درس خارج فقه استاد مقتدایی
96/07/15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ولایت فقیه (ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت)
بحث اخلاقی: تقدیر از عزاداران امام حسین(ع):
ایام عزا و مصیبت ماه محرم ماه حزن اهلبیت، دهه عاشورا بود دههای که نه تنها انسانها بلکه ملائکه آسمانها در دهه عاشورا و بعد از آن برای سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و اصحاب و یاران آن حضرت عزادار هستند.
مرحوم شیخ مفید نقل میکند که در روز عاشورا حدود 4هزار فرشته بر حضرت سیدالشهداء(ع) نازل شدند و عرض کردند ما ملائکهای هستیم که خدای متعال ما را به مدد جدتان پیامبر در جنگ بدر فرستاد و نیز در مواقع دیگر بوسیله ما ایشان را مدد کرد الان هم خداوند ما را فرستاده برای کمک به شما منتهی فرموده از شما اجازه بگیریم که دشمن شما را از بین ببریم امام اجازه ندادند و فرمودند وعده من با شما روز عاشورا و عصر عاشورا آن فرشتگان آمدند ولی دیگر کار از کار گذشته بود و دیگر بالا نرفتند و ماندند و در حالت غم و اندوه مثل یک افراد مصیبت زده موی ژولیده و حالت عزا به خود گرفتند و در کربلا ماندند و از زائرین استقبال میکنند و اگر زائری مریض شود از او عیادت میکنند و اگر زائری فوت کند نماز بر او میخوانند و تشییع جنازه میکنند و برایشان طلب مغفرت میکنند. حتی مرحوم مفید میفرماید جمعی از أجنه هم فرستاده شدند برای کمک و امام با علم به اینکه چه وقایعی اتفاق میافتد ولی به دلیل احیاء اسلام و ایجاد یک نهضت کمک آنها را قبول نکردند و شهادت در راه خدا را بر پیروزی ظاهری ترجیح دادند.
بحمدالله هرچه پیش میرود میبینیم عظمت عاشورا و عظمت قیام اباعبدالله(ع) و این شور و نشاطی که در مردم بوده بیشتر میشود.
امسال دهه عاشورا نه تنها در شهر مقدس قم بلکه در همه شهرها و حتی در کشورهای دیگر شور و عشق دیگری برپا بود همینجا در قم میدیدیم که نوعا جوانها بودند همه لباس مشکی میپوشیدند و کمتر دیده میشد که لباس غیر مشکی داشته باشند و این اجتماعات عظیم منعقد میشد.
امیدواریم خداوند متعال این عزادارایها را قبول بفرماید و توفیق بدهد که علاوه بر این عزاداریها و این غم و غصه و نالههایی که دارند؛ انشاءاله دنبال فراگیری هدف امام حسین(ع) باشند و بفهمند که امام برای دین شهید شدند و برای حفظ دین اهتمام داشته باشند.
خداوند انشاءاله عزاداریهای شما را هم قبول بفرماید و توفیق عزاداری و شرکت در مجالس و تبلیغ و مداحی را بیشتر به ما بدهد انشاءاله که با قصد خالص انجام بدهیم.
بحث فقهی: ولایت فقیه: ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت:
بحث ما در مسأله ولایت فقیه بود که بحث مهم و مسأله روز است و لازم است طلاب گرامی هرچه بیشتر در این بحث آشنایی پیدا کنند و از دلائل و اطراف و جوانب آن آگاهی پیدا کنند تا اگر شبهاتی در بین مردم در بین جوانها و در مراکز علمی و دانشگاهها اتفاق افتاد؛ پاسخگو باشند و یک وظیفه مهم ما این است که توضیح بدهیم اصل ولایت فقیه چیست؟ وظایف ولی فقیه و شرایط ولی فقیه و نفوذ کلمه او و جایگاه او چیست؟ و لذا بحث مهمی است و گفتیم روش ما هم این است که نمیخواهیم طولانی و گسترده وارد شویم بلکه به متن آنچه که مربوط به ولایت فقیه است بپردازیم و تا الان هم به این صورت عمل کردیم امید است که انشاءاله با همین روش جلو برویم.
از ابتدا که شروع کردیم بدون اینکه در مقدمهای وارد شویم؛ معنای ولی فقیه را ذکر کردیم که ولایت یعنی چه و اقسام ولایت که تشریعی و تکوینی بود را بیان کردیم با این که این ولایت ذاتا مخصوص خداوند است خداوند خالق موجودات است و مالک آنهاست و کسی که مالک است اداره امور آنها و زمام امور آنها هم بدست اوست و از آیات شریفه ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ﴾[1] و ﴿أَلا لَهُ الْحُكْمُ﴾[2] به عنوان دلیل استفاده کردیم.
پس ذاتا این ولایت و زمامداری و اداره امور مردم برای خداست؛ خالق است و خلق کرده و بعد از خلق هم تربیت بوسیله رب است و ولایت بر آنها دارد و میتواند این ولایت را به هر کسی که بخواهد تفویض نماید کما اینکه به حضرت داود(ع) فرمود ﴿يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ﴾[3] یعنی تا الان حق حکومت و فرمانروایی نمودن نداشتی ولی الان که خلیفة الله شدی در بین مردم حکم نما که میگویند امر در اینجا دلالت بر وجوب ندارد چون امر در مقام توهم حظر است یعنی حق نداشتی و حکومت بر تو ممنوع بود و حالا که خلیفة الله شدی رفع منع شد یعنی جایز است که حکومت نمایی بنابراین به پیامبر اسلام(ص) هم این اجازه داده شده و تفویض شده وجود مبارک نبی اسلام(ص) هم در روز غدیر خم حضرت امیر را سر دست بلند کردند و فرمودند «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌ مَوْلَاهُ»[4] یعنی همان ولایتی که ذاتا خداوند داشت و به پیامبر(ص) تفویض نمود پیامبر(ص) هم همان را به حضرت امیرالمؤمنین(ع) تفویض نمود و بعد از امیرالمؤمنین(ع) به حضرت امام حسن(ع) و امامان بعد تا امام عصر(عج) تفویض شد.
میماند در زمان غیبت که امام غائب است و نمیتواند بالفعل تصدی امور مملکت را بگیرد اینجا وظیفه چیست؟ اینجا هم گفتیم ادله قطعیه از آیات قرآن و روایات معتبر قوی سندا و دلالة و نیز اجماع و فتاوای فقها را داریم که یک فقیه جامع الشرایط قائم مقام ولیعصر(عج) میشود و ولایت را بعهده میگیرد و همان ولایتی که از طرف خداوند به پیامبر رسید و به ائمه رسید و به امام زمان رسید در اختیار ولی فقیه است. همانطور که مرحوم امام(ره) میفرمودند ولایت ولی فقیه ادامه ولایت ائمه و انبیاء است که ادله آن را بحث کردیم.
در ادامه گفتیم اگر فقیه جامع الشرایط در شرایطی است که حکومتی تشکیل شده باشد ولایت را بدست میگیرد و حکومت را اداره میکند. ولی اگر حکومت نباشد باید حکومت تشکیل دهد و تکلیف بالضرورة است مانند رسول الله(ص) که تشکیل حکومت دادند و نیز در زمان حضرت علی(ع) نیز حکومتی تشکیل شد تا اینکه دیگر حکومتی تشکیل نشد تا زمان امام خمینی(ره) که ایشان حکومت تشکیل دادند چون دیدند که فقیهی هستند جامع الشرایط و مردم هم ایشان را قبول دارند و لذا فرمودند من به پشتوانه این ملت دولت تشکیل میدهم و تشکیل دادند. بنابراین اگر حکومتی نیست تکلیف بالضروره است که تشکیل بدهند و وجود یک حکومت عادله در هر عصری بالضروره واجب است و شارع مقدس تکالیفی که آورده که قطع داریم راضی نیست متوقف شود زیرا احکامی هستند که اجرای آنها متوقف بر تشکیل حکومت اسلامی است.
بنابراین رسیدیم به این که وجود یک حکومت عادله و صالحه در هر عصری واجب است که الحمدلله این حکومت در این عصر تشکیل شده است و بحمدالله با همه شیطنتهای بیگانگان و مشکلات داخلی و نیز جنگ خارجی که ایجاد کردند حتی صدام وعده داد در یک مصاحبه که یک هفته بعد در اهواز و یک ماه دیگر وعده ما با خبرنگاران در تهران است اما این نظام همچنان پابرجاست و بعد از سالهای متمادی این نظام مثل خورشید در جهان با اقتدار کامل میدرخشد و امیدواریم انشاءاله تا ظهور امام زمان برقرار و مستقر باشد. هرچند ممکن است در فضای مجازی یا از طرق دیگر توطئههایی بشود و ممکن است اشکالاتی باشد و لذا مقام معظم رهبری هم در آن اجلاس اخیر مجلس خبرگان از خبرگان خواستند که یک هیئت اندیشه ورز تشکیل شود و تحقیق کنند و چهار محور را مثال زدند یکی اینکه آیا احکام اسلام در این مدت نظام جمهوری اسلامی پیشرفت کرده یا خیر؟ و اینکه علاقه به نظام تقویت شده یا تضعیف شده؟ یا موارد دیگر را مطالعه کنند از اول تشکیل نظام را مورد بررسی قرار دهند و بعد پیشنهاد بیاورند و نواقص و اشکالات را پیشنهاد بدهند و موارد چهارگانه که رهبری پیشنهاد دادند را یک کارگروه بررسی کنند. اتفاقا مجلس خبرگان پیگیر شد که کمیسونهای دائمی در این موارد تشکیل دهد. امیدواریم این مطالبه رهبری به ثمر برسد.
به هر حال بحث ما فعلا روی همین وجود یک حکومت اسلامی است که در هر عصری ضرورت دارد و در نبود امام عصر(عج) اگر حکومت اسلامی و حکومت عادله که مسلمین را جمع کند وجود نداشته باشد هرج و مرج خواهد شد چون اکنون امام عصر(عج) غائب است و به قول حضرت آیة الله العظمی وحید خراسانی ممکن است ظهور تا یک میلیون سال دیگر به تأخیر بیفتد. لذا باید حکومت مقتدری باشد و امنیت را ایجاد نماید فعلا بحث در وجود یک حکومت عادله در هر عصری از اعصار است و ادله زیادی هم داریم.
مرحوم امام در کتاب البیع مسأله را با همین عنوان ضرورت وجود حکومت عادله شروع میکنند و میفرماید «ضرورة الحکومة الاسلامیة»[5] و در دراسات هم همین بحث وجود دارد تعبیرشان این است «ما یستدل به لضرورة الحکومة فی جمیع الاعصار»[6] و ده دلیل هم برای این ضرورت ذکر میکند.
دلیل اول: اولین دلیل که قبلا بحث کردیم این بود که وقتی یک بررسی اجمالی کنیم مییابیم از خود احکام اسلام در ابواب مختلف برمیآید که باید یک قوه نافذهای برای اجرای این احکام وجود داشته باشد مثلا بحث قصاص و دیات و بعض از احکام هم عبادی است که بین خدا و انسان است مانند نماز و این بخش از احکام را هم گفتیم مخلوط به یک امور اجتماعی است مانند نماز جمعه و روزه که پیامبر(ص) اهتمام زیادی به برپایی نماز به صورت جماعت داشتند حتی قبل از اعلام عمومی اسلام خودشان و حضرت علی(ع) و خدیجه خاتون(س) به مسجد الحرام میآمدند و نماز جماعت میخواندند و بعد از آمدن به مدینه و تشکیل حکومت اسلامی توجه خاصی به حضور مردم در جماعت داشتند.
در روایتی از امام صادق(ع) نقل شد «قَالَ: هَمَّ رَسُولُ اللَّهِ ص بِإِحْرَاقِ قَوْمٍ فِي مَنَازِلِهِمْ كَانُوا يُصَلُّونَ فِي مَنَازِلِهِمْ وَ لَا يُصَلُّونَ الْجَمَاعَةَ فَأَتَاهُ رَجُلٌ أَعْمَى فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي ضَرِيرُ الْبَصَرِ وَ رُبَّمَا أَسْمَعُ النِّدَاءَ وَ لَا أَجِدُ مَنْ يَقُودُنِي إِلَى الْجَمَاعَةِ وَ الصَّلَاةِ مَعَكَ فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ ص شُدَّ مِنْ مَنْزِلِكَ إِلَى الْمَسْجِدِ حَبْلًا وَ احْضُرِ الْجَمَاعَةَ.»[7]
امام صادق(ع) فرمود عدهای در منازل خودشان نماز میخواندند و هرگز به مسجد حاضر نمیشدند پیامبر عکسالعمل نشان دادند و حتی خواستند که خانههای کسانی را که عمدا در نماز جماعت شرکت نمیکردند و یا در نماز جمعه شرکت نمیکردند را با اهلش آتش بزنند حتی شخصی نزد پیامبر(ص) آمد و عرض کرد من کمبینا هستم و چه بسا ندای نماز را میشنوم اما کسی را ندارم دستم را بگیرد و مرا به مسجد بیاورد تا در جماعت شرکت کنم. پیامبر فرمود یک ریسمان از منزلت تا مسجد وصل کن و با کمک آن ریسمان خودت را به مسجد برسان.
مرحوم صدوق در علل الشرایع[8] و عیون اخبار الرضا[9] عن فضل بن شاذان عن علی بن موسی الرضا(ع) نقل کرده است و جریان بحث در علل اینگونه است که اول پرسشی را مطرح میکند و بعد جواب را با سخنی از یکی از روایات معصومین به صورت قیل مطرح میکند البته کلمه قیل در اینگونه موارد دلیل بی اعتنایی نیست بلکه به دلایل دیگر از ذکر نام خودداری شده است برای نمونه مرحوم صدوق در علل آورده است «فَإِنْ قَالَ فَلِمَ جُعِلَتِ الْخُطْبَةُ» اگر پرسش شود که دلیل قرار دادن و تشریع دو خطبه در نماز چیست؟ «قِيلَ لِأَنَّ الْجُمُعَةَ مَشْهَدٌ عَامٌ فَأَرَادَ أَنْ يَكُونَ لِلْإِمَامِ سَبَبٌ إِلَى مَوْعِظَتِهِمْ وَ تَرْغِيبِهِمْ فِي الطَّاعَةِ وَ تَرْهِيبِهِمْ مِنَ الْمَعْصِيَةِ وَ فِعْلِهِمْ وَ تَوْقِيفِهِمْ عَلَى مَا أَرَادُوا مِنْ مَصْلَحَةِ دِينِهِمْ وَ دُنْيَاهُمْ وَ يُخْبِرُهُمْ بِمَا وَرَدَ عَلَيْهِمْ مِنَ الْآفَاتِ مِنَ الْأَحْوَالِ الَّتِي لَهُمْ فِيهَا الْمَضَرَّةُ وَ الْمَنْفَعَةُ»[10] در جواب گفته شد باید خطبه خوانده شود چون نماز جمعه محل حضور عموم مردم است و خواستند تریبونی در اختیار امیر باشد و امیر بتواند در اجتماع مردم خطبه بخواند و مصالح مردم و مصالح نظام را بیان کند و اخبار جهان را بیان کند و امر به تقوی نماید و مصالح و مفاسد آنان را بیان کند بنابراین ولو نماز است برای ارتباط با خالق اما در عین حال مشوب به امور سیاسی اجتماعی است.
در روزه هم گفتیم که ثواب بالایی دارد زیرا عبادتی است که کاملا مخفیانه است و کسی متوجه نمیشود مگر اینکه خودش اعلام نماید با اینحال میبینیم در مواردی در روزه در قضیه یوم الشک باید مراجعه به امام شود که حکم امام ملاک عمل است و روایاتی هم در باب تقیه ذکر کردیم.
«عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) أَنَّهُ قَالَ وَ هُوَ بِالْحِيرَةِ فِي زَمَانِ أَبِي الْعَبَّاسِ إِنِّي دَخَلْتُ عَلَيْهِ وَ قَدْ شَكَّ النَّاسُ فِي الصَّوْمِ وَ هُوَ وَ اللَّهِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَقَالَ يَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ أَ صُمْتَ الْيَوْمَ فَقُلْتُ لَا وَ الْمَائِدَةُ بَيْنَ يَدَيْهِ قَالَ فَادْنُ فَكُلْ قَالَ فَدَنَوْتُ فَأَكَلْتُ قَالَ وَ قُلْتُ الصَّوْمُ مَعَكَ وَ الْفِطْرُ مَعَكَ فَقَالَ الرَّجُلُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع تُفْطِرُ يَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ فَقَالَ إِي وَ اللَّهِ أَنْ أُفْطِرَ يَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ يُضْرَبَ عُنُقِي.»[11]
امام صادق(ع) فرمود در حیره در روزی که مردم شک داشتند اول رمضان است یا آخر شعبان در حالیکه به خدا قسم اول رمضان بود بر خلیفه –یا یکی از والیان خلیفه– وارد شدم و سلام کردم پرسید آیا امروز روزهای؟ گفتم نه روزه نیستم در حالیکه سفره آماده بود خلیفه گفت پس بیا غذا بخور من سر سفره حاضر شدم و از غذا خوردم و گفتم روزه به همراه شما و افطار به همراه شماست. راوی گوید عرض کردم یابن رسول الله یک روز از ماه رمضان را روزه میخوری و افطار میکنی؟ امام صادق(ع) فرمود آری افطار کردم به خدا قسم یک روز از روزه ماه رمضان را روزه بخورم بهتر است از اینکه گردنم را بزنند.
گفتیم اینکه امام میفرماید حکم، حکم امیر است و با حکم شما افطار میکنیم و با حکم شما روزه میگیریم تقیه نیست بلکه تقیه در این است که این والی جائر را مصداق حاکم اسلامی معرفی کرده است.
و نیز در باب زکات آمده است ﴿إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكينِ وَ الْعامِلينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمينَ وَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبيلِ فَريضَةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ﴾[12] قرآن کریم میفرماید: صدقات برای فقراء و مساکین و عاملین و دیگران است.
استشهاد کردیم عاملین کسانی هستند که برای جمعآوری زکات مأمور میشوند و این نشان میدهد که باید یک حکومتی باشد تا دفتر و تشکیلاتی درست کنند و مأمورینی داشته باشد یا در جای دیگر فرمود: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً﴾[13] ای پیامبر از اموال مردم صدقه یعنی زکات دریافت کن و بدیهی است که دریافت زکات به تشکیلات نیازمند است.
و در روایات باب خمس هم خواندیم که اخذ و تقسیم خمس بعهده امام است. یک مورد برای نمونه در ذیل میآوریم.
«أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ الثَّالِثَ(ع) عَنْ رَجُلٍ أَصَابَ مِنْ ضَيْعَتِهِ مِنَ الْحِنْطَةِ مِائَةَ كُرِّ مَا يُزَكَّى فَأُخِذَ مِنْهُ الْعُشْرُ عَشَرَةُ أَكْرَارٍ وَ ذَهَبَ مِنْهُ بِسَبَبِ عِمَارَةِ الضَّيْعَةِ ثَلَاثُونَ كُرّاً وَ بَقِيَ فِي يَدِهِ سِتُّونَ كُرّاً مَا الَّذِي يَجِبُ لَكَ مِنْ ذَلِكَ وَ هَلْ يَجِبُ لِأَصْحَابِهِ مِنْ ذَلِكَ عَلَيْهِ شَيْءٌ فَوَقَّعَ(ع) لِي مِنْهُ الْخُمُسُ مِمَّا يَفْضُلُ مِنْ مَئُونَتِهِ.»[14]
از حضرت امام هادی(ع) پرسیدند شخصی صد کرّ گندم برداشت کرد و ده کرّ مالیات از او گرفتند و سی کرّ هزینه کرد برای تحصیل گندم و شصت کرّ باقی ماند آیا در این مقدار باقی مانده حقی برای شما هست؟ امام در جواب نوشتند یک پنجم آنچه که از مؤونه سالش اضافه بماند مال من است.
البته این روایت اصل خمس را که برای امام است ثابت میکند. ولی روایات دیگری هم خواندیم که دلالت داشت همه خمس باید به دست امام برسد و امام آن را تقسیم کند و بدیهی است در این صورت باید حکومتی باشد تا اموال را خزانه کند.
بعد از بیان اینکه موارد نماز و روزه و زکات و خمس احکامی هستند که اجرای آنها در بسیاری از موارد باید از حکومت باشد.
اکنون بحث انفال را پیگیری میکنیم و میگوییم؛ انفال که مخصوص امام است و صریح حکم قرآن است ﴿يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ﴾[15] از تو در مورد انفال میپرسند بگو انفال مال خدا و رسول است.
انفال از نفل به معنای زیاده است و نماز نافله هم از باب این است که زیاده و اضافه بر نماز واجب خوانده میشود و اینجا هم یک سری اموال زیاده است هدف از جنگ غلبه بر کفار و ضبط غنائم جنگی بود و یک چیزهایی هم اضافه بر غنائم جنگی بود که لشگر تصرف میکرد ولی در ملکیت کسی از کفار نبود مانند رؤوس جبال، بطون وادی، بیشه زارها، جنگلها و معادن چون زائد بر اموال متصرفی آنها بود نام انفال بر آنها نهاده شد و حق خدا و رسول است و لذا باید حاکمی باشد که بعد از رسول و امام اداره امور این اموال را بدست بگیرد. ادامه بحث در مورد انفال برای فردا انشاءاله.
وصلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.