درس خارج فقه الطهارت آیت الله مظاهری
88/02/06
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب الطهارت
جلسه:83
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی .
مرحوم سید در این جا ده بیست فرع عنوان فرمودهاند و این فروع گرچه خیلی مربوط به بحث ما نیست و بنا شد که ما کلیات کتاب طهارت را بحث بکنیم اما چونکه این فرع خیلی مبتلا به است عنوان کردنش خوب است .
فرع اول این است که این مساجد منقسم میشوند به دو قسم یک قسمت اینکه همه زمین را مسجد میکنند که معمولاً همینجورهاست که همه زمین را به عنوان مسجد وقف میکند میدهد دست موقوف علیهم و موقوف علیهم این را میسازند ، اما گاهی همه زمین را وقف نمیکند بلکه مثلاً شبستان قرار میدهد این را مسجد میکنند و ما بقی دیگر از توابع مسجد است اما مسجد نیست به عبارت دیگر وقف است اما از توابع مسجد است، نه مسجد باشد مثلاً این مساجد بزرگ در صحن دو تا مهتابی درست میکنند برای زمستان خب اینها معنایش این است که صحن مسجد مسجد نیست به معنا اینکه نماز در آن جا بخوانیم ثواب خیلی ندارد اما معلوم است صحن مسجد جزء مسجد است و اینها دیگر از توابع است کجا مسجد است؟ شبستان زیر گنبد و آن دو تا مهتابی و امثال اینها ، گاهی آن واقف توجه به این مطلب دارد و بعضی اینها را مسجد میکند بعضی را نه، خب مشهور در میان اصحاب این است که اگر همهاش را مسجد کرد دیگر ازاله نجاست از آن واجب است و تنجیس آن حرام است و حتی دالان مسجد و اما اگر مثل دالان مسجد و صحن مسجد و اینها را از توابع قرار داد اینها ولو وقف است اما چون مسجد نیست به معنا نماز خواندن در آنجا این دیگر تنجیس آن حرام نیست مگر هتک باشد ازاله نجاست هم از آن لازم نیست مگر هتک باشد خب تا این جاها مشهور در میان اصحاب است و حرفی هم در آن نیست .
الا اینکه دو تا فرع اینجا هست خیلی مهم است و آن این است که گاهی واقف زمین را وقف میکند و زمین را میدهد به موقوف علیهم و آنها نقشهکشی میکنند روی این زمین خب دیگر خواه ناخواه وقتی نقشه کشیدند بعضی از این جاها توالت میشود و دستشویی میشود و بعضی جاها انبار میشود و بعضی جاها طبقه همکف میشود و طبقه بالا میشود اینها حالا این را اگر همهاش را وقف برای مسجد کرده باشد نمیشود این کارها را کرد یا میشود ؟ اینکه گفتند نه ظاهراً وجهی ندارد میتوانیم بگوییم که واقف باید دست موقوف علیهم و موقوف علیهم در آن جا نماز بخوانند ، کار عبادی انجام بدهند تا بشود وقف لذا صرف اینکه صیغه وقف میخواند این وقف مؤبد نمیشود حتی تحویل بدهد باز هم وقف مؤبد نمیشود حتی میتواند از وقفش برگردد و آن جارا خانه بکند ، کی دیگر نمیشود و از ملک این بیرون میرود و میشود ملک خدا یا میشود بلا مالک ؟ در آن وقتی که عبادتی در آن جا انجام بشود و در حقیقت این است که این موقوف علیهم تا نقشه نکشیدهاند و نقشه را پیاده نکردهاند و اینها نمیتوانیم بگوییم مسجد در آن وقتی که نقشه پیاده بشود آن جا که توالت است مسجد نیست آن جا که انبار است مسجد نیست آن وقت راجع به صحن اگر صحن را هم خارج بکنند مسجد نیست اگر صحن را داخل بکنند مثل شبستان میشود مسجد . این یک فرع است که خیلی مهم است معمولاً هم مرحوم سید و دیگران عنوان نکردهاند و باید عنوان بشود .
یک فرع دیگر هم که مهم است این است شما بفرمایید همه جا مسجد اما این دلیل ازاله نجاست از مسجد یا تنجیس مسجد آیا دالان مسجد را هم میگیرد ؟ انبار مسجد را هم میگیرد یا نه؟ اگر یک کسی بگوید که ادله حرمت تنجیس مسجد یا وجوب ازاله از مسجد یک معنای عرفی است و شبستان را میگیرد آنجا که معدّ برای نماز خواندن است آن جاها را میگیرد اما آنجاها که معمولاً برای نماز خواندن نیست دلیل قاصر است از اینکه بگیرد اگر این را گفتید دیگر مسئله خیلی بهتر میشود مسئله واضح میشود و آن این که دیگر تنجیس انبار مسجد و ازاله نجاست از دالان مسجد و امثال اینها دیگر لازم نیست مگر هتکی در کار باشد لذا اگر این عرض من را بفرمایید کار آسانتر میشود و ظاهراً هم همین است برای اینکه ما اگر یادتان باشد برای وجوب ازاله نجاست یا برای تنجیس مسجد دلیل نداشتیم دلیل حسابی لذا متمسک میشدیم به اجماع ، اطلاقی و عامی و امثال اینها نداشتیم لذا بهترین دلیل اجماع بود در مسئله و هر کجا شک بکنیم اجماع نمیتواند بیاید چون دلیل لبی است قدر متیقن باید بگیریم لذا قدر متیقن از حرمت تنجیس مسجد دالان مسجد نیست شبستان است، قدر متیقن از ازاله نجاست از مسجد صحن مسجد نیست آن جاست که معدّ برای نماز خواندن است و اما مابقی ولو مسجد هم باشد نه از توابع، از توابع باشد که هیچ ، گفتم ، ولو مسجد هم باشد دلیل بر حرمت تنجیس یا دلیل بر وجوب ازاله نجاست نداریم مگر هتکی در کار باشد مثلاً بچه مدفوع کرده باشد توی دالان مسجد خب این را بخواهند ازاله نکنند هتک مسجد است و عظمت مسجد مراعات نشده و هر کجا قضیه هتک بیاید جلو دیگر معلوم است حتی مثلاً روی قبرستان چنانچه مثلاً بعضی از دهاتیها کنار قبرستان کود میریزند خب معلوم است این هتک قبرستان مؤمنین است این کار کار حرامی است ، قضیه هتک را جلو نیاورید اگر هتک آمد جلو مسجد باشد یا مدرسه ، مشاهد مشرفه باشد یا قبرستان مؤمنین اگر هتک آمد جلو معلوم است تنجیسش حرام است ازاله نجاستش هم واجب است اما الان بحث ما این است که هتکی توی کار نیست ، آن وقت اگر بعضی جاهای مسجد از توابع باشد که هیچ ، اصلاً ازاله نجاست از مسجد آن را نمیگیرد مثل انبار و دالان و امثال اینها و اگر گفتید خیر همه این جا را مسجد کرده باز میگوییم که آن ادلهای که میگوید تنجیس مسجد حرام است ازاله نجاست از مسجد واجب است این اطلاق ندارد قدر متیقنش آن جاست که معدّ برای نماز است مثل شبستان و اما دالان مسجد را نجس بکند یا اینکه بر ما واجب باشد ازاله نجاست دیگر نه، مسئله خوبی است دیگر ، ولو متعرض آن خوب نشدهاند اما این جور که من عرض کردم ندیدهام کسی بگوید میتوانیم بگوییم که کار خیلی آسان میشود و دالان مسجد از توابع باشد ازاله نجاست از آن واجب نیست از توابع هم نباشد و راستی مسجد باشد باز هم ازاله نجاست از آن واجب نیست برای اینکه دلیلی براینکه وجوب ازاله از مسجد این جاها را بگیرد نمیگیرد ولو شک همین مقدار که شک کنیم آیا وجوب ازاله نجاست این جاها را میگیرد یا نه؟ دیگر رفع مالا یعلمون میگوید نه، این فرع اول .
فرع دوم که عنوان فرمودهاند فرمودهاند که این ازاله نجاست فوری است اما معلوم است فوری که اینها میگویند یعنی فور عرفی بنابراین ببیند که مسجد نجس است بگویدحالا که کار دارم میرویم بازار کارمان را انجام میدهیم و عصر که بیکار میشویم میآییم مسجد را آب میکشیم، نه، باید فوراً انجام بدهد حالا مثلاً 10 دقیقه عقب انداختن یک عذری داشته باشد یک ساعت عقب انداختن اینها طوری نیست ، فور عرفی نه فور عقلی ، دلیلی برای این حرف ندارند لذا اگر هم شک بکنیم دیگر خواه نا خواه باید بگوییم که اصاله عدم فور یعنی برائت از فور به ما میگوید که تأخیر خیلی نینداز به عنوان اینکه تسامح بشود اگر تسامح بشود آن یک حرفی، اما تسامح نشود، کار داشته باشد ، صبح ببیند عصر بیاید آب بکشد خب دلیلی نداریم الا اینکه در اصول یک بحثی هست اگر یادتان باشد اینکه آیا امر یعنی صیغه افعل وما بعناها دال بر فور است یا نه؟ خب همه گفتند نه، گفتند برای اینکه صیغه افعل و ما بمعناها این فقط آن هیئت ترغیب میکند به ماده و ماده هم در آن فور نخوابیده مثل همین بحث ما ازل النجاسه عن المسجد توی ازل فور نخوابیده بلکه این هیئت وضع شده برای ترغیب برای تحریص ، آن مادهاش هم که زوال نجاست از مسجد آن هم در آن فور نخوابیده لذا در اصول گفتند همینجور که دلالت بر مره و تکرار نمیکند دلالت بر فور هم نیکند الا اینکه ما در اصول یک حرف دیگر داشتیم و آن این است که گفتیم ولو اینکه صیغه دلالت بر فور نمیکند اما فور یک وجوب عرفی است یعنی اگر گفتند به ما ازل النجاسه عن المسجد عرف میگوید که در اول از منه امکان، عرف میگوید اگر تأخیر انداختی عقوبت داری مثالهای عرفی زیاد است و مثلاً مولا به عبدش میگوید برو به فلانی بگو بیا و این میگوید برو به فلانی بگو بیا در آن فور نخوابیده اما اگر این تأخیر بیندازد و آن مولا یک کار واجبی داشته باشد و آن کار واجب از بین برود این عبد را عقوبت بکند یعنی استحفاق عقوبت عرفاً برای این عبد هست میتواند بگوید چرا تأخیر انداختی ؟ اگر هم بگوید که تو که نگفتی فور، عقلاء میگوید که نه در صیغه ، در حاق این لفظ امر و نهی فور خوابیده است اگر کسی عرض من را بپسندد در اصول دیگر خواه نا خواه این جا هم همین را باید بگوید که فور ولو دلالت صیغه و ما بمعنا ها این دلالت بر فور ندارد اما اینکه باید مأمور به را فور عرفی بیاوریم از دلیل خارج یعنی بنای عقلاء به طوری که اگر تأخیر بیندازد استحقاق عقوبت میبینند آن وقت این جور که شد مثلاً بگوید بروم ناهار را بخورم برگردم ازاله نجاست کنم نمیشود از همین جهت هم فقهاء- حالا هم بحث میکنیم و بحثش را کردهام- میتواند ازاله بکند بعد از نماز یا نه؟ گفتند نه، و این برای چیست؟ از همین کسانی که همین بحثها را کردهاند که الان بحثش را میکنیم همین است که از آنها میپرسیم آیا این ازل النجاسه فوراً دلیلی دارد ؟ میگویند نه، آیا در اصولتان قائل به فور هستید ؟ نه، پس چرا میگویید که اگر نماز بخواند بعد از نماز بخواهد آب بکشد ، نمیشود کار حرامی انجام داده ، باید حرف من بیاید جلو دیگر ، آن مسئله هتک را بگذارید کنار مسئله هتک هیچ اشکال ندارد هیچ طوری نیست و اما حالا یک کسی نماز بخواند بعد از نماز آب بکشد این هتک است؟ اینکه هتک نیست یا اگر کسی برود ناهارش را بخورد بعد بیاید اینها هتک نیست ، هتک یک جاهای مخصوصی است که هیچ ربطی به بحث ما ندارد خلط نکنید بحثها را لذا از آقایان سؤال میکنیم این که شما در اصول میفرمایید امر دلالت بر فور ندارد درست است ، شما میفرمایید که این جا هم ازل النجاسه فوراً نداریم دلیل بر فور نداریم اما از آن طرف هم میفرمایید که این ازل النجاسه فوراً هست نماز بخواند معصیت کرده مثلاً اول ظهر است بخواهد نماز اول وقت بخواند نماز جماعت بخواند گفتهاند نمیشود ، آن امر به شیئ نهی از ضد آنها یک بحثهای دیگری است حالا فعلاً همین الان همه فقهاء فتوی میدهند همه مرحوم سید فرمودهاند محشین هم همه فرمودهاند که اول وقت است میبیند مسجد نجس شد حالا میتواند نماز بخواند ؟ گفتهاند نه الا اینکه وقت تنگ باشد غروب باشد گفتهاند خب آن نماز مهم است نماز را مقدم بیندازد بعد ازاله نجاست بکند اما اگر رفت نماز جماعت بخواند دید بچه با پای نجس تر آمد توی مسجد حالا میتواند نماز جماعت بخواند و بعد تطهیر کند؟ گفتهاند نه، گفتهاندبرای اینکه وقت آن ضیق است وقت آن توسعه دارد ، حالا این حرف دارد خیلی ، بعد حرفش را میزنیم
الان بحث ما این است که این فوری که مرحوم سید این جا دارند میفرماید یجب ازاله النجاسه فوراً بالفور العرفی میگوییم دلیل چیست؟ اگر توی اصول بخواهید بحث بکنید صیغه فور در آن نخوابیده اگر در فقه بخواهید بحث بکنید دلیلی بر فور نداریم اگر هم با اصل بیاییم جلو برائت میگوید فور نه برای اینکه وقتی دلیل نداشتیم فور میگوید نه این یجب فوراً از کجا بگوییم؟ اگر عرض من درست در بیاید حرف درست در میآید و آن این است که ما در اصول گفتهایم صیغه افعل و ما بمعناها دال بر فور نیست اما عرف تحمیل فور میکند وقتی چنین باشد ما نحن فیه درست در میآید و آن این است که ازل النجاسه عن المسجد عرف میگوید فوراً.
فرع سوم اینکه گفتهاند عین نجس را در مسجد نمیشود برد لذا کافر را بخواهند ببرند توی مسجد گفتهاند نمیشودیا سگ را ببرند توی مسجد نمیشود عین نجس مثلاً در یک ظرفی است مثلاً خون همراهش است رفته شیشه خون گرفته حالا آمده توی مسجد گفتهاند نمیشود خب اگر هتکی توی کار باشد آن را حساب نکنید معلوم است حرام است اگر منافات با عظمت مسجد داشته باشد حرام است و حرفی نیست ، اما هتک نه، باز هم میگویند که ادخال النجاسه فی المسجد حرام ، ظاهراً دلیل نداریم اینها تمسک کردهاند به آیه شریفه انماالمشرکون نجس فلا یقربوا المسجد الحرام بعد عامهم هذا گفتهاند خب این میگوید عین نجس توی مسجد نباید برود ظاهراً دلالتش خوب است به شرط اینکه نجاست به همان معنای نجاست اصطلاحی باشد و یکی هم از مسجد الحرام بتوانیم سرایت کنیم به سایر مساجد واما ما گفتیم تعدی کردن به سایر مساجد که وجهی ندارد نجاست هم به معنای نجاست معنوی است نه نجاست اصطلاحی بنابراین آیه شریفه دلالت ندارد آن وقت میآییم سر دلیل دیگر دلیل نداریم نمیدانیم آیا عین نجس را بردن توی مسجد اشکال دارد یا نه؟ رفع مالا یعملون میگوید نه، مثلاً عرض کردم شیشه خون همراهش است میرود آنجا شیشه را میگذارد زمین نمازش را میخواند اگر هم گفتید محمول نجس و محمول متنجس هم طوری نیست با همان شیشه نماز میخواند هم نمازش درست است هم دلیل نداریم بگوییم کار حرامی کرده.
لذا یک دلیل دیگر هم هست و آن دلیل خیلی بالاست علیه مرحوم سید و آن این است که سیره متشرعه براین است که ادخال نجس در مسجد فراوان میکنند زن حائض زن مستحاضه آن کسی که خون قروح و جروح دارد میتی که ایشان گفتند و امثال اینها خب اینها توی مسجد میروند حتی خانم مستحاضه است توی مسجد میرود و عمل به استحاضه، اگر هم میخواهد نمازش را بخواند نماز و امثال اینها و این یک سیره از متشرعه است منعی از این سیره نشده نشده بلکه همیشه بوده است دیگر حالا شاید آن هتک هم باشد این جور که مرده را میبرند توی مسجد میگذارند فردا میبرند حالا الحمدالله این یخچالهایی که درست شده دیگر دولت نمیگذارد و الا همیشه این جور بود ، گفت که در شمیرانات یک کسی متمولی یک ارگ خیلی بالایی این مُرد خب یک قدری برایش گریه کردند بعد عصر شد زن و بچهاش گفتند این را باید از خانه ببرید بیرون توی مسجد گفتند که این از متمولین است این قصرش است این ارگش است با شخصیتش نمیسازد بردن توی مسجد درست نیست جرّ و بحث شروع شد زن گفت اگر بردید که بردید والا میگذارمش بیرون سگها بخورندش بنابراین همیشه اینجور بوده که میت را توی مسجد میبردند دیگر و کسانی که خون به بدنشان بوده توی مسجد میرفتند مسلول ، زن حائض زن مستحاضه و امثال اینها ، بنابر این فرمایش مرحوم سید را نمیدانیم از کجا درست بکنیم که مثل اینکه مرحوم آقای حکیم و مرحوم آقای خویی و اینها ادعای اجماع و شهرت هم میکنند بلا خلاف هم بعضی گفتهاند که ادخال عین النجس فی المسجد حرام، اما دلیل که ندارد اصل هم دارد علاوه براین سیرهای هم که عرض کردم ظاهراً این سیره بلا اشکال است ردعی هم نه اسلام یعنی ائمه طاهرین نه فقهاء از آن هم ردع نکردهاند، بله گاهی هتک است آن یک حرف دیگری است و اما تا هتک نباشد اشکالی در مسئله نیست .
مسئله بعدی گفتهاند این واجب واجب کفایی است لذا منحصر نیست به آن کسی که مسجد را نجس کرده و ولو آن مسجد را نجس کرده آن هم از افرادی است که باید این مسجد را تطهیر بکند ولی به وجوب کفایی بر همه لازم است این مسجد را پاکش بکنند ، ازل النجاسه عن المسجد میگوید همه همه مرحوم شهید اول در دروس فرمودهاند که نه، این امر اول میآید روی کسی که نجس کرده به او میگویند ازل النجاسه عن المسجد آن وقت اگر آن انجام نداد دیگران را میگویند ازل النجاسه عن المسجد لذا مثلاً اگر خرج و مخارجی دارد او باید بدهد نه این که همه باید این مسجد را درست بکنند نجاست را از مسجد بیرون ببرند ولو اینکه احتیاج به خرج و مخارج هم داشته باشد ، اگر با دلیل بیاییم جلو دلیل ما اجماع است دیگر مابقی ادله ناتمام بود و اجماع میگفت که ازاله نجاست از مسجد باید کرد حالا دیگر نبود آن اجماع که همه مردم یا آن کسی که تنجیس کرده؟ دلیل لبی به ما میگوید که نمیدانیم بر آن کسانی که نجس نکردهاند برای آنها واجب است یا نه؟ رفع مالا یعلمون میگوید نه، حرف مرحوم شهید زنده میشود به چه دلیل میگویید که واجب کفایی است برای همه همه؟ از اجماع از ادله میفهمیم این مسجد باید متنجس نباشد این را میفهمیم اما عقل ما عقلاء میگویند هرکس نجس کرده برود تطهیر کند، آن فرار کرده نیست میگوید همه باید تطهیر کنند ، میشود حرف مرحوم شهید در دروس . یک دلیل برای اینکه فوراً عرفاً همه تطهیر کنند ظاهراً نداریم وقتی نداشتیم باید به اجماع تمسک کنیم اجماع ما میگوید این مسجد باید پاک بشود عقل ما عقلا میگویند هر کس نجس کرده تطهیر کند، میگویند آن نیست فرار کرده اصلاً نمیدانیم کیست؟ میگوید که همه مردم به نحو وجوب کفایی باید تطهیر کنند،
فقهاء در عروه و محشین بر عروه همه همه فرمودهاند که به نحو وجوب کفایی واجب است بر همه مسجدی که نجس شده تطهیر کنند میگوییم بله اما آن که نجس کرده است بگویید مثل دیگران است این را عقلاء نمیپسندند مگر دلیل داشته باشیم و مرحوم سید در عروه حتی به اندازهای آمدهاند جلو که میگویند خرج و مخارج هم داشته باشد واجب نیست آن کسی که نجس کرده خرج و مخارج را بدهد همه باید این خرج و مخارج را بدهند ، مشکل است انسان بگوید برای اینکه اگر دلیلی اطلاقی عامی اجماع دلالت داری میگفت که ازل النجاسه عن المسجد میگفتیم همه، اما حالا این میدانیم تطهیر مسجد واجب است خب کی تطهیر کند؟ عقل ما میگوید هرکه نجس کرده و اما عقل ما بگوید همه، بله یک جا عقلما میگوید همه و آن این است که آقا که نجس کرده نیست عقل ما میگوید همه میشود واجب کفایی، لذا روی عرض من میشود واجب کفایی طولی شاید هم مرحوم شهید در دروس که فرمودهاند بر او واجب است نه دیگران همین عرض من را میخواهند بفرمایند که میخواهند بفرمایند اولا و با لذات برای آن نجس است ثانیاً و بالعرض برای همه خب اگر این عرض من را بپسندید دیگر حرف مرحوم شهید زنده میشود اگر مرحوم شهید عرض من را بفرمایند و الا عرض من ظاهراً از نظر عقلی از نظر عقلایی دلیل خوبی باشد .
حالا مسئله مهم ما که فردا باید بحثش را بکنیم این است مرحوم سید و همه محشین بر عروه بلکه قبلا مثل صاحب جواهر یک بحث فوق العاده مفصلی دربارهاش کردهاند بعد هم مرحوم محقق همدانی و بعد هم مرحوم سید محشین بر عروه گفتهاند اگر ببیند مسجد نجس شده اول وقت نماز است میتواند نماز جماعت بخواند و بعد مسجد را تطهیر بکند؟ نه حتماً باید اول ازاله نجاست بکند چرا؟ خب این خوب است گفتهاند برای این که دوران امر بین وجوب و استحباب است وجوب مقدم بر استحباب است برای این که نماز خواندن اول وقت فضیلت دارد واجب که نیست مستحب است دیگر، اما آن ازاله نجاست وقت ندارد وقتش تنگ است فوری است پس بنابر این آن مقدم است، خب در این باره حرفی نیست .
اگر هم آخر وقت باشد آن هم اشکالی نیست در این حتما باید نماز بخواند، نه ازاله نجاست چرا؟ برای این که نماز مقدم بر هر واجبی است این بخواهد نماز را روی ازاله نجاست بگذارد معلوم است نمیشود اینجا هم حرفی نیست .
همه حرفها اینجاست میخواهد نماز جماعت بخواند به او میگویند نه و او نماز جماعت میخواند و ازاله نجاست را میگذارد بعد آیا این نماز صحیح است یا نه؟ مرحوم سید شبهه دارند و بسیاری از محشین میگویند نه، نماز باطل است و این نمیتواند نماز بخواند این را یک مطالعه بکنید تا فردا انشاء الله
وصلی الله علی محمد و آل محمد