درس خارج فقه استاد مقتدایی
92/01/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الديات (بحث اخلاقی: مناقب حضرت فاطمه(سلام الله علیها - بحث فقهی: جنایت بر حیوان غیر مأکول اللحم و غیر قابل تذکیه)
ایام شهادت حضرت صدیقه طاهره فاطمه زکیه را به پیشگاه مبارک فرزند عزیز و بزرگوارش حضرت بقیه الله الاعظمأ و مقام معظم رهبری و مراجع بزرگوار تقلید و نیز به پیروان مکتب اهلبیت علیهم السلام و به شما عزیزان تسلیت عرض مینمایم.
به این مناسبت بحث اخلاقی را با روایتی در شرح مناقب اهلبیت خصوصا حضرت فاطمه زهرا شروع میکنیم.
«باسناده عن ابی سعید الخدری قال کنا جلوسا مع رسول الله اذ اقبل الیه رجل فقال یا رسول الله اخبرنی عن قول الله عزوجل لابلیس استکبرت أم کنت من العالین» ابو سعید خدری گوید در محضر پیامبر نشسته بودیم که مردی آمد و خطاب به پیامبر گفت بفرمائید معنای قول خداوند که خطاب به ابلیس آنگاه که بر آدم سجده نکرد فرمود آیا تکبر کردهای یا خود را از بزرگان پنداشتی چیست؟
داستان از این قرار است که بعد از امر به سجده برای آدم همه فرشتگان سجده کردند الا ابلیس و لذا خطاب به ابلیس شد «ما منعک أن تسجد لما خلقت بیدی استکبرت أم کنت من العالین»
[3]
ملاحظه میفرمائید سوال سائل در مورد عالین بود و لذا پرسید «فمن هم یا رسول الله الذین هم اعلی من الملائکة فقال رسول الله انا وعلی وفاطمة والحسن والحسین» پیامبر فرمود برتر از فرشتگان من و علی و فاطمه و حسن و حسین هستیم «کنا فی سرادق العرش نسبح الله وتسبح الملائکة بتسبیحنا قبل ان یخلق الله عزوجل آدم بالفی عام فلما خلق الله عزوجل آدم امر الملائکة ان یسجدوا له ولم یأمرنا بالسجود فسجدت الملائکة کلهم الا ابلیس فانه أبی ان یسجد» ما دو هزار سال پیش از خلقت آدم در سرادق عرش مکانی ویژه از عرش تسبیح خدا میگفتیم و فرشتگان به پیروی از ما و همانند ما خدا را تسبیح میکردند تا اینکه خداوند بعد از خلق آدم دستور داد فرشتگان بر او سجده کنند و به ما دستور سجده بر آدم نداد همه فرشتگان سجده کردند ولی ابلیس از سجده بر آدم خودداری کرد «فقال الله تبارک تعالی استکبرت أم کنت من العالین أی من هولاء الخمس المکتوب اسمائهم فی سرادق العرش» خداوند خطاب به ابلیس فرمود آیا گرفتار تکبر شدی یا پنداشتی و گمان کردهای که جزء بزرگانی هستی که بر آنها دستور سجده بر آدم ندادم؟ یعنی آیا گمان کردی جزء پنج نفری هستی که نامشان بر سرادق عرش نوشته شده است؟ «فنحن باب الله الذی یؤتی منه بنا یهتدی المهتدون فمن احبنا احبه الله واسکنه جنته ومن ابغضنا ابغضه الله واسکنه نارا ولا یحبنا الا من طاب مولده» ما همان درب گشوده الهی هستیم که مردم از طریق آن در پیشگاه خداوند بار مییابند هدایت شدهها به وسیله ما هدایت میشوند هرکسی ما را دوست بدارد خدا او را دوست میدارد و او را در بهشت خویش جای میدهد و هرکس با ما دشمنی کند خداوند از او نفرت دارد و او را در جهنم مسکن میدهد البته فقط حلال زادهها ما را دوست میدارند.
ارتباط عاطفی پیامبر و فاطمه:
«لا تجعلوا دعاء الرسول بینکم کدعاء بعضکم بعضا»
[4]
آیه نازل شده بود که پیامبر را در بین خودتان مثل بقیه صدا نزنید حضرت فاطمه میفرماید وقتی آیه نازل شد من دیگر جرات نکردم پدرم را به عنوان «یا أب» صدا بزنم و یکی دو بار گفتم «یا رسول الله» در این حال پیامبر فرمود فاطمه جان این آیه برای تو نازل نشده است «انت منی وانا منک قولی یا اب فانها أحیی للقلب وأرضی للرب»
[5]
تو از من هستی و من از تو هستم تو بگو یا أب زیرا این صدای تو قلب مرا زنده کنندهتر و پروردگار را راضی کنندهتر است.
همتائی صلوات بر پیامبر و صلوات بر فاطمه:
فاطمه زهرا میفرماید
[6]
«اخبرنی ابی انه من سلم علیه وعلیّ ثلاثة ایام اوجب الله له الجنة فقیل لها فی حیاتکم؟ قالت نعم، وبعد موتنا» حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمود پدرم به من خبر داد که هرکس بر او و نیز بر من به مدت سه روز درود فرستد خداوند بهشت را بر او لازم میشمرد گفته شد یا زهرا آیا این سلام مخصوص زمان حیات شماست؟ حضرت زهرا فرمود هم در زمان حیات ما و هم بعد از مرگ ما.
ما هم اینجا سلامی عرض میکنیم و عرضه میداریم؛
«السلام علیک یا فاطمة الزهراء. السلام علیک یا بنت رسول الله. السلام علیک یا زوجة امیرالمؤمنین. السلام علیک یا أم الحسن والحسین. السلام علیک ایتها الصدیقة الشهیدة.
السلام علیک ایتها الزکیة المرضیة. السلام علیک و رحمة الله و برکاته»
ان شاء الله مشمول عنایتشان در دنیا و شفاعتشان در آخرت باشیم.
بحث فقهی: جنایت بر حیوان غیر مأکول اللحم و غیر قابل تذکیه:
در جنایت بر حیوان گفتیم حیوان به اعتبار مجنی علیه بودن به سه قسم تقسیم میشود:
قسم اول: ماکول اللحم و قابل تذکیه: مانند انعام ثلاثه که گفتیم اگر جانی بدون اذن مالک حیوانی را ذبح شرعی کرد باید تفاوت قیمت بدهد و اگر تلف کرد کل قیمت را باید بدهد و در اعضاء هم باید تفاوت قیمت صحیح و معیب را بدهد.
قسم دوم: غیر ماکول اللحم و قابل تذکیه: مانند سباع که گفتیم اگر حیوان بدون اذن مالکش ذبح شرعی شود جانی باید تفاوت قیمت و اگر تلف شود جانی باید تمام قیمت و در نقص عضو حیوان هم تفاوت قیمت صحیح و معیب را باید بدهد و امام هم احتیاطی داشتند و فرمودند اعلی قیمتین یوم التلف و یوم الاداء را باید بدهد.
قسم سوم: (بحث امروز) غیر ماکول اللحم و غیر قابل تذکیه: قسم سوم حیواناتی هستند که هم حلال گوشت نیستند و هم چون نجس العین است قابل تذکیه و ذبح شرعی نیست مانند سگ و خوک.
بخش اول: سگ: به خاطر نجس العین بودن قابل ملکیت برای مسلمین نیست و لذا تلف شدن آن هیچ گونه ضمانی ندارد.
موارد ضمان در اتلاف سگ:
چهار قسم از سگ استثنا شده است که به ملکیت در میآید و اتلاف آن هم خسارت دارد:
مورد اول از موارد استثناء کلب: کلب صید: اگر کسی سگی برای صید دارد یعنی سگ صیاد است و دیگری آن را از بین ببرد در مورد حکم دیهاش دو دسته روایت داریم:
دسته اول: چهل درهم.
دسته دوم: قیمت سوقیه.
الف: دسته اول چهل درهم: بعضی میگویند علیه اربعون درهم و دیه آن چهل درهم است.
دو عنوان روایات داریم:
عنوان اول: عنوان کلب صید.
عنوان دوم: کلب صید سلوقی.
بررسی روایات عنوان اول: کلب صید:
روایت اول: ابن فضال
[7]
عن بعض اصحابه «عن ابی عبدالله قال دیة کلب الصید اربعون درهما ودیة الکلب الماشیة عشرون درهما ودیة الکلب الذی لیس للصید والماشیة زنبیل من التراب ان یوتی وعلی صاحبه ان یقبل»
ابن فضال به صورت مرسله از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود دیه جنایت بر سگ شکاری و اتلاف آن چهل درهم است و دیه سگ گله بیست درهم است اما دیه سگی که شکاری یا گله دار نباشد یک زنبیل خاک است که به صاحب سگ بپردازد و او موظف است بپذیرد کنایه از اینکه دیه ندارد و یک زنبیل خاک هم برای دفن سگ است.
کیفیت استدلال:
ملاحظه میفرمائید که روایت به صراحت دیه کلب شکاری را چهل درهم قرار داده است.
البته این روایت ضعف دارد چون با توجه به «عن بعض اصحابه» مرسله است.
روایت دوم: عبدالاعلی بن اعین
[8]
عن ابی عبدالله علیه السلام «قال فی کتاب علی دیة کلب الصید اربعون درهما» ابن اعین گوید امام صادق علیه السلام فرمود در کتاب حضرت علی علیه السلام آمده است دیه سگ شکاری چهل درهم است.
نتیجه:
این دو روایت تعبیر کلب صید دارد لکن دو روایت بعدی تعبیر کلب صید سلوقی دارد.
بررسی روایات عنوان دوم: کلب صید سلوقی:
روایت اول: ولید بن صبیح
[9]
عن ابی عبدالله علیه السلام «قال دیة کلب السلوقی
[10]
اربعون درهما امر رسول الله بذلک ان یدیه لبنی خزیمة»
[11]
[12]
ابن صبیح از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود دیه کلب شکاری سلوقی چهل درهم است و این دستور پیامبر است که در جریان جنایت فردی از بنی خزیمة بر سگ شکاری سلوقی آنان را به پرداخت چهل درهم به عنوان دیه محکوم نمود.
بررسی روایت: کیفیت نقل روایت:
1- نقل وسائل: این روایت صحیحه است.
مرحوم صاحب وسائل همین روایت را تحت عنوان رقم 6 به سبک صدوق آورده است «امر رسول الله بذلک الدیة لبنی جذیمة»
اما عنوان سلوقی است و سلوق منطقهای از یمن است که کلب را برای صید تربیت میکردند که کلب صید معروف به کلب سلوقی شد.
2- نقل مرحوم صدوق در خصال: مرحوم صدوق در خصال میفرماید عن ولید بن صبیح
[14]
«عن ابی عبدالله علیه السلام قال دیة کلب الصید السلوقی اربعون درهما»
3- نقل مرحوم صدوق در تهذیب
[15]
: «دیة الکلب السلوقی أربعون درهما امر رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بذلک الدیة لبنی جذیمة»
روایت دوم: روایت ابی بصیر
[16]
عن ابی عبدالله علیه السلام قال «دیة الکلب السلوقی اربعون درهما جعل ذلک له رسول الله ودیة کلب الغنم کبش ودیة الکلب الذرع جریب
[17]
من بُرّ ودیة الکلب الاهل قفیز
[18]
من تراب»
ابوبصیر گوید امام صادق علیه السلام فرمود دیه کلب سلوقی چهل درهم است که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم قرار داده است و دیه کلب گله یک گوسفند نر است و دیه کلب مزرعه یک پیمانه از گندم است و دیه سگ اهلی یک پیمانه خاک است کنایه از اینکه سگ اهلی دیه ندارد.
ملاحظه میفرمائید این روایت نیز در دیه کلب صید قید کلب سلوقی دارد و این روایت هم سندش ضعیف است چون در سند آن علی بن ابی حمزه بطائنی وجود دارد که واقفی و کذاب است.
مرحوم محقق
[19]
در شرایع میفرماید «ومن الناس من خصه بالسلوقی وقوفا علی صورة الروایة»
برخی از افراد به عنایت روایت که تصریح به سلوقی دارد؛ گفتهاند چهل درهم دیه کلب صید سلوقی است و دیگر کلاب صید را شامل نمیشود.
مرحوم صاحب جواهر
[20]
میفرماید بعض الناس عبارتند از مرحوم مفید
[21]
قاضی ابن براج
[22]
و ابن حمزه
[23]
لذا بعضی از علما گفتهاند سلوقی قید کلب میشود که فقط کلب سلوقی چهل درهم دیه دارد و آن روایات کلب صید که مطلق است مقید میشود.
مناقشه در خصوصیت قید سلوقی:
مرحوم صاحب جواهر
[24]
میفرماید این کلمه «السلوقی» قید نیست بلکه وصف است و وصف هم مفهوم ندارد به علاوه این روایت با آن روایت مطلق تنافی ندارند که بخواهیم قید بزنیم چون نگفته است سلوقی و لا غیر بلکه مثبتین است و معنایش این است که یکی از افراد کلب صید که دیه دارد کلب سلوقی است لذا امام میفرماید «الظاهر عدم الفرق بین السلوقی وغیره»
نتیجه دستهی اول از روایات:
تا اینجا یک دسته روایات که میگوید دیه کلب صید چهل درهم است.
در مقابل؛ روایات دیگری وارد شده است که میگوید دیه کلب صید قیمت سوقی آن است.
بررسی دسته دوم از روایات و جمع بین دو دسته روایات؛ ان شاء الله برای بحث بعد.
وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.
[1] بحارالانوار، علامه مجلسی، ج25، ص2، دار احیاء التراث العربی بیروت.
[2] فضائل الشیعة، مرحوم صدوق، ص7، کانون انتشارات عابدی.
[3] ص، آیهی75.
[4] النور، آیهی 63.
[5] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج43، ص33، دار احیاء التراث العربی بیروت.
[6] الدروس، شهید اول، ج2، ص6، جامعه مدرسین قم.
[7] وسائل الشیعة، حر عاملی، ج29، ص227، کتاب الدیات، ابواب دیات النفس، باب19،ح4، آلالبیت.
[8] وسائل الشیعة، حر عاملی، ج29، ص227، کتاب الدیات، ابواب دیات النفس، باب19،ح5، آلالبیت.
[9] وسائل الشیعة، حر عاملی، ج29، ص225، کتاب الدیات، ابواب دیات النفس، باب19،ح1، آلالبیت.
[10] سلوق قریهای در یمن است که سگها را برای صید در آنجا تعلیم میدادند لذا معروف بوده کلب سلوقی یعنی کلب مَعَلَّم للصید.
[11] در وسائل این گونه روایت شده است مرحوم صاحب وسائل دو روایت نقل میکند تحت عنوان رقم 1 و 6 ولی در واقع یک روایت هست و مثل هم میباشد.
[12] در تهذیب میفرماید «امر رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بذلک الدیة لبنی جذیمة»
[13] تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج10، ص310، دارالکتب الاسلامیة طهران.
[14] الخصال، شیخ صدوق، ص539، ابواب الاربعین، ح10، جامعه مدرسین قم.
[15] تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج10، ص310، دارالکتب الاسلامیة طهران.
[16] وسائل الشیعة، حر عاملی، ج29، ص226، کتاب الدیات، ابواب دیات النفس، باب19،ح2، آلالبیت.
[17] جریب مکیال بوده است.
[18] قفیز مکیال بوده است.
[19] شرایع الاسلام، محقق حلی، ج4، ص1050، استقلال طهران.
[20] جواهرالکلام، شیخ محمدحسن نجفی جواهری، ج43، ص394، دارالکتب الاسلامیه طهران.
[21] المقنعة، شیخ مفید، ص769، جامعه مدرسین.
[22] المهذب، قاضی ابن براج، ج2، ص512، باب الجنایات علی الحیوان، جامعه مدرسین قم.
[23] الوسیلة، ابن حمزه طوسی، ص428، کتاب احکام الجنایه علی الحیوان، مکتبة آیةاللهالعظمی مرعشی نجفی.
[24] جواهرالکلام، شیخ محمدحسن نجفی جواهری، ج43، ص394، دارالکتب الاسلامیه طهران.