درس خارج فقه استاد مقتدایی
1400/07/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الإجارة/أركان الإجارة / لیلة المبیت
تذکر اخلاقی:خدمت برادران عزیز و سروران گرامی عرض سلام و احترام دارم.
دو ماه محرم و صفر؛ ایام عزاداری سرور و سالار شهیدان و سایر شهدای کربلاء و ذکر مصائب و مناقب آقا رسول الله(ص) و برخی از أئمهٔ هدی(ع) که مناسبت شهادت آنها در این دو ماه عزیر قرار گرفته است را سپری کردیم؛ إن شاء الله این عزاداریها و اظهار ادبها مورد قبول حق واقع شود و ذخیرهٔ قبر و قیامت ما باشد و امیدوارم إن شاء الله همهٔ ما در اظهار این عزاداریها و محبتها اخلاص داشته باشیم و همهٔ این ارادتها و توسلات و توجهات مورد عنایت أهل بیت(ع) مخصوصا آقا بقیة الله الأعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء قرار گرفته باشد.
بحث اخلاقی: بزرگداشت مناسبت «لیلة المبیت»
بعد از تعطیلات اخیر، امروز اولین جلسهٔ درسی را به میمنت شروع میکنیم و از خدای متعال توفیق تداوم دروس را مسئلت داریم.
شایسته است در این جلسهٔ آغازین، راجع به مناسبت این ایام یعنی جریان «لیلة المبیت» مطالبی مطرح کنیم؛ جریانی که در آن یکی از جلوههای اخلاص و فداکاری و ایثار امیرالمؤمنین(ع) در حمایت از رسول خدا(ص) ظهور پیدا کرده است؛ لیلة المبیت شبی است که امیرالمؤمنین(ع) حاضر شدند در بستر استراحت رسول خدا(ص) قرار بگیرند و یک خطر بزرگ را به جان بخرند تا نقشهٔ شوم مشرکان در قتل رسول خدا(ص) نقش بر آب شود و این جانبازی و فداکاری آن حضرت موجب شد این شیاطین به گمان این که رسول خدا(ص) در بستر خود هستند متوجه هجرت پیغمبر(ص) نشدند و این چنین جان حضرت محفوظ ماند.
این فداکاری و ایثار امیرالمؤمنین(ع) در «لیلة المبیت» موجب شد تا رسول خدا(ص) در عملی کردن برنامهٔ هجرت خود از مکه به مدینه موفق شوند؛ هجرتی که تأثیر فراوان و اساسی در تقویت دین خدا داشت و موجب اقتدار و عزت مسلمین شد به نحوی که این هجرت، مبدأ تاریخ همهٔ مسلمانان قرار گرفت.
عنوان «هجری قمری» و «هجری شمشی» بر گرفته از این هجرت با برکت رسول خدا(ص) است که در لیلة المبیت واقع شد، شبی که مصادف بود با شب اول «ربیع الأول» سال سیزدهم بعثت.
جریان «لیلة المبیت» به قدری اهمیت دارد که خدای متعال با افتخار در آیات قرآن کریم متذکر آن میشود و در روایات متواتر یکی از اسناد امتیاز و مباهات اهل بیت عصمت و طهارت(ع) به شمار آمده است و مورد اتفاق همهٔ علمای فِرَق اسلامی میباشد و به همین جهت برای یادآوری این واقعهٔ مهم لازم میدانیم مطالبی بیان شود.
علل عزمِ سران قریش در قتل پیغمبر(ص): مشرکین مکه وقتی شاهد گرایش روز افزون ساکنین مکه و حتی ساکنین مناطق خارج از مکه مخصوصا اهالی مدینه شدند، به شدّت احساس خطر کردند و مطمئن شدند که اگر محمد امین همچنان به دعوت خود ادامه دهد دیگری اثری از بتپرستی و موقعیت اجتماعی و اقتصادی کاذب برای آنان باقی نخواهد ماند به همین جهت از هر راهی در پراکنده کردن این گرایش استفاده کردند ولی تمام نقشههای خود را بیاثر دیدند و چارهای به غیر از محو محور اصلی پیدا نکردند فلذا در صدد قتل رسول خدا(ص) در «لیلة المبیت» برآمدند.
سران قریش و بزرگان مکه در تصمیمگیریهای مهم در محلی به نام «دارالندوة» گرد هم میآمدند[دار الندوه یا مجلس شورای مکه خانهای بود در کنار کعبه که قصی بن کلاب، جدّ چهارم پیامبر خدا(ص)، هنگامی که بر مکه مسلط شد آن را به عنوان محلی جهت مشورت و تصمیم گیری و حلّ و فصل مسائل قریش و مردم مکه تأسیس کرد.
تولیت دارالندوه، پس از قصی، به فرزندش عبدالدار رسید و پس از او نیز، سرپرستی آن در میان فرزندان و نوادگان قصی باقی ماند تا در زمان خلافت معاویه، که او دارالندوه را از حکیم بن حزام یا عکرمه بن عامر -از نوادگان قصی- خریداری کرد و آن را «دارالاماره » قرار داد
در دوران پیامبر اسلام، این مکان محل مشورت های مهم قریش علیه رسول خدا بود.
حوادثی همچون هجرت مسلمانان به حبشه، پیمان مردم یثرب با رسول خدا در عقبه، پیمان دوم عقبه، حادثه لیلة المبیت و هجرت پیامبر به مدینه، جنگ بدر، جنگ احد، جنگ خندق و ماجرای حدیبیه از جمله زمانهایی بود که سران قریش را جهت مشورت به این مکان کشاند.
دارالندوه بعدها در توسعه مسجدالحرام داخل مسجد قرار گرفت.][1]
این مشرکین برای رهایی از مشکلی که از طرف رسول خدا احساس میکردند در دارالندوة گرد هم آمدند، شیطان ملعون در شمایل پیرمردی که خود را نجدی معرفی میکرد وارد این شورای مشورتی شد و تمایل خود در همفکری با سران قریش در مسئله پیش آمده را اعلام کرد، آنها هم بدون معطلی قبول کردند.
در آن شورا پیشنهادهای مختلفی در جهت جلوگیری از آیین اسلام و دعوت پیغمبر خدا مطرح شد ولی شیطان با دلائل قانع کننده نواقص این پیشنهادها را متذکر میشد و آنها را در هر تصمیمی مردد میکرد تا به مقصود پلید خود برسد.
وقتی اعضاء شورا از تمام روشهای مطرح شده در جلوگیری از توسعهٔ اسلام نا امید شدند منتظر ماندند ببینند این پیرمرد چه راهی پیش پای آنها میگذارد، به هر حال شیطان آماده شد تا شیطنت خود را عملی کند و این چنین پیشنهاد داد که هیچ راهی به غیر از قتل محمد وجود ندارد ولی برای اینکه قبیلهٔ بنیهاشم در مقام خونخواهی محمد امین متعرض یک قبیله مشخصی نشود باید از هر قبیله یک جوان توانمندی اعلان آمادگی کند و در یک موقعیت مناسب این گروهِ تشکیل شده اقدام به قتل محمد کنند تا تاوان این قتل را همهٔ قبائل به گردن بگیرند، با این برنامه دیگر کسی قصاص نخواهد شد و خون محمد بین تمام قبائل تقسیم خواهد شد و در نهایت خونخواهان محمد به دیه رضایت خواهند داد.
سر انجام این گروه توافق کردند که در شب منتهی به اول ماه «ربیع الأول»؛ شام آخر ماه صفر که مصادف بود با سیزدهم یا چهاردهم سال بعثت، تصمیم خود در قتل پیغمبر را عملی کنند و به همین منظور با شمشیرهای برهنه و صورتهای پوشیده ساعاتی قبل از اقدام به قتل مترصد بیت پیغمبر شدند تا پس از اطمینان از پراکنده شدن مراجعین و حضور پیغمبر در رختخواب نقشهٔ خود را عملی کنند.
در همین شرائط بود که علی بن ابی طالب(ع) پس از اطلاع از نقشهٔ مشرکین با خواست رسول خدا موافقت کردند و در بستر استراحت حضرت خوابیدند تا دشمنان از هجرت پیغمبر مطلع نشوند و حواس خود را در کسی که به جای پیغمبر در بستر او خوابیده است متمرکز کنند تا اولا جان پیغمبر محفوظ بماند و ثانیا تصمیم پیغمبر در هجرت به مدینه بدون مانع محقق شود[2] .
نَقل «لیلة المبیت» در قرآن کریم: ﴿وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللّهُ وَاللّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ﴾[3] «به خاطر بياور هنگامى را كه كافران براى تو نقشه مىكشيدند كه تو را به زندان بيفكنند، يا به قتل برسانند، و يا از مكّه بيرون كنند؛ آنها توطئه مىكردند، و خداوند هم تدبير مىكرد؛ و خدا بهترين تدبيركنندگان است.»[4]
در این آیه به پیغمبر خبر داده میشود که مشرکین چه نقشهٔ شومی بر علیه او کشیدهاند به همین جهت حضرت مأموریت پیدا میکنند که برای دفع این توطئه کسی را به جای خود قرار دهند تا مشرکین به گمان این که هنوز پیغمبر در مکه است راههای خروجی برای هجرت پیغمبر را مسدود نکنند و این چنین مکر خداوند بر علیه شیطنت مشرکین غالب شد، و این بسیار مهم است که کسی خود را در موقعیتی قرار دهد که چهل مرد با سنگدلی تمام و با شمشیرهای برهنه خود را برای قتل کسی که در بستر مشخصی قرار گرفته است آماده کرده باشند و هر لحظه این خطر وجود داشت که شمشیرها فرود آیند ولی امیرالمؤمنین(ع) با کمال اخلاص و ایثار، خود را در چنین موقعیتی قرار دادند.
مأموریت پیغمبر(ص) در لیلة المبیت: «... وَ سَبَقَهُمْ بِالْوَحْیِ بِمَا کَانَ مِنْ کَیْدِهِمْ جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) فَتَلَا هَذِهِ الْآیَة عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) ﴿وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللهُ وَ اللهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ﴾ فَلَمَّا أَخْبَرَهُ جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) بِأَمْرِ اللَّهِ فِی ذَلِکَ وَ وَحْیِهِ وَ مَا عَزَمَ لَهُ مِنَ الْهِجْرَة دَعَا رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) عَلِیَّبْنَأَبِیطَالِبٍ (علیه السلام) لِوَقْتِهِ فَقَالَ لَهُ یَا عَلِیُّ إِنَّ الرُّوحَ هَبَطَ عَلَیَّ بِهَذِهِ الْآیَة آنِفاً یُخْبِرُنِی أَنَّ قُرَیْشاً اجْتَمَعَتْ عَلَی الْمَکْرِ بِی وَ قَتْلِی وَ إِنَّهُ أُوحِیَ إِلَیَّ عَنْ رَبِّی عَزَّوَجَلَّ أَنْ أَهْجُرَ دَارَ قَوْمِی وَ أَنْ أَنْطَلِقَ إِلَی غَارِ ثَوْرٍ تَحْتَ لَیْلَتِی وَ أَنَّهُ أَمَرَنِی أَنْ آمُرَکَ بِالْمَبِیتِ عَلَی ضِجَاعِی أَوْ قَالَ مَضْجَعِی لِتُخْفِیَ بِمَبِیتِکَ عَلَیْهِ أَثَرِی فَمَا أَنْتَ قَائِلٌ وَ صَانِعٌ فَقَالَ عَلِیٌّ (علیه السلام) أَوَ تَسْلَمَنَّ بِمَبِیتِی هُنَاکَ یَا نَبِیَّ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) قَالَ نَعَمْ فَتَبَسَّمَ عَلِیٌّ (علیه السلام) ضَاحِکاً وَ أَهْوَی إِلَی الْأَرْضِ سَاجِداً شُکْراً لِمَا أَنْبَأَهُ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مِنْ سَلَامَتِهِ فَکَانَ عَلِیٌّ (علیه السلام) أَوَّلَ مَنْ سَجَدَ لِلَّهِ شُکْراً وَ أَوَّلَ مَنْ وَضَعَ وَجْهَهُ عَلَی الْأَرْضِ بَعْدَ سَجْدَتِهِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّة بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فلما رفع رأسه قال له : امض لما امرت...»[5]
امّا جبرئیل توطئهی آنان را به وسیلهی وحی فاش کرده بود و این آیه را بر رسول خدا خواند: ﴿وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللهُ وَ اللهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ﴾. هنگامیکه جبرئیل وحی خدا و دستور او مبنی بر هجرت را به وی رساند، رسول خدا علی را صدا کرد و به او گفت: «ای علی! همانا روحالأمین کمی پیش این آیه را بر من نازل کرد و به من خبر داد که قریش تصمیم گرفتهاند علیه من توطئه بچینند و مرا بکُشند. از جانب پروردگارم عزّوجلّ به من وحی شد که دیار این قوم را ترک کنم و در تاریکی شب به طرف غار ثور راه بیفتم و به من دستور داد که از تو بخواهم در رختخوابم بخوابی تا آنان رد مرا گم کنند. حال چه میگویی و چه میکنی؟» حضرت علی گفت: «آیا با خوابیدن من در آنجا تو در امان خواهی بود، ای پیامبر خدا! فرمود: «بلی». پس علی تبسّم کرد و به نشانهی تشکّر از خدا بر زمین افتاد، زیرا که رسول خدا خبر سلامتی خویش را به او داد. علی نخستین کسی بود که به نشانهی شکر برای خدا سجده کرد و نخستین کسی است که پس از رسول خدا صورتش را بر زمین نهاد. علی(ع) پس از این که سر از سجده برداشت عرضه داشت: «(یا رسول الله!) آنچه بر تو نازل شده است را بجا آور.»
به هر حال مشرکین خود را در شب موعود آماده کردند و این چهل مرد قوی هیکل با شمشیرهای آماده در اطراف خانهی پیغمبر قدم میزدند و از شکاف در و بالای دیوار حضور پیغمبر در بستر را کنترل میکردند تا زمانی که دستور حمله به خانهی پیغمبر را دریافت کنند و همچنان گمان میکردند کسی که در بستر خوابیده است و پارچهی سبز بر سر کشیده است خود پیغمبر است.
ابتداءاً تصمیم آنها این بود که شبانگاه و در خلوت این نقشه را عملی کنند ولی بعدا تصمیم گرفتند که زمان بگذرد و هوا روشن شود و در حضور مردم این قتل را انجام دهند تا به اندازهی کافی شاهد داشته باشند که این قتل به دست همهی قبائل واقع شده است.
وقتی این مردان وحشی به خانهی پیغمبر هجوم آوردند و با شمشیرهایی که بالای سر برده بودند خود را به بستر پیغمبر رساندند علی(ع) روپوش خود را کنار زد و همهی آنها متوجه شدند که در چه مکری واقع شدهاند: «فأجفلوا أمامه إجفال النعم إلى ظاهر الدار وتبصروه، فإذا علي(ع)، قالوا: وإنك لعلي؟ قال: أنا علي، قالوا: فإنا لم نردك، فما فعل صاحبك؟ قال: لا علم لي به، وقد كان علم ـ يعني عليا ـ أن الله تعالى قد أنجى نبيه»[6] وقتی مشرکین متوجه شدند که به جای پیغمبر علی(ع) در بستر پیغمبر قرار گرفته است بسیار عصبانی شدند و با تندی از علی(ع) سراغ پیغمبر را گرفتند و حضرت در جواب فرمودند مگر پیغمبر را به من سپرده بودید که الآن از من طلب میکنید؟ من نمیدانم پیغمبر کجاست ولی این را میدانم که خداوند پیغمبر خودش را نجات داد.
امیرالمؤمنین(ع) از چنین امتحان و فداکاری بزرگ و بینظیر با کمال پیروزی و سرافرازی خارج شد و این ایثار به قدری مهم است که خداوند در مقام بزرگداشت آن و ثبت شدن آن در تاریخ این آیهی کریمه را نازل نمود: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ﴾[7] «بعضى از مردم با ايمان و فداكار، همچون على عليه السلام در «ليلة المبيت» به هنگام خفتن در جايگاه پيغمبر صلى الله عليه و آله جان خود را بخاطر خشنودى خدا مىفروشند؛ و خداوند نسبت به همه بندگان مهربان است.»[8]
یکی از نکاتی که در این آیه است توجه به عمق اخلاص و معرفت و ایمان امیرالمؤمنین(ع) است زیرا به صریح این آیه این فداکاری و ایثار علی(ع) به منظور کسب رضای خدا بوده است و آن حضرت هیچ چشم داشت دیگری نداشت؛ شاید در طول تاریخ اخبار فراوانی از صالحین و ایثارگران سراغ داشته باشیم که با نهایت شجاعت جان خود را در راه خدا فدا کردهاند ولی هدف بسیاری از آنها کسب نعمات بهشتی بوده است هرچند که تلاش برای کسب بهشت هدف مقدسی است ولی بالاتر از آن فداکاری در راه خدا به نیت کسب رضای الهی است بدون این که چشم داشت دیگری در میان باشد و امیرالمؤمنین(ع) در راه بندگی خدا این چنین بود.
در شأن نزول این آیه همهی مفسرین اعم از شیعیان و برادران اهل سنت اتفاق نظر دارند که این آیه در بیان ماجرای فداکاری علی(ع) در لیلة المبیت است.
در شبی که امیرالمومنین(ع) به جای پیامبر(ص) خوابید به جبرئیل و میکائیل خطاب رسید که من بین شما دو نفر برادری قرار دادم و عمر یکی از شما را بیش از دیگری قرار دادم. کدامیک از شما ایثار می کند که عمر طولانی از آن دیگری باشد؟ هر دو عمر طولانی را اختیار کردند.
خطاب آمد: «به زمین نگاه کنید و ببینید که چگونه علی(ع) حیات خود را به برادرش پیامبر(ص) ایثار نموده و به جای او خوابیده و جان خود را فدای جان او نموده است. به زمین بروید و او را از دشمنان حفظ کنید.» آنان آمدند و جبرئیل بالای سر امیرالمومنین(ع) و میکائیل سمت پاهای آن حضرت(ع) نشست و ندا کرد: «بخ بخ لک یا بن ابی طالب، من مثلک یباهی الله بک ملائکة سبع سماوات، به به تو را ای پسر ابو طالب کیست مانند تو؟ خدا بواسطه تو بر ملائکه هفت آسمان مباهات مینماید.» اینجا بود که آیه شریفه ﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ﴾ نازل شد.
با این که امیرالمؤمنین(ع) سی سال از رسول خدا کوچکتر بودند و عمر چندانی از آن حضرت سپری نشده بود ولی با این حال کوچکترین اعتراضی نداشتند و با افتخار حاضر شدند در معرض شهادت قرار بگیرند تا جان رسول خدا محفوظ بماند و حتی برای خود آن حضرت هم این فداکاری اهمیت داشت زیرا با این که در طول عمر با برکت علی(ع) بارها موقعیتهای فراوانی پیش آمده بود که کارهای حیرتآور و سرنوشت ساز برای اسلام و مسلمین از آن حضرت صادر شده بود ولی جریان لیلة المبیت بارها از لسان مبارک آن حضرت خطاب به صحابی و بزرگان در مقام معرفی خود مطرح شده بود.
توصیه در اطاعت و محبت نسبت به امیرالمؤمنین(ع): یکی از دعاهای مهم ما باید این باشد که خداوند تبعیت و محبت چنین مولی و آقا و امامی را در زندگی ما وارد کند و چه افتخاری بالاتر از این که خود را شیعهی امامی بدانیم که این قدر در درگاه خدای متعال ارج و قرب دارد و این قدر فرازهای مهم و سرنوشتساز در زندگی خود به یادگار گذاشته است؛ ما هر کاری کنیم هرگز نخواهیم توانست به گوشهای از سیرهی آن حضرت دست پیدا کنیم و هرگز نخواهیم توانست مانند آن حضرت در عرصهی بندگی و ایثار قرار بگیریم ولی باید توصیهی آن حضرت را نصب العین خود قرار دهیم در جایی که فرمودند: «أَلَا وإِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ ـ ولَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ واجْتِهَادٍ وعِفَّةٍ وسَدَادٍ»[9]
حضرت میدانست که دیگران نمیتوانند مانند ایشان باشند، بنابراین فرمودند: شما نمیتوانید زندگی اینچنینی داشته باشید، ولی میتوانید با یک خصلتهایی در رفتار و زندگی خود، به من کمک کنید یکی از این خصلتها ورع و تقوای الهی است و دیگری تلاش و مجاهدت در راه خدا و صلاح مسلمین است و سومین خصلت رعایت عفت همگانی بین مردان و زنان مسلمان است و چهارمین خصلت در استحکام و مقاومت در تحمل سختیها و ناملایمات است.
همهی شما برادران و خواهران باید این توصیههای مولایمان را از جان و دل بپذیرید و از این طریق در شمار یاری کنندگان آن حضرت در راه خدا قرار بگیرید إن شاء الله.