< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سیدمحمدجواد شبیری‌زنجانی

1402/11/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادلّه اعتبار قصد قربت در زکات/زکات/

 

أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین إنّه خیر ناصر و معین. الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی أعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

1- ادلّه اعتبار قصد قربت در زکات

بحث در ادلّه اعتبار نیّت قربت در زکات بود. بیان شد که ما بحث را با بررسی عبارات آیت الله خویی که مفصّل‌تر از دیگران بحث کرده‌اند دنبال می‌کنیم.

1.1- استدلال بر اجماع در کلام آیت الله خویی

آیت الله خویی در ابتدای بحث به اجماع بر اعتبار قصد قربت اشاره کرده، و در ادامه ادلّه دیگری اقامه نموده‌اند. ما در این قسمت اشاره‌ای به اجماع می‌نماییم، و در مباحث پیش رو به تفصیل از آن سخن خواهیم گفت. برای بررسی اجماع ابتدا عبارات فقها بیان می‌گردد:

1.1.1- کلام شیخ طوسی در خلاف

مرحوم شیخ در خلاف آورده است:

«مسألة 57: النية شرط في الزكاة، و هو مذهب جميع الفقهاء إلا الأوزاعي، فإنه قال: لا تفتقر إلى النية»[1] .

نظیر این مطلب در مغنی ابن قدامه ذکر شده ولی استثنایی در مغنی آمده که اهمیّت دارد.

1.1.2- بررسی اقوال عامه در مغنی ابن قدامه

مغنی ابن قدامه، کتابی در شرح کتاب مختصر خِرَقی است. خِرَقی در این مساله آورده است:

«وَلَا يَجُوزُ إخْرَاجُ الزَّكَاةِ إلَّا بِنِيَّةٍ إلَّا أَنْ يَأْخُذَهَا الْإِمَامُ مِنْهُ قَهْرًا»[2] .

ابن قدامه در شرح این عبارت آورده است:

«مَسْأَلَةٌ: قَالَ: (وَلَا يَجُوزُ إخْرَاجُ الزَّكَاةِ إلَّا بِنِيَّةٍ، إلَّا أَنْ يَأْخُذَهَا الْإِمَامُ مِنْهُ قَهْرًا). مَذْهَبُ عَامَّةِ الْفُقَهَاءِ أَنَّ النِّيَّةَ شَرْطٌ فِي أَدَاءِ الزَّكَاةِ، إلَّا مَا حُكِيَ عَنْ الْأَوْزَاعِيِّ أَنَّهُ قَالَ: لَا تَجِبُ لَهَا النِّيَّةُ، لِأَنَّهَا دَيْنٌ فَلَا تَجِبُ لَهَا النِّيَّةُ، كَسَائِرِ الدُّيُونِ، وَلِهَذَا يُخْرِجُهَا وَلِيُّ الْيَتِيمِ، وَيَأْخُذُهَا السُّلْطَانُ مِنْ الْمُمْتَنِعِ»[3] .

ابن قدامه در ادامه، مباحثی مطرح نموده که در این قسمت از بحث متعرّض آنها نمی‌شویم. پس از آن، ابن قدامه مساله دیگری ذکر کرده است:

«مَسْأَلَةٌ: قَالَ: (إلَّا أَنْ يَأْخُذَهَا الْإِمَامُ مِنْهُ قَهْرًا) . مُقْتَضَى كَلَامِ الْخِرَقِيِّ، أَنَّ الْإِنْسَانَ مَتَى دَفَعَ زَكَاتَهُ طَوْعًا لَمْ تُجْزِئْهُ إلَّا بِنِيَّةٍ، سَوَاءٌ دَفَعَهَا إلَى الْإِمَامِ أَوْ غَيْرِهِ، وَإِنْ أَخَذَهَا الْإِمَامُ مِنْهُ قَهْرًا، أَجْزَأَتْ مِنْ غَيْرِ نِيَّةٍ؛ لِأَنَّ تَعَذُّرَ النِّيَّةِ فِي حَقِّهِ أَسْقَطَ وُجُوبَهَا عَنْهُ كَالصَّغِيرِ وَالْمَجْنُونِ. وَقَالَ الْقَاضِي: مَتَى أَخَذَهَا الْإِمَامُ أَجْزَأَتْ مِنْ غَيْرِ نِيَّةٍ، سَوَاءٌ أَخَذَهَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا.

وَهَذَا قَوْلُ الشَّافِعِيِّ؛ لِأَنَّ أَخْذَ الْإِمَامِ بِمَنْزِلَةِ الْقَسْمِ بَيْنَ الشُّرَكَاءِ، فَلَمْ يَحْتَجْ إلَى نِيَّةٍ، وَلِأَنَّ لِلْإِمَامِ وِلَايَةً فِي أَخْذِهَا، وَلِذَلِكَ يَأْخُذُهَا مِنْ الْمُمْتَنِعِ اتِّفَاقًا وَلَوْ لَمْ يُجْزِئْهُ لَمَّا أَخَذَهَا، أَوْ لَأَخَذَهَا ثَانِيًا وَثَالِثًا حَتَّى يَنْفَدَ مَالُهُ؛ لِأَنَّ أَخْذَهَا إنْ كَانَ لِإِجْزَائِهَا فَلَا يَحْصُلُ الْإِجْزَاءُ بِدُونِ النِّيَّةِ، وَإِنْ كَانَ لِوُجُوبِهَا فَالْوُجُوبِ بَاقٍ بَعْدَ أَخْذِهَا ....»[4] .

1.1.2.1- توضیح کلام ابن قدامه

«إلَّا أَنْ يَأْخُذَهَا الْإِمَامُ مِنْهُ قَهْرًا»: از این عبارت روشن می‌شود که عامه، آن طور نیست که شرط اعتبار قصد قربت را به طور کلّی قائل باشند؛ بلکه آن را مقیّد به عدم اخذ قهری امام می‌دانند. یعنی اگر مجموع دو شرط موجود باشد، نیّت معتبر نیست. یک شرط، اخذ امام، و شرط دیگر، وجود قهر در اخذ است. اگر تنها یکی از این دو شرط موجود نباشد، نیّت قربت در زکات شرط است.

«لِأَنَّ أَخْذَهَا إنْ كَانَ لِإِجْزَائِهَا»: ‌این عبارت، بیان یک تالی فاسد برای اعتبار نیّت، در فرض اخذ امام است. اگر نیّت، هنگام اخذ امام معتبر باشد، یا اخذ امام به جهت اجزاء آن زکات است و یا به جهت وجوب زکات، و هر دو صورت باطل است. پس حال که تالی باطل است، پس مقدّم که اعتبار نیّت است نیز باطل است.

اما وجه بطلان تالی: با فرض اعتبار نیّت، اگر اخذ امام به جهت اجزاء باشد، این اخذ صحیح نیست؛ چرا که بدون نیّت مجزی نیست، بنابرین، امام نباید اخذ کند، و اگر به جهت وجوب باشد، در این صورت با یکبار اخذ، وجوب امتثال نشده؛ چرا که نیّت وجود نداشته است؛ بنابرین، باید بار دوم و سوم و چهارم ودفعات بیش‌تر به مقداری بگیرد تا مال آن مالک، تمام گردد. چرا که هرچه اخذ کند، چون نیّت محقّق نبوده، وجوب باقی است، و امتثال نشده است؛ بنابرین، یکبار اخذ کردن، صحیح نیست.

در ادامه این عبارت مغنی مباحث دیگری نیز در مورد نیّت مطرح گشته است. برخی نسبت به حکم ظاهری آن را مطرح نموده، و برخی دیگر نسبت به حکم واقعی. بعضی دیگر از فقهای عامه قائل شده‌اند که نیّت امام، به منزله نیّت مالک به شمار می‌رود. و همینطور مباحث مختلفی در کتاب مغنی مطرح شده است. برای اثبات اجماع، کلام فقهای عامه که نیّت را معتبر دانسته‌اند، و ادّعای اجماع کرده‌اند، باید مورد بررسی قرار گیرد که نیّت را به نحو مطلق معتبر دانسته‌اند یا آنکه مقیّد به قیودی است. کلمات فقهای امامیّه نیز باید مورد دقّت قرار گیرد. قید «إلّا أن یأخذ الأمام منه قهراً» در کلمات فقهای خاصّه وارد نشده است؛ چرا که امام شیعیان، حاکم نبوده است. در هر صورت، با بررسی تفصیلی اقوال عامه و خاصه می‌توان در مورد اجماع قضاوت نمود.

ما در این بخش، تنها در مورد مرحوم شیخ طوسی نکته‌ای بیان می‌نماییم. شیخ با وجود آنکه در برخی مواضع به شرطیّت قصد قربت در صدقه تصریح می‌کند، در برخی مواضع دیگر تصریح می‌نماید که نیّت، شرط صحّت صدقه نیست؛ بلکه تنها ثمره نیّت را ترتیب ثواب می‌داند. عبارات مرحوم شیخ بیان خواهد شد.

1.2- استدلال به صدقه‌بودنِ زکات در کلام آیت الله خویی

دلیل دیگری که مرحوم آیت الله خویی برای اعتبار نیّت بیان نموده‌اند به شرح زیر است:

«منها: التعبير عنها بالصدقة في الكتاب و السنّة، بل عبّر عن العامل في لسان الأخبار بالمصدّق، و من المعلوم أنّ الصدقة واجبة كانت أم مندوبة يعتبر في مفهومها قصد القربة، بل كان ذلك هو الفارق بينها و بين الهديّة»[5] .

مراد از عامل، مسؤول جمع‌آوری صدقه است که در روایات از عامل، به مصدّق تعبیر شده است. آیت الله خویی بیان کرده‌اند که فارق صدقه و هدیه در نیّت قربت است.

تفاوتی که آیت الله خویی بین صدقه و هدیه بیان نموده‌اند، در کتب لغت ذکر شده است.

1.2.1- بیان کلام برخی از لغویون و فقها در مورد ادّعای آیت الله خویی

جهت بررسی ادّعای مرحوم آیت الله خویی، کلام لغویون بیان می‌گردد.

1.2.1.1- کلام راغب در مفردات

اولین کتابی که این بیان را مطرح نموده، راغب است. مناسب است که در این قسمت به یک بحث تاریخی در رابطه با تاریخ وفات راغب اشاره شود. در رابطه با تاریخ وفات راغب، اشتباه عجیبی رخ داده است. برخی به اشتباه وفات راغب را سال ۵۰۴ و برخی حدود سال ۵۳۰ بیان کرده اند. نسخه‌ای از کتاب راغب در کتابخانه‌ای در لندن وجود دارد که مطالبی در رابطه با ولادت و وفات راغب در آن کتاب بیان شده است. در این نسخه، ولادت راغب در سال۳۴۳ و وفات او در حدود سال ۴۲۰ ذکر شده است. این دو قول حدود ۱۰۰ سال اختلاف دارد. راغب تقریبا معاصر شیخ مفید است. شیخ مفید متولّد ۳۳۶ و متوفّای ۴۱۳ است.

اولین لغوی که به این مساله پرداخته است راغب است. لغویون پیش از راغب، معنای صدقه را ذکر نکرده‌ و تنها بیان کرده‌اند که «الصدقة ما تصدّقتَ به». گویا معنای آن واضح و روشن بوده است. اولین لغوی که معنای آن را بیان نموده، راغب است. راغب بیان کرده است:

«الصَّدَقَةُ: ما يخرجه الإنسان من ماله على وجه القربة كالزّكاة، لكن الصدّقة في الأصل تقال للمتطوّع به، و الزّكاة للواجب، و قد يسمّى الواجب صَدَقَةً إذا تحرّى صاحبها الصّدق في فعله. قال: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً﴾، و قال: ﴿إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ﴾»[6] .

1.2.1.2- کلام «محکم و محیط» و «لسان العرب» و «شمس العلوم»

در المحکم و المحیط آمده است:

«الصَّدَقَةُ: ما أعطيته فى ذات اللَّه»[7] .

در لسان العرب نیز همین عبارت ذکر شده و تنها یک واژه «للفقرا» به آن اضافه شده است:

«الصَّدَقة: ما أَعطيته في ذات الله للفقراء»[8] .

در شمس العلوم آمده است:

«الصَّدَقة: العطية التي يراد بها القُربة إِلى اللّٰه عز و جل»[9] .

عبارات فقها نیز باید به طور کامل ملاحظه گردد. برخی از عبارات ایشان در ادامه بحث بیان می‌گردد.

1.2.1.3- کلام صاحب‌عروه

در عروه، نظیر آنچه آیت الله خویی بیان نمودند ذکر شده است. ایشان در کتاب الهبة مورد هبه بیان کرده است:

«هي تمليك مال طلقا منجزا من غير عوض في مقابل الموهوب من غير اشتراط بالقربة، فيخرج الوقف لعدم كونه تمليكا أو عدم كونه طلقا، و الصدقة لكونها مشروطة بالقربة»[10] .

در عروه در آخر کتاب الوقف نیز یک فصل در مورد صدقه به معنای اخصّ مسائلی بیان شده است. در آن قسمت آمده است:

«الفصل الثامن في الصدقة ‌بالمعنى الأخص: .... فهي إعطاء شي‌ء مجانا بقصد القربة .... و يشترط فيها القربة فلو أعطى لا بقصدها لم تكن صدقة»[11] .

در عبارات فقها به روشنی بیان نشده است که قصد قربت، شرط صدق مفهوم است، یا آنکه تنها شرط شرعی نفوذ صدقه است.

1.2.1.4- کلام معجم الفروق اللغویّة: استشهاد به عبارت صحیفه سجادیّة

در معجم الفروق اللغویّة بحثی به عنوان «الفرق بین الصدقة و العطیة» مطرح شده است. اصل این کتاب از ابی‌هلال است. سید نور الدین جزائری موارد جدیدی به آن اضافه نموده است. مرحوم جزائری بیان کرده است:

«الفرق بین الصدقة و العطیّة: قیل الصدقة ما یرجی بها الثواب بخلاف العطیّة. قال النیسابوری: یمنع العلماء أن یقال: «الّلهمّ تصدّق علینا». بل یجب أن یقال: «الّلهمّ أعطنی أو تَصَدّقْ علیّ و ارحمنی»؛ لأنّ الصدقة یرجی بها الثواب عند الله، و هو مستحیل فی حقّه جلّ شأنه انتهی.

قلت و یردّه ما ورد عن سیّد الساجدین من دعاء الصحیفة الکاملة: «و تَصَدّقْ علیّ بعافیتک». فإذا ورد ذلک فی کلام المعصوم، فلا عبرة ‌بکلام غیره، فحینئذ یکون المراد بالتصدّق مطلق العطاء».

1.2.1.4.0.1- بررسی کلام معجم الفروق اللغویة

در این عبارت روشن نیست که مراد از نیسابوری کیست. یک شخص به نام نیسابوری است که مفسّر معروف قرآن است. ممکن است که مراد همان شخص باشد. این امکان هم وجود دارد که شخص دیگری باشد. آنچه نیسابوری از بعضی از علما نقل نموده، خالی از اشکال نیست. اگر مراد آن است که از اساس، استعمال صدقه در مورد خداوند -حتّی به صورت مجازی- جایز نیست، کلام صحیحی نیست. اگر یک قید در معنای حقیقی یک واژه وجود داشته باشد، به آن معنی نیست که نتوان به صورت مَجازی، بدون آن قید، لفظ مزبور را به کار برد.

و همچنین، عبارت «فإذا ورد فی کلام المعصوم فلا عبرة بکلام غیره» نیز اگر در صدد استدلال بر آن است که قصد قربت در معنای صدقه وجود ندارد، کلام صحیحی نیست؛ چرا که استعمال اعمّ از حقیقت است، و ممکن است استعمال حضرت به صورت مجازی باشد.

1.2.1.4.0.2- کلام استاد در رابطه با عبارت صحیفه سجادیّة

به نظر می‌رسد از عبارت صحیفه سجّادیه می‌توان استظهار نمود کرد که در صدقه، قصد قربت معتبر نیست. توضیح آنکه کلامی که مجاز است، از باب ادّعا است، و امری ادّعائي است. به عنوان مثال وقتی گفته می‌شود: «رأیت أسدا یرمی»، به این معنی است که «یک شیر ادّعائی دیدم». مستعمل فیه در موارد مجازی تفاوتی با موارد حقیقی ندارد. بنابرین، اگر در موردی، یک استعمال رخ دهد بدون اینکه تاویلی وجود داشته باشد، کشف می‌شود استعمال مزبور به نحو حقیقی بوده است؛ چرا که همیشه در عبارات مجازی، نوعی تاویل و ادّعا وجود دارد. تعبیر «اللهم تصدّق علینا» را نمی‌توان به این صورت ترجمه نمود: «خدایا! به خاطر خدا به ما عطیّه‌ای ببخش». این استعمال حتّی به نحو تاویلی هم در مورد خداوند صحیح نیست. بنابرین، روشن می‌شود که در مفهوم صدقه، قصد قربت معتبر نیست. بله، ممکن است در نفوذ شرعی صدقه، قصد قربت شرط شده باشد. ادلّه این مساله نیازمند تامّل و بررّسی است، ولی اینکه در مفهوم لغوی صدقه قصد قربت معتبر باشد، صحیح به نظر نمی‌رسد.

سوال شاگرد: در عبارت مزبور از صحیفه نیز می‌توان ادّعای مجاز را مطرح کرد. ممکن است معنای عبارت مزبور به این صورت باشد: «خدایا ما لایق نیستیم. تو به خاطر خودت و جود و کرم خودت به ما عنایت کن».

پاسخ استاد: از دید وجدان این‌گونه نیست. ما در زمان دعاکردن، چنین تصوّری از عبارت حضرت نداریم. تصدّق[12] به معنای عطیه‌ای است که شخص بزرگی از سر ترحّم به شخص پایین‌تر عطا می‌کند. از آن رو که صدقه‌دهنده نسبت به صدقه‌گیرنده، نوعی برتری دارد، تعبیر «اوساخ الناس» در روایات نسبت به صدقه وارد شده است. تعبیر صحیفه به این معنی است که خدایا تو بزرگی و من کوچکم؛ بنابرین، از سر ترحّم و لطف به من رحم کن. صدقه، ناشی از ترحّم است به خلاف هدیّه و هبه[13] .

1.2.1.4.0.2.1- عبارتی از معجم الفروق، شاهد کلام استاد

در معجم الفروق اللغویّه در باب تفاوت صدقه و بِرّ آمده است:

«الفرق بين الصدقة و البِرّ: أنك تُصدِّق على الفقير لِسدّ خلّته، و تبرّ ذا الحق لاجتلاب مودته و من ثم قيل بر الوالدين»[14] .

برّ از سر لطف و محبّت است، ولی صدقه برای رفع گرفتاری است. نوعی ترحّم در مفهوم صدقه وجود دارد. تعبیر ﴿تصدّق علینا﴾ که در قرآن در قصّه یوسف وارد شده است، به این معنی است که ما بیچاره‌ایم، به ما رحم کن. نوعی جنبه اخلاقی هم در این واژه وجود دارد. تصّدق نوعی فعل اخلاقی است که صدقه‌دهنده از سر احساسات انسانی و تاثّر، آن عمل را انجام داده است.

1.2.1.4.0.3- عدم وجود صدقه پیش از اسلام، و حادث‌بودن صدقه

سوال شاگرد: ممکن است که صدقه، پیش از اسلام نیز به عنوان یک مفهوم رایج وجود داشته است، ولی اسلام، قصد قربت را برای نفوذ شرعی آن شرط نموده است.

پاسخ استاد: از روایات استفاده می‌شود که صدقه، پیش از اسلام وجود نداشته است. در روایت وارد شده است:

«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّمَا الصَّدَقَةُ مُحْدَثَةٌ إِنَّمَا كَانَ النَّاسُ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص يَنْحَلُونَ وَ يَهَبُون‌ ...»[15] .

البته در قصه حضرت یوسف، -همانطور که بیان شد- تعبیر صدقه آمده است. بنابرین، باید بین آیه شریفه و روایت با توجیهی جمع نمود. ممکن است تعبیر «إنّما الصدقة ‌محدثة» به این معنی نباشد که صدقه از اساس، وجود نداشته است؛ بلکه به این معنی است که صدقه امری شایع نبوده است. آنچه متعارف بوده، نحله و هبه بوده است. این امر شاید از آن جهت بوده که انسان‌ها در آن اعصار، چندان حاضر به رحم‌کردن نبوده‌اند، و گویا احساساتی انسانی در حدّی بالا نداشته‌اند، و یا هر توجیه دیگری که ممکن است وجود داشته باشد. در هر صورت، صدقه در زمان‌ّهای گذشته چندان مرسوم نبوده است. برادران یوسف هم به شرایط بسیار ویژه‌ای رسیده بودند که درخواست صدقه نموده‌اند.

سوال شاگرد: تعبیر به صدقه در دعای ابوحمزه نیز وارد شده است: «تَصَدَّقَ عَلَيَّ بِعَفْوِك»[16] ‌. آیا استناد این تعابیر به امام معصوم قطعی است؟

پاسخ استاد: بر فرض آنکه این تعابیر از امام صادر نشده باشد، این تعابیر مربوط به همان دوره و اعصار است، و از استعمالات عرب فصیح به شمار می‌رود.

حاصل آنکه مسلّم و روشن نیست که در صدقه، قصد قربت معتبر باشد.

1.2.1.5- تصریح شیخ طوسی در رسائل عشر بر عدم اعتبار قصد قربت در صدقه

شیخ طوسی در رسائل عشر یک استفتا و پاسخ به آن را بیان کرده است:

«مسألة: عن الرجل إذا تصدّق على غيره بملك له‌ و لم يذكر في الصدقة إرادة القربة إلى اللّٰه و لا شهد له بذلك الشهود، هل له أن يرجع فيها؟ و إن مات المصدّق و لم يكن قد رجع فيها هل ترجع ميراثا إلى ولده؟ و ما الحكم في ذلك؟

‌الجواب:إذا كان ناقَضَ بالوقف أو الصدقة حكم عليه بصحّتها و إنّما لا يستحقّ الثواب عليها إذا لم ينو القربة»[17] .

«ناقَضَ» در عبارت شیخ به این معنی است که آن شخص، در وقف و صدقه، حالت طبیعیِ آن، که قصد قربت است را مراعات نکرده، و نقض کرده است. در این عبارت، بیان شده است که قصد قربت، شرط ترتّب ثواب است؛ نه آنکه شرط صحّت باشد. البته در برخی از عبارات شیخ تصریح شده است که در صدقه قصد قربت شرط است.

اینکه به تمامی موارد زکات واجب، صدقه اطلاق شود، امر روشنی نیست.

1.2.2- استدلال استاد به آیه زکات بر عدم اعتبار قصد قربت در صدقه

یکی از مواردی که در آیات قرآن، صدقه بر زکات واجب اطلاق شده است، آیه ﴿خذ من أموالهم صدقة﴾[18] است. این آیه در مورد ماموریت پیامبر به اخذ زکات است. وقتی حضرت خودش زکات را اخذ می‌کند، نیّت قربت یا عدم آن اهمیّتی ندارد. در هر صورت حضرت زکات را اخذ می‌نماید. عبارت مغنی ابن قدامه نیز که در ابتدای بحث بیان گردید، ناظر به همین مساله است. در مواردی که امام، زکات را اخذ می‌کند، روشن نیست قصد قربت شرط باشد. بنابرین، همین آیه ممکن است شاهد باشد بر آنکه در مفهوم صدقه، قصد قربت شرط نیست.

1.2.2.1- مناقشه استاد در استدلال به آیه شریفه

استدلالی که بیان شد ممکن است ناتمام باشد؛ چرا که در ادامه آیه بیان شده است که ﴿تطهّرم و تزکّیهم بها﴾[19] . اخذ زکات توسّط پیامبر که در این آیه بدان اشاره شده است، اخذ قهری نیست. شأن نزول آیه شریفه مربوط به افرادی است که در جهاد شرکت نکردند. این افراد برای توبه و پاک‌شدن از گناهی که انجام دادند، به پیامبر عرض کردند که از اموال ما بردار تا ما را پاک کنی. البته این آیه بعد از آن، توسعه پیدا کرده و منشا جعل کلّی زکات گشته است، و امر کردن پیامبر به اخذ زکات، پس از نزول این آیه اتّفاق افتاده است؛ ولی از این آیه نمی‌توان استفاده نمود که در تمامی مواردی که پیامبر زکات را اخذ کرده است، واژه صدقه هم اطلاق می‌گردد. ممکن است در مواردی که اخذ قهری باشد، واژه صدقه اطلاق نگردد.

برخی بیان کرده‌اند که در موارد اخذ قهری نیز صدقه اطلاق می‌شود، ولی حتّی در این موارد نیز قصد قربت وجود دارد. این علما بیان کرده‌اند که در این موارد، امام، خود قصد قربت می‌نماید، و قصد امام، جایگزین قصد پرداخت‌کننده می‌شود. این توجیهات، تکلّف است، و قابل پذیرش نیست.

در هر صورت باید فحص و بررسی نمود که در مواردی که زکات به صورت قهری اخذ شده نیز واژه صدقه اطلاق می‌گردد یا خیر. اگر معلوم شد که در این موارد نیز واژه صدقه اطلاق می‌شود، می‌توان نتیجه گرفت که در مفهوم صدقه، قصد قربت شرط نیست؛ چرا که در موارد اخذ قهری، قصد قربت وجود ندارد، ولی اگر این امر ثابت نشد، نمی‌توان به این استدلال تمسّک نمود. ادامه بحث در جلسه آیند دنبال می‌گردد.

و صلّی الله علی سیّدنا و نبیّنا محمّد و آل محمد.

 


[6] مفردات ألفاظ القرآن، ص: 480.
[7] المحكم و المحيط الأعظم، ج‌6، ص: 191؛ المخصص، ج‌13، ص: 89؛ القاموس المحيط، ج‌3، ص: 343.
[9] شمس العلوم، ج‌6، ص: 3691.
[12] مراد از تصدّق در این بخش، صدقه‌ای است که در باب زکات است. در باب وقف نیز گاهی لفظ صدقه به کار رفته است که در آنجا ممکن است معنای دیگری داشته باشد.
[13] به مناسبت، واقعه‌ای از باب مزاح، ذکر می‌گردد. یکی از علمای تهران –که از بستگان مرحوم بیگدلی (داماد ما) بودند- از دنیا رفته بود. آن عالِم، وصیّت کرده بود که ۴۰ نماز وحشت برای او بخوانند. مبلغی هم برای این کار تعیین نموده بود. آن مبلغ هم بسیار زیاد و قابل اعتنا بود. اخوی بزرگ ما آقا سید حسین به دنبال طلبه‌ها رفتند که با آنها صحبت کرده تا این نماز را بخوانند و مبلغ مورد نظر را دریافت کنند. آقا سید حسین می‌فرمود: ما شب‌هنگام درب یک حجره رفتیم و به طلبه‌ای گفتیم که یکی از علما از دنیا رفته و به نماز وحشت، وصیّت کرده است. آن طلبه در پاسخ گفت: ما اگر هنر کنیم، نماز صبح خود را بخوانیم که قضا نشود. به او گفتیم که ایشان ۲۰ تومان هم اجرت قرار داده‌اند. آن طلبه با شگفتی در پاسخ گفت: فرمودید که از علما بودند؟!.
[14] الفروق في اللغة، ص: 164.
[17] الرسائل العشر (للشيخ الطوسي)، ص: 297‌.
[18] توبه، ۱۰۳.
[19] همان.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo