< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مرتضی جوادی‌آملی

1400/09/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اجتهاد و تقليد/ خارج فقه /يجب علی كل مكلف ... مجتهدا أو مقلدا أو محتاطا‌

 

در بحث اجتهاد و تقليد به شؤون مجتهد رسيديم و روشن شد که براي مجتهد سه شأن عمده و اساسي است شأن افتا شدن قضا و شأن ولايت سياسي. آن دو شأن اول و دوم تقريباً مورد اتفاق است اما در مورد شأن سوم که بحث ولايت سياسي است جاي بحث و گفتگو هست ما سعي کرديم که از درگاه اصلي وارد شويم و آنچه که از جايگاه دين اسلام در اين رابطه هست را بيابيم و مهم‌تر از همه اين بود که آيا دين «بما هو دين» يک هويت سياسي دارد يا هويت سياسي بر او از امر بيروني عارض مي‌شود؟ سياست براي دين امر بالذات است يا امر بالعرض؟

روشن شد که نه، آموزه‌ها به گونه‌اي هستند که بدون سياست تحققي ندارد هر بخشي از بخش‌هاي را که نگاه مي‌کنيم مي‌بينيم که اينکه مرحوم صاحب جواهر در کتاب جهاد فرمود که اگر کسي ولايت فقيه را قبول نداشته باشد «ما ذاق من طعم الفقه شيئا» نه يعني ولايت فقيه که ما الآن با اين اصطلاح داريم بلکه اگر کسي هويت فقيه را در عرصه دين در عصر غيبت ندارد فقيه نخواهد بود فقيه آن است که بفهمد که فقاهت براي تحقق دين يک امر ضروري است در عصر غيبت. در عصر حضور معصوم يک برداشت خيلي جالب و يک تقرير فوق العاده ارزشمندي را حاج آقا دارند در بحث اصل دين و همين امروز هم در بحث خارج فقه ايشان مطرح شد و آن اين است که اهل بيت(عليهم السلام) که مطابق با دين عمل نمي‌کنند بلکه خود عين دين‌اند. ما يعني حوزه‌هاي علميه و فقها و اينها برابر با دين عمل مي‌کنند و مي‌بينند که کتاب و سنت چه فرمودند اما پيامبر گرامي اسلام و اهل بيت(عليهم السلام) برابر با چيزي عمل نمي‌کنند بلکه خودشان دين‌اند هر چه که فرمودند همين دين است. وقتي ﴿اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الأمر منکم﴾ اطاعت اينها عين دين است لذا اينها معصوم‌اند در قول و فعل و فلان و اين جمله که خيلي جمله عظمي است که هم در ارتباط با جناب عمار پيامبر فرمود هم در باب علي بن ابيطالب فرمود ولي اين دو تا چقدر باهم فرق مي‌کنند.

ملاحظه بفرماييد پيامبر گرامي اسلام فرمود «عمار مع الحق يدور معه حيثما دار» عمار با حق است هر کجا که حق بگردد عمار همان جا است اين فهمش بسيار دشوار نيست. گرچه شما نگاه کنيد که خيانت و اين شيطنت تا کجا چکار مي‌کند؟ عمار را جريان فئه واقعه از بين برد در جنگ صفين. بعد اينکه عمار در جنگ صفين به شهادت رسيد آنها گفتند پيامبر فرمود که عمار را فئه واقعه مي‌کشند پس بنابراين معاويه و عمرو عاص فئه واقعه هستند نگاه کنيد تا اينجا درست! از آن طرف شيطنت را ببينيد اينها گفتند که نه، علي بن ابيطالب عمار را کشت معاذالله چرا؟ براي اينکه علي بن ابيطالب آمد به جنگ و عمار را با خودش آورد. حضرت فرمود اگر اين‌طور است پس حمزه سيد الشهداء را هم پيامبر کشته است! منظور تا کجا رفتند جلو و شيطنت بعلاوه جهالت.

يک بحث است که قدرت بعلاوه جهالت داعش مي‌کند، يک بحث است که شيطنت بعلاوه جهالت. شيطنت معاويه و عمروعاص بعلاوه جهالت شاگردان و سربازان آقا علي بن ابيطالب محصولش چيست؟ محصولش تحميل حکميت است، يا داعشي توليد مي‌شود اگر جهل و قدرت باهم بياميزند اما اگر جهل و شيطنت باهم بياميزند محصولش حکميت است تحميل حکميت است. خيلي مسئله است. اگر حکميت بر آقا علي بن ابيطالب تحميل شد چه بود؟ آن عمرو عاص شيطنت کردند در اين رابطه. آنها شمشيرشان کند شده بود شيطنت کردند از آن طرف هم جهالت اين افراد به عنوان آقا علي بن ابيطالب شمشير عليه حضرت کشيدند که اگر صلح نکني و اين بيعت را نپذيري و امثال ذلک همين جا ترا از بين مي‌بريم که علي بن ابيطالب دستور داد به مالک اشتر که برگرد والا اگر برنگردي اينها ما را کشته‌اند. اين بود!

پس ما با چه روبرو هستيم؟ ما جهالت به تنهايي فايده ندارد اگر کنارش شيطنت باشد مؤثر است جهالت به تنهايي فايده ندارد اگر کنارش قدرت باشد داعش ايجاد مي‌کند. سخن اين است که آقا علي بن ابيطالب(عليهما السلام) که پيامبر در حق او فرموده است که «علي مع الحق يدور معه حيثما دار» بعد اين جمله فوق العاده است «اللهم ادر الحق مع علي» آن وقت براساس اين آن «يدور» فاعلش مشخص مي‌شود. در باب عمار که فرمود «عمار مع الحق يدور معه حيثما دار» فاعل «يدور» «هو» است ضمير به عمار برمي‌گردد عمار «يدور مع الحق». اما در باب علي بن ابيطالب «الحق مع علي يدور الحق معه حيثما دار» حق آنجايي است که علي بن ابيطالب باشد به چه دليل؟ به دليل ذيل اين روايت که فرمود «اللهم أدر الحق معه حيثما دار».

اينجا حضرت آقا اين برداشت را دارند که بنابراين آقا علي بن ابيطالب برابر حق عمل نمي‌کند بلکه حق برابر او عمل مي‌کند. پس دين اين هويت را دارد که اهل بيت(عليهم السلام) اين‌جوري هستند. براساس اين تحليل، روشن شد تا اينجا خوانديم که دين داراي هويت سياسي است و اين هويت سياسي اشراب شده در دين است که بدون هويت سياسي دين را اصلاً نمي‌شناخت شناخته و تحققش را نمي‌شود فرض کرد «لن يجعل الله علي الکافرين علي المؤمنين سبيلا» خود اين چه مي‌کند با هويت ديني ما. به هيچ وجه قدرتي نبايد عليه شما مسلمان‌ها باشد. «کنتم خير امة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر» اين به کجا مي‌خورد؟ ما يک جامعه پستويي منهاي قدرت سياسي حکومتي مي‌توانيم «کنتم خير امة» بخوانيم؟ اين يک بازي مي‌شود معاذالله. يا بايد بگوييم که اينها مختص به زمان پيغمبر(صلوات الله عليه) است و حداکثر زمان اهل بيت، يا اگر اين را جزء دين مي‌دانيم يعني هويت ديني اين است و خداي عالم اراده کرده است که جامعه اسلامي براساس اين هويت ديني در اين جايگاه قرار بگيرد بحثش متفاوت مي‌شود يعني ما با ديني سر و کار داريم که اين دين هويت سياسي‌اش عين اوست. جزء اوست آميخته با اوست.

 

پرسش: به نظر مي‌آيد نکات اوليه اين بيانات قطعاً برمي‌گردد به زمان معصوم و پيامبر اکرم. در اينکه بخواهيم کلاً تعطيلش کنيم اين هم درست نيست؛ اما اينکه بياوريم در اين زمان و با عصر غيبت منطبقش کنيم و بگوييم يک عينيتي قائل شويم بين اين عصر و عصر معصوم، خيلي ... بايد سبک و سنگين کرد ما مي‌بينيم بسياري از اين قواعد را بخواهيم منتقل کنيم به اين دوران تئوريزه کنيم ممکن است روي کاغذ درست در بيايد ولي با اين همه آميختگي با شهوات مثل «کنتم خير امة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و ينهون عن المنکر» اول شناخت معروف و منکر خودش خيلي مؤونه برمي‌دارد. بعد يکي اين جسارت را داشته باشد که به جامعه بشري نهي از منکر بکند در حالي خودش تا خرخره در منکر است!

پاسخ: ببينيد اولاً اين قضايا در عصر خود پيامبر گرامي اسلام و ائمه وجود داشت يعني اين‌جور نبود که مثلاً در آن عصر فارغ از اين گونه مسائل باشند.

 

پرسش: فارغ نه، ولي مخاطب اين قدر قَدر بود که اينها را نمي‌ديد.

پاسخ: نه، منظور اين است که آن جامعه هم با اين‌گونه از مسائل دست به گريبان است يعني جامعه عصر اهل بيت(عليهم السلام) هم يک جامعه‌اي است که کاملاً هوسبازي ندارد تبهکاري دارد و خيلي از اين بحث‌ها ولي واقعاً اين را شما با قطع نظر از خارج بخواهيم اين تئوري را نگاه بکنيم اين نظريه‌اي که به عنوان دين اسلام از طرف حق سبحانه و تعالي ارائه شده با قطع نظر از خارج اين نظريه اين را مي‌گويد. دين سلطه‌بردار نيست. کسي بر او سلطه داشته باشد نيست. نفي سبيل از موارد مسلّم اين است. اينها قواعدي است که از خود آيات الهي اصطياد شده است.

 

خيلي از مسائل از اين دست ﴿المؤمنون بعضهم اولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنکر﴾ و آنها درجات دارند اينها هم! نه، اصلاً به هر بخشي که آدم نگاه مي‌کند شما چه ديني را مي‌خواهيد پياده کنيد که مثلاً در آن زکات نباشد، در آن خمس نباشد، در آن فلان نباشد.

 

پرسش: اگر اينها باشد طبيعتاً يک نظام حاکميتي خواهد خواست ولي عرضم اين است که نه منهاي صد درصد باشد نه تهي از اينهاست. عرض مي‌کنم نوع تئوري ولايت فقيه را نگاه مي‌کنيم مدام مي‌رويم سراغ اينکه از جامعه‌ پيغمبر اکرم و جامعه امير المؤمنين يک نمونه‌هايي را بياورند در حالي که در عصر امام صادق(سلام الله عليه) همين امور با يک ترقيقي اتفاف مي‌افتاد! با رويکرد حاکميت ... امام بود ولي به امامت ايشان در همان نقطه‌اي بود که مي‌شد اعمال کرد اين مسائل را بدون اينکه ...

پاسخ: الآن جناب عالي مي‌فرماييد که ما در عصر امام صادق باشيم يا در عصر پيغمبر؟

 

پرسش: عرض من اين است که ما در هيچ کدام از اين اعصار نيستيم و الآن در عصري هستيم که کاملاً تهيدست هستيم الگو وجود دارد من نمي‌خواهم بگويم الگو نيست اما قرار نبود آنها الگو باشند قرار بود آنها مجري باشند وقتي آن مجري وجود ندارد و اين مجري کم‌توان، منظورم شخص نيست قاعده مجري کم‌توان يا ناتوان بخواهد شکل آن مجري عمل کند اصلاً اتفاق نخواهد افتاد. خيلي عذر مي‌خواهم مثال بسيار سخيف اين است که مثلاً دروازه‌بان تيم را آوردند بيرون مي‌گويند فلاني چون پسرش است بيايد بايستد! پسرش مهندس است اصلاً نمي‌تواند کاري بکند!

پاسخ: شما همواره تئوري را ناظر به خارج داريد مي‌بينيد. اين يک بحثي است که باعث مي‌شود چنين نظريه‌اي پيش بيايد. نه، ما داريم فارغ از چون داريم به هويت دين مي‌نگريم فارغ هستيم. ما الآن فرض کنيد جامعه‌اي آمد و امامي آمد و اين امام انقلاب کرد حکومت شاه را هم کنار زد و آمده در رأس قدرت نشسته و مي‌خواهد بگويد که خيلي خوب نفي ظلم شده و فلان شده و ما مي‌خواهيم اسلام را پياده کنيم اين هيچ قدرتي هم برايش وجود ندارد اين قدرت بلامنازع شده است ما در اينجا چکار بايد بکنيم؟ ما جناب آقاي باستاني مشکلمان اين است که دست ما خالي است نه اينکه ديدگاه و بينشي در اين رابطه نباشد. دستمان خالي است يعني امام آمد گفت ما مي‌خواهيم حکومت اسلامي داشته باشيم بسيار خوب! بفرماييد شما حکومت اسلامي داشته باشيد، چه کسي بيايد دستگاه اقتصاد کشور را بدست بگيرد؟ همين آقاياني که هستند! اينهايي که محصول فرض کنيد نهضت آزادي و امثال ذلک بسيار آدم‌هاي خوب و امين و پاک اما اينها مثلاً اقتصاد به اين معنا بودند؟ سياست اين‌جوري داشتند؟ اصلاً ولايت فقيه را باور نداشتند.

 

پرسش: همين را مي‌خواستم عرض کنم که وقتي در عصر غيبت چنين اتفاقي عملاً در عرصه ميداني مي‌افتد اي بسا رواياتي که نهي از بلند کردم الَم در زمان غيبت کردند همين فسادها را مي‌ديدند که نهي کردند. مي‌خواهند سنگ بزرگي را بردارند که خيلي سنگين است!

پاسخ: نه، آن روايات هفده‌گانه را هم خوانديم و مشخص شد که واقعاً آنها در مقابل کساني بودند يعني نفيشان و طرد و ردّشان براساس کساني بود که آنها خودشان داعيه حکومت‌داري داشتند و مي‌خواستند حکومت را بگيرند و قدرت را بگيرند حتي بهانه اهل بيت را داشتند ولي براي خودشان بودند بيشتر به آن طرف است برخي از روايات را هم براساس ما اين هفده روايت را تک تک خوانديم يعني تک تک اينها يا جهت صدورش يا رجالي‌اش يا دلالي‌اش همه‌اش مشکل داشت هيچ کدام از اينها واقعاً اين‌جوري نمي‌شود صحبت کرد بعد هم مهم‌تر از همه من خواهشم اين است که جناب آقاي باستاني! شما بيانتان يک بيانياست که يک جامعه نفوذ دارد و جايگاه خودش را دارد اگر ما اينها را مطرح کنيم فکر مي‌کنند که در دين! اين همه انباشتي که دين به لحاظ اين قواعد دستوري حکومت و جامعه اسلامي دارد مي‌دهد اينها پس کجا برود؟ يکي همين مرحوم آقاي منتظري در همين کتاب دارند مي‌گويند که اينها بر فرض صحت دلالت و سند و جهت صدور، در مقابل سيلي از آيات و رواياتي که در باب هويت سياسي و قيام عليه ظلم دارد چکار کنيم؟ ما نگوييم که مثلاً يک کاري نکنيم

 

پرسش: ما نفي کلي نمي‌کنيم ...

پاسخ: ما يک واقعيتي بنام دين داريم و اين دين دارد اين‌جوري حرف مي‌زند مي‌گويد کسي بر من سلطه نمي‌تواند داشته باشد ﴿لن يجعل الله للکافرين علي المؤمنين سبيلا﴾

 

پرسش: ...

پاسخ: بله همين است و موارد ديگري که ما حتي مسئله اصلي الآن مگر دين با زکات نيست؟ شما بفرماييد اين هشتاد ميليون جمعيت اين کشور وسيع زکات با اين دايره وسيعي که دارد چکار بکنيم؟

 

پرسش: ...

پاسخ: ما اگر بخواهيم اين دو تا را باهم مقايسه کنيم اما فرض سوم هم دارد فرض سوم دارد که ما هنوز در باب آن فرض سوم بايد حرف بزنيم و گفتگو کنيم امام(رحمة الله عليه) آمد و يک قانون اساسي نوشته شد و بعد هم اين آقا شد تمام شد رفت! اصلاً هيچ اتفاقي نيافتاده که ما نظام سياسي خودمان را بنويسيم. امام با آن قدرت آمد و با آن قدرت بلامنازع بود و همه هم پذيرفته بودند و تمام شد. بعد هم که انتخابات شد و تمام شد و رفت. آيا اين است؟ آيا در عصر غيبت بايد اين‌جوري کار کرد؟ اين مسئله‌اي است که روي آن بايد کار بشود.

بنابراين ما واقعاً اجازه بدهيد که ما فعلاً روي تئوري جلو برويم بعد ببينيم که در مقام عمل قصه چگونه است؟ بله واقعاً در مقام عمل جوري حاج آقا مي‌فرمودند که اين وقتي خوب عمل بشود عملِ اصحاب منجبر است يعني ضعف سند را منجبر است بد عمل بشود حتي سند و دلالت قوي هم باشد توجيه مي‌شود به چيز ديگري. الآن مسئله اين‌جوري است. الآن ما چنين واقعيتي داريم بنام دين که دين داراي چنين هويتي است. در عصر غيبت هم هستيم عرض کرديم که پس دين هويت سياسي دارد، يک؛ دين محدود به زمان و مکان نيست بلکه تا هميشه تاريخ تا روز قيامت تا قبل از چيز اين هم بايد تا روز قيامت دين باشد هميشگي و همگاني است و الا اين صراحت در اينکه ﴿يا ايها الذين امنوا، يا ايها الذين امنوا﴾ اين‌جوري عمل کنيد اين‌جوري باشيد آن‌جوري نباشيد ﴿فتفشلوا فتذهب دينکم﴾ و اختلاف نکنيد ﴿و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا﴾ ﴿فلا تفشلوا فتذهب ريحکم﴾ و از اين‌جور دستورات مال کدام جامعه است؟ مگر مي‌شود يک جامعه‌اي بي‌هويت جمعي ديني داشته باشيم ﴿لا تنازعوا و لا تفشلوا و تذهب ريحکم﴾ به کجا دارد مي‌گويد؟ ﴿و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرّقوا﴾، ﴿إن هذا صراطي مستقيما فاتبعوه و لا تتبعوا السفل و تفرق به عن سبيله﴾ اينها اصلاً جا براي اين نمي‌گذارد که ما بخواهيم غير از اين بيانديشيم.

پس دين اين است هويت سياسي با حقيقت دين آميخته است عجين است به هيچ وجهي از دين فاصله و جدايي ندارد و اين دين هم تا عصر غيبت تمام عصر غيبت تا ظهور بايد باشد الآن ما هستيم و اين هويت ديني و اين جامعه ديني. وظيفه جامعه ديني را براساس شرع بايد مشخص کنيم. جامعه ديني موظف است که حکومت ديني را اجرا بکند. جامعه ديني موظف است چرا در فقه مطرح است؟ مي‌گويند در فقه از دو منظر است يک: وظيفه فقيه مشخص بشود دو: وظيفه جامعه مشخص بشود مگر ما بنا نداريم که براساس فقه تکاليف عباد را مشخص کنيم؟ آيا به لحاظ مسائل سياسي عباد تکليف دارند يا ندارند؟ ما مي‌توانيم از لحاظ فقهي اين را رها بکنيم؟ نمي‌توانيم. فقه همان‌طوري که نماز و روزه را بر ما واجب و مشخص مي‌کند و مثلاً غيبت و گناه را براي ما طرد مي‌کند اين را هم مي‌گويد. فقيه مي‌تواند فتوا ندهد؟ حرام است. فقيه مي‌تواند قضاوت نکند؟ اگر به او مراجعه کردند ترافعي بود بگويد که من کاري به اين حرف‌ها ندارم برو دنبال اين حرف‌ها. نمي‌تواند بگويد بر او حرام است. پس فقيه بايد قضاوت بکند بايد فتوا بدهد و اگر شرايطش شد شما الآن ملاحظه بکنيد ما قبلاً پارسال گذرانديم که بر فقيه واجب است اگر شرايطش آماده بشود اين‌جوري نيست که مثلاً فقيه بگويد که اين‌گونه است. خيلي مسئله است.

اينکه آقايان در نجف همديگر را قبول نمي‌کردند و امثال ذلک، چون مسئله فوق العاده سنگين بود اينها واقعاً الآن ما متأسفانه فضا را محدود کرديم ضعيف کرديم کمرنگ کرديم و جايگاه خودمان را متوجه شديم هر کسي را فلان مي‌کنيم واي! اين قصه را بايد إن‌شاءالله دنبال کنيم و مسئله را از يک جايگاه حل و فصل کنيم. چکار کنيم؟ بحث اين است که بنابراين در عصر غيبت مثل عصر حضور مسئله هويت سياسي دين هست و بايد با حکومت همراه باشد.

نکته‌اي که قابل توجه است و ما برويم دنبال آن مسئله اصلي فعلاً و آن اين است که بالاخره آيا اين هويت سياسي را غير از فقيه کسي مي‌تواند بفهمد؟ بله، مسائل سياسي اجتماع را ما مي‌توانيم اگر از منظر يک جامعه ديني و دين اسلام نگاه نکنيم مي‌توانيم بگوييم که جامعه به دليل عقلي عقل استدلال مي‌کند و مي‌گويد که جامعه قدرت سياسي مي‌خواهد بايد که حتماً يک حکومت سياسي داشته باشد و اين الآن مسلّم است. اين درست است ولي ما اگر در فضاي ديني بخواهيم اظهار نظر بکنيم مي‌توانيم بگوييم که مثلاً يک غير فقيهي بيايد اين هويت را بنام هويت دين را پياده کند؟ اين مسئله است.

ما در يک جامعه ديني هستيم ما فرض کنيد هشتاد ميليون جمعيتي هستيم که همه مسلمان هستيم براساس اين دين اسلام باور داريم که اين دين همان‌طوري که در مباحث اعتقادي مسائل اخلاقي مسائل عبادي مباحث تربيتي بر ما حکومت و حاکميت دارد در مسائل سياسي هم بر ما حاکميت دارد براساس اين چه اتفاقي مي‌خواهد بيافتد؟ مي‌گويد به همان ميزاني که مباحث اعتقادي و اخلاقي و عبادي نقش‌آفرين هستند در جامعه اسلامي هويت سياسي هم نقش آفرين است. پس اين هشتاد ميليون جمعيت همان‌طوري که در آن فضاها ملحم و متأثر از دين هستند در فضاي سياسي هم متأثر از دين هستند بايد بيايند در جامعه نقش سياسي خودشان را داشته باشند همان‌طور که نقش عبادي خودشان را دارند نقش اخلاقي را دارند نقش اجتماعي دارند احکام اجتماعي اسلام مگر کم است؟ اين احکام اجتماعي احکام اقتصادي بخواهد پياده بشود محقق بشود.

مي‌خواهند وظيفه‌شان را انجام بدهند وظيفه سياسي ديني‌شان را انجام بدهند حتي يک نمازي داريم بنام نماز جمعه که خطبه دومش مي‌گويند سياسي عبادي است يعني همان‌طوري که جنبه عبادي دارد بايد سياست هم در متنش گفته بشود به مصالح امت اسلام اشاره بشود به آنچه که ممکن است اسلام و جامعه اسلامي آسيب بزنند بايد مطرح بشود اينها از اموري است که در متن دين ما آمده است.

اگر به اين صورت است ما مي‌خواهيم که برگرديم به جامعه بگوييم مطابق با اين هويت ديني شما نقش سياسي‌تان و وظيفه‌ سياسي‌تان را انجام بدهيد و آنچه که بر عهده شماست را انجام بدهيد. آقاي روحاني آقاي معلم دين! شما بگوييد که نقش سياسي ما يا وظيفه سياسي ما چيست؟ همان‌طور که وظيفه اعتقادي ما را مشخص مي‌کني، وظيفه عبادي ما را مشخص مي‌کني، وظيفه سياسي ما را هم مشخص کن. مي‌گوييم حالا بيا درست شد. اولاً بايد کسي باشد که آشناي به اين دين باشد که بتواند اين کار را انجام بدهد، چون ما نمي‌توانيم بگوييم که بله مثل اينکه يک جمعي جمع بشود بتوانند بيايند اين دين را پياده کنند. فقيه نباشند. آگاه به مباحث حلال و حرام نباشند هويت دين را در اين سطح ندادند. فقيه به معناي متجزي نه! مجتهد نه! آن کسي که قدرت استنباط و اجتهاد داشته باشد و بتواند انجام بدهد. حالا ما سطح اول را فعلاً بگيريم.

با اين نگرش چه اتفاقي مي‌افتد؟ اتفاقش اين است که ما مي‌رسيم به اينکه پس جامعه بايد به دنبال فقيه باشد. غير فقيه را ما نمي‌توانيم در هويت سياسي اسلام در عصر غيبت توجه کنيم. غير فقيه مي‌خواهد چکار بکند براي ما؟ چون بناست اين دين را اجرا بکند اين را بناست اجرا بکند. يعني اين ديني که همه مسائل عباد در آن ديده شده است اقتصاد ديده شده فرهنگ ديده شده روابط اجتماعي ديده شده خدمات اجتماعي ديده شده است. شما الآن همه اينها را که نگاه کنيد مي‌بينيد که در فقه ما جايگاه دارد در مسائل اقتصادي جايگاه دارد در مسائل سياسي جايگاه دارد در مسائل خدمات اجتماعي جايگاه دارد رجوع به خبره چه جايگاه عمده‌اي در فقه ما دارد و خيلي از بحث‌ها.

 

پرسش: ...

پاسخ: يعني اين فقيه اعلم قدرت سياسي دارد؟

 

پرسش: نه قدرت سياسي به آن معنا که حاکميت بر آن مترتب بکند ندارد ولي آن قدر هم دست بسته نيست امرش نافذ است مثل اينکه ميرزا وقتي فتوا مي‌دهد حتي تا اندروني فلان آقا فتواي او نفوذ مي‌کند من حرفم اين است که دولت حاکميتي مسند ظاهري که ندارد.

پاسخ: ما در درگاه اول هستيم شما الحمدلله تا اينجا جلو آمديد. فعلاً خوب است که فعلاً به اعلم به فقيه اعلم نظر مي‌دهيد.

 

پرسش: عرض من اين است که فقيه اعلم به شدت از حکومتي که نتواند ...

پاسخ: حالا اگر به همين فقيه اعلم قدرت سياسي سپرده بشود همين فقيه اعلمي که مي‌فرماييد قدرت سياسي هم سپرده بشود آقاي فقيه اعلم! ما اين هشتاد ميليون جمعيتي که هستيم شما را اعلم مي‌دانيم شما در حد مرحوم ميرزا مي‌توانيد اينجا نظر بدهيد ما هم به عنوان چيز وظيفه داريم که شما را مطابق با آن عمل کنيد ما به دنبال اين کار مي‌رويم چون بدون قدرت، همان چيزي که شما الآن مي‌فرماييد چرا در مقابل امثال ميرزا بعداً ايستادند؟ چون ديدند که او قدرت سياسي دارد. اين يک شمّه‌اي از قدرت سياسي‌اش است.

 

پرسش: ...

پاسخ: اين مي‌رود در فاز نظارت و مرحله بعدي است اجازه بفرماييد. ولي الآن از شما سؤال مي‌کنيم شما تا اينجايي که مي‌فرماييد فقيه اعلم مي‌تواند اين کار را بکند که اين کار را شما قبول داريد اگر بيايند بگويند وظيفه ما جامعه اسلامي و شيعي اين است که قدرت سياسي را به دست فقيه بدهيم جناب آقاي فقيه‌! شما بيا اين قدرت سياسي در اختيار شما باشد ما به شما رأي مي‌دهيم که شما اين کار را بکنيد. حتي مي‌گوييم نصب هم نه که فعلاً براساس نصب جلو نرويم. بگوييم که ما هستيم ما داريم به شما اين قدرت سياسي را مي‌دهيم که شما اين کار را انجام بدهيد.

ظاهراً زمان گذشته است دوستان همين‌طور اذان هم نزديک است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo