إذا فسرنا الضرر بمعنین إدخال المکروه فلیس هو منفیّاً فی الشرع، و یدلّ علیه الأمر بالخمس و الزکاة و لکفارة و الخراج و الجزیة و الدیات و الغرمامات و الضمانات، و الأمر بإراقة الدهن النجس المذاب، و الشیرج الملاقی للنجس، و کذا إراقة الخمور أو اشتراء ماء الوضوء بثمن غال، و کذا کسر الأصنام و الصلبان و الملاهی الغالیة، إلی غیر ذلک ممّا یقف علیه السابر فی الفقه.
خمس ضرر است، زکات ضرر است و هکذا خراج، ضمانات، دیه دادن و ...، همه اینها ضرر است، با وجود این همه ضررها چطور می گویید: لا ضرر و لا ضرار؟ خواه ضرر را به معنای ضرر مالی بگیرید یا ضرر را به معنای مکروه بگیرید، منتها ما گفتیم ضرر همان ضرری است که جنبه مالی دارد، اما ضرار دارای دو احتمال است،امام میفرمود به معنای ضیق و مکروه است، ما میگفتیم تأمل.
علی أیّ حال این احکامی که در اسلام داریم که همهاش ضرر بر انسان است با وجود این همه ضرر، چطور شعار بدهیم که «لا ضرر و لا ضرار فی الإسلام»،این اشکال را ملا احمد نراقی در کتاب عوائد الأیام مطرح کره، مرحوم شیخ انصاری در کتاب رسائل اجمالاً از این اشکال جواب داده حتی در آن رسالهای که در باره لا ضرر نوشته هم جواب داده است، ما در اینجا سه جواب را مطرح میکنیم،جواب اول مال خود ملا احمد نراقی است، جواب دوم مال شیخ انصاری است، جواب سوم هم جواب ماست.
جواب ملا احمد نراقی
ایشان از این راه جواب داده و گفته ضرر در جایی است که در مقابلش جبران نباشد، شما اگر این ضررها متحمل بشوید در روز قیامت و در آخرت پاداش عظیمی خواهید داشت، پس ضرر در جایی است که جبران نشود و الا اگر کسی شیشه شما را بشکند و بعداً برود شیشه بر بیاورد و شیشه شما را درست کند، شما در اینجا ضرری نکردید،خداوند منان هم در مقابل اینها ده بار عوض خواهد داد.
« مَنْ ذَا الَّذِي يقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللَّهُ يقْبِضُ وَيبْسُطُ وَإِلَيهِ تُرْجَعُونَ »[1].
کيست که به خدا «قرض الحسنهاي» دهد، (و از اموالي که خدا به او بخشيده، انفاق کند،) تا آن را براي او، چندين برابر کند؟ و خداوند است (که روزي بندگان را) محدود يا گسترده ميسازد؛ (و انفاق، هرگز باعث کمبود روزي آنها نميشود). و به سوي او باز ميگرديد (و پاداش خود را خواهيد گرفت.
البته قرض الحسنه خارج از بحث است، مراد از قرض الحسنه به معنای انفاق است نه به معنای قرض دادن.این جواب مرحوم نراقی است.
الوجه الأول: ما ذکره المحقق النراقی، فقال: إنّ صدق الضرر عرفاً إنّما هو إذا کان النقصان ممّا لم یثبت بإزائه عوض مقصود للعقلاء یساویه مطلقاً، و أمّا مع ثبوت ذلک بإزائه فلا یصدق الضرر أصلاً، لا سیّما إذا کان ما بإزائه أضعافاً کثیرة، بل و خیراً منه بکثیر، و لا شکّ أنّ کلّ ما أمر به من التکالیف الموجبة لنقص فی المال من الخمس و الزکاة و الحج و الصدقة و إنفاق العیال و أمثالها ممّا یثبت بإزائها أضعاف کثیرة فی الآخرة: « مَنْ ذَا الَّذِي يقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللَّهُ يقْبِضُ وَيبْسُطُ وَإِلَيهِ تُرْجَعُونَ »
البته این جواب، جواب حقیقی و خوبی نیست، عرفاً مشکل را حل نکردی، لا ضرر باید جوری باشد که در این دنیا ضرری نباشد نه اینکه در این دنیا ضرری باشد، اما در آخرت انسان جبران کند، البته ما قبول داریم که خلاق متعال در مقابل این اعمال که ضرر مالی بر ما متوجه میشود، در آخرت جبران میکند، اما جبران اخروی از سنخ ضرر دنیوی نیست، ضرر دنیوی هم باید جبرانش دنیوی باشد نه اخروی، مرحوم شیخ انصاری به این اشکال توجه دارد.
قد أورد علیه الشیخ الأنصاری یلی:
إنّ المراد بالضرر هو خصوص الضرر الدنیوی، و أمّا النفع الحاصل فی مقابل الضرر الدنیوی فإنّما یوجب الأمر بالتضرر لا خروجه عن کونه ضرراً، فدلیل وجوب شراء ماء الوضوء بأضعاف قیمته الموجب للنفع الأخروی مخصّص لعموم نفی الضرر لا رافع لموضوعه.
بنابراین، جواب مرحوم نراقی ما را قانع نکرد،حال باید ببینیم که جواب مرحوم شیخ چیست؟ البته جواب شیخ هم جوابی نیست که مشکل را حل کند و ما را قانع نماید، شیخ میفرماید لا بد پیغمبر اکرم ص که فرموده:« لا ضرر»، موقع گفتن پیغمبر یا ائمه اهل بیت ع یک قرینهای بوده که این نوع ضررها را نفی نکرده، هر چند الآن لا ضرر میگوید همه اینها ضرر است، ولی موقعی که این حدیث از پیامبر ص صادر شده لابد یک قرینهای متصله حالیه بوده که متبادر از لا ضرر، اینها نبوده و اینها را ضرر حساب نمیکرده، اما آن قرینه چه بوده؟ما خبر نداریم، منتها امکان دارد که در زمانی که این حدیث از آن حضرت صادر شده، لابد مقرون به یک قرینهای بوده که آن قرینه دایره لا ضرر را تنگ کرده و شامل این نوع ضررها نیست، یعنی این نوع ضرر ها را حدیث «لا ضرر» در بر نمیگرفته،اما اینکه آن قرینه چه بوده است؟ بیان نمی کند که چه بوده است.
ولی لا شک بر اینکه این جواب، جواب کافی نیست ما میدانیم که از پیامبر ص همین «لا ضرر» صادر شده، هیچ قرینه حالیهای هم نبوده، اصحاب هم از روز اول لا ضرر را گرفتهاند، قدمای اصحاب هم قرینهای (که ایشان مدعی آن است) چنین قرینهای در اختیار آنان نبوده است.
الوجه الثانی: ما أجاب به، الشیخ الأعظم و قال ما هذا حاصله:
إنّ لزوم تخصیص الأکثر علی تقدیر إرادة العموم، قرینة علی إرادة معنی لا یلزم منه ذلک»[2].
این ضررها را شامل نیست، اگر گفته لا ضرر، از این ضررها منصرف بوده است، یک ضررهایی را گفته که ارتباطی به این ضررها ندارد مانند ضرر سمرة.
و مراده أنّ القاعدة کانت مقرونة حین الصدور بقرینة متصلة، حالیة أو مقالیة صارفة إیاها من الإطلاق و العموم و قد عمل بها القدماء فی ضوء هذه القرینة و لم یتجاوزوا عنها، و عند ذاک یکون مفاد القاعدة مجملاً، لعدم وصول القرینة المحددة لمفادها إلینا، و لا یعمل بها إلّا إذا عمل بها الأصحاب، فإنّ عملهم جابر و کاشف عنن القرینة الواصلة إلیهم، و إن لم یصل إلینا.
این جواب هم درد را دوا نکرد،ما «لاضرر» را در مجمع جهانی و بین المللی مطرح میکنیم هنگامی که میخواهیم حقوق اسلامی را بگوییم، لا ضرر را در مجمع جهانی مطرح میکنیم که رسول گرامی اسلام چنین گفته،اما اینکه لا ضرر را گفته همراهش یک قرینهای بوده که دست ما نیست بر سر این قاعده زدیم و این قاعده را از ارزش انداختیم.
جواب استاد سبحانی
مرحوم نراقی و شیخ انصاری در یک زمانی زندگی میکردند که به احکام اسلامی از زاویه فردی نگاه میکردند، اما الآن که ما زندگی میکنیم کمی عالم و جهان روشن تر است فلذا باید به قوانین اسلام از زاویه جمعی و اجتماعی نگاه کنیم، اگر از دید فردی نگاه کنیم همه اینها ضرر است، اما اگر دید اجتماعی نگاه کنیم چنانچه دین اسلام هم دین اجتماعی است نه فردی، همه اینها را خواهیم دید که همه اینها ضرر نیست، یعنی عرف اینها را ضرر تلقی نمیکند، البته یک مورد یا دوم مورد مشکلی نیست، ولی معمولاً اینها را ضرر تلقی نمیکنند، بنابراین، خروج اینها تخصیصی نیست بلکه تخصصی است چطور؟
وجه سوم را من نگفتم، وجه سوم هم مال شیخ است، ایشان میفرماید، ولو قاعده لا ضرر هشتاد درصد بیرون رفته، فقط بیست در صد مانده، اما چون همه هشتاد در صد به عنوان واحد خارج شدهاند، این سبب استهجان نمیشود، بلهً اگر بگوید:« اکرم العلماء» و در شهر هم صد تا عالم داریم، اگر هشتاد نفر را به صورت جداگانه خارج کند و بگوید:« الا زیدا، الا بکراً،الا عمرو، الا فلاناً و...،» این قبیح است.
اما اگر یک رمزی بگوید که با یک کلمه هر هشتاد نفر را یکجا بیرون کند، این قبیح نیست چون هشتاد نفر به صورت جداگانه بیرون نرفته، بلکه جمعاً بیرون رفته و بضربة واحدة بیرون رفته، این اشکال ندارد.
این جواب هم در شأن شیخ انصاری نیست. چرا؟ چون عقلا فرق نمیگذارند که هشتاد نفر را دانه دانه بیرون کند یا یکجا بیرون کند، هردو صورتش قبیح است و قبیح از مولا صادر نمیشود.
جواب استاد سبحانی
ولی بنده میگویم باید این موارد را با دیده اجتماعی نگاه کنیم، اگر با دیده اجتماعی نگاه کنیم،نود درصد اینها اصلاً ضرر نیست، یعنی عرف آنها را ضرر تلقی نمیکند،موارد عبارتند از: دیات و الغرامات، الجهاد فی سبیل الله، الحدود، ما اینها را یک یک مطالعه کنیم.
اما اولی که دیه باشد، ما از شما سوال میکنیم که دیه چه ضرری است، این آدم انسانی را کشت، ولو خطاء، اگر دیه ندهد ضرر است، دیه در اینجا جبران ضرر است، و من تعجب می کنم که چطور دیه را ماده نقض قرار دادهاند.
اما دومی که غرامات است، جرائمی که انسان میدهد، جرائم جبران ضرر است، هکذا ضمانات، من از طرف کسی ضامن شدم باید پول طرف را بدهم، اصلاً عرف اینها را ضرر تلقی نمیکند، اگر اینها نباشند ضرر است و میگویند دین شما ناقص است چون برای قتل چیزی را تعیین نکرده اگر کسی شیشه دیگری را شکست، بگوییم دست شما درد نکند، بنابراین،همه اینها ضرر نیست بلکه طرف جبران خطای خودش را میکند، «الضرائب الشرعیه»، ضرائب به معنای مالیات است، الضرائب الشرعیة، زکات و خمس را میگویند ضرائب شرعی، برادر اسلام را با جهان مقایسه کنید، آیا در کشور های شرقی و غربی که مردم مالیات به دولت خود شان میدهند،این را ضرر تلقی میکنند؟ هرگز ضرر تلقی نمیکند چون میگویند دولت برای ما امنیت آورده، برق آورده، جاده و خیابان درست میکند و خدمات دیگر انجام میدهد، باید در مقابل اینها پول بدهیم، اصلاً در دنیا ضرائب و مالیات را ضرر حساب نمیکنند بلکه یکنوع بده بستان است، یک چیزی ما میدهیم و در مقابل هم دولت یک کارها و خدماتی برای ما انجام میدهد، و الا دولت خودش چیزی ندارد، اگر ما ندهیم دولت از کجا گاز بیاورد، از کجا برق کشی کند و هکذاسایر خدماتی که دولت انجام میدهد، تعجب که شیخ و مرحوم نراقی اینها را ضرر تلقی کردهاند.
وهکذا جهاد فی سبیل الله، جهاد فی سبیل الله را هم باید بینیم که دید اسلام چیست؟ دید اسلام به جهاد این است که:« فیه حیاة المجتمع»، قانونگذاری که میگوید جهاد حیات مجتمع است، فردی که نظرش این است که جهاد اگر باشد کشور استقلال دارد و اگر جهاد نباشد، اگر جهاد نباشد کشور مستعمرة است، اگر جوانان ما نبود، صدام کشور ما را گرفته بود و بر همه ما حکومت میکرد، پس جهاد ضرر نیست، بلکه مایه حیات است، از دید اسلام اگر نگاه کنیم جهاد ضرر نیست.
«يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يحْييكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يحُولُ بَينَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيهِ تُحْشَرُونَ» [3].
اي کساني که ايمان آوردهايد! دعوت خدا و پيامبر را اجابت کنيد هنگامي که شما را به سوي چيزي ميخواند که شما را حيات ميبخشد! و بدانيد خداوند ميان انسان و قلب او حايل ميشود، و همه شما (در قيامت) نزد او گردآوري ميشويد!
یا آیه دیگر می فرماید: « يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ *** تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ »[4].
اي کساني که ايمان آوردهايد! آيا شما را به تجارتي راهنمائي کنم که شما را از عذاب دردناک رهايي ميبخشد؟!
خدا و رسولش ايمان بياوريد و با اموال و جانهايتان در راه خدا جهاد کنيد؛ اين براي شما (از هر چيز) بهتر است اگر بدانيد!
اما چهارمی که حدود باشد، جای تعجب است که انسان حدود را ضرر تلقی کند، حدود امنیت کشور را حفظ می کند، اگر حدی در کار نباشد امینتی در کار نیست، دست سارق ببرید، اگر نبرید و قطع نکنید، سرقت و دزدی همه جا را می گیرد، چرا الآن در کشور ما سرقت و دزدی زیاد است؟ چون ما از ترس غربی ها این قانون را اجرا نمی کنیم، اگر زانی را حد نزنیم، تمام زنان مردم مورد تجاوز واقع می شوند، حدود الهی برای امنیت کشور، امنیت اموال، می گویند: ابو العلی معری به سید مرتضی اشکال کرد و گفت دیه دست چند است؟ فرمود پانصد دینار، گفت: اگر این دست ربع دینار بدزدد باز هم قطع میکنید؟ گفت: بله، گفت عجب،دستی که قیمتش پانصد دینار است برای ربع دینار قطع کنیم.
مرحوم سید مرتضی هم با شعر جواب او را داد و فرمود: دستی که امین است قیمت دارد، اما دست دزد و سارق قیمت ندارد.
و هکذا قصاص، «وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» [5].
و براي شما در قصاص، حيات و زندگي است، اي صاحبان خرد! شايد شما تقوا پيشه کنيد،
بنابراین،اگر از دیده اجتماعی به این مسائل بنگریم، تمام اینها خروج موضوعی دارد، اینها را در عرف مردم ضرر تلقی نمیکنند، بله! از نظر فردی ضرر است.