درس خارج فقه استاد مقتدایی
1401/09/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب النكاح/أحكام العقد /أدله استحباب نکاح
بحث مناسبتی: ایام فاطمیه اول گذشت؛ این ایام را به همه شما حضار تسلیت عرض میکنم إن شاء الله در ایام در پیش رو رفتار و گفتار ما مطابق رضایت آن بانوی بزرگ باشد و یقینا رضایت آن حضرت رضایت خداوند را به همراه خواهد داشت؛ بحمدلله در این دهه، دوستداران و ارادتمندان اهل بیت عصمت و طهارت(ع) عزاداریها و مجالس مفصلی ترتیب دادند علی رغم وضعیت نامناسب التهابات و محدودیتها جمعیت با شکوه و معنا داری در این مناسبت عزیز حاضر شدند؛ خداوند ان شاء الله این عزاداریها را قبول کند و إن شاء الله همانطور که در روایات وارد شده است که فاطمه زهراء(س) در روز قیامت شیعیان خود را جمع میکند و به همراه این شیعیان و محبین همگی وارد بهشت میشوند ما نیز از کسانی باشیم که به همراه حضرت وارد بهشت میشوند إن شاء الله.
بحث فقهی: در پایان بحث إجاره بر اساس پیشنهادهای مطرح شده مردد بودیم که آیا بحث إرث را انجام دهیم یا بحث نکاح را و در نهایت تصمیم بر ورود در بحث نکاح منعقد شد؛ در جلسات گذشته راجع به معنای لغوی و شرعی «نکاح» مطالبی گفته شد؛ «نکاح» لغة به معنای «وطی» است و شرعا به معنای «عقد» است همچنین راجع به فضیلت و استحباب این امر از آیات و روایات مستنداتی مطرح شد؛ مرحوم محقق اصل نکاح را امری مستحب معرفی نمودند و مرحوم صاحب جواهر در توضیح مطالب مرحوم محقق اصل نکاح را امری مشروع و مستحب معرفی نمودند و قیود «کتاباً» و «سنّةً» را اضافه نمودند، یعنی برای اثبات این ادعا هم مستندات قرآنی وجود دارد و هم مستندات روایی؛ و اما در استناد به آیات قرآن کریم به دو آیه استناد کردیم؛
آیه اول: ﴿وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَىٰ مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾[1] ؛
آیه دوم: ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَىٰ فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَىٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَلَّا تَعُولُوا﴾[2]
هر چند در این آیات در ترغیب به امر نکاح از صیغه امر ﴿َأَنْكِحُوا﴾ و ﴿فَانْكِحُوا﴾ استفاده شده است ولی ما از این صیغ برداشت وجوب را نمیکنیم و در استحباب اصل نکاح و مشروعیت آن مورد استناد قرار میدهیم بنا بر این، این دو آیه کریمه ظاهر در وجوب هستند ولی ما حمل بر استحباب نمودیم؛ در استناد به روایات، چند نمونه از روایاتی که مرحوم صاحب جواهر در جلد30 جواهر الکلام مطرح نمودهاند را بیان نمودیم و همچنین روایات متعددی در باب «استحباب النکاح» در کتاب وسائل الشیعة بیان شده است که از مجموع این روایات استحباب این امر به دست میآید و مسلم است که اگر یک عملی ماهیت استحبابی پیدا کند برای کسی که عامل به آن باشد ثواب و پاداشی مترتب خواهد بود و ما در صدد اثبات این مطلب هستیم که نکاح یک امر مستحب است و کسی که مرتکب آن است عمل مستحبی را انجام داده و مستحق پاداش خواهد بود؛ در ادامه نمونههای دیگری از روایاتی که مرحوم صاحب جواهر سلسله وار در اثبات استحباب نکاح مطرح نمودهاند را از عبارات ایشان بیان میکنیم:
اول: «ففي النبوي المروي بين الفريقين «النكاح سنتي، فمن رغب عن سنتي فليس مني[3] »»[4] این روایت مطلب مهمی را متذکر میشود در این روایت که مروی علمای شیعه است و هم مروی علمای اهل سنت، رسول خدا(ص) نکاح را از سنت خود معرفی نمودهاند و به قدری این سنت اهمیت دارد که حضرت اجتناب کننده از آن که با عبارت «رغب عنه» وارد شده را از خود نمیدانند و خارج از امت خود معرفی نمودهاند؛ به هر حال هر کسی به هر بهانهای از قبیت عدم رغبت و یا ترس از فقر و مسؤولیت و عیالواری از قبول تأهل شانه خالی کند در زمرهی امت پیغمبر(ص) نخواهد بود؛ نعوذ بالله از این که پیغمبر(ص) کسی را از خود نداند؛ یعنی از امت رسول خدا(ص) به حساب نمیآید در حالی که تمام چشم امید ما در روز قیامت به شفاعت و رعایت و حمایت آن حضرت دوخته شده است؛ وای به حال کسی که پیغمبری که شفاعت عظمای قیامت به دست اوست از کسی روی بگرداند و او را از خود نداند و شفاعتش را از او دریغ کند، چنین کسی قطعا جایگاهش جهنم است! این تعبیر به کار رفته در روایت نشانه اهمیت بالای امر نکاح در شرع اسلام است؛ آنچه سنت رسول خدا(ص) است یا در محدودهی واجبات است و یا در محدودهی مستحبات، در نتیجه سایر مراتب احکام از قبیل مباحات و مکروهات در دایرهی سنت پیغمبر(ص) مورد بررسی قرار نمیگیرد، وقتی با ادله ثابت شود که مقصود پیغمبر(ص) وجوب نباشد حداقل در محدودهی استحباب خواهد بود.
دوم: «وعن الكافي عن الصادق عليهالسلام عن أمير المؤمنين عليهالسلام إنه قال: «تزوجوا فان رسول الله صلىاللهعليهوآلهوسلم قال: من أحب أن يتبع سنتي فإن من سنتي التزويج[5] » وعلى كل حال فدلالته على المطلوب ظاهرة، فإن سنة النبي صلىاللهعليهوآلهوسلم وطريقته إما واجبة أو مندوبة، إذ لا يطلق على المباح والمكروه أنه من سنته صلىاللهعليهوآلهوسلم وإن كان الحكم بهما منها، على أن قوله صلىاللهعليهوآلهوسلم: «فمن رغب» الى آخره زجر عن الرغبة عن النكاح، وحث منه على الرغبة فيه، وليس إلا لرجحانه وفضيلته.»[6]
بیان استاد: مرحوم صاحب جواهر از کتاب شریف کافی روایتی را نقل میکند از امام صادق(ع) که آن حضرت از امیرالمؤمنین(ع) روایتی نقل میکند که حضرت تشویق به ازدواج میکند و میفرماید: رسول خدا(ص) فرمودند: کسی که دوست دارد از سنت من تبعیت کند بدرستی که از جمله سنت من ازدواج است، مرحوم صاحب جواهر در توضیح این روایت ادامه میدهد: به هر حال دلالت این روایت بر مطلوب که همان اثبات استحباب نکاح است دلالتی ظاهر است به درستی که سنت رسول خدا(ص) و روش پیغمبر(ص) از دو حال وجوب و استحباب خارج نیست زیرا هرگز آنچه مباح و مکروه باشد در محدودهی سنت پیغمبر(ص) مطرح نمیشود، کلمه «رغب» اگر با «عن» متعدی شود دلالت بر بیزاری و نفرت و اجتناب دارد و اگر با «فیه» متعدی شود دلالت بر میل و اشتیاق میکند و این که اجتناب از نکاح امر مرغوب عنه به شمار آمده و تشویق به نکاح امر محبوبی به شمار آمده و نشانه رجحان و فضیلت این امر نزد رسول خدا(ص) میباشد و این نشانه رغبت رسول خدا(ص) به این امر در میان امت خود میباشد و همین مقدار از رغبت نشانه فضیلت و استحباب نکاح است.
سوم: «وفي صحيح صفوان بن مهران عن أبي عبد الله عليهالسلام قال: «قال رسول الله صلىاللهعليهوآلهوسلم: تزوجوا وزوجوا[7] » الحديث.[8] در این صحیحة نه تنها تشویق به ازدواج خود مخاطبین این حدیث است بلکه تشویق به وساطت در تحقق ازدواج اطرافیان و آشنایان نیز وارد شده است و این اهمیت فضیلت نکاح را میرساند؛ در این روایت رسول خدا(ص) دو بار از صیغه امر استفاده نمودهاند در حالی که حداقل دلالتی که صیغه امر دارد استحباب آن مأمور به است بنا بر این نکاح یک فضیلت مستحبی میباشد؛ در برخی نقل قولها وارد شده است که رسول خدا(ص) از جوانی میپرسد[9] که آیا ازدواج کردهای؟ و این نشانه اهتمام رسول خدا(ص) در تشویق به نکاح در بین امت بود و یا این که کسی[10] سه بار اظهار فقر در محضر رسول خدا(ص) میکند و حضرت هر بار توصیه به ازدواج میکند تا خداوند گشایشی در زندگی او ایجاد کند.
چهارم: «وفي صحيح أبي خديجة عنه عليهالسلام أيضا «إن الله يحب البيت الذي فيه العُرْس، ويبغض البيت الذي فيه الطلاق، وما من شيء أبغض إلى الله من الطلاق»[11] »[12] . أبی خدیجه از امام باقر(ع) نقل میکند: خداوند خانهای که در آن مراسم عروسی برقرار است را دوست دارد و از خانهای که در آن طلاق جاری میشود غضبناک است و نزد خداوند هیچ مبغوضی مانند طلاق نیست.
پنجم: «بل في النبوي «ما بني بناء أحب إلى الله تعالى من التزويج»[13] »[14] در اسلام هیچ بنایی و کانونی محبوبتر از بنیان خانواده نزد خداوند برقرار نشده است.
بیان استاد: ام سلمه خبری را به پیغمبر(ص) رساند[15] و گفت: تعدادی از صحابی پیغمبر(ص) قسم خوردهاند که روزها را روزه بگیرند و شبها خواب را بر خود حرام کنند و هرگز ازدواج نکنند و در نهایت زهد از دنیا زندگی را ادامه دهند؛ وقتی این خبر به رسول خدا(ص) رسید بسیار غضبناک شد و عبا بر دوش انداخت و به طرف صحابی رفت و خطاب به صحابی فرمود: من با همسران خود همبستر میشوم و در روز غذا میخورم و قسمتی از شب را استراحت میکنم (چطور شده که شما چنین قسمی خوردهاید؟ این قسم شما باطل است و کفاره بدهید و به این قسم عمل نکنید).
ششم: وفي آخر «ما من شيء أحب إلى الله عز وجل من بيت يعمر في الإسلام بالنكاح»[16] »[17] . هیچ چیزی نزد خداوند محبوبتر از خانهای که با ازدواج برپاشده باشد نیست.
«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اِبْنِ فَضَّالٍ عَنِ اِبْنِ اَلْقَدَّاحِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: رَكْعَتَانِ يُصَلِّيهِمَا اَلْمُتَزَوِّجُ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِينَ رَكْعَةً يُصَلِّيهَا أَعْزَبُ.»[18] ابن قدّاح گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: دو ركعت نمازى كه شخص متأهل بهجا مىآورد، برتر از هفتاد ركعتى است كه فرد بىهمسر بهجا مىآورد.
اگر دو نفر کنار هم مشغول به نماز باشند و ظاهرا نماز هر دو مثل هم باشد ولی یکی متأهل باشد و دیگری مجرد و عزب در این حال دو رکعت نماز شخص متأهل بهتر (نه مساوی) از هفتاد نماز شخص عزب است.
هفتم: «إلى غير ذلك من النصوص الدالة على ذلك بأنواع الدلالة ، خصوصا ما ورد منها في مدح الساعي بالتزويج؛ كالنبوي المروي عن كتاب عقاب الأعمال «من عمل في تزويج بين مؤمنين حتى يجمعهما زوجه الله ألف امرأة من الحور العين، كل امرأة في قصر من در أو ياقوت، وكان له بكل خطوة خطاها أو بكل كلمة تكلم بها في ذلك عمل سنة، قيام ليلها وصيام نهارها، ومن عمل في فرقة بين امرأة وزوجها كان عليه غضب الله ولعنته في الدنيا والآخرة، وكان حقا على الله أن يرضخه بألف صخرة من نار، ومن مشى في فساد ما بينهما ولم يفرق كان في سخط الله ولعنته في الدنيا والآخرة، وحرم الله عليه النظر إلى وجهه»[19] »[20] . امام باقر(ع) فرمودند: حضرت رسول الله صل الله علیه و آله فرمودند: …و کسى که بکوشد تا دو مسلمان را به همسرى یک دیگر درآورد، خداوند (در آخرت) هزار حور بهشتى را که هر یک در قصرى از در و یاقوت آرمیده اند، به ازدواج او در مى آورد، و در برابر هر قدمى که در این رابطه بر مى دارد یا هر کلمه اى که بر زبان جارى مىسازد پاداش عمل یک سال تمام را که شبها سرگرم نماز و عبادت و روزها را به روزه دارى سپرى سازد، به او خواهند داد.
کلام مرحوم صاحب جواهر: «بل عن داود الظاهري وجوب النكاح، وعن غيره وجوبه على خصوص من تاقت نفسه، وإن كان كل منهما معلوم الفساد، بل يمكن تحصيل الإجماع على خلافه، بل لعل الضرورة من المذهب والدين على ذلك، نعم في مصابيح العلامة الطباطبائي «اعلم أن الوجوب المنفي هو الوجوب العيني على كل أحد أو على من تاقت نفسه إلى النكاح ، وأما الوجوب الكفائي أي وجوب ما يقوم به النوع فيجب القطع بثبوته، حتى لو فرض كف أهل ناحية أو مصر عن النكاح وجب على الحاكم إجبارهم عليه، لئلا ينقطع النسل ويتفانى النوع، والظاهر أنه لا خلاف فيه، ولا في الوجوب العيني إذا أفضى تركه إلى الوقوع في المحرم لأن سبب الحرام حرام وتحريم ترك التزويج يستلزم وجوب التزويج، فالحكم بنفي الوجوب رفع للإيجاب الكلي، لا سلب كلي، أو المراد نفي الوجوب لمجرد توق النفس، فلا ينافي ثبوته للإفضاء إلى المحرم.»[21]
بیان استاد: از مرحوم داود ظاهری وجوب نکاح نقل شده است ولی این کلام علی الإطلاق صحیح نمیباشد و نهایت برداشتی که ما از آیات و نصوص داشتیم استحباب نکاح است؛ و از غیر داود ظاهری نقل شده است که نکاح زمانی واجب است که شخصی نتواند خویشتن دار باشد و خوف گناه در میان باشد، مرحوم صاحب جواهر هر دو قول را معلوم الفساد میداند، حتی ایشان قائل هستند که اجماع بر خلاف قول داود ظاهری وارد شده است، بلکه ضرورت از دین و مذهب بر مبنای همین اجماع استوار شده است، بله در مصابیح مرحوم علامه طباطبائی وارد شده: «آنچه نفی شده از واجب بودن نکاح وجوب عینی است بر تک تک افراد و مقصود از وجوب وجوب کفائی است و منظور آن است که اگر خوف قطع نسل مؤمنین به جهت ترک ازدواج عارض شود واجب است کفایة به قدر ضرورت اقدام به ازدواج صورت گیرد و یا این که وقتی در منطقهای ترک ازدواج عمومیت پیدا کرده باشد بر سایر افراد لازم میشود اقدام کند و مقدمات ازدواج و تشویق به ازدواج را در آن به راه بیاندازد.
هشتم: «في محكي الفقيه عن الصادق عليهالسلام «إن رسول الله صلىاللهعليهوآلهوسلم قال: تزوجوا، فاني مكاثر بكم الأمم غدا في القيامة، حتى أن السقط يظل محبنطئا على باب الجنة»[22] إلى آخره»[23] . سند دیگر در اهمیت و استحباب نکاح این روایتی است که امام صادق(ع) از رسول خدا(ص) نقل میکند و در آن حضرت به تعداد افراد مسلمین مباهات و افتخار میکند حتی اگر تعدادی از آنها به دنیا نیایند و سقط شوند به آنها هم حضرت افتخار میکند و از جمله برکاتی که برای جنین سقط شده مسلمان حضرت نقل میکنند آن است که روز قیامت در مقابل درب بهشت میایستد و وارد نمیشود و میگوید تا زمانی که پدر و مادر من وارد بهشت نشوند من وارد نخواهم شد و این چنین پدر و مادر جنین سقط شده از برکات این فرزند خود بهرهمند میشوند.
نهم: «والكافي والتهذيب عنه عليهالسلام أيضا قال رسول الله صلىاللهعليهوآلهوسلم: «تزوجوا الأبكار ـ إلى أن قال ـ أما علمتم أني أباهي بكم الأمم يوم القيامة ، حتى بالسقط يظل محبنطئا على باب الجنة ، فيقول الله عز وجل : ادخل الجنة ، فيقول : لا حتى يدخل أبواي قبلي ، فيقول الله تبارك وتعالى لملك من الملائكة : آتني بأبويه ، فيأمر بهما إلى الجنة ، فيقول : هذا لفضل رحمتي لك»[24] »[25] . عبد الاعلى بن اعين گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: با زنان باكره ازدواج كنيد، زيرا دهان آنها از هرچيزى پاكيزهتر و خوشبوتر است. در حديث ديگرى آمده است: و رحمهاى آنها پذيراتر، و سينههاشان شبردهتر و رحمهاشان گشادتر است. مگر نمىدانيد من در روز قيامت در مقابل امّتهاى ديگر به شما - حتى به بچههاى سقط شدۀ شما - مباهات مىكنم. در آنروز بچه سقط شده كنار درب بهشت مىايستد و وارد نمىشود. خداوند عز و جلّ مىفرمايد: وارد بهشت شو! مىگويد: وارد نمىشوم تا پدر و مادرم وارد شوند. خداوند عز و جلّ به يكى از فرشتگان مىفرمايد: پدر و مادرش را بياور! آنگاه دستور مىدهد كه آن دو را به بهشت وارد كنند و مىفرمايد: اين به خاطر رحمت بىحساب من بر توست.
دهم: «ولقوله صلىاللهعليهوآلهوسلم فيما روته العامة عنه شرار موتاكم العزاب وفي طرقنا «إن أراذل موتاكم العزاب»[26] أو «رذال موتاكم العزاب» وعلى كل حال فالعزاب بالضم والتشديد الذين لا أزواج لهم من الرجال والنساء»[27] در منابع اهل سنت امواتی که در طول عمر از نکاح اجتناب کردهاند را به عنوان شرار اموات دانستهاند و در منابع شیعیان به عنوان رذلترین و پستترین مردگان، مجردها و عزاب معرفی شدهاند.
یازدهم: «أيضا: «ما استفاد امرء فائدة بعد الإسلام أفضل من زوجة مسلمة تسره إذا نظر إليها وتطيعه إذا أمرها وتحفظه إذا غاب عنها في نفسها وماله»[28] »[29] .
بیان استاد: این روایت بسیار روایت جالب توجهی است؛ مناسب است که مردها این روایت را برای همسران خود هدیه دهند؛ مضمون این روایت چنان است که عمل کردن خانوادهها به مضمون آن موجب افزایش محبت بین زن و شوهرها میشود؛ این روایت میگوید: بعد از اسلام و مسلمانی که بالاترین نعمتهاست هیچ نعمتی بالاتر از این نیست که برای مردی زنی قسمت شود که این خصوصیات را داشته باشد؛ اول اینکه هر وقت این مرد به چهرهی همسر خود نگاه میکند دلش شاد و امیدوار شود یعنی هم از جهت نظافت و استفاده از بوی خوش رعایت کرده باشد و هم از جهت بشاشت و رضایتمندی از این ازدواج، آثاری نمایان باشد و مدام حالت طلبکارانه و اضطراب نداشته باشند و دیگر این که اگر درخواستی از همسر خود داشته باشد برای او مهم باشد و آن را بجا آورد و خصوصیت سوم این که هر وقت شوهر این زن در خانه نباشد این زن امانت دار خوبی برای شوهر خود باشد به نحوی که هم از مال شوهرش حفاظت کند و نگذارد که اموال شوهرش هدر شود و هم از خودش و عفت خودش حفاظت کند چرا که نفش زن ناموس شوهرش است و هر زمانی باید مراقب ناموس شوهرش باشد.
چه خوب است یک مرد وقتی میبیند همسر او این سه ویژگی را دارد همسرش را مورد خطاب قرار دهد و به او بگوید که خداوند بعد از نعمت مسلمانی تو را به من عنایت کرده که بالاترین نعمتهایی چرا که هر وقت به تو نگاه میکنم دلم شاد و امیدوار میشود و همیشه همراه و همدل من هستی و از زندگی با من راضی و خشنود هستی و چه من باشم و نباشم امانتدار مال و ناموس من هستی.
در روایتی رسول خدا میفرماید: «قَولُ الرَّجُلِ للمرأةِ: «إنّي اُحِبُّكِ» لا يَذهَبُ مِن قَلبِها أبدا»[30] . اين سخن مرد به زن كه «دوستت دارم» هرگز از دل زن بيرون نرود.
از مجموع آیات و روایات مطرح شدهای که مرحوم صاحب جواهر مورد استناد قرار دادهاند حداقل برداشتی که میتوان داشت استحباب نکاح میباشد.