بحث فقه -استاد مقتدایی-کتاب خمس
93/06/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب
الخمس (بررسی مقصود از جمله «غنمتم» در آیه شریفه)
گفتیم در مورد مراد از جمله «ما غنمتم» در آیه شریفه «واعلموا انما غنمتم» دو قول مطرح است.
قول اول: غنیمت جنگی؛ گفتند مراد غنائم جنگی است و غیر آن را شامل نمیشود هم از لغت استفاده شد که غنیمت «ما اخذ من الکفار فی القتال» است و هم از قرائنی که در آیه وجود دارد از قبل و بعد آیه بدست میآید مورد مربوط به جنگ بدر است بعضی از علمای شیعه مثل مرحوم شیخ و نیز عموم اهل تسنن این قول را قائل شدند.
قول دوم: مطلق سود؛ اکثر اصحاب فقهای شیعه قائلند «ما غنمتم» مطلق فائده است هم از لغت[1] [2] [3] و نیز از کلمات بزرگان[4][5] استفاده شد و در تفسیر نیز مرحوم طبرسی در مجمعالبیان[6] و علامه طباطبائی در المیزان[7] و نیز دیگر کتب تفسیر «ماغنمتم» را مطلق فائده معنی کردهاند. و گفتیم علاوه بر این در کلمات متعارفی که مردم از این لفظ استفاده میکنند هیچ وقت قصدشان غنائم جنگی نبوده بلکه مطلق فائده است.
شواهد استعمال «غنمتم» در مطلق فائده:
1- امیرالمومنینu میفرماید ﴿فَوَاللَّهِ مَا كَنَزْتُ مِنْ دُنْيَاكُمْ تِبْراً وَ لَا ادَّخَرْتُ مِنْ غَنَائِمِهَا وَفْراً﴾[8] قسم به خدا من ذخیره و گنج نکردم از دنیای شما طلا را و از غنائم دنیا یعنی فوائد دنیا مال فراوان جمع نکردم. قطعا مراد امیرالمومنینu مطلق فائده است و مراد غنائم جنگی نبود.
2- امیرالمومنین(ع) در نامه خود به مالک اشتر میفرمایند ﴿وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِياً تَغْتَنِمُ أَكْلَهُمْ﴾[9] وقتی بعنوان والی مصر میروی نسبت به زیردستان خود مهربان عمل کن و مثل یک حیوان درنده نباش که خوردن آنها را غنیمت بدانی یعنی اموال و حقوق آنها را ببری.
ملاحظه میفرمایید از اینکه والی اموال مردم را به زور بگیرد و ببرد تعبیر به غنیمت نموده است. در حالیکه کسی با والی جنگ ندارد.
پس در کلمات متداولی که در عرف نقل میکنند –گرچه به عرف استدلال نکنیم- و در کلمات معصومین(ع) وارد شده مراد مطلق فائده است و «تغتنم اکلهم» اکتساب است یعنی بدست بیاوری و بگیری.
حضرت امیرالمومنین در مقام این است که بگوید بعنوان غنیمت از آنها نگیر و بدیهی است جنگی در کار نبود برای مالک با مردم مصر بلکه فرمود به عنوان فائده و سود خود تلقی نکن از آنها بگیری مثل یک سبع که وقتی فرصت پیدا کرد میپرد و میگیرد و میخورد، نباش.
3- «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِيعَبْدِاللَّهِu قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَu لِقَاءُ الْإِخْوَانِ مَغْنَمٌ جَسِيمٌ وَ إِنْ قَلُّوا»[10] ملاحظه میفرمایید دیدار رفتن و ملاقات کردن یکدیگر غنیمتی است و سود دارد.
علیایحال در کلمات متداولی که لفظ غنیمت استعمال میشود مطلق فائده مراد است بنابراین وجهی ندارد آیه شریفه واعلموا انما غنمتم برای خصوص غنائم جنگی باشد بلکه غنائم به معنای مطلق فائده است و انسان باید خمس مطلق فائدهای که بدست میآورد را بدهد و آیه شریفه هر هفت مورد را شامل میشود.
اشکال: گفتند اگر مراد از غنمتم در آیه مطلق فائده باشد، پس مردم باید خمس درآمد روزانه را بپردازند و در زمان پیامبر چنین خمسی دریافت نمیشد در حالیکه آیه در سال دوم هجرت نازل شد؟ و اگر در زمان پیامبر خمس دریافت میشد باید همانند زکات و دیگر موارد در روایات و در تاریخ ثبت میشد.
جواب: اولا: این اشکال اختصاص به استفاده عنوان مطلق فائده از آیه ندارد بلکه اشکال به اصل وجوب خمس است و بر فرض بگوییم مراد مطلق فائده نباشد حداقل غنائم جنگی مراد هست؛ بقیه را هم از روایات استفاده کردیم. پس اشکال متوجه اراده مطلق فائده از غنیمت نیست بلکه به مطلق وجوب خمس وارد است.
ثانیا: با توجه ورود اشکال به اصل وجوب خمس میگوییم روایاتی راجع به تحلیل داریم که بعد میرسیم و بحث میشود که در ارباح مکاسب مطرح است یعنی برای شیعیان حلال کردند و این تحلیل به ید امام و ولی زمان است بعضی از روایات میفرمایند که بخشی از اموال را تحلیل میکنیم بخشی دیگر تمام اموال را تحلیل میکنند و به ید ولی عصر است لذا میتوانیم بگوییم لعل در زمان پیامبر ایشان مصلحت دیدند که نگیرند. اکنون برای نمونه دو روایت را نقل میکنیم که یکی در مورد وجوب خمس در گنج است که از زبان رسول الله صادر شد. و دیگری در مورد تحلیل خمس است از زبان امام صادق(ع) صادر شده است.
1- «وَ فِي مَعَانِي الْأَخْبَارِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ أَبِي مَسْرُوقٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُاللَّهِ الْعَجْمَاءُ جُبَارٌ وَ الْبِئْرُ جُبَارٌ وَ الْمَعْدِنُ جُبَارٌ وَ فِي الرِّكَازِ[11]الْخُمُسُ وَ الْجُبَارُ [الْهَدَرُ][12]الَّذِي لَا دِيَةَ فِيهِ وَ لَا قَوَدَ.»[13] پیامبر(ص) میفرماید در گنج خمس واجب است. ملاحظه میفرمایید پیامبر فرمودند گنج خمس دارد ولی کسی را نمیفرستادند اگر کسی گنجی پیدا کرد خمس آنرا بگیرند و این دلیل بر عدم وجوب خمس نیست بلکه خمس بالضروره واجب است منتهی میگوییم لعل تحلیل بوده است.
2- عن یونس بن یعقوب «وَ عَنْهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍu عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِيعَبْدِاللَّهِu فَدَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ مِنَ الْقَمَّاطِينَ[14]فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ تَقَعُ فِي أَيْدِينَا الْأَرْبَاحُ وَ الْأَمْوَالُ وَ تِجَارَاتٌ نَعْلَمُ أَنَّ حَقَّكَ فِيهَا ثَابِتٌ وَ أَنَّا عَنْ ذَلِكَ مُقَصِّرُونَ فَقَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِu مَا أَنْصَفْنَاكُمْ إِنْ كَلَّفْنَاكُمْ ذَلِكَ الْيَوْمَ»[15]
راوی گوید در خدمت امام صادق بودم که فردی پارچه فروش آمد به امام صادقu عرض کرد اموالی از ربح و سود معاملاتی که انجام میدهیم دست ما میماند میدانیم که حق شما در اینها ثابت است و خودمان را مقصر میدانیم که ادا نمیکنیم امامu فرمودند ما با انصاف با شما رفتار نکردیم اگر تکلیف کنیم که در چنین روزهایی که مثلا وضع مردم خوب نیست حتما خمس را به ما بپردازید.
پس تحلیل است نه نسخ اما امامu میفرماید ما تحلیل میکنیم و گذشت میکنیم و اگر بخواهیم تکلیف کنیم که بیا و بپرداز این انصاف نیست.
جالب این است براساس روایات تحلیلها یکسان نبود گاهی همه خمس را و گاهی بخشی از خمس را برای یک شخصی تحلیل و عفو میکردند و گاهی برای بعضی از افراد عفو میکردند و از بعضی دیگر دریافت مینمودند.
و از مجموع اینها استفاده میشود که اختیار دریافت و تحلیل خمس به اختیار امام و ولی همان عصر بوده است. با این روایات میتوانیم مشکل زمان رسولالله(ص) که میفرمایید چرا نگرفتند را حل کنیم که مصلحت دیدند و تحلیل کردند.
روایات داله بر اراده مطلق فائده از کلمه «غنمتم»:
علاوه بر تمام آنچه که هم از لغت و هم از کلمات فقها و هم از مفسرین در تفسیر آیه استفاده میشود که غنیمت مطلق فائده است؛ روایاتی داریم که معنای ماغنمتم را مطلق فائده میداند.
1- صحیحه علی بن مهزیار عن الامام الجوادu که روایتی طولانی است و در تهذیب و در وسائل نقل شده «بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ كَتَبَ إِلَيْهِ أَبُوجَعْفَرٍu وَ قَرَأْتُ أَنَا كِتَابَهُ إِلَيْهِ فِي طَرِيقِ مَكَّةَ قَالَ:
فَأَمَّا الْغَنَائِمُ وَ الْفَوَائِدُ فَهِيَ وَاجِبَةٌ عَلَيْهِمْ فِي كُلِّ عَامٍ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «وَ اعْلَمُوا أَنَّمٰا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلّٰهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبىٰ وَ الْيَتٰامىٰ وَ الْمَسٰاكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّٰهِ وَ مٰا أَنْزَلْنٰا عَلىٰ عَبْدِنٰا يَوْمَ الْفُرْقٰانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعٰانِ وَ اللّٰهُ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»[16] فَالْغَنَائِمُ وَ الْفَوَائِدُ يَرْحَمُكَ اللَّهُ فَهِيَ الْغَنِيمَةُ يَغْنَمُهَا الْمَرْءُ وَ الْفَائِدَةُ يُفِيدُهَاوَ الْجَائِزَةُ مِنَ الْإِنْسَانِ لِلْإِنْسَانِ الَّتِي لَهَا خَطَرٌ وَ الْمِيرَاثُ الَّذِي لَا يُحْتَسَبُ مِنْ غَيْرِ أَبٍ وَ لَا ابْنٍ»[17] [18]
امامu در تفسیر آیه فرمود مراد از غنائم و فوائد غنائمیاست که یک انسان بدست میآورد و مراد فائدهای است که استفاده میکند و جایزهای که انسانی به انسانی میدهد و نیز میراث را هم غنیمت میگویند مثل اینکه به کسی خبر میدهند که عموزاده یا نوه عمویی داشتی و فوت کرده و هیچ وارثی نداشته و اموالش برای شماست و هیچ گمانی هم نمیکرده چنین فامیلی داشته باشد این میراث هم خمس دارد چون غنیمت است امام معنای غنائمیکه در آیه آمده است را به مطلق فائده تفسیر میکنند
البته آن میراثی که خمس ندارد آن میراثی است که انسان منتظر آن است مثل پدر و مادر ولی این میراث من حیث لایحتسب است.
ما در دیوان عالی کشور که بودیم گفتند آقایی آمده بنام آقای مقتدائی و میگوید عموزاده هستم و با شما کار دارد گفتم از کجا آمده است. گفتند از بجنورد آمده است آمد داخل و گفت فامیل کثیری هستیم و با شما عموزاده هستیم بعد هم تحقیق کردیم دیدیم خیلی بیجا هم نمیگفت پدرانشان اصفهانی بودند و از اصفهان رفته بودند آنجا و چند نسل بالاتر دو برادر بودند یکی رفته بود آنجا درست میگفت عموزاده ولی با یک فاصله طولانی. و این پیدایش نسبت من حیث لایحتسب بود البته موردش ارث نبود کاری در دیوان عالی داشت که آمده بود.
2- «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يُوسُفَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ حُكَيْمٍ[19] مُؤَذِّنِ بَنِي عِيسٍ عَنْ أَبِيعَبْدِاللَّهِu قَالَ: قُلْتُ لَهُ «وَ اعْلَمُوا أَنَّمٰا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلّٰهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ» قَالَ هِيَ وَ اللَّهِ الْإِفَادَةُ يَوْماً بِيَوْمٍ إِلَّا أَنَّ أَبِي جَعَلَ شِيعَتَنَا مِنْ ذَلِكَ فِي حِلٍّ لِيَزْكُوا»[20] [21]
ملاحظه میفرمایید حضرت امام صادق(ع) قسم جلاله یاد کردند (والله) که مراد از غنائم سود بدست آمده روزانه است و خمس آن باید پرداخت شود –البته روایت داریم که بعد از موؤنه خمس سرمایة باقی مانده واجب است پرداخت شود- لذا سر سال حساب میکنند الا اینکه پدرم شیعیانش را در حلیت قرار داد برای اینکه طیب نفوس و ولادت داشته باشند و مال حرام در اموالشان نباشد.
میبینید غنائم را به مطلق فائده تعبیر کردند.
این روایات و نیز قرائنی که از کلمات فقهاء و از لغت آوردیم دلیل است که قول دوم ملاک است یعنی مراد از ما غنمتم مطلق فائده است و غنائم جنگی نیست در نتیجه از این آیه استفاده میکنیم که همه هفت مورد از موارد وجوب خمس مصداق غنیمت است و آیه شامل همه اینها میشود خلاف قول اول که فقط غنائم جنگی را از آیه استفاده میکرد و بقیه را از روایات استفاده میکرد.
گفتیم در مورد مراد از جمله «ما غنمتم» در آیه شریفه «واعلموا انما غنمتم» دو قول مطرح است.
قول اول: غنیمت جنگی؛ گفتند مراد غنائم جنگی است و غیر آن را شامل نمیشود هم از لغت استفاده شد که غنیمت «ما اخذ من الکفار فی القتال» است و هم از قرائنی که در آیه وجود دارد از قبل و بعد آیه بدست میآید مورد مربوط به جنگ بدر است بعضی از علمای شیعه مثل مرحوم شیخ و نیز عموم اهل تسنن این قول را قائل شدند.
قول دوم: مطلق سود؛ اکثر اصحاب فقهای شیعه قائلند «ما غنمتم» مطلق فائده است هم از لغت[1] [2] [3] و نیز از کلمات بزرگان[4][5] استفاده شد و در تفسیر نیز مرحوم طبرسی در مجمعالبیان[6] و علامه طباطبائی در المیزان[7] و نیز دیگر کتب تفسیر «ماغنمتم» را مطلق فائده معنی کردهاند. و گفتیم علاوه بر این در کلمات متعارفی که مردم از این لفظ استفاده میکنند هیچ وقت قصدشان غنائم جنگی نبوده بلکه مطلق فائده است.
شواهد استعمال «غنمتم» در مطلق فائده:
1- امیرالمومنینu میفرماید ﴿فَوَاللَّهِ مَا كَنَزْتُ مِنْ دُنْيَاكُمْ تِبْراً وَ لَا ادَّخَرْتُ مِنْ غَنَائِمِهَا وَفْراً﴾[8] قسم به خدا من ذخیره و گنج نکردم از دنیای شما طلا را و از غنائم دنیا یعنی فوائد دنیا مال فراوان جمع نکردم. قطعا مراد امیرالمومنینu مطلق فائده است و مراد غنائم جنگی نبود.
2- امیرالمومنین(ع) در نامه خود به مالک اشتر میفرمایند ﴿وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِياً تَغْتَنِمُ أَكْلَهُمْ﴾[9] وقتی بعنوان والی مصر میروی نسبت به زیردستان خود مهربان عمل کن و مثل یک حیوان درنده نباش که خوردن آنها را غنیمت بدانی یعنی اموال و حقوق آنها را ببری.
ملاحظه میفرمایید از اینکه والی اموال مردم را به زور بگیرد و ببرد تعبیر به غنیمت نموده است. در حالیکه کسی با والی جنگ ندارد.
پس در کلمات متداولی که در عرف نقل میکنند –گرچه به عرف استدلال نکنیم- و در کلمات معصومین(ع) وارد شده مراد مطلق فائده است و «تغتنم اکلهم» اکتساب است یعنی بدست بیاوری و بگیری.
حضرت امیرالمومنین در مقام این است که بگوید بعنوان غنیمت از آنها نگیر و بدیهی است جنگی در کار نبود برای مالک با مردم مصر بلکه فرمود به عنوان فائده و سود خود تلقی نکن از آنها بگیری مثل یک سبع که وقتی فرصت پیدا کرد میپرد و میگیرد و میخورد، نباش.
3- «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِيعَبْدِاللَّهِu قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَu لِقَاءُ الْإِخْوَانِ مَغْنَمٌ جَسِيمٌ وَ إِنْ قَلُّوا»[10] ملاحظه میفرمایید دیدار رفتن و ملاقات کردن یکدیگر غنیمتی است و سود دارد.
علیایحال در کلمات متداولی که لفظ غنیمت استعمال میشود مطلق فائده مراد است بنابراین وجهی ندارد آیه شریفه واعلموا انما غنمتم برای خصوص غنائم جنگی باشد بلکه غنائم به معنای مطلق فائده است و انسان باید خمس مطلق فائدهای که بدست میآورد را بدهد و آیه شریفه هر هفت مورد را شامل میشود.
اشکال: گفتند اگر مراد از غنمتم در آیه مطلق فائده باشد، پس مردم باید خمس درآمد روزانه را بپردازند و در زمان پیامبر چنین خمسی دریافت نمیشد در حالیکه آیه در سال دوم هجرت نازل شد؟ و اگر در زمان پیامبر خمس دریافت میشد باید همانند زکات و دیگر موارد در روایات و در تاریخ ثبت میشد.
جواب: اولا: این اشکال اختصاص به استفاده عنوان مطلق فائده از آیه ندارد بلکه اشکال به اصل وجوب خمس است و بر فرض بگوییم مراد مطلق فائده نباشد حداقل غنائم جنگی مراد هست؛ بقیه را هم از روایات استفاده کردیم. پس اشکال متوجه اراده مطلق فائده از غنیمت نیست بلکه به مطلق وجوب خمس وارد است.
ثانیا: با توجه ورود اشکال به اصل وجوب خمس میگوییم روایاتی راجع به تحلیل داریم که بعد میرسیم و بحث میشود که در ارباح مکاسب مطرح است یعنی برای شیعیان حلال کردند و این تحلیل به ید امام و ولی زمان است بعضی از روایات میفرمایند که بخشی از اموال را تحلیل میکنیم بخشی دیگر تمام اموال را تحلیل میکنند و به ید ولی عصر است لذا میتوانیم بگوییم لعل در زمان پیامبر ایشان مصلحت دیدند که نگیرند. اکنون برای نمونه دو روایت را نقل میکنیم که یکی در مورد وجوب خمس در گنج است که از زبان رسول الله صادر شد. و دیگری در مورد تحلیل خمس است از زبان امام صادق(ع) صادر شده است.
1- «وَ فِي مَعَانِي الْأَخْبَارِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ عَنِ الْهَيْثَمِ بْنِ أَبِي مَسْرُوقٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُاللَّهِ الْعَجْمَاءُ جُبَارٌ وَ الْبِئْرُ جُبَارٌ وَ الْمَعْدِنُ جُبَارٌ وَ فِي الرِّكَازِ[11]الْخُمُسُ وَ الْجُبَارُ [الْهَدَرُ][12]الَّذِي لَا دِيَةَ فِيهِ وَ لَا قَوَدَ.»[13] پیامبر(ص) میفرماید در گنج خمس واجب است. ملاحظه میفرمایید پیامبر فرمودند گنج خمس دارد ولی کسی را نمیفرستادند اگر کسی گنجی پیدا کرد خمس آنرا بگیرند و این دلیل بر عدم وجوب خمس نیست بلکه خمس بالضروره واجب است منتهی میگوییم لعل تحلیل بوده است.
2- عن یونس بن یعقوب «وَ عَنْهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍu عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِيعَبْدِاللَّهِu فَدَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ مِنَ الْقَمَّاطِينَ[14]فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ تَقَعُ فِي أَيْدِينَا الْأَرْبَاحُ وَ الْأَمْوَالُ وَ تِجَارَاتٌ نَعْلَمُ أَنَّ حَقَّكَ فِيهَا ثَابِتٌ وَ أَنَّا عَنْ ذَلِكَ مُقَصِّرُونَ فَقَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِu مَا أَنْصَفْنَاكُمْ إِنْ كَلَّفْنَاكُمْ ذَلِكَ الْيَوْمَ»[15]
راوی گوید در خدمت امام صادق بودم که فردی پارچه فروش آمد به امام صادقu عرض کرد اموالی از ربح و سود معاملاتی که انجام میدهیم دست ما میماند میدانیم که حق شما در اینها ثابت است و خودمان را مقصر میدانیم که ادا نمیکنیم امامu فرمودند ما با انصاف با شما رفتار نکردیم اگر تکلیف کنیم که در چنین روزهایی که مثلا وضع مردم خوب نیست حتما خمس را به ما بپردازید.
پس تحلیل است نه نسخ اما امامu میفرماید ما تحلیل میکنیم و گذشت میکنیم و اگر بخواهیم تکلیف کنیم که بیا و بپرداز این انصاف نیست.
جالب این است براساس روایات تحلیلها یکسان نبود گاهی همه خمس را و گاهی بخشی از خمس را برای یک شخصی تحلیل و عفو میکردند و گاهی برای بعضی از افراد عفو میکردند و از بعضی دیگر دریافت مینمودند.
و از مجموع اینها استفاده میشود که اختیار دریافت و تحلیل خمس به اختیار امام و ولی همان عصر بوده است. با این روایات میتوانیم مشکل زمان رسولالله(ص) که میفرمایید چرا نگرفتند را حل کنیم که مصلحت دیدند و تحلیل کردند.
روایات داله بر اراده مطلق فائده از کلمه «غنمتم»:
علاوه بر تمام آنچه که هم از لغت و هم از کلمات فقها و هم از مفسرین در تفسیر آیه استفاده میشود که غنیمت مطلق فائده است؛ روایاتی داریم که معنای ماغنمتم را مطلق فائده میداند.
1- صحیحه علی بن مهزیار عن الامام الجوادu که روایتی طولانی است و در تهذیب و در وسائل نقل شده «بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَبْدِاللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ كَتَبَ إِلَيْهِ أَبُوجَعْفَرٍu وَ قَرَأْتُ أَنَا كِتَابَهُ إِلَيْهِ فِي طَرِيقِ مَكَّةَ قَالَ:
فَأَمَّا الْغَنَائِمُ وَ الْفَوَائِدُ فَهِيَ وَاجِبَةٌ عَلَيْهِمْ فِي كُلِّ عَامٍ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «وَ اعْلَمُوا أَنَّمٰا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلّٰهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبىٰ وَ الْيَتٰامىٰ وَ الْمَسٰاكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّٰهِ وَ مٰا أَنْزَلْنٰا عَلىٰ عَبْدِنٰا يَوْمَ الْفُرْقٰانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعٰانِ وَ اللّٰهُ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»[16] فَالْغَنَائِمُ وَ الْفَوَائِدُ يَرْحَمُكَ اللَّهُ فَهِيَ الْغَنِيمَةُ يَغْنَمُهَا الْمَرْءُ وَ الْفَائِدَةُ يُفِيدُهَاوَ الْجَائِزَةُ مِنَ الْإِنْسَانِ لِلْإِنْسَانِ الَّتِي لَهَا خَطَرٌ وَ الْمِيرَاثُ الَّذِي لَا يُحْتَسَبُ مِنْ غَيْرِ أَبٍ وَ لَا ابْنٍ»[17] [18]
امامu در تفسیر آیه فرمود مراد از غنائم و فوائد غنائمیاست که یک انسان بدست میآورد و مراد فائدهای است که استفاده میکند و جایزهای که انسانی به انسانی میدهد و نیز میراث را هم غنیمت میگویند مثل اینکه به کسی خبر میدهند که عموزاده یا نوه عمویی داشتی و فوت کرده و هیچ وارثی نداشته و اموالش برای شماست و هیچ گمانی هم نمیکرده چنین فامیلی داشته باشد این میراث هم خمس دارد چون غنیمت است امام معنای غنائمیکه در آیه آمده است را به مطلق فائده تفسیر میکنند
البته آن میراثی که خمس ندارد آن میراثی است که انسان منتظر آن است مثل پدر و مادر ولی این میراث من حیث لایحتسب است.
ما در دیوان عالی کشور که بودیم گفتند آقایی آمده بنام آقای مقتدائی و میگوید عموزاده هستم و با شما کار دارد گفتم از کجا آمده است. گفتند از بجنورد آمده است آمد داخل و گفت فامیل کثیری هستیم و با شما عموزاده هستیم بعد هم تحقیق کردیم دیدیم خیلی بیجا هم نمیگفت پدرانشان اصفهانی بودند و از اصفهان رفته بودند آنجا و چند نسل بالاتر دو برادر بودند یکی رفته بود آنجا درست میگفت عموزاده ولی با یک فاصله طولانی. و این پیدایش نسبت من حیث لایحتسب بود البته موردش ارث نبود کاری در دیوان عالی داشت که آمده بود.
2- «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يُوسُفَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ حُكَيْمٍ[19] مُؤَذِّنِ بَنِي عِيسٍ عَنْ أَبِيعَبْدِاللَّهِu قَالَ: قُلْتُ لَهُ «وَ اعْلَمُوا أَنَّمٰا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلّٰهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ» قَالَ هِيَ وَ اللَّهِ الْإِفَادَةُ يَوْماً بِيَوْمٍ إِلَّا أَنَّ أَبِي جَعَلَ شِيعَتَنَا مِنْ ذَلِكَ فِي حِلٍّ لِيَزْكُوا»[20] [21]
ملاحظه میفرمایید حضرت امام صادق(ع) قسم جلاله یاد کردند (والله) که مراد از غنائم سود بدست آمده روزانه است و خمس آن باید پرداخت شود –البته روایت داریم که بعد از موؤنه خمس سرمایة باقی مانده واجب است پرداخت شود- لذا سر سال حساب میکنند الا اینکه پدرم شیعیانش را در حلیت قرار داد برای اینکه طیب نفوس و ولادت داشته باشند و مال حرام در اموالشان نباشد.
میبینید غنائم را به مطلق فائده تعبیر کردند.
این روایات و نیز قرائنی که از کلمات فقهاء و از لغت آوردیم دلیل است که قول دوم ملاک است یعنی مراد از ما غنمتم مطلق فائده است و غنائم جنگی نیست در نتیجه از این آیه استفاده میکنیم که همه هفت مورد از موارد وجوب خمس مصداق غنیمت است و آیه شامل همه اینها میشود خلاف قول اول که فقط غنائم جنگی را از آیه استفاده میکرد و بقیه را از روایات استفاده میکرد.
[1]مجمع
البحرین، فخرالدین محمد طریحی، ج6، ص129، مرتضوی.
[2]لسان
العرب، ابن منظور، ج12، ص445، بیروت.
[3] كما في معجم مقاييس اللغة 4 397.
[6]مجمع
البیان، فضل بن حسن طبرسی، ج4، ص837، ناصرخسرو.
[7]المیزان،
علامه طباطبائی، ج9، ص89، جامعه مدرسین.
[11] کاز یعنی گنج.
[12]اثبتناه
من المصدر.
[14] قماط کسی
که پارچه میفروشد را میگویند.
[15]وسائل
الشیعه، حرعاملی، ج9، ص545، ابواب الانفال، باب4، ح6، آلالبیت..
(در همان باب روایات دیگری نیز هست)
[19] مجهول الحال است.