درس خارج فقه استاد مقتدایی
96/10/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ولایت فقیه: تتمه: بیان چند مطلب برای رفع شبهات: مطلب پنجم و ششم:
در تتمه بحث ولایت فقیه[1] چند مطلب مورد بررسی قرار گرفت. دیروز در بیان مطلب پنجم گفتیم در یک نظام الهی در یک حکومت عادله که در عصر غیبت تصدی آن به عهده ولی فقیه است تمام مسئولان و مدیران در این نظام باید با واسطه یا بلاواسطه منصوب از طرف ولی فقیه باشند و جهت آن را هم گفتیم که قرآن میفرماید حکم فقط از آن خداوند است[2] ،[3] ،[4] ،[5] ،[6] ،[7] و او حق اداره دارد خالق است و خلق کرده و ولایت بر همه دارد و حکم مختص اوست.
خداوند جانشین میفرستد در اداره امور مردم و پیامبران(ص) جانشینان خداوند در اداره امور مردم هستند و ائمه اطهار(ع) جانشینان انبیاء(ع) هستند و همان ولایت را دارا هستند و در آن توقیع[8] مبارک و مقبوله عمر بن حنظله[9] ،[10] این ولایت به فقیه داده شد که در عصر غیبت فقیه حکمرانی میکند و همان ولایتی که به پیامبر(ص) داده شد و بعد به ائمه(ع) داده شد و در عصر غیبت به ولی فقیه داده شد.
در ولایتی که فقیه دارد یا خود امر و نهی میکند یا کسی را منصوب میکند در مورد رئیس قوه قضائیه گفتیم رهبر رئیس قوه قضائیه را انتخاب میکند و قضات شهرستان با واسطه از طرف ولی فقیه حکم صادر میکنند و مجاز به قضاوت هستند. در مورد رئیس جمهور گفتیم مردم انتخاب میکنند ولی مردم ولایتی ندارند که بخواهند به دیگری بدهند فقط قبول میکنند که این شخص رئیس جمهور باشد ولی شرعیت آن با رهبری است که تنفیذ میکند و روزی که تنفیذ میشود همان روز، روز نصب است. رئیس جمهور با اذن ولی فقیه وزیران را نصب میکند و وزیران زیردستان را نصب میکنند و شرعیت همه مراتب با ولی فقیه است. چنانچه نمایندگان هم وقتی در مجلس شورای اسلامی رفتند امر و نهی ندارند و فقط تنظیم قانون میکنند و شورای نگهبان آن قوانین را تأیید یا ردّ میکند و تا شورای نگهبان تأیید و تنفیذ نکند شرعی و رسمی و لازم الاتباع نیست. مدیریت ولایت نیست. مسؤولین از رئیس به پائینتر ولایت ندارند ولی دستوری که میدهند دستور شرعی است چون اداره امور شرعیت میخواهد و اینها از طرف ولی فقیه مجاز هستند این کار را انجام بدهند.
مطلب ششم: ولی فقیه با ولایت شرعی که دارد اگر در جایی تشخیص داد حکمی از احکام الهی فعلا اجرای آن مفسده دارد آن ولی فقیه حق دارد آن حکم را بطور موقت تغییر بدهد تا مفسده رفع شود.
بیان نمونه:نمونه اول: فتوا علیه قرارداد رژی[11] : زمان مرحوم میرزای شیرازی دولت وقت تفاهم نامهای با انگلیس منعقد کرد که اقتصاد کشور را فلج میکرد و اگر اجرا میشد اقتصاد سقوط میکرد. در آن موقع مرحوم میرزای شیرازی حکمی صادر کرد که «الیوم استعمال تنباکو در حکم محاربه با امام زمان است» و وقتی این حکم صادر شد همه متابعت کردند و نه تنها نکشیدند بلکه از بین بردند زیرا این عملی که حلال بود دارای مفسده شد. لذا اباحه شرعی آن را تبدیل به حرام بیّن کردند و تمام مردم و علماء هم حمایت کردند و باعث لغو قرارداد شد.
نمونه دوم: در زمان امام خمینی در سال 66 که به حاجیان مکه حمله کردند و عدهای را شهید کردند و ما هم آن سال مشرف بودیم در همان راهپیمایی بودیم ولی وقتی دیدیم که اوضاع به این صورت است و مأمورین اسلحه به دست حمله میکنند یک مسیری را پشت قبرستان ابوطالب(ع) رفتیم و در یکی از کاروانهایی که ایرانیها بودند نشستیم و میدیدیم که خبر میآورند از جمله همین آقای قرائتی آمدند و پاها و لباسهایشان خونی بود و گفت من پایم را روی جنازهها میگذاشتم و فرار میکردم تا آمدم خلاصه آن وضع پیش آمد و مرحوم امام حج را تعطیل کردند که یکی از احکام بنایی اسلام است چند سال تعطیل شد تا بعد اوضاع به حالت اول برگشت.
علی ای حال ولی فقیه با آن ولایت شرعی که دارد اگر دید یک حکم شرعی بطور موقت دارای مفسده است میتواند بطور موقت آن حکم را عوض نماید و این یک حقی است برای ولی فقیه و کسی نباید استنکار نماید که حکم الهی را عوض نموده است.
مطلب هفتم[12] : بررسی جریان اخذ تعهد به التزام قلبی و عملی؛
در پایان بحث ولایت فقیه لازم است این مطلب مطرح شود که، مرسوم است الان در نظام جمهوری اسلامی افرادی که قصد پذیرش مسؤولیتی دارند از آنها التزام میگیرند یعنی شرط میکنند التزام قلبی و عملی به نظام و ولایت فقیه داشته باشید در مقابل بعضی میگویند این کار غلط است و بعضی میگویند عرفی و عقلی و شرعی نیست.
معنی التزام قلبی به ولایت فقیه این است که هر کسی بداند در هر عصری وجود یک حکومت الهی و حقه ضروری است تا احکام الهی که لا یرضی الشارع بترکه اجرا شود و در زمان غیبت که امام(عج) غائب است اجرای احکام شرعی متوقف نمیشود و در این عصر اداره این نظام ضروری و حتمی به عهده ولی فقیه است. اما اعتقاد و التزام قلبی گاهی استدلالی است و گاهی از روی تقلید است از باب اینکه انسان مدنی بالطبع است وجود یک حکومت از طریق نیابت از امام زمان(عج) را قبول کرده است. اعتقاد به وجود این نظام را میگوییم التزام قلبی داشتن به ولایت فقیه و التزام عملی یعنی اینکه به آنچه که التزام قلبی دارد عمل نماید.
در مورد نوع مردم اخذ چنین التزامی لازم نیست گرفته شود اما کسانی که مسؤولیت میگیرند در حقیقت اعضای دولت و بازوی دولت هستند و کسی که بازوی نظام است اگر مخالف نظام باشد و قبول نداشته باشد اخلال در نظام خواهد بود و باعث هرج و مرج خواهد شد لذا میگوییم این کار صحیح است و باعث حمایت از نظام خواهد بود و حمایت از نظام هم واجب است پس اعتقاد به نظام برای یک مسؤول در نظام واجب هم خواهد بود چون اگر معتقد نباشد طبق اعتقادش عمل میکند و در نتیجه عملش بر خلاف مقررات نظام خواهد بود و این پذیرش مسؤولیت نظیر نقل روایت توسط راوی موثق نیست که بگوییم گرچه امام معصوم(ع) را به امامت قبول ندارد اما دروغ نمیگوید چون در مورد راوی فقط در نقل از او قبول میکنیم اما یک مسؤول اگر ملتزم نشود نمیتوانیم برای مدیریت او را بپذیریم. وقتی اعتقاد ندارد ولو به شما بگوید معتقدم و عمل میکنم همین مقدار که نظام را پذیرفته کافی است چون وقتی در ظاهر مخالفت نمیکند و عملا عمل میکند این اماره است که در ابراز اینکه اعتقاد دارد صادق است و همین مقدار کافی است.
وصلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.