درس خارج فقه الطهارت آیت الله مظاهری
88/02/30
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب الطهارت
جلسه:94
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی .
بحث در باره یک مسئله مهمی بود و آن این که اگر کسی جاهل به حکم باشد در باره نجاست در نماز و با آن نجاست نماز بخواند مرحوم سید گفتند چه جاهل قاصر چه جاهل مقصر معذور نیست و باید نمازش را اعاده کند نمازش را قضا کند ولی فرمودند اگر جاهل به موضوع باشد این لازم نیست نمازش را اعاده کند نمازش را قضا کند ، نمیدانست نجاست به لباسش است به بدنش است با آن نجاست نماز خواند بعد از نماز فهمید نمازش را لازم نیست اعاده کند لازم نیست قضا کند و روایاتی هم در مسئله بود روایاتش را هم خواندیم ، به خوبی دلالت داشت اعاده ندارد قضا ندارد.
اما چند تا روایت هم میگفت اعاده دارد قضا دارد دیگر خواه نا خواه روایات را به قاعده حمل ظاهر بر نص گفتیم که دلالت میکند به استحباب همینطور که مرحوم سید در عروه هم با محشین بر عروه فرمودهاند اعاده ندارد قضا ندارد اما اگر اعاده کند قضا کند مخصوصاً اعاده خوب است .
مسئله بعدی راجع به این بود که بعضی از بزرگان نظیر شیخ در بعضی از کتابهایشان محقق در بعضی از کتابهایشان علامه در بعضی از کتابهایشان فرمودهاند که اگر تفحص کرده باشد و بعد از تفحص نماز خوانده باشد این نماز اعاده ندارد قضا ندارد و اما اگر تفحص نکرده باشد و نماز خوانده باشد در نجاست آن نماز اعاده دارد قضا دارد .
تمسک کرده بودند به چند تا روایت و روایاتش را در جلسه خواندیم روایتها دلالت خوبی داشت از نظر سند هم روایات صحیح السند بود اینکه فرق است بین جاهل قاصر و جاهل مقصر ، اگر تفحص کرده باشد و نماز خوانده باشد جاهل قاصر است این اعاده ندارد قضا ندارد اما اگر تفحص نکرده ایستاد نماز و نماز خواند جاهل مقصر است اعاده دارد قضا دارد لذا مانده بودیم که این روایتها را چه جور درستش بکنیم برای اینکه از یک طرف شهرت این حرف را نزده در حالی که هردو دسته روایت در مرآی و منظر مشهور از قدماء از متأخرین بوده است و این حرف که فرق باشد بین تفحص و عدم تفحص زده نشده بوده است اما از آن طرف هم روایت ها صحیح السند است ظاهر الدلاله است و به قاعده حمل ظاهر بر نص به قاعده مجمل و مبین باید همین روایاتی که فرق گذاشته بین تفحص و عدم تفحص بگیریم و آن روایاتی که میگوید جاهل به موضوع اعاده ندارد قضا ندارد حمل بکنیم برآن جا که تفحص کرده باشد .
بالاخره این جور شد که اگر یک دسته روایت داشتیم که اگر کسی نمیدانست لباسش نجس است و نماز خواند این نماز صحیح است اعاده ندارد قضا ندارد ، یک دسته روایت میگفت که اگر این تفحص کرده باشد و بایستد نماز، نمازش اعاده ندارد قضا ندارد و اما اگر تفحص نکرده بایستد این قضا دارد اعاده دارد خب جمع عرفی دارد جمع عرفیش این است که آن روایاتی که مطلق است حمل بکنیم براین تفصیل ، یک خمل ظاهر بر نص است تقریباً یک حمل مجمل برمبین است و این جمع عرفی است قاعده اقتضا میکند که بگوییم که حرف محقق حرف علامه حرف شیخ طوسی را در بعضی از کتابهایشان بزنیم ، لذا مسئله از این جهت که ذو وجهین است مسئله مشکلی است.
چیزی که باید توجه بکنیم این جا که شاید مسئله را حل بکند این است اینکه تفحص در موضوعات همه جا چه در باب نجاسات چه در باب سایر نجاسات حتی حق الناس تفحص در موضوعات عرفاً لازم نیست ، بلکه باید بگوییم که سیره هست اینکه تفحص در موضوعات نمیکنند ، تفحص در احکام آری ، تفحص در موضوعات نه، این سیره عقلاست ، عقلاء اگر بخواهند حکمی بکنند معلوم است روی آن حکمشان تفحص میکنند بررسی میکنند آیا این معارض دارد ؟ معارض ندارد؟ آیا درست میگوید؟ درست نمیگوید ؟ در احکامشان مسلم تفحص دارند اما در موضوعاتشان حتماً تفحص ندارند ، میرود بازار و بدون اینکه تفحص بکند این آقا آدم درستی است یا نه؟ از او چیز میخرد به قاعده ید، به قاعده سوق، اصاله الصحه فی فعل الغیر ، یک چیزی به شما میدهد نمیدانید حلال است یا نه؟ عرف دیگر تفحص در این که وضعش چیست نمیکند و آن مهمانی را میرود و از غذای آن هم میخورد حتی آن جا که احتمال قوی هم باشد که حق الناس است باز هم تفحص نمیکند یعنی حتی آن جا که مظنه هم باشد باز تفحص نیست در همه قواعد فقهیه این تفحص لازم نیست و قواعد فقهیه خیلی هست دیگر ، یک دفعه به شما میگفتم این اصاله الظهوری که ما میخواهیم جاری بکنیم باید ده هفده تا اصل جاری بکنیم اصول عقلائیه تا نوبت برسد به اصاله الظهور لذا اصول عقلائیه که شارع مقدس هم همه اصول عقلائیه را قبول دارد و آنها اصل را جاری میکنند بدون اینکه تفحص بکنند از اینکه چگونه است آیا حرام است یا حلال ؟ آیا مال خودش است یا نه ؟ مثلاً حتی در اصاله التذکیه میرود بازار گوشت میخرد حالا برود و تفحص بکند سر سلاخ خانه ببیند که آیا این ذبحهایی که میشود شرعی است یا نه ؟ مذکی است یا نه؟ در حالی که اصاله عدم التذکیه در احکام هست اما این اصاله عدم تذکیه را در موضوعات جاری نمیکنند و شارع مقدس هم بنایش همین است شارع مقدس هم آن سیره را قبول کرده لذا در اصولمان هم شیخ انصاری هم مرحوم آخوند یک فصلی دارند در باب برائت اینکه در شبهات موضوعیه تفحص لازم نیست ، بله در شبهات حکمیه تفحص لازم است و مسلم هم هست پیش اصحاب اگر یادتان باشد رفته بودند توی دلیلش که دلیل برعدم تفحص در موضوعات و عدم تفحص در احکام چیست؟ هرکس چیزی گفته بود اما اصل قضیه مسلم است تفحص در موضوعات لازم نیست اما تفحص در احکام لازم است اگر شما بخواهید این روایات این جا کار بکند باید بنای عقلاء را رد بکنید آن اجماع را قبول نکنید این سیره را بخواهیم رد بکنیم خب مسلم نیست ، این روایتها میگوید باید تفحص بکنید ، روایتها را که خواندیم قاعده اجزاء را نمیگوید بعدش چه، روایتها سؤال میکند حضرت میفرماید باید تفحص کنی و وارد نماز بشوی اگر تفحص نکنی و وارد نماز شدی آن وقت یک حرف دیگر است قضا دارد اعاده دارد اما وجوب تفحص در موضوعات خب این دو سه تا روایت به خوبی دلالت داشت سندش خوب بود دلالتش هم خوب بود لذا این روایتها را چکار بکنیم ، نمیشود که بگوییم روایتها آن سیره را ردع میکند آن اجماع را ردع میکند خب نمیشود این حرف را زد بلکه به عکس باید بگوییم ، باید بگوییم سیره این روایتها را ردع میکند آن اجماع مسلم در میان فقهاء این روایتها را طرد میکند اسمش را میگذارند اعراض اصحاب ، طوری نیست اسمش را میگذارند این که یک روایت دو روایتی که معمولی باشد نمیتواند با سیره کار بکند ، اگر یادتان باشد مرحوم آخوند در کفایه بارها و بارها مسئله را متعرض میشدند و همین را میفرمودند مثلاً ان الظن لا یغنی من الحق شیئاً را تعارض میانداختند با سیره عقلاء و ایشان جواب میدادند که این ان الظن لا یغنی من الحق شیئاً یک ظهور بیشتر نیست در مقابل سیره نمیتواند قد علم بکند بنابراین این سیره آن جا که ظن را حجت میداند این ان الظن لا یغنی من الحق شیئاً را ظهورش را طرد میکند تخصیص میدهد به آن جا که ظهور غیر حجت باشد این حرف مرحوم شیخ انصاری حرف مرحوم آخوند و دیگران که مظنه نمیتواند سیره را از بین ببرد به قول استاد بزرگوار ما حضرت امام رضوان الله تعالی علیه میفرمودند اگر روایتی آیهای یعنی ظهور آیه بخواهد سیره را از بین ببرد باید طمطراق داشته باشد باید یک تأکید حسابی در مقابل سیره بتواند عرض اندام بکند آن وقت مثال میزدند میگفتند مثل ربا ، میگفتند ربا یک امر عرفی است به قول قرآن از پیامبر سؤال میکردند چه فرقی است بین کاسبی و ربا خوردن ؟ چه فرقی است ؟ بنابراین همینطور که کاسبی میکنیم مثل امروز همینطور هم رباخواری میکنیم ، حالا یک دفعه یک کلاه شرعی هم سرش میگذاریم گناه دوم میکنیم یک دفعه نه صاف ربا میخوریم این یک امر عرفی است . اما چون که خانمانسوز است چونکه یمحق الله الربا و یربی الصدقات است شارع مقدس این را منع کرده اما نه با یک ظهور که بگوید احل الله البیع و حرم الربا این نمیتواند ، میفرماید که رباخوردن جنگ با خداست و ان لم تفعلوا فأذنوا بحرب من الله و رسوله میگفتند عرف را سیره را این جوری ، اما یک ظهور بخواهد دست به سیره بزند سیره به آن دست میزند و ظهور را یا طرد میکند یا تأویل میکند یا تخصیص میدهد .
خب بنابراین تا این جا این جور شد که این دو سه تا روایتی که به ما میگوید فرق است بین جاهل قاصر و مقصر فرق است بین این که تفحص بکنی ، نکنی ، اگر تفحص بکنی اعاده ندارد قضا ندارد اما اگر تفحص نکنی اعاده دارد قضا دارد این با سیره عقلاء با اجماع مسلم قدماء و متأخرین اجماع مسلم در فقه ما جور نمیاید بنابراین روایتها را باید طرد بکنیم اسمش را میگذاریم اعراض اصحاب از روایتها ، این تا این جا.
الا این که یک مسئله دیگر هست و آن شاید بهتر از اینها هم باشد این هم خوب است که گفتم و آن این است که روایت صحیح السند ظاهرالدلاله داریم که تفحص در همین مسئله ما تفحص لازم نیست
حالا روایتش را میخوانم روایت این است زراره میگوید که از امام علیه السلام سؤال کردم خون دماغ شدم و این چکهها نمیدانم افتاد روی زمین یا به لباسم هم افتاد ؟ حضرت میفرمایند لا تنقض الیقین بالشک بگو لباست پاک است ، سؤال میکند یابن رسول الله اگر تفحص کنم میفهمم که آیا به لباسم خون هت یا نه؟
حضرت میفرمایند لازم نیست برای نمازت ، حکم نیست اگر دلت میخواهد که دل نشین تو باشد اگر دلت میخواهد که شکت از بین برود تفحص بکنی طوری نیست و الا لا تنقض الیقین بالشک خب این روایت حسابی با این روایتها میجنگد حتی این کسانی که مثل مرحوم سید و امثال اینها اعاده و قضا را حمل بر استحباب کردهاند این روایت آنها را هم میزند حتی میگوید استحباب هم نه برای اینکه آن سؤال میکند که یابن رسول الله اگر تفحص بکنم میفهمم خون به لباسم چکیده یا به زمین ریخت حضرت نمیفرمایند مستحب است تفحص بکنی ، میفرمایند که اگر دلت بخواهد رفع شک بشود تفحص طوری نیست اما تفحص برای نماز تو لازم باشد شرعاً نه، بنابراین این دو سه تا روایت با آن هم میجنگد و باید فکری برایش بکنیم و فکرش هم همین است که خذ بما اشتهر بین اصحابک آن حکم که مشهور در میان اصحاب است که تفحص در موضوعات لازم نیست آن میگوید دع الشاذ النادر فان المجمع علیه لاریب فیه و این شاذ فیه کل الریب، روایتش را بخوانم.
روایت این است ذیل روایت 1 از این باب 41 قلت فهل علی یعنی از
امام علیه السلام سؤال کرد یابن رسول الله خون دماغ شدم نمیدانم آیا به لباسم چکید یا نه ؟ فرمودند که نه طوری نیست نماز بخوان ، فرمودند برای اینکه لا تنقض الیقین بالشک ، لباست قبلاً پاک بوده حالا هم استصحاب جاری کن بگو پاک است استحصحاب موضوعی ، اگر استصحاب حکمی باشد حتماً باید تفحص کند تا استصحاب جاری بشود ، روایت باشد حتماً تفحص بکند در احکام و اما اگر توی موضوعات شد حالا خبر عادل باشد بینه باشد یا اینکه روایت باشد تفحص لازم نیست لذا حضرت فرمودند لاتنقض الیقین بالشک را جاری بکن و نماز بکن و نماز بخوان طوری نیست بعد هم گفت که نماز خواندم اما باز نجاست دیدم که آن مسئلهای دیگر میشود فرمودند توی نماز نماز را رها کن بعد از نماز دیگر باز طوری نیست آن وقت بعد از آن که حضرت فرمودند استصحاب جاری بکن و با همان حال شک بایست به نماز طوری نیست اگر هم بعد از نماز خون را دیدی طوری نیست آن وقت این سؤال کرد فهل ان شککت فی انه اصابه شیی ان انظر فیه؟ قال لا گفت میخواهد تفحص بکنم ؟ حضرت فرمودند نه ولکنک انما یرید ان تذهب الشک اگر میخواهی دل چسبت باشد و شک و شبههای برایت نباشد نگاه کن ، و اما اینکه بخواهی نگاه کنی حکم شرع نیست ، خب این حسابی نص در این است تفحص لازم نیست حتی از روایت استفاده میکنیم تفحص مستحب هم نیست و اینکه مرحوم سید میفرمایند که تفحص مستحب است ، بعد از نماز مستحب است اگر تفحص نکرده نماز ش را اعاده کند نمازش را قضا کند نمازش را قضا کند این روایت میگوید نه، میگوید اصلاً استصحاب هم نیست تفحص در موضوعات استصحاب ندارد و همین جور هم هست اتفاقاً در میان عقلاء همین سیره متشرعه هم هست که انسان بخواهد برود مثلاً توی بازار حالا میخواهد یک پارچهای از در این مغازه بخرد برود از آن مغازه از آن مغازه بپرسد آقا این چه جور آدمی است؟ این دزد است ؟ دزد نیست؟ متدین است؟ متدین نیست؟ بعد از آنکه تفحص کرد آدم متدین است آن وقت قاعده ید را جاری کند و از او لباس بخرد مردم به او میخندند ، شارع هم به او میخندد میگوید آقا قاعده ید و قاعده سوق و اصاله الصحه و اینها را جاری کن بدون اینکه تفحص کنی و الا معلوم میشود آدم وسواسی هستی خانمش لباسهایش را شسته اطو کرده میدهد به آقا، آقا بپوش ، بنا کند من من کند ، کجا شستی ؟ چه جور شستی ؟ آیا نجاست توی آن بود رفع کردی؟ نکردی؟ خب این را میگویند آدم وسواسی است همه جا چه اصاله الصحه فی فعل الغیر حتی اصاله الصحه فی فعل النفس نماز خوانده حالا نمیداند درست خوانده یا نه؟ قاعده فراغ میگوید درست خواندی حالا بنا میکند هی تفحص کند هی سکور کند یک جایش را خراب کند بگوید دو دفعه نماز را بخوانم خب نه، قاعده فراغ است اما در موضوعات است قاعده تجاوز است در موضوعات است، قاعده اصاله الصحه فی فعل النفس است در موضوعات است قاعده اصاله الصحه فی فعل الغیر است در موضوعات است، قاعده ید است در موضوعات است، قاعده سوق است در موضوعات است ، و به قول امام باقر سلام الله علیه اگر ما بازی در بیاوریم لما کان للمسلمین سوق از همین جهت هم به شما میگفتم شماها نه اما بعضی از شماها بازار سیاه درست میکنید مردم را شکدار میکنید ، آن سلاخخانه درست نیست این آقا درست سر نمیبرد این ماهیها درست نیست و فلس ندارد و امثال اینها ، اینها گناهش بزرگ است اگر کسی ضدانقلاب، هم باشد باید روی انقلاب بد بین باشد نه بازار مسلمانها را خراب بکند و بعضی شماها ، شماها نه، بعضی از ما معممها ضد انقلاب است میخواهد تلافی ضد انقلاب دارد بازار سیاه برای مردم درست میکند خیلی گناه دارد خب سیره ائمه طاهرین علیهم السلام آن بازار آلوده سنیها امام باقرع میرفتند توی ان بازار آلوده پنیر میخریدند ماست میخریدند گوشت میخریدند و هیچ وقت هم نه میگذاشتند اصحابشان به خودشان شک و شبههای در این باره پیدا بکنند اگر یکی مثلاً وسوسه میکرد شبهه میکرد حضرت حسابی در مقابلش میایستادند بعد هم میفرمودند بابا نمیشود که ما تفحص و تجسس و بازار سیاه درست کردن و الا لما کان للمسلمین سوق ما این سوق مسلمانها ولوسنی، دیگر آن وقت که سوق شیعه نداشتیم اینها همه سنی بودند گاهی هم یک شیعهای توی بازار پیدا میشد اما همان آلودگی که بازار داشت ائمه طاهرین علیه السلام و همچنین اصحاب ائمه که از ائمه یاد گرفته بودند ، نه، یک قدری برو بالاتر سیره عقلاء که بود ائمه طاهرین امضا کرده بودند همه بدون تفحص میرفتند چیز میخریدند حتی تفحصش هم جایز نیست و یک کسی بخواهد هی تفحص بکند در موضوعات ، نه مستحب نیست باید بگوییم جایز نیست ، و آن قاعده اسلام سهله جریان اصول که یکی و دوتا هم نیست خیلی است ، روایت این است میگوید خون دماغ شدم ونمیدانم آیا به لباسم هم ریخت یا نه؟ حضرت فرمودند استصحاب جاری کن بگو به لباسم نریخت لا تنقض الیقین بالشک بگو لباسم پاک بوده حالا هم پاک است حالا نمیخواهد هم اصل مثبت درست کنید که ما میگوییم اصل مثبت هم میتواند درست بکند بگوید پس روی زمین ریخته، اما اصل مثبت را چون شما حجت نمیدانید ، ما اصل مثبت را حجت میدانیم چون شما اصل مثبت را حجت نمیدانید خیلی خوب اما آنکه مسلم است استصحاب میگوید به لباست نریخته با این لباس میشود نماز خواند با این لباس نماز بخوان دیگر حالا مستحب باشد یا نباشد که من گفتم در موضوعات اصلاً مستحب نیست اما این آقا یک سؤال میکند میگوید که خیلی خوب با آن نماز میخوانم اما آیا اگر تفحص بکنم ببینم به لباسم است یا نه میشود میفهمم یک نگاه بکنم به لباسم ببینم به لباسم ریخته یا نه میتوانم این کار را بکنم ، این کار را بکنم یا نه ؟ حضرت فرمودند مستحب است این کار را بکنی ، حضرت فرمودند نه، برای نمازت نه ، برای حکم شرعیت نه، اما اگر میخواهی دلچسبت باشد و رفع شک از تو بشود و اینها بخواهی نگاه بکنی طوری نیست لذا نگاه یعنی تفحص و نظر را گذاشتند برای اینکه رفع شک بشود نه برای اینکه مستحب باشد تفحص بکنی برای اینکه نماز را حتماً با طهارت بخوانی.
ببینید دلالتش خوب است فهل علی ان شککت فی انه اصابه شیئ فهل علی یعنی واجب است برایم ان انظر فیه؟ قال لا علیک واجب نیست که تفحص بکنی ، آن وقت آن ولکنک میفهماند نه لازم نیست مستحب هم نیست و لکنک اگر بخواهی نظر بکنی طوری نیست انما ترید ان تذهب الشک اگر بخواهی شک را از بین ببری نگاه کن و اما اینکه بخواهی استصحاب جاری بکنی متوقف بر نگاه باشد نه، بخواهی نماز بخوانی متوقف برنگاه کردن و تفحص باشد نه، اگر شک را میخواهی ببری نظر بکنی اشکال ندارد دیگر این جا مسئله چیزی ندارد .
مسئله روز شنبه که مسئله مشکلی است این است که اگر توی نماز آن خون را دید یا توی نماز دماغش خون افتاد چه باید بکند؟
یک خلاف قاعدهای هست توی روایتها که شنبه میخوانیم که فرموده اگر توی نماز دماغت خون افتاد و میتوانی این خون را توی نماز زایلش بکنی مثل این که مثلاً حوض پهلوی حوض ایستادهای داری نماز میخوانی و بدون این که رو به قبله و امثال اینها از بین برود میتوانی دستت را بزنی توی آب ، دست نجس را که الان نجس شده بزنی توی آب، میفرماید بزن نمازت را تمام کن طوری نیست و این فاصله هم اشکال ندارد و این فاصله توی نماز هم لازم نیست طهارت داشته باشی، طهارت برای اذکارت است برای افعالت است و اما این که این تخللها که ذکر نیست، فعل نیست این طهارت در آن لازم باشد لازم نیست .
خیلی خوب تا اینجا خوب است .
اما میفرمایند اگر وسط نماز دیدی که این نجاست از اول بوده یعنی
توی لباست خون بوده وسط نماز دیدی، میگوید نماز باطل است، نماز را رها کن یک نماز دیگر، مگر این که وقت نباشد که بعد صحبت میکنیم آن وقت ایراد وارد میشود این که خب تا اینجا که استصحاب داشته از این به بعد هم آب میکشد، چرا نماز باطل باشد؟ چه فرقی است بین این که در وسط نماز ببیند یا قبل ببیند؟ هر دو را باید بگوییم صحیح است اما امام علیه السلام فرمودند اگر در وسط نماز ببیند اگر میتواند آب بکشد آب بکشد نمازش درست است اما اگر از اول ببیند در وسط بخواهد آب بکشد و میتواند بکشد نه، نماز باطل است چرا نماز باطل است؟ در حالی که با استصحاب تا اینجا آمده و باید بگویند نماز درست است فرمودهاند نماز باطل است تقاضا دارم این را یک تفحص خوبی روی آن بکنید تا روز شنبه انشاء الله .
وصلی الله علی محمد و آل محمد