درس خارج فقه استاد محمدتقي شهيدي
1402/03/17
بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه 140-853
چهارشنبه - 17/03/1402
قبل از اینکه وارد بحث از مسأله 9 بشویم، مطلبی از دیروز باقی مانده عرض کنم:
ما عرض کردیم بین صحیحه محمد بن مسلم و صحیحه ابیبصیر تعارض هست، صحیحه محمد بن مسلم میگفت رجل شک بعد ما سجد انه لم یرکع قال یمضی فی صلاته حتی یستیقن انه لم یرکع فان استیقن انه لم یرکع فلیلق السجدتین اللتین لا رکوع لهما و یبنی علی صلاته التی علی التمام فان کان لم یستیقن الا بعد ما فرغ و انصرف فلیقم و لیصل رکعة و سجدتین و لا شیء علیه. بعد از دو سجده اگر یادش آمد متذکر شد که رکوع نکرده، القاء کند این دو سجده را و عملا یک رکعت کم میشود از این نماز، چون رکوع که نکرده، دو سجده را هم که القاء کرد عملا یک رکعت کم میشود بیاید یک رکعت اضافه کند و نمازش صحیح است، اگر بعد از انصراف از نماز ولی قبل از اتیان منافی مثل استدبار قبله هم ملتفت بشود و متذکر بشود آنجا هم همین را میگوییم که عملا این نماز چهار رکعتیاش میشود سه رکعت و لو در یکی از این چهار رکعت دو تا سجده آورده اما آن القاء میشود رکوع هم که نیاورده عملا میشود سه رکعت، یک رکعت اضافه میکند، و لا شیء علیه.
این ذیل که فان کان لم یستیقن الا من بعد ما فرغ و انصرف مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری فرمودند که دیگر هیچکس قائل نشده حتی مرحوم شیخ طوسی چون مرحوم شیخ طوسی در تهذیب داشت: اگر در اثناء نماز ملتفت بشود القاء میکند دو سجده را بر میگردد رکوع را تدارک میکند و دو سجده را هم اعاده میکند، البته فرمود این را من در رکعت سوم و چهارم میگویم چون در رکعت اول و دوم معتقد است که لا سهو فی الاولیین نماز باطل میشود با این سهوها و اشتباهها، و اخذ میکند به آن روایاتی که میگوید الرجل ینسی ان یرکع حتی یسجد و یقوم قال یستقبل، او را حمل میکند بر رکعت اول و دوم نماز، حالا جمع تبرعی میکند کار نداریم. اینکه آقای حائری فرمود که این ذیل را هیچکس حتی شیخ طوسی نگفته، نه، حالا کلام شیخ طوسی که مفهوم ندارد، این ذیل وجهی ندارد ما بگوییم که معرضعنه اصحاب است، ثابت نیست. و در نقل سرائر این ذیل هم نیست. در مستطرفات سرائر که نقل میکند از کتاب حسن بن محبوب از علاء بن رزین از محمد بن مسلم آنجا دارد ان استیقن انه لم یرکع لم یعتد بالسجدتین اللتین لا رکعة معهما و یتم ما بقی علیه من صلاته و لا سهو علیه، دیگر ذیل را ندارد.
این صحیحه محمد بن مسلم است، در مقابلش هم صحیحه ابیبصیر بود که میگفت اذا ایقن الرجل انه ترک رکعةو قد سجد سجدتین و ترک الرکوع استأنف الصلاة. بعد از تعارض این دو ما عرض کردیم که یک وقت میگویید صحیحه محمد بن مسلم موافق عامه است و صحیحه ابیبصیر مخالف عامه است کما هو الظاهر که ما صحیحه محمد بن مسلم را طرح میکنیم و اخذ میکنیم به صحیحه ابیبصیر. اگر این را هم مطرح نکنیم و بحث ترجیح خبر قطعی الصدور و الجهة بر خبر ظنی الصدور را هم قبول نکنید از ما که ما عرض کردیم خبر قطعی السند و الجهة اگر تعارض کرد با خبر ظنی السند خبر ظنی السند اعتبار ندارد، که آقای خوئی هم فرمود، منتها آقای خوئی فرمود این خبر ظنی میشود مخالف سنت قطعیه، مراد از سنت قطعیه هم خصوص کلام پیامبر نیست کلام معصوم است که قطعی الصدور باشد، این را آقای خوئی فرمود، اگر این را هم شما مرجح ندانید، یک مرجح سومی هم مطرح میشود بگوییم این صحیحه محمد بن مسلم شاذ نادر هست و آن اخبار دیگر المشهور بین اصحابک هست و مقبوله عمر بن حنظله میگوید دع الشاذ النادر الذی لیس بمشهور عند اصحابک که ما این را مشکلمان این است که احراز نکردیم که مشهور عند اصحاب الائمة صحیحه ابیبصیر بوده، مشهور بین فقهاء عصر غیبت همین بوده، اما المجمععلیه بین اصحابک که خطاب به عمر بن حنظله است یعنی اصحاب تو که اصحاب ائمه میشوند، مشهور بین اصحاب ائمه را ما مرجح میدانیم و اینجا او را احراز نکردیم.
حالا اگر این مرجحها را که نام بردیم پذیرفتید که هیچ، اگر نپذیرفتید ما یک عرضی داشتیم، میگفتیم بعد از تعارض صحیحه ابیبصیر و صحیحه محمد بن مسلم و تساقط این دو، نوبت به مقتضای قاعده میرسد، مقتضای قاعده به نظر آقای سیستانی که امام هم در کتاب خلل اشاره کردند به این مطلب صحت نماز است اگر رکوع قابل تدارک باشد به اینکه رکوع را تدارک کند بعد سجدتین را هم تکرار کند چون فوقش میشود زیاده سهویه سجدتین، زیاده سهویه رکن، آقای سیستانی فرمودند السنة لاتنقض الفریضة زیاده سهویه ارکان را شامل میشود چون در قرآن که نهی نشدیم از زیاده، مانعیت زیاده حتی در ارکان ثابت است به سنت یعنی به روایات اهل بیت و اطلاق السنة لاتنقض الفریضة میگوید در فرضی که زیاده مانعیت آن جزء سنت است نه جزء فریضه که در قرآن بیان شده است، اگر از روی سهو عذر زیادهای انجام شد و لو در ارکان، این مبطل فریضه نیست.
ما این را هم که بارها بحث کردیم و نپذیرفتیم و گفتیم السنة لاتنقض الفریضة مربوط به آن ذیل حدیث است که میگوید القراءة سنة و التشهد سنة و السنة لاتنقض الفریضة ظهور ندارد در بحث زیاده، ذات این اجزاء را تقسیم میکند کار به زیاده و نقیصه ندارد ذات قرائت سنت است، ذات رکوع فریضه است، اخلال به ذات قرائت اخلال به سنت میشود، السنة لاتنقض الفریضة، این ذیل این را میخواهد بگوید. و اطلاق صدر هم میگوید لاتعاد الصلاة الا من الرکوع بعید نیست اطلاقش بگوید اخلال به شئون رکوع چه نقیصه رکوع چه زیاده رکوع بعد از اینکه دلیل داریم زیاده رکوع مبطل است مانع است، اخلال به شئون رکوع من نقیصة او زیادة داخل در عقد مستثنای حدیث لاتعاد است. شک هم بکنیم کافی است که دیگر نتوانیم به حدیث لاتعاد تمسک کنیم، رجوع میکنیم به قاعده اولیه که میگوید زیاده در ارکان مانعیت دارد در نماز، من زاد فی صلاته فعلیه الاعادة، و امثال آن محکم است.
این عرض ما هست.
برخی ممکن است اشکال کنند به ما، بگویند چرا به عام فوقانی رجوع نکردید؟ عام فوقانی صحیحه عبدالله بن سنان است: اذا نسیت شیئا من الصلاة رکوعا او سجودا او تکبیرا ثم ذکرت، در من لایحضره الفقیه دارد فاقض الذی فاتک سهوا، در تهذیب دارد فاصنع الذی فاتک سواءا، بهرحال، چرا این را عام فوقانی تلقی نمیکنید؟ بعد از فرض تعارض و تساقط صحیحه محمد بن مسلم و صحیحه ابیبصیر چرا یک راست رفتید سراغ قاعده اولیه؟ این خلاف ترتیب و آداب قواعد تعارض است. در ترتیب در قواعد تعارض اگر شما بین دو خطاب تعارض برقرار کردید و مرجحی نبود تساقط کردند نباید رجوع کنید به عام اعلا، نگاه کنید شاید یک عام متوسطی داریم به آن عام متوسط باید رجوع کنید.
مثلا آیه میگوید حرم الربا، روایت میگوید لاربا بین الوالد و الولد، دو تا روایت آمده راجع به ربای بین دختر و پدر، یکی میگوید یحرم الربا بین الوالد و البنت، یکی میگوید لا یحرم الربا بین الوالد و البنت، اینها تعارض و تساقط بکنند رجوع نباید بکنید به حرم الربا. بله اگر مرجحیت حرم الربا را قائلید که او هیچ، معنایش مرجح است، ولی اگر مرجحیت آن را قائل نبودید گفتید اطلاق کتاب مرجح نیست یا اطلاق کتابی نبود یک عام دیگری بود حق ندارید به او رجوع کنید باید رجوع کنید به آن عام متوسط که میگفت لا ربا بین الوالد و الولد بگویید او اطلاق دارد اعم از پسر و دختر. سلسله مراتب در باب تعارض را نباید نادیده بگیریم و این بحث مهمی است در فقه، گاهی بر بزرگان هم این مشتبه میشود.
در اینجا هم عام اعلا من زاد فعلیه الاعادة است اما یک عام متوسط داریم که صحیحه عبدالله بن سنان است که میگوید اگر در نماز رکوع رافراموش کردی همان رکوع را تدارک کن یعنی نمازت باطل نیست، این اطلاق دارد اعم از اینکه بعد از سجدتین باشد یا قبل از دخول در سجدتین باشد، اطلاق دارد. عام فوقانی است. صحیحه ابیبصیر در مورد نسیان رکوع و یادآوری نسیان رکوع بعد از سجدتین است، صحیحه محمد بن مسلم هم همینطور، فلیلق السجدتین، اما عام فوقانی صحیحه عبدالله بن سنان اعم است از اینکه بعد از رفتن به سجده دوم یادت بیاید رکوع نکردی یا قبل از آن یادت بیاید رکوع نکردی، عام فوقانی است چرابه این رکوع نمیکنید؟ میگوید نماز صحیح است. یا صحیحه حکم بن حکیم که نجاشی توثیقش میکند میگوید رجل ینسی من صلاته رکعة او سجدة او شیئا، که در یک نسخه خطی که نسخه خطی قابل توجهی هست به خط والد مشهدی، دارد أو اکثر منها، رجل ینسی من صلاته رکعة او سجدة او اکثر منها، ثم یذکر بعد ذلک فقال یقضی ذلک بعینه قلت أیعید الصلاة فقال لا، این هم میتواند عام فوقانی ما باشد. دیگر چرا بعد از تعارض و تساقط صحیحه ابیبصیر و صحیحه محمد بن مسلم رجوع کردید به قاعده اولیه که عام اعلا است، رجوع کنید به این عام متوسط. این اشکالی است که مطرح میشود.
جواب از این اشکال این است که صحیحه عبدالله بن سنان خودش طرف معارضه است با معتبره اسحاق بن عمار. معتبره اسحاق بن عمار میگفت الرجل ینسی ان یرکع، امام در جواب فرمود که یستقبل حتی یضع کل شیء موضعه، او هم اعم است از تذکر نسیان رکوع بعد از سجدتین یا قبل از آن، عام فوقانی بلامعارض نیست اینجا. ظاهر این صحیحه عبدالله بن سنان این است که فقط آن منسی را تدارک کند، نیاز به تدارک چیز دیگر نیست، فاصنع الذی فاتک، گفته میشود که این خلاف تسالم اصحاب است چون اگر رکوع را فراموش کردی بعد از سجدتین ما دو قول داریم: بطلان نماز و دیگری رجوع و تدارک رکوع و تکرار سجدتین. بله، در عامه برخی این را قائل شدند ولی خاصه کسی این را قائل نشده. در مغنی ابن قدامه اولش میگوید که اگر رکوع را فراموش کرد قبل از شروع در قرائت رکعت دوم رکوع را تدارک میکند بعد سجدتین را هم تکرار میکند تا ترتیب حفظ بشود، بعد در ادامه میگوید اگر رکوع را فراموش کرد بعد از شروع در قرائت رکعت دوم یادش آمد، آن رکعتی که رکوع را فراموش کرده باطل میشود، و این رکعت جدید جایگزین آن رکعت قبلی میشود، بطلت الرکعة التی ترک الرکن فیها و صارت التی شرع فی قراءتها مکانها، نص علی ذلک احمد، تا بعد میگوید در روایت هم نقل شده از ظاهرا همین احمد بن حنبل که سؤال کردند از او که از نو تکبیرةالاحرام بگوید گفت نه، همان تکبیرةالاحرام اول، فقط رکعت را تدارک کند. و هذا قول اسحاق و قال الشافعی ذکر الرکن المتروک قبل السجود فی الثانیة فانه یعود الی السجدة الاولی و ان ذکره بعد سجوده فی الثانیة وقعت عن الاولی، اگر قبل از سجده رکعت دوم یادش بیاید که رکوع را در رکعت اول فراموش کرده بوده، بر میگردد، فانه یعود الی السجدة الاولی و ان ذکره بعد سجوده فی الثانیة وقت عن الاولی لان الرکعة الاولی قد صح فعلها و ما فعله فی الثانیة سهو لایبطل الاولی. در ادامه هم نقل میکند که مالک گفته که ان ترک سجدة فذکرها قبل رفع رأسه من رکوع الثانیة سجدها و اعتد برکعة الاولی و قال الاوزاعی یرجع الی حیث کان من الصلاة و اختر ذکرها فیمضی فیها، خلاصه اقوال عامه مختلف هست اما خاصه بین دو قول بودند، یک قول اینکه نماز باطل است بعد از سجدتین فراموشی رکوع را یادش بیاید قول دوم این است که رکوع را تدارک میکند سجدتین را هم تکرار میکند، اما اینکه بگوییم رکوع را تدارک کند سجدتین را تکرار نکند همچون قولی ما نداشتیم. این راجع به صحیحه عبدالله بن سنان.
[سؤال: ... جواب:] تسالم است که تدارک رکوع تنها کافی نیست. ... بعد از سجدتین، ما که میگوییم قابل تصحیح نیست، این صحیحه عبدالله بن سنان میگوییم عام فوقانی نیست چون اولا معارض دارد که معتبره اسحاق بن عمار است ثانیا مضمونش بعید نیست که ظاهر در این باشد که فقط آن جزء منسی را تدارک کند و این خلاف تسالم اصحاب است در رکوع. یک سجده هم قضایش بعد از نماز مورد فتوی و روایات است، اما اینی که در اثناء نماز هر کجا هست یک سجده را قضا کند و لو بعد از رکوع یادش بیاید این هم خلاف تسالم اصحاب است.
اما صحیحه حکم بن حکیم، صحیحه حکم بن حکیم بجای رکوع دارد رکعة، دارد: رجل ینسی من صلاته رکعة، این رکعة یا مراد رکعت کامله است یا مراد رکوع است، اگر مراد رکعت کامله است که ربطی به نسیان رکوع ندارد، اگر مراد رکوع است که ظاهرش رکوع است این چیزی است که باز هیچکس به آن ملتزم نشده که یقضی ذلک بعینه که فقط رکوع را تدارک کند، نیاز به تدارک سجدتین نیست. هیچکس این را ملتزم نشده. مهم این است که این روایت ندارد رکوع، این روایت دارد رکعة، و ما بحثمان در رکعة، نیست عمده اشکال ما این است، ما در رکعة بحث نداریم که اگر فراموش کردید یک رکعت را بعد از نماز یادتان آمد قبل از اتیان منافی قضا میکنید آن یک رکعت را تدارک میکنید آن یک رکعت را، بحث ما در او نیست بحث ما در نسیان رکوع است و ظاهر رکعة حداقل رکوع نیست، یا مجمل است یا ظاهرش همان رکعت کامله است.
اما أو شیئا منها، اولا گفتیم یک نسخه دارد أو اکثر منها. ولی حالا بر فرض در نسخههای متعددهای دارد أو شیئا منها، بر فرض اینجور باشد باز هم اگر آن ترک رکعة به معنای رکوع باشد این شیئا قطعا غیر از رکوع و سجود است و این ترک رکوعا معارض میشود با معتبره اسحاق بن عمار، اگر ان ترک رکعة به معنای ترک رکوعا باشد. ولی اگر رکعة به معنای رکعت کامله باشد گفتم او ربطی ندارد به بحث ما. ممکن است شما بگویید او ربطی ندارد به بحث ما، اما أو شیئا منها که اطلاق دارد ما به او رجوع میکنیم. این هم قابل التزام نیست که ما بگوییم نسیت شیئا منها شامل نسیان رکوع میشود و ما در نسیان رکوع فقط مجازیم همان رکوع را تدارک کنیم بدون تدارک جزء بعدی، این خلاف تسالم اصحاب است. و لذا این روایت هم عام فوقانی نخواهد بود.
خلاصه عرض ما این بود که صحیحه ابن سنان ترک رکوعا طرف معارضه است با معتبره اسحاق بن عمار، صحیحه حکم بن حکیم هم اگر رکعة به معنای رکعت کامله باشد این قسمت ربطی به بحث ما ندارد، و اگر به معنای رکوع باشد این هم میشود طرف معارضه با معتبره اسحاق بن عمار. و اما آن قسمت أو شیئا منها به او بخواهید استدلال کنید بگویید شامل رکوع میشود، این در صورتی است که آن رکعة به معنای رکعت کامله باشد و الا اگر آن رکعة به معنای رکوع باشد شیئا منها غیر از رکوع میشود، رکعة او رکوعا او سجدة او شیئا یعنی غیر از رکوع و سجود، آن رکعة باید به معنای رکعت کامله باشد تا بعد بگویید أو شیئا شامل رکوع هم میشود. این مشکل اساسیاش این است که خلاف تسالم اصحاب است که ما بگوییم یقضی ذلک بعینه فقط او را تدارک کن.
[سؤال: ... جواب:] نتیجه این ارتکاز این است که بگویید شیئا غیر از رکوع است. ... میگوید یقضی ذلک بعینه، یعنی فقط همان را تدارک کن. این عرفی نیست که بگوییم فقط همان را تدارک کن بعدیها را هم تدارک کن. ... یقضی ذلک بعینه، ظاهرش این است که فقط همان را تدارک کن نیاز به چیز دیگر نیست. در حالی که هیچکس این را نگفته که در رکوع بعد از سجدتین اگر شما یادت آمد رکوع را ترک کردی یقضی ذلک بعینه.
[سؤال: ... جواب:] قضای تشهد همان تشهد را قضا میکنید، چه لزومی دارد سلام بدهید، اگر قضا داشته باشد نسیان تشهد.
[سؤال: ... جواب:] مضمون واحد است چه جور ما تبعض قائل بشویم؟
این مطلبی است که راجع به این دو روایت مطرح میشود.
مسأله 9: لو انحنی بقصد الرکوع فنسی فی الاثناء و هوی الی السجود، صاحب عروه در این مسأله فرض کرده که شخصی تا زمان رکوع عرفی قصد رکوع داشت، از زمان رکوع عرفی به بعد ممکن است فراموش کند قصد رکوع را، یعنی رکوع عرفی کرد، قاصد رکوع صلاتی بود، از رکوع عرفی به بعد فراموش کرد و قصد هوی الی السجود کرد، لو انحنی بقصد الرکوع فنسی فی الاثناء، البته نسیان باید به این نحو باشد که حتی از صقع نفسش و ارتکازش هم محو بشود و الا اگر سؤال کنند بگوید من قصد رکوع دارم او کافی است، نسیان کامل اگر پیدا کند، و هوی الی السجود فان کان النسیان قبل الوصول الی حد الرکوع انتصب قائما ثم رکع و ان کان بعد الوصول الی حد الرکوع وجب علیه البقاء مطمئنا و الاتیان بالذکر و ان خرج عن حد الرکوع فالاحوط اعادة الصلاة بعد اتمامها.
این مسأله که در اثناء انحناء به رکوع فراموش میکند که قصد رکوع دارد، قصد هوی الی السجود میکند چند صورت دارد:
صورت اول این است که تا حد رکوع عرفی قاصد رکوع است، اما قبل از وصول به حد رکوع شرعی که امکان وضع الیدین علی الرکبتین است فراموش میکند رکوع را و میرود به سمت سجود.
آقای خوئی فرمودند که اینجا ما هم قبول داریم که رکوع از او محقق نشده، رکوع شرعی از او محقق نشده، و رکوع عرفی هم این است که انسان تا آخرین زمانی که رکوع کاملش محقق میشود قصد رکوع داشته باشد، و لذا این رکوع کالعدم میشود، همانطور که صاحب عروه هم دارد. صاحب عروه هم همین را گفت، گفت: در این صورت وظیفه این است که برگردد به حال قیام و رکوع را تدارک کند، انتصب قائما ثم رکع.
این فرض اول.
راجع به این فرض اول آقای سیستانی فرمودند به نظر ما این درست نیست که گفتند انتصب قائما ثم رکع، چرا؟ برای اینکه چه این فرض چه فرضهای دیگر یک چیز مفروغعنه است و آن این است که تا زمان رکوع عرفی قصد رکوع دارد، پس رکوع عرفیش عن قصد بوده، از رکوع عرفی تا زمان رکوع شرعی قاصد رکوع نبوده، قاصد هوی الی السجود بوده، این مقوم رکوع که دو چیز است: یک چیزش همین انحناء تا حد رکوع عرفی است به قصد خضوع و به قصد رکوع محقق است، یک رکن دیگر هم فراهم باشد مشکل ندارد این رکوع، چرا میگویید انتصب قائما ثم رکع؟ مقوم رکوع دو چیز است چیه؟ ایشان میفرماید یکی همین است که گفتیم، انحناء الی الرکوع العرفی بقصد الخضوع که هست در این مثال کما اینکه در بقیه مثالهایی که خواهیم زد هست. رکن دوم رکوع این است که یا آناما مکث کند در اثناء رکوع یا رفع رأس بکند از رکوع، نرود به سمت سجود بدون مکث، اگر به سمت سجود برود بدون مکث، ما معتقدیم آنجا رکوع محقق نشده حتی به نظر عرفی، مقوم رکوع به دو چیز است: یک: انحناء تا زمان رکوع عرفی به قصد تعظیم و خضوع و رکوع، دو: یا رفع رأس کند از این رکوع یا آناما مکث کند و بعد برود به سمت سجود. اگر در این فرض اول محقق شده باشد این جهت، چرا میگویید رکوعش محقق نشده؟ نسی بعد ما انحنی من الرکوع یعنی بعد از انحناء به قصد رکوع و تحقق رکوع عرفی فراموش کرد، اگر بعدش که متذکر شد هنوز هوی الی السجود نکرده، هنوز در حد رکوع عرفی باقی است، مکث میکند، یا رفع رأس میکند، رکوع محقق میشود از او، چرا میگویید رکوع محقق نشده؟
فرمایش آقای سیستانی در مقابل صاحب عروه و آقای خوئی است. صاحب عروه و آقای خوئی میگویند بعد از تحقق انحناءبه قصد رکوع و قبل از وصول به حد شرعی رکوع اگر فراموش کند رکوع را قصد هوی الی السجود بکند این رکوعش کان لم یکن است ینتصب قائما ثم یرکع، آقای سیستانی میفرمایند نخیر اگر هنوز از حد رکوع عرفی خارج نشده که به حد هوی الی السجود برسد با آن رکن دوم ایجاد کردن مکث آناما در زمان رکوع عرفی و یا رفع رأس از رکوع مشکل رکوع حل میشود.
تامل بفرمایید انشاءالله تا روز شنبه.
و الحمد لله رب العالمین.