درس خارج فقه حضرت آیت الله سبحانی
88/12/10
بسم الله الرحمن الرحیم
در جلسهی قبل ماهیت صلات جماعت را تشریح کردیم و گفتیم صلات جماعت یک اجتماع ابدانی نیست که فقط افراد در یکجا جمع بشوند و هر کدام نماز خود شان را بخواند،بلکه یک نماز است و نماز هر فرد جزء از این مجموعه است.
باز گفتیم از روایتی که ابن اثیر آن را نقل کرده استفاده میشود که روز اول نماز به صورت جماعت تشریع شده و نماز فرادا یک امر عرضی است و بعدا به وجود آمده است.
اهمیت و جایگاه نماز جماعت در اسلام
مرحوم سید در اول کتاب «عروة الوثقی» احادیثی را نقل کرده که بسیار زیبا و مورد توجه و دقت است و حاکی از این است که صلات جماعت از اهمیت بالای بر خوردار است.
در روایات شیعه آمده است که یک رکعت با جماعت، مساوی و برابر است با بیست و چهار رکعت نماز فرادا.
راوی عرض میکند که: یابن رسول الله! اهل سنت روایت شان این است که یک رکعت نماز با جماعت «یعادل خمسة و عشرین رکعة» یعنی مساوی با بیست و پنج رکعت است.
حضرت میفرماید:«صدقوا» معلوم میشود که این درجات و مراتب صحیح است، یعنی هم بیست و چهارش صحیح است و هم بیست و پنجش.
علاوه بر این روایات صحیحه، یک روایت دیگر نیز داریم که صحیحه نیست بلکه خبر است و در آن آمده است اگر دو نفر باشند، یعنی فقط امام و یک نفر ماموم باشند، ثواب و اجر نماز آنها معادل یکصدو پنجاه نماز است،اگر سه نفر باشند ششصد است، چهار نفر باشند، ثواب و اجرش مساوی با یکهزارو دویست نماز میباشد، پنج نفر باشند، ثوابش برابر است با دو هزارو چهار صد است، این روایت خبر است نه صحیحه،یعنی سندش برای ما روشن نیست.
و اگر از ده نفر تجاوز کند، ثوابش قابل نوشتن نیست،یعنی اگر انس و جن نویسنده، دریاها مرکب و اشجار قلم بشوند،نمیتوانند ثواب یک رکعت آن را بنویسند.
عدم اطلاع از فضل وکرم الهی
ما خیال میکنیم که این نوع روایات مبالغه است، ولی چون ما از فضل الهی خبر دار نیستیم و همه چیز را با پیمانهی تنگ و سبک خود می سنجیم و لذا راجع به این گونه ثوابها شک میکنیم و برای ما قابل باور نیست.
در هر حال همهی این روایات اهمیت نماز جماعت را میرسانند.
نقش زمان و مکان در بالا بردن فضیلت نماز
نکتهی دیگر اینکه زمان و مکان نیز در فضیلت نماز مدخلیت دارد، گاهی انسان در مسجد بازار نماز میخواند که ثواب یک رکعتش برابر با دوازده رکعت است، گاهی در مسجد محله میخواند، ثوابش دو برابر است.
گاهی در مسجد جامع و گاهی در مسجد کوفه نماز میخواند و گاهی در مسجد النبی و گاهی در مسجد الحرام میخواند.
بنابراین،مکان هم مدخلیت دارد،اگر انسان نماز جماعت را در مسجد الحرام بخواند، علاوه بر آن ثوابهای قبلی خودش یک ضریب دیگر پیدا میکند.
مثلاً اگر انسان نماز جماعت را در مساجد بخواند و فضیلت مساجد هم بر آن افزوده شود،از نظر فضیلت خیلی بر تر و بالاتر خواهد بود.
مثلاً روای از حضرت سؤال میکند که: یابن رسول الله! آیا در مسجد کوفه نمازم را فرادا بخوانم فضیلتش زیاد است یا با جماعت در خانه یا در جای دیگر بخوانم فضیلتش زیاد است؟
حضرت ترجیح میدهد جماعت را با نماز فرادای که در مسجد کوفه خوانده میشود.
مسئلهی دیگر اینکه روایات از امیر المؤمنان این است که اگر کسانی به نماز جماعت حاضر نمیشدند،حضرت آنها را تهدید میکرد که اگر به این کار ادامه بدهید، ما خانههای شما را ویران میکنیم.
باید در این گونه روایات دقت نمود که چرا حضرت برای ترک یک کار مستحب، چنین عقوبتی قائل است که اگر کسی در نماز جماعت شرکت نکند، خانهاش را بر سر او خراب کند؟
ما این نکته را مکرر تذکر دادهایم همان گونه که آیات شأن نزول دارند، روایات نیز برای خودشان شأن صدور دارند، یعنی این گونه روایات مال افراد عادی نیست، این روایات یا مال منافقین بوده در عصر رسول خدا، که با نیامدن در مسجد،میخواستند طعن به دین بزنند.
یا مال زمان خود حضرت علی علیه السلام بوده مانند خوارج که با نیامدن در مسجد حکومت را به رسمیت نمیشناختند،چون نماز را همیشه امیر میخواند،یعنی پیغمبر اکرم میخواند یا خلیفهی رسول خدا. فلذا حضور نیافتن در نماز جماعت که به امامت پیغمر خدا یا خلیفه و جانشین او باشد، به معنای طعن به دین و طعن به حکومت است.
بنابراین، این گونه روایات یا مربوط است به منافقین عصر رسول خدا صلّی الله علیه و آله یا مربوط است به خوارج عصر علی علیه السلام، از این رو حضرت فرمود که با آنها هم غذا نشوید و هر نوع رابطه را با آنها قطع کنید.
کلام صاحب عروه
آنگاه مرحوم سید میفرماید: «فمقتضی الإیمان عدم الترک من غیر عذر لاسیّما الإستمرار علیه، فإنّه کما ورد لا یمنع الشیطان من شیء من العبادات منعها (شیطان بشر را از هیچ عبادتی جلو گیری نمیکند همانند جلوگیری که از نماز جماعت میکند) و یعرض علیهم الشبهات من جهة العدالة و نحوها حیث لا یمکنهم إنکارها، لأنّ فضلها من ضروریات الدّین» العروة الوثقی:7157-163.
مرحوم سید فضیلت نماز جماعت از ضروریات دین میداند. ایشان در اینجا بین ضروریات دین و ضروریات فقه خلط کرده است.
باید دانست که ما یک ضروریات دین داریم و یک ضروریات فقه،این از ضروریات فقه است، به این معنا که اگر کسی آن را منکر شد، ضروری فقه را منکر شده است نه ضروری دین را تا حکم به ارتدادش کنیم.
فرض کنید اگر کسی گفت که نزدیکی با زن در حال عادت اشکال ندارد،این آدم با این حرف خودش ضروری دین را انکار نکرده است،بلکه ضروری فقه را انکار نموده است، یعنی حرمت نزدیکی با زن در ایام عادت از ضروریات فقه است ولذا ما باید بین ضروریات دین و ضروریات فقه فرق قائل شویم و هکذا بین ضروریات مذهب شیعه، مثلاً مسئلهی رجعت یکی از ضروریات مذهب شیعه است، اما از ضروریات اسلام نیست.
پس ما یک ضروریات دین داریم و یک ضروریات فقه داریم و یک ضروریات مذهب. ولذا آقایان باید در مقام قضاوت بین اینها فرق بگذارند.
گاهی یک چیز ضروری دین است مانند اصل وجوب صلات یا وجوب زکات یا وجوب حج، زیرا محال است که کسی مسلمان باشد،اما نفهمد که نماز یا زکات یا حج در اسلام واجب است،اما یک چیزهای داریم که از ضروریات فقه است مانند: «للذکر مثل حظ الأنثیین»، یا شهادت دو زن برابر با شهادت یک مرد است،هر چند این در قرآن است ولی این را جزء ضروریات دین حساب نمیکنند، بلکه جزء ضروریات فقه است مگر اینکه کسی متوجه بشود که در قرآن است مع الوصف بگوید ارث زن و مرد یکی است.
أقول: هنا أمور:
الأول: مشروعیتها.
الثانی: إنّها سنّة مؤکدة و لیست بواجبة.
الثالث: تأکد استحبابها فی صلاة الصبح و العشائین، و جیران المسجد، و من یسمع النداء.
الأول: مشروعیتها فی عامّة الفرائض.
ممکن است آقایان اشکال کنند که این چه بحثی است که شما میکنید،یعنی این مسئله بحث از یک چیز بدیهی است و نیاز به بحث ندارد مگر فرائض همان ظهرین و عشائین و صبح نیستند؟
ولی باید دانست که فرائض منحصر به اینها نیست، چون ما غیر از این فرائض، صلات آیات داریم، صلات طواف داریم، صلات جمعه داریم فلذا بحث اول ما را یک بحث لغو و زاید تلقی نکنید.
علاوه براین، حالاتش را باید دید، مثلاً آیا انسان میتواند در فرائض فائته (فرائضی که از انسان فوت شده) امام یا ماموم بشود یا نه؟
پس مجرد اینکه گفتیم صلات جماعت در فرائض بدیهی است، مسئله تمام نمیشود بلکه باید دانست که شاخههایش بدیهی نیست، آیا انسان در نماز قضا میتواند امام باشد یا ماموم ؟
این خودش محل بحث است.
آیا انسان در نماز احتیاط میتواند امام یا ماموم باشد یا نه؟
نخست باید عرض کنیم که جماعت در تمام فرائض مسنون و سنت است، همان گونه که قبلاً تذکر داده شد، سنت غیر از مستحب است، چون سنت آن است که:«استمرّ علیه النبی و الصحابة و التابعون»، مستحب آن است که انجام دادهاند.
در این اواخر به یک نوشتهای بر خوردم و در آنجا نوشته بود که صوم یوم عاشورا سنت نبویه است و ما باید این سنت نبویه را در اجتماع احیا کنیم.
من در جواب نوشتهام که این آقا از اصطلاح آگاه نیست،چون سنت به چیزی میگویند که: «إستمرّ علیه النبی و الصحابة و التابعون» و حال آنکه نسبت به صوم عاشورا استمرار نبوده است. صوم عاشورا یا سنت جاهلی بوده و پیغمبر هم گرفته،یا سنت یهود بوده، پیغمبر نیز آن را گرفته است، «فلمّا فرض صوم رمضان ترک» این کلام صحیح بخاری است، یعنی در صحیح بخاری در کتاب صیام این مطلب آمده،گاهی میگوید سنت جاهلی است و گاهی میگوید سنت یهودی میباشد و من نمیدانم این کتابی که میگویند اصح کتب است،چگونه این تناقض را نقل کرده است، که گاهی میگوید سنت جاهلی بوده و گاهی میگوید سنت یهود بوده چون یهود در روز عاشورا نجات یافتهاند.
در هر صورت پیغمر اکرم «کان یصوم یوم عاشورا، فلمّا فرض صوم شهر رمضان» حضرت و اصحابش آن را ترک کردند.
تفاوتی که بین سنت و مستحب گفتم، مربوط است به علمای اهل سنت. اما در شیعه تفاوتی بین سنت و استحباب نیست.
أدلّة مشروعیتها فی عامّة الفرائض
الف: الکتاب
و یدل علی مشروعیتها فی عامّة الفرائض، الکتاب و السیرة و السنّة.
أما الکتاب فقوله سبحانه:«و أقیموا الصلوة و آتوا الزکات و ارکعوا مع الرّاکعین» جملهی «وارکعوا مع الرّاکعین» جدا از نماز نیست بلکه همان نمازی است که در اول آیة آمده است.
ب: السیرة
و أمّا السیرة فقد جرت سیرة المسلمین من عهد الرسول صلّی الله علیه و آله إلی یومنا هذا علی إقامتها جماعة و هذا امر لا یشک فیه من له إلمام بتاریخ المسلمین.
آیات صلات خوف هم شاهد بر این مطلب است، آیات صلات خوف در سورهی نساء است (آیهی 102-103.)
پیغمبر اکرم امام بود، هر گاه در موقع جنگ به نماز(نماز خوف) میایستاد، نیمی از جمیعت پشت سر آن حضرت نماز میخواندند، البته یک رکعت، وقتی که یک رکعت تمام میشد حضرت متوقف میشد، افرادی که اقتدا کرده بودند،رکعت دوم را فرادا میخواندند و میرفتند و اسلحه را از بقیه تحویل میگرفتند، بقیه میآمدند و در رکعت دوم پیغمبر اکرم به آن حضرت اقتدا میکردند که رکعت دوم حضرت، رکعت اول آنها بود، وقتی آن حضرت سلام نماز را میدادند،آنها بلند میشدند و رکعت دوم را خودشان به صورت فرادا میخواندند.
«و إذا کنت فیهم فأقمت لهم الصلوة فلتقم طائفة منهم معک و لیأخذوا أسلحتهم فإذا سجدوا فلیکونوا من ورآئکم و لتأت طائفة أخری لم یصلّوا فلیصلّوا معک» النساء /102 و 103.
بنابراین،در اینکه نماز جماعت در قرآن واجب شده است،هم آیهی «واکعوا مع الرّاکعین» بر این مطلب دلالت دارد و هم آیاتی که در بارهی صلات خوف آمده است، البته صلات خوف در سفر است نه در حضر. پیغمبر موقعی که در جنگ میرفت، احتمال حملهی دشمن را میداد، همه نمیتوانند یکجا نماز بخوانند چون ممکن است دشمن از فرصت استفاده کند و از پشت سر حمله کند فلذا باید یک عده در خط دفاعی بایستند تا اینها نماز شان را بخوانند، آنگاه اینها در خط دفاعی بروند تا بقیه بیایند و نماز شان را با پیغمبر اکرم بخوانند و این دلیل بر این است که صلات جماعت از اهمیت بسیار بالای بر خوردار است که حتی در حال جنگ هم نماز را با جماعت میخواندند کما اینکه در روز عاشورا امام حسین علیه السلام نماز را با جماعت خواندند،یعنی نماز خوف را با جماعت خواندند.
ج: السنّة:
الآن روایات را میخوانیم،البته در این روایات نمیخواهیم اصل سنت بودن جماعت را ثابت کنیم، چون در اینکه جماعت در نماز سنت بوده از روز هم روشن تر است، بلکه فروعش را میخواهیم ثابت کنیم.
1: ما دلّ علی وجوب العدول من اللاحقة إلی السابقة، إذا ذکرها أثناء الصلاة إداءً و قضاءً، جماعة و منفردة، و قد أورد الحر العاملی فی المقام ممّا یناهز ستّ روایات نقتصر الذکر علی واحدة منها.
یعنی مرحوم شیخ عاملی در این مورد شش روایت را ذکر کرده که فقط یکی از آنها را نقل میکنم نه همه را.
اگر کسی به نیت نماز عصر ایستاد،امام هم به نیت نماز عصر مشغول نماز شد و پشت سرش تعدادی افراد هستند،در اثنای نماز متوجه شد که نماز ظهر را نخوانده است.
حضرت میفرماید: امام «یعدل إلی السابقة» بدون اینکه به جماعت شان لطمهی وارد شود، معلوم میشود که حتی نماز جماعت در این حد هم اشکالی ندارد. یعنی آدمی است امام و خیال نموده است که نماز ظهر را خوانده، در اثنای نماز متوجه میشود که نماز ظهر را نخوانده، از همان جا عدول میکند به نماز ظهر،یعنی نیت را به نماز ظهر بر میگرداند و نماز را ادامه میدهد، این نماز درست است،یعنی نماز ظهر حساب میشود و لطمهی به جماعت هم نمیخورد.
البته باید دانست که العدول من اللاحقة إلی السابقة جایز است،و أمّا من السابقة إلی اللاحقة جایز نیست.
روی الشیخ الطوسی من ا لحلبی ، قال:
سألت أبا عبد الله علیه السلام عن رجل أمّ قوماً فی العصر و ذکر- و هو یصلّی بهم – أنّه لم یکن صلّی الأولی؟ قال: «فلیجعلها الأولی الّتی فاتته، و لیستأنف العصر و قد قضی القوم صلاتهم»
الوسائل: ج3،الباب 63 من أبواب المواقیت، الحدیث3.
یک روایت داریم که انسان میتواند فائته را با جماعت بخواند:
2: ما دل علی جواز إقامة مطلق الفائتةجماعة، نظیر ما رواه الشیخ عن إسحاق بن عمّار قال: قلت لأبی عبد الله: تقام الصلاة و قد صلّیت؟ قال: «صلّی و أجعلها لما فات» الوسائل:ج5 ، الباب 55 من أبواب صلاة الجماعة، الحدث 1.
و رواه الصدوق أیضاً بإسناده عن إسحاق بن عمّار، و فی السند سلمة صاحب السابری و کفی فی وثاقته کونه من مشایخ ابن أبی عمیر(مرحوم آیة الله خوئی میفرماید این جزء روات کامل الزیارات آمده،یعنی در اسناد کامل الزیارات نام سلمه آمده است.
ما خدمت ایشان نوشتیم که این مبنای شما صحیح نیست، کامل الزیارات که اسنادش صحیح است، فقط شیخ اولش صحیح است، یعنی آنی که از او نقل میکند، اما بقیهی سند، هرکز عبارت کامل الزیارات دلالت بر او ندارد.
فإذا جازت الجماعة فی الصلوات الفائتة فلأداء أولی بها.
روایت دیگر، فرض کنید که نماز صبح من فوت شده، من نمیتوانم نماز صبحم را که فوت شده با جمات بخوانم، یعنی در این زمینه داریم:
3: ما رواه الکلینی عن سماعة بن مهران قال:
«سألته عن رجل نسی أن یصلّی الصبح حتّی طلعت الشمس؟ قال: یصلّیها حین یذکرها، فإنّ رسول الله رقد (خواب ماند) عن صلاة الفجر حتّی طلعت الشمس ثمّ صلّاها حین استیقظ، و لکنّه تنحّی عن مکانه ذلک ثمّ صلّی»
الوسائل: ج5، من أبواب صلاة الجماعة، الحدث 1.
یعنی از مکانی که ازآنجا بیدار شد، نمازش را در آنجا نخواند بلکه مقداری دور شد وسپس نمازش را خواند،یعنی نسبت به این مکان یکنوع احساس نا مرغوبی کرد.