درس خارج فقه استاد موسوی جزایری
98/08/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: زمان و محل ذبح/واجبات وقوف در منا/وقوف در منا/اعمال حج تمتع/کتاب الحج؛
زمان ذبح یا نحر در منابحث ما به ذبح یا نحر رسید که دومین واجب از واجبات منا در روز عید است.
محقق خویی(ره) میفرماید: "و لا يجزئه الذبح أو النحر في الليل و إن كان جاهلًا"[1]
ذبح در شب کافی نیست؛ اگر چه جاهل به حکم باشد. جهل به حکم، در اینجا تاثیری ندارد و دلیلی بر اجزاء آن نداریم. لهذا باید اعاده کند.
"نعم يجوز للخائف الذبح و النحر في الليل"[2]
فقط خائف استثناء شده و مجاز است که در شب ذبح کند؛ خائفی که بر جان خودش یا به هر دلیلی -مثل دشمن یا از مشکلی دارد- میترسد. این مساله به قدری مهم است که معذورين مثل زن ها، پیرمردها، بچهها و بیماران که شب از مشعر به منا میروند، میتوانند رمی را درشب انجام دهند. اما ایشان ذبح برای ایشان نیز باید در روز عید باشد.
صحیحه عبدالله بن سنان در این رابطه وارد شده است. مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا بَأْسَ أَنْ يَرْمِيَ الْخَائِفُ بِاللَّيْلِ وَ يُضَحِّيَ وَ يُفِيضَ بِاللَّيْلِ.[3]
مشابه روایت قبل، صحیحه محمد بن مسلم است. این روایات در باب هفتم از ابواب ذبح، روایت شده اند.
انسانی که به هر دلیلی خائف است -مثلا می ترسد که اگر در روز بین مردم ظاهر شود دستگیرش کنند-، میتواند شب ذبح کند و حتی در شب برود.
وجوب ترتیب در اعمالی منامحقق خویی(ره) در ادامه میفرماید: "و يجب الإتيان به بعد الرمي، و لكن لو قدّمه على الرمي جهلًا أو نسياناً صحّ و لم يحتج إلى الإعادة".[4]
رعایت ترتیب در سه عمل واجب روز عید (اول رمی، دوم ذبح و سوم حلق) واجب است؛ مستند این حکم عدهای از روایات بیانیهای هستند که در باب 39 از ابواب ذبح وارد شدهاند. عنوان باب چنین است، "بَابُ وُجُوبِ الِابْتِدَاءِ بِالرَّمْيِ ثُمَّ بِالذَّبْحِ ثُمَّ الْحَلْقِ فَإِنْ خَالَفَ نَاسِياً أَوْ جَاهِلًا أَوْ عَامِداً أَجْزَأَهُ".[5]
یکی از روایات صحیحه معاویة بن عمار است: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا رَمَيْتَ الْجَمْرَةَ فَاشْتَرِ هَدْيَكَ الْحَدِيثَ.[6]
روایت می فرماید: بعد از رمی جمره عقبه، هدی را بخر تا ذبحش کنی.
چند روایات دیگر هم با این مضمون وجود دارد. روایت دیگر صحیحه ابی بصیر است. وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ وُهَيْبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا اشْتَرَيْتَ أُضْحِيَّتَكَ وَ قَمَطْتَهَا فِي جَانِبِ رَحْلِكَ فَقَدْ بَلَغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَإِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تَحْلِقَ فَاحْلِقْ.[7]
میفرماید: بعد از اتمام کار اضحیه، نوبت به حلق میرسد. پس طبق روایات مذکور، ذبح باید بعد از رمی، و حلق هم بعد از ذبح انجام شوند. تخلف عمدی از این ترتیب، مبطل است. اما اگر تخلف به واسطه جهل یا نسیان باشد، مشمول صحیحه جمیل است.
در صحیحه جمیل آمده که اشخاصی خدمت پیامبر(ص) آمدند؛ یکی گفت که من اشتباه کردم و اول ذبح کردم؛ آن یکی گفت اول حلق کردم؛ دیگری چیز دیگری گفت؛ حضرت(ص) همه را بخشیده و فرمود: اشکال ندارد و اعاده لازم نیست. البته آنها عامد نبودند؛ و تخلفشان ناشی از جهل یا نسیان بود. بنابراين در فرض جهل و نسیان اشکالی نیست.
محل ذبح و ادله آنعمد بحث در محل ذبح یعنی مناست. ضرورت این حکم ظاهراً به تبع قضیه ذبح حضرت اسماعیل(ع) است. زیرا حضرت ابراهیم(ع) ایشان را برای ذبح از مکه به منا بردند.
محقق خویی(ره) میفرماید: "و يجب أن يكون الذّبح أو النّحر بمنى. للقطع به عند الأصحاب و للسيرة القطعية المستمرة من زمن النبي (صلّى اللّٰه عليه و آله و سلم) إلى زماننا"[8]
این مساله نزد تمام اصحاب، قطعی، یقینی و از بدیهیات است. بنابراین هرچند هیچ دلیل دیگری هم بر این قضیه نباشد، همین مسئله برای ما کافیست. چراکه هیچ مسئلهای خود به خود نزد اصحاب قطعی و بدیهی نمیشود. سیره قطعی نیز بر ذبح در منا استوار است.
اما در بیان محقق خویی(ره) ادله لفظیه چنین آمدهاند؛ "أمّا الكتاب فقوله تعالى ﴿وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلّٰهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَ لٰا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتّٰى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ﴾.[9] "[10]
این برای کسی است که بعد از احرام محصور یا به دشمن و یا مرضی در بین راه مبتلا شود و نتواند خودش را به اعمال برساند. در این حال و قبل از اتمام اعمال چگونه از احرام خارج شود؟ پاسخ این سوال در شرح لمعه آمده است.[11] این شخص باید موعدی معین کند و گوسفندی بخرد تا کسی آن را با خود ببرد و اگر در عمره است هدی را در مکه ذبح کند. اما اگر برای کسی که در مکه برای حج، احرام بسته، مانعی پیش آید، آن دیگری باید هدی را به منا ببرد. آیه شریفه می فرماید: ﴿وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّىٰ يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ﴾[12]
ساعتی معین می کنند تا هدی سر آن ساعت ذبح شود. پس شخص معذور باید صبر کند تا آن ساعت بگذرد. بعد از آن او میتواند حلق کند. بعد از حلق هم مجاز است تا از احرام خارج شود.
این آیه نشان میدهد که ذبح هدی، محل معینی دارد که در آیه به آن اشاره شده است. البته قطع داریم که همه منا را محل ذبح هدی حج دانستهاند.
علاوه بر آنچه بیان شد، دو روایت نیز داریم که تفصیل واضحتری دادهاند.
موثقه زرعه میگوید: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ زُرْعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ أُحْصِرَ فِي الْحَجِّ قَالَ فَلْيَبْعَثْ بِهَدْيِهِ إِذَا كَانَ مَعَ أَصْحَابِهِ (تا در مکه برای حج احرام بست، محصور شد یا مرض سختی گرفت یا دشمنی مانعش شد.) وَ مَحِلُّهُ أَنْ يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ وَ مَحِلُّهُ مِنًى يَوْمَ النَّحْرِ(تصریح شده که رسیدن هدی به محل، به معنای رسیدن به منا در روزعید قربان است) إِذَا كَانَ فِي الْحَجِّ.[13] (در صورتی که این قضیه مربوط به حج باشد؛ نه مربوط به عمره.)
روایت دوم صحیحه منصور بن حازم است. وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ يَعْنِي أَحْمَدَ بْنَ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ وَ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ يَضِلُّ هَدْيُهُ فَيَجِدُهُ رَجُلٌ آخَرُ فَيَنْحَرُهُ (در روایت از حضرت علیه السلام در مورد کسی سوال شده که هدی را بخرد ولی آن را گم کند و دیگری آن را بیابد و پیش خود بگوید: بالاخره این مال هر کسی که هست باید در روز عید ذبح شود. پس از طرف صاحبش آن را ذبح نماید.) فَقَالَ إِنْ كَانَ نَحَرَهُ بِمِنًى فَقَدْ أَجْزَأَ عَنْ صَاحِبِهِ الَّذِي ضَلَّ عَنْهُ وَ إِنْ كَانَ نَحَرَهُ فِي غَيْرِ مِنًى لَمْ يُجْزِئْ عَنْ صَاحِبِهِ.[14] (حضرت(ع) میفرماید: اگر در منا ذبح شده، خوب است. اما اگر در غیر منا ذبح شود، کافی نیست.)
پس معلوم میشود که ذبح در منا موضوعیت دارد. اصل مطلب مسلم و جزء بدیهیات و ضروریات عالم اسلام است. اهل سنت هم در منا ذبح می کنند.
این مطلب در باب چهارم از ابواب ذبح، به طور مفصل و بیش از این دو روایتی که خواندیم، آمده است. اما در عنوان باب چهارم از ابواب ذبح چنین آمده است:
"بَابُ وُجُوبِ ذَبْحِ الْهَدْيِ الْوَاجِبِ فِي الْحَجِّ بِمِنًى"مطلب در این باب صریح است.
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الْكَرْخِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ قَدِمَ بِهَدْيِهِ مَكَّةَ فِي الْعَشْرِ فَقَالَ إِنْ كَانَ هَدْياً وَاجِباً فَلَا يَنْحَرْهُ إِلَّا بِمِنًى وَ إِنْ كَانَ لَيْسَ بِوَاجِبٍ فَلْيَنْحَرْهُ بِمَكَّةَ إِنْ شَاءَ وَ إِنْ كَانَ قَدْ أَشْعَرَهُ أَوْ قَلَّدَهُ فَلَا يَنْحَرْهُ إِلَّا يَوْمَ الْأَضْحَى.[15]
حضرت(ع) در این روایت فرمود: نحر وذبح هدی واجب فقط در مناست. ولی ذبح مستحبی را در مکه هم میتوان انجام داد.
روایات دیگری نیز با این مضمون وجود دارد. اما دلیل عدم استدلال به این روایات، ضعف سندی آنهاست.
اما دلیل اینکه در روایت برای ذبح مستحبی، مکه را ذکر نموده این است که سائل گفته که هدیش را با خودش به مکه آورده و میخواهد در مکه ذبحش کند؛ حضرت(ع) در جواب میفرماید: اگر ذبح مستحب است اشکال ندارد. اما هدی واجب را باید به منا ببرد.
هر چه روایت در این باب آمده، دچار ضعیف سندی هستند. روایت اول از ابراهیم کرخیست که توثیق ندارد. سایر روایات هم با مشکلات مشابهی ضعف سندی دارند. لکن تعدد همین روایات میتواند موید خوبی برای مطلب باشد.
عدم امکان ذبح در منادر صورت امکان ذبح قطعا باید در منا انجام شود. اما بحث بعد تکلیف در زمانیست که -مثل زمان حال- ذبح در منا ممکن نباشد. به دستور حکومت طاغوت سعودی بیش از چهل یا پنجاه سال است که مسلخ را در وادی محسر درست کردهاند و ذبح در همان جا انجام میشود. محدوده منا تا وادی محسر است. پس وادی محسر جزء منا نبوده و خارج از آن است. پیش از این زمان، زبح در منا انجام میشد؛ یا خود حجاج به منا می رفتند یا نائبی از طرف ایشان در آنجا مامور به ذبح میشد.
در فرض محل بحث اگر کسی متمکن از ذبح در سایر ایام تشریق در منا ذبح باشد، باید این کار را انجام دهد. اولویت در ذبح، با ایام تشریق است. در غیر این صورت نیز تا آخر ذی الحجه -که انتهای اشهر حج محسوب میشود- فرصت دارد. البته اعمال معیّنه در زمان خاص -مثلا در روز عید یا عرفه- باید در همان موقع انجام شوند. اما فرصت برای اعمالی که وقت معین ندارند یا در روز معین انجامشان مقدور نمیشود، تا آخر ذی الحجه باقیست. خصوصاً در مورد قربانی از امام علیه السلام در مورد اتمام گوسفندان برای ذبح، سوال شد که حضرت(ع) فرمود: پول هدی را پیش وکیلی امانت بگذارند و او تا آخر ذی الحجه وقت دارد تا از طرف حاجی گوسفند را تهیه و قربانی کند. بنابراین ذبح هم به ادله عامه و هم به دلیل خاص، در صورت عدم تمکن تا آخر ذی الحجه قابل تاخیر است.
لکن در هر صورت اولویت با ایام تشریق -یعنی یازدهم، دوازدهم و سیزدهم- است و لذا این ایام به ایام الاضحیه نامگذاری شدهاند. قربانی مستحب، از روز عید تا روز سیزدهم برای کسانی که در منا هستند، قابل انجام است. اما کسانی که در منا نیستند روز دهم تا دوازدهم هم میتوانند ذبح کنند.
بنا بر روایات وقت اضحیه، ایام تشریق است. اما اگر در این فرصت ذبح مقدور نشد، تا آخر ذی الحجه می توان آن را انجام داد. این درصورت تمکن است. بکن در صورتی که تمکن از رفتن به منا وجود نداشته باشد و حاجی در همان روز عید قربانی کند، بعد حصول تمکن، باید به منا رفته و ذبح را در منا اعاده نماید. اما اگر رفتن به منا اصلا ممکن نشد -مثلا به خاطر خوف از حکومت سعودی که او را بدعتی به حساب آورند- این شرط ساقط میگردد. شرط مذکور در فرض تمکن است. لذا متمکنی که در منا ذبح نکند، عملش باطل است. همچنین به نظر ما برای شخص غیر متمکن ، بجای سقوط کلی تکلیف نسبت به ذبح باید بگوییم قید ساقط است. لذا ذبح را در هر جا که میتواند باید انجام دهد. زیرا مطلقاتی داریم که به صورت مطلق دلالت بر لزوم قربانی در روز عید نموده و فرمودهاند "اذبح هدیک" یا "انحر". در این ادله اشاره ای به محل ذبح نشده است. از طرف دیگر گفتیم: روایات مقیده که به طور واضح دلالت بر تقیید دارند، ضعیف السندند.
بررسی روایات زرعه و منصور بن حازمما به دو روایت دیگر را که سند خوبی داشتند و در مقام بیان تقیید نبودند یافتیم؛ یکی روایت زرعه است و دیگری روایت منصور بن حازم. حال یکبار دیگر به بررسی این دو روایت می پردازیم.
موضوع روایت زرعه، شخص محصور یا مسدود است. چنین فردی زمانی میتواند مُحِل شود که هدیش را به منا بفرستد تا در آنجا ذبح شود. لذا وکیلِ خود را برای ذبح در ساعتی معین به منا میفرستد و بعد از آن ساعت، با انجام حلق از احرام خارج میشود.
روایتی که راجع به منا به آن تمسک کردیم از این جهت در مقام بیان است. لکن در مقام بیان تقیید نیست تا بتوانیم مقیِّد را اعم از حال تمکن و عدم تمکن حضور در منا بدانیم. لازمه تقیید هم درصورت عدم تمکن سقوط مقید است. بنابراین دیگر چیزی برای دلالت بر لزوم باقی نمیماند. پس مقیداتمان در مقام بیان نیستند.
اما روایت منصور بن حازم هم در مرورد کسی است بود که هدی خود را گم نمود و دیگری آن را پیدا کرد. حضرت(ع) فرمود: اگر در منا ذبح شده باشد، اشکالی ندارد.
بنابراین ما مقیِّد صحیحی که در مقام بیان بگوید: "لا ذبح الا فی منی" نداریم. البته این جمله در روایات ضعیف السند آمده؛ ولی این مقدار فایدهای ندارد. پس دلیل قاطعی بر بطلان ذبحِ هدی در غیر منا نداریم.
به بیان دیگر در اصل قضیه که "متمکن باید در منا ذبح کند و در غیر این صورت عمل او باطل است" حرفی نداریم. بحث در این است که ادله تقیید باید نسبت تمکن و عدم تمکن هم مطلق باشند تا بتوان گفت: این شرط حتی در حالت عدم تمکن نیز شرطیت دارد؛ یعنی ادله مقیده نسبت به حالت تمکن و عدم تمکن اطلاق داشته باشند.
بحث از حال تمکن که واضح است. کلام در عدم تمکن است. ما نمیتوانیم اطلاق این روایات را احراز کنیم تا شامل صورت عدم تمکن نیز باشند.
این مطلب از مستحدثه بودن بحث از عدم تمکن ناشی میشود. در زمان ائمه عدم تمکنی وجود نداشت و همه در هر جا میتوانستند ذبح کنند. حتی در زمانی ما به اولین سفر حج خود رفتیم، گوسفندان را به منا آورده، ذبح و کباب میکردند. حتی مردم در خانههای خود یا در کوچهها گوسفندان را ذبح میکردند. البته اینها در غیر از هدی واجب بود. به هر حال این کارها مجاز بود. لذا به نظر میرسد که انصراف صورت غالب و حتی دائم در همین احوال بود. اما حالت عدم تمکن مسالهای مستحدثه و جریان جدیدیست که در 40،50 سال اخیر به وجود آمده است. به همین جهت هم فقها اصلاً متعرص این مساله نشدهاند. لذا نمیتوانیم بگوییم: روایات دال بر لزوم ذبح در منا اطلاق دارند.
وقتی که روایات مقیده اطلاق نداشته باشند، باید به اطلاقات فوقانی رجوع کنیم. اطلاق فوقانی همان مطلقاتی هستند که فرمودند: یکی از اعمال واجبه ذبح است. این مطلقات اشارهای به محل ذبح ننموده و هدی را به صورت مطلق از واجبات منا دانستهاند.
در نهایت ما نیز میگوییم: در صورت عدم تمکن از حضور در منا، انجام ذبح هر جا که ممکن است، اشکال ندارد. لکن اصل وجوب آن ساقط نمیشود.
امکان تمسک به ادله تقیه در محل بحثاما نکته که دیگران متعرض آن نشدهاند تمسک به ادله تقیه در ما نحن فیه است. این ادله یکی از بهترین طرق استدلال در محل بحث هستند. ما از سکوت سایرین نسبت به این دلیل تعجب میکنیم.
در نماز که عملی از آن واجب تر نیست داریم که نماز را با برادران اهل سنتتان بخوانید. روایت معتبر فرموده "من صلی معهم فی الصف الاول کان کمن صلی خلف رسول الله(ص) فی الصف الاول".[16] این کار خیلی خوب، مستحب و مجزیست. لذا در محل بحث هرچه که باشد از نماز واجبتر نیست. وقتی در اوجب واجبات (نماز) چنین تقیهای مجزیست، حتماً در اینجا هم تقیه مجزی خواهد بود. در روایت وارد شده که حضرت فرمود: "انّ التقیة دینی و دین آبائی و لا دین لمن لا تقیة له".[17]
بنابراین وقتی هم حکومت سعودی، مسلخ را در وادی محسر درست کرده و متخلف را اهل بدعت و بدعت را کفر میشمرد، قطعاً در اینجا تقیه جاری خواهد بود. مگر امام صادق(ع) در موثقه ابی الجارود که مدتی پیش خواندیم، نفرمود:"الفطر یوم یفطر الناس... و الصوم یوم یصوم الناس"[18] ؛ پس بهترین راه در ما نحن فیه تمسک به روایات تقیه است.