درس خارج فقه استاد مقتدایی
95/10/13
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ولایت فقیه (ادله ولایت فقیه)
بررسی روایات مؤید اثبات ولایت فقیه:
بعد از اینکه روایاتی استدلال شد برای اثبات ولایت فقیه مرحوم امام به این روایت که «إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ»[1] تمسک کردند فرمودند هم سند صحیح است هم دلالت تمام است که علما وارث انبیاء هستند و انبیاء مثل حضرت موسی(ع)، ابراهیم(ع) و حضرت محمد(ص) شؤونی دارند و یکی از شؤون آنها ولایت امر و زمامداری است و فرمودند روایات دیگری هم داریم که همین مضمون را میرساند ولی سند آن ضعیف است لذا بعنوان مؤید ذکر میکنیم.
دو مورد از روایات مؤید را ذکر کردیم.
3- مؤید سوم را عبدالواحد آمدی در کتاب غررالحکم و دررالکلم که فرمایشات و کلامات قصار امیرالمؤمنین را جمع آوری کرده و روایات گرچه همانگونه که از اسم کتاب پیداست گوهرهای ناب است اما تمام این روایات مرسله است و یکی از این کلمات این است که فرمود: «العلما حکام علی الناس»[2] از نظر سند که ضعیف است اما دلالت این روایت تقریبا کامل است و در مستدرک الوسائل[3] هم این روایت را آورده است.
در بررسی این روایت میگوییم شبههای نیست که کلام اخبار نیست بلکه در مقام انشاء و نصب است و اینان منصوب بعنوان حاکم هستند و ظهور در انشاء دارد و طبع قضیه هم این است که یک دستورالعمل کلی که در هر عصر و هر مکانی در بین مردم عالمان باید حاکمان باشند حتی تعبیر «حکّام» آمده است و جمع مکسر حاکم است نه حکم یعنی باید اینگونه باشند و زمام امر را به دست بگیرند هرچند بعضی به خود این روایت به نحو استقلال تمسک میکنند. اما ما میگوییم بعنوان مؤید باشد کافی است.
مناقشه در دلایت روایت «العلماء حکّام علی الناس»:
صاحب دراسات به این روایت اشکال میکند که نمیتواند دلالت بر این معنی داشته باشد گرچه اشکال سستی است اما بررسی میکنیم. میفرماید این کلام اقتضا دارد که جمیع علما در هر عصری حکام هستند و نصب شدند به عنوان حکام. ایشان میفرماید «فلو کان فی عصر واحد الف عالم مثلا یکون الجمیع حکاما منصوبین، و هذا بعید بل لعله مقطوع الفساد»[4] اگر در یک عصری هزار عالم باشد به اقتضای این روایت باید همه هزار نفر منصوب باشند و چنین چیزی بعید است بلکه فسادش قطعی است که بگوییم هر یک از هزار نفر در یک عصر به طور کامل و مستقل حاکم باشند.
جواب مناقشه در روایت «العماء حکّام علی الناس»:
اولا: خود حکام قرینه است چون در هر عصری یک حاکم بیشتر نمیخواهیم و مثل واجب کفایی است و اگر یکی اقدام کند از بقیه ساقط است.
ثانیا: همین حرف را باید در مقبوله عمر بن حنظلة هم بزنید که نمیگویید. امام فرمود «إِنِّي قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حَاكِما»[5] [6] ممکن است روات حدیث متعدد باشد. این مناقشه شما بر مقبوله هم وارد خواهد شد و شما در مقبوله این مناقشه را وارد نکردید. هر جوابی که آنجا میدادیم اینجا هم میتوانیم بدهیم. مرحوم آقای منتظری اشکال دیگری هم دارد که شاید ضعیفتر از این باشد. لذا از بررسی آن میگذریم.
4- مؤید چهارم که امام بعنوان تأیید میآورد روایت تحف العقول از امام حسین(ع) که مفصل است و چون روایت عالی المضامین است معمولا علما تمام روایت را نقل میکنند در حالی که محل شاهد یک جمله است که فرمود: «أَنَّ مَجَارِيَ الْأُمُورِ وَ الْأَحْكَامِ عَلَى أَيْدِي الْعُلَمَاءِ بِاللَّهِ الْأُمَنَاءِ عَلَى حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ»[7]
امام میفرماید این روایت در تحف العقول آمده و از نظر سند ضعیف است و تمام روایاتی که تحف نقل میکند مرسله است. مرحوم امام به دو جهت به این روایت استناد کرده است.
جهت اول: امام میفرماید این کتاب مورد تایید صاحب وسائل است و به آن اعتماد کرده و در وسائل روایات تحف را نقل کرده است[8] .
جهت دوم: امام میفرماید مطالب این کتاب از جمله این عبارت از مطالبی است که موافق اعتبار و عقل است و همه این را قبول دارند که در هر جایی تدبیر امور جاریه به دست علما است.
توضیحی پیرامون مورد تأیید بودن تحف العقول نزد صاحب وسائل:
مرحوم صاحب وسائل[9] در خاتمه وسائل الشیعة فوائدی ذکر میکند که الفائدة الرابعة در ذکر کتابهایی است که مورد اعتمادش بوده را بیان کرد و در شماره 37 این کتاب میفرماید «تحف العقول عن آل الرسول تألیف الشیخ الصدوق الحسن بن علی بن شعبة الحرانی.» کتاب تحف العقول تألیف شیخ صدوق که منظر یعنی درستکار و راستگو وگرنه صدوق معروف مراد نیست. مرحوم صاحب وسائل میفرمایند هم مطالب آن و هم انتساب آن به حسن بن علی بن شعبه حرانی صحیح است. حرانی استاد شیخ مفید بوده و در همان قرن چهارم زندگی میکرد. حرّان از مناطق اطراف حله است و علمای فراوانی دارد و خود صاحب کتاب تحف العقول درباره کتاب خود در ابتدای کتاب میفرماید[10] من سندهای روایات را حذف میکنم برای اینکه طولانی نشود و فرصت کنند که کتاب را بخوانند گرچه خود من بیشتر این روایات را سماعا از راوی شنیدم و در مورد انگیزهاش از تالیف میفرماید علمای ما کتابهای زیادی در فقه و حلال و حرام نوشتهاند ولی مواعظ و موارد اخلاق و نصایح مورد غفلت شده است لذا این کتاب را نوشتم که هم برای خودم و دیگران قابل استفاده باشد.
من این کتاب را برای منکرین و مخالفین ننوشتم تا نیاز باشد اسنادش را ذکر کنم بلکه برای کسانی که امامان ما را پذیرفتهاند و گفتار ما و انتساب به امامان از ناحیه ما را پذیرا هستم نوشتم.
از این جهت است که این روایت مورد اعتماد است نه تنها صاحب وسائل بلکه دیگران از بزرگان مانند صاحب بحار[11] و شیخ انصاری[12] [13] نیز به آن اعتماد کردهاند حتی شیخ اعظم در ابتدای کتاب مکاسبشان[14] روایتی از تحف ذکر کردهاند و کتاب مکاسب را با یک روایت از تحف العقول شروع کردهاند.
در اوائل تحصیل که به قم آمدیم یک سفر مشهد مشرف شدیم ماه رمضان بود شبها درس آیت الله میلانی که خمس درس میداد شرکت میکردیم ابتدای درس هر شب قبل از درس یک روایت از تحف العقول میخواندند حالا رسمشان فقط ماه رمضان بود یا در بقیه ایام سال هم بود نمیدانم ولی اعتباری که برای این کتاب قائل بودند مهم است. آن سال یک ماه رمضان را در درس آقای میلانی شرکت کردم و بعد از ماه رمضان هم خدمت آیت الله گلپایگانی رسیدیم و گفتم یک ماه درس آقای میلانی رفتم آقای گلپایگانی پرسیدند درس ایشان را چگونه دیدی؟ من نتیجه را اینگونه گفتم از نظر خلاصه گویی و ترتیب و نظم و انضباط در بحث عالی بود برای نمونه بحثی مطرح کردند فرمود «الرابع مما یجب فیه الخمس الغوص فی البحر» ایشان اول مطرح کرد که 1) آیا غوص معتبر است یا اگر از شط گرفتند نیز خمس دارد؟ 2) آیا غوص فی البحر معتبر است یا اگر از غیر بحر به دست آید نیز خمس دارد؟ 3) آیا اساسا غوص معتبر است یا اگر بدون غوص از دریا به دست آید خمس دارد؟ بعد از بیان شقوق مجددا مطرح کردند اما قسم اول و اما قسم دوم... و حکم را بحث کردند و ایشان فرمودند آقای میلانی این روش را از مرحوم نائینی دارند. فرمودند ایشان و هم آقای خویی این روش را از استادشان مرحوم آقای نائینی دارند.
نظر استاد: بنابراین وقتی عظمت این عالم بزرگ که استاد شیخ مفید بود و این اعتماد هم به کتابش وجود دارد چرا به آن اعتماد نکنیم و ما دلمان میخواست که حضرت امام خمینی هم اعتماد میکردند به این کتاب نه اینکه بعنوان تایید بیاورند و ما عقیدهمان این است که با این اعتباری که دارد این کتاب مورد اعتماد است چون معظم علما اعتماد کردند و عمل میکنند لذا نمیتوانیم کنار بگذاریم. و جالب اینکه مرحوم شیخ انصاری از روایت تحف العقول که در اول مکاسب مطرح کرده است استفاده فقهی و استنباطی کرده است.
بررسی دلالت حدیث:
به نظر ما «مَجَارِيَ الْأُمُورِ و الاحکام»[15] یعنی امور جاری و اجرایی در کشور و مبتلا به مردم که نیاز به حکم و دستور و فرمان میخواهد به دست علما است و به دست علماء بالله و امناء در حلال و حرام است و در این روایت هم امام حسین(ع) در مقام اخبار نیست بلکه در طول روایت برخی را سرزنش میکند و بعد به عنوان انشاء میفرماید مجاری امور به دست علماء باشد.
دو نفر از بزرگان به این روایت ایراد میگیرند که مراد از علما ائمه هستند. برای فردا انشاءاله.