درس خارج فقه آیت الله جوادی
90/03/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:کتاب خيارات/ خيارات/شرايط خيار عيب
يكي از مباحث مربوط به خيار عيب اين بود كه آيا خيار عيب در تمام اقسام مبيع هست يا نه؟ چون مبيع گاهي شخصي است عين خارجي است گاهي كلي في المعين است كه به منزله شخصي است گاهي كلي في الذمه است در آن دو قسم اول خيار عيب راه دارد براي اينكه كسي كه يك عين خارجي را فروخت بعد معيب درآمد يا كلي في المعين، گفت يك كيلو از ميوههاي اين طبق يك هندوانه از هندوانههاي اين طبق كه كلي في المعين است فروخت بعد آن عين شخصي يا همه آن اشخاص، معيب درآمدند اينجا خيار عيب هست حرفي در آن نيست. ولي اگر مبيع كلي في الذمه بود نه كلي في المعين، كلي في الذمه قابل تطبيق بر مصاديق كثير است اگر يك فرد معيبي را فروشنده تحويل خريدار داد اينجا خيار عيب هست يا نه؟ در چند محور بحث بود كه اين اصلاً تسليم صادق است وفا صادق است يا نه؟ برفرضي كه وفا صادق باشد خيار عيب هست يا نه؟ خيار عيب آيا به صورت رد عين است يا تخيير بين رد بيع و رد مبيع است؟ يا تعيين رد مبيع است نه تعيين رد بيع هيچ كدام از آنها معين نيست فقط رد مبيع هست اين سه قول بود. و فرع بعدي آن است كه آيا أرش در اينگونه از موارد تصور دارد يا نه؟
محور اول عصارهاش اين شد كه ما يك حوزه پيمان و عقد داريم يك حوزه وفا در كلي في المعين حوزه عقد و قرارداد كلي في الذمه است و آنچه را كه اين شخص داد فرد خارجي است اين فرد مورد تعهد و قرارداد نبود اين مصداق وفا است نه عين مبيع لذا اگر كسي كلي في الذمه معامله بكند در مقام وفا مال غير را عطا كند اين معامله فضولي نيست عقد سرجايش محفوظ است اين وفا فضولي است. چه اينكه اگر كسي يك پول نقد در دست او است ميخواهد با اين پول نقد آبي تهيه كند وضو بگيرد اين پول نقد هم غصبي است با عين پول غصبي ميخواهد آب تهيه كند وضو بگيرد آن وضو باطل است چون اين معامله باطل است و آن آب غصبي است در غسل هم همين طور است. ولي اگر آبي را چه براي وضو چه براي غسل به عنوان كلي في الذمه خريد در مقام وفا پول حرام داد اين وفا ميشود فضولي و غصب نه اصل معامله، اصل معامله ملكيت آمد سرجايش محفوظ است لذا بين حوزه عقد و حوزه وفا فرق است در جريان كلي في الذمه اگر يك فرد معيبي را داد بايد ببينيم كه اينجا جا براي خيار عيب هست يا نه خيار عيب آن است كه يك كالاي صحيحي را بخرد بعد معيب دربيايد در اينجا كه خريدار اين معيب را نخريد كلي في الذمه را خريد اين كلي في الذمه كه سالم هست او كه معيب نيست اينكه معيب است كه مبيع نبود. منتها سه مطلب در اينجا بود كه بعد از گذراندن اين سه مطلب روشن شد كه دادن فرد معيب مصداق وفا هست آن مطالب سهگانه عبارت از اين بود كه:
گرچه عنوان صحت و عيب در مقام مفهوم دوتا هستند اين مطلب اول.
گرچه اضافه صحت و عيب و آن جامع باعث پيدا شدن دو حصه جداي از هم است يكي صحيح يكي معيب اين مطلب دوم.
مطلب سوم صحت و عيب صحيح ومعيب در عالم عنوان و مفهوم از هم جدايند لكن در مقام تطبيق خارجي اگر كسي صحيح بفروشد و معيب تحويل بدهد ميگويند اين همان را تحويل داد منتها معيب است زيرا اين معيب فاقد مقومات نيست فاقد برخي از اوصاف است نظير مثالهايي كه در بحث ديروز گذشته بود يك وقت است يك كسي سيب ميخرد پرتقال تحويلش ميدهند اين ادا به وفا نيست يك وقتي سيب ميخرد سيب معيب تحويلش ميدهند اين تسليم صادق است منتها خيار عيب هست خب.
پس بنابراين چون قابل تطبيق است جا براي خيار عيب هست مصداق وفا هست اما اين شخص به هيچ وجه حق ندارد بيع را به هم بزند چرا؟ چون اينكه تحويل گرفت روي ملاحظات عرفي مصداق مبيع است نه اينكه خودش مبيع باشد. پس بنابراين خيار عيب در اينجا به اين معنا كه ميتواند بيع را به هم بزند نيست. نعم، تخلف شرط ضمني شد يك قاعده لاضرر در اينجا مطرح است دو ملاكات خيار عيب اينجا هست سه اين شخص ميتواند وفا را عوض كند نه بيع را مبيع را برگرداند و كلي في الذمه را سرجايش حاكم كند نه اينكه بيع را به هم بزند پس در بين احتمالات سهگانه نه تعين رد بيع صحيح است نه تخيير بين رد البيع و المبيع صحيح است بلكه فقط رد المبيع صحيح است ولا غير.
مسئله أرش آيا اينجا ميتواند أرش بگيرد يا أرش گرفتن جايز نيست؟ ميفرمايند أرش هم نميتواند بگيرد مگر در بعضي از صور نادر چرا أرش نميتواند بگيرد؟ براي اينكه مسئله سه صورت داشت يك وقت است كه شخص معين مبيع است همين عين خارجي را فروخت و اين عين خارجي معيب درآمد مشتري مخير است بين قبول و نكول با أرش يا همين را قبول ميكند و أرش طلب ميكند يا برميگرداند اصل بيع را كلي في المعين اگر باشد هم همين طور است يعني اگر ميوهاي را خريد كه سالم باشد ميوهاي از اين طبق و همه ميوههاي اين طبق فاسد بود او هم ميتواند أرش بگيرد لكن اگر كلي في الذمه بود كلي في الذمه كه مصاديق فراواني دارد اين شخص براساس قاعده تخلف شرط ضمني وصف السلامه طلب دارد كه امر مالي است. براساس قاعده لاضرر وصف السلامه طلب دارد كه امر مالي است براي ترميم ضرر چرا معامله را به هم بزند فرد را تبديل ميكند به فرد سالم. شما غرض معامله را بايد در نظر بگيريد شخص بگويد اين معامله باطل است خب او هدفش از معامله تأمين برخي از نيازها بود شما دست خريدار را بايد باز بگذاريد بگوييد اين هم به غرضش بايد برسد و هم به آن امر مالياش برسد. وجهي ندارد كه شما بگوييد اين بيع را رد كند كه وجه اول بود به نتيجه رسيديم كه جا براي رد بيع نيست فقط رد المبيع است جا براي أرشگيري نيست شما فقط حداكثر ميتوانيد بگوييد كه وصف الصحهاي كه او خواست امر مالي است ما هم ميپذيريم بر اساس تخلف شرط ضمني او طلبكار است نسبت به وصف الصحه بر اساس قاعده لاضرر او طلبكار است نسبت به وصف الصحه ولي تأمين اين وصف الصحه به اين است كه اين فرد معيب را بدهد فرد سالم را بگيرد نه اينكه هم اين را قبول بكند و أرش بگيرد.
پرسش:؟پاسخ: بله أرش بايد من عليه الخيار را هم در نظر گرفت.
پرسش: ؟پاسخ: بله أرش را قبول داريم.
أرش براي چيست؟ براي تأمين ضرر مالي است وقتي فردي سالم هست ديگر نيازي به أرشگيري نيست اگر اين ميتواند به فروشنده بگويد اين فرد را بگير به فرد سالم به من بده تمام اهدافش تأمين است. نعم، ميماند يك فردي كه آن ناظر است و آن اين است كه اگر كلي في الذمه باشد و جميع افرادي كه در خارج يافت ميشوند همهشان گرفتار آن عيب باشند اينجا جا براي قبول أرش مطرح است مثلاً سالي در اثر تگرگ زدن يا خشكسالي يا ترسالي زائد همه ميوهها اين نقص را پيدا كردند يا در اثر ترسالي زائد يا خشكسالي زائد همه ميوهها اين نقص را پيدا كردند گرچه اين كلي في الذمه فروخت اما فرد سالم پيدا نميشود او ناچار است كه اين فرد بيمار را و معيب را قبول كند خب بايد با أرش بگوييم خب چاره جز اين نيست كه معامله را رد كنيد اين با آن هدف معامله كننده هماهنگ نيست. بگوييم بدون أرش قبول بكنيد اين وصف مالي را از دست داده است جمع بين حقين عمل به آن روايات است كه أرش را ثابت ميكند ميگويد خب وقتي كه تمام ميوهها امسال اين فساد را اين عيب را دارند من قبول ميكنم مع الأرش. اما وقتي ميوههاي سالم فراوان است چه دليل دارد كه ما بگوييم اين أرش بگيرد با اينكه اين مصداق مبيع نبود اين را تطبيق ما اين را مبيع كرديم براي اينكه اين شخص معين نبود يك كلي في المعين هم نبود دو كلي في الذمه است كه در مقام تطبيق و اتحاد كلي با فرد ما ميگوييم اين مبيع است وگرنه اينكه مبيع نبود حالا كه اين مبيع نيست با اين عنوان تطبيق كلي و فرض شده مبيع ميشود به تخلف شرط ضمني رسيد با تبديل. ميشود بر اساس قاعده لاضرر از ضرر نجات پيدا كرد بالتبديل چه دليل دارد كه أرش بگيرند؟
پرسش: ؟پاسخ: بله ديگر خيار عيب گفتيم أرش در طول رد است.
پرسش: بهرحال ميگوييم يكي از لوازمش هست؟
پاسخ: الآن هم ميپذيريم الآن هم ميپذيرند كه اگر در اثر خشكسالي تمام ميوههاي امسال اين لكه را دارد بله اينجا جاي أرش است اما وقتي ميوههاي سالم هست چه دليل دارد كه ما بر بايع تحميل بكنيم بگوييم الا و لابد بايد أرش بدهي.
پرسش: حالا اگر أرش بدهي آيا حقش ضايع ميشود؟
پاسخ: توافق بكنند مطلب ديگر است ما ميخواهيم بگوييم اين حق را دارد يا ندارد يك وقت است كه توافق بكند خودشان از همان اول ميگويند كه ما اين را ميدهيم با توافق طرفين ولي ما ميخواهيم بگوييم يك طرف حق است يك طرف تكليف اگر يك طرف حق باشد طرف ديگر تكليف است ديگر يعني بايع مكلف ميشود آيا بايع مكلف است به پرداخت أرش؟ با اينكه مبيع نيست مبيع كلي في الذمه است بايع ميگويد كه من كه اين را نفروختم كه من كلي في الذمه فروختم آنكه در ذمه من است كلي است من يك فرد سالم به تو ميدهم من موظفم در مقام وفا آنچه را تعهد كردم وفا كنم من كلي في الذمه تعهد كردم نه اين فرد را اين يكي حالا شما باز كرديد ديديد فاسد است خب من يك فرد سالم به شما ميدهم اگر خودشان توافق كردند بر أرش مطلب ديگر است.
پرسش: ؟پاسخ: چون آخر مبيع معيب درنيامد ما به زحمت اين را مندرج كرديم كلي في الذمه كه معيب درنميآيد شخص خارجي معيب درميآيد مثل اينكه اين عين را فروخته را يك كلي في المعين معيب دربيايد مثل اينكه گفت يك كيلو از ميوههاي اين طبق و معيب درآمدند همه اما كلي في الذمه كه معيب در نميآيد ميگويد من يك كيلو ميوه فروختم خب اينكه به شما دادم اين معيب درآمد خب اين مال من، ميوههاي سالم به شما ميدهم ما بايد تمهل و تكلف اين را مصداق خيار عيب كرديم بنابراين دليل ندارد بر أرش تا اينجا پايان بحث خيار است كه به مسقطات خيار ميرسد انشاءالله بحث مسقطات خيار براي سال بعد اگر عمري مانده است.
در آستانه سالگرد امام راحل(رضوان الله تعالي عليه) و گراميداشت شهداي پانزده خرداد(رضوان الله عليهم اجمعين) هستيم و شنبه هم اول ماه پربركت رجب هست مستحضريد كه براي ماه رجب دستورهاي فراواني دارند اين ماه رجب و شعبان براي آن است كه انسان در مسئله ضيافت پروردگار جزء مهمانهاي خوانده شده ذات اقدس الهي باشد كه آن ضيف خود را در نهايت اكرام پذيرايي ميكند اين دعاها براي آن است كه مضايفه باشد نه تنها ضيف يك جانبه ضيف يك جانبه اين است كه انسان به وسيله حج يا عمره و مانند آن به سرزمين وحي ميرود آنجا كه رفت جزء ضيوف الرحمان است يا بدون مقدمات ماه رجب و شعبان وارد ماه مبارك رمضان ميشود جزء ضيوف الرحمان است در ماه مبارك رمضان از لحاظ زمان مهمان خدا است در سرزمين وحي از نظر مكان مهمان خدا است اما به ما گفتند كه شما هم مهماني بدهيد مضايفه بهتر از ضيف يكجانبه است شما هم خدا را مهمان كنيد خب مستحضريد كه وقتي ميگويند شما خدا را مهمان كنيد ما در فصل سوم سخن خواهيم گفت نه در فصل اول نه در فصل دوم فصل اول منطقه ممنوعه است فصل دوم منطقه ممنوعه است كه كسي به آنجا راه ندارد فصل اول هويت مطلقه ذات اقدس الهي است كه كسي به مقام ذات راه ندارد نه مهمان او ميشود نه او مهمان كسي است. فصل دوم كه اكتناه صفات ذاتي است كه عين ذات است آنجا هم نه مهمان كسي ميشود نه كسي مهمان او ميشود فصل سوم مقام وجه الله است و فيض الله است كه تمام بحثهاي عرفاني در همين فصل سوم است فيض خدا رحمت مطلقه خدا وجه الله و امثال ذلك خب ما با وجه الله كار داريم حالا چون وجه الله فيض خدا در حوزه امكان هست هم ما ميتوانيم مهمان او باشيم كه البته وجه الله به الله متكي است هم وجه الله مهمان ما باشد اين مضايفه بركات فراواني دارد.
بيان نوراني امام سجاد(سلام الله عليه) هم در صحيفه اين است كه او «دان في علوه و عال في دنوه» او در عين حال كه در ربّ العرش است ﴿اسْتَوي عَلَي الْعَرْشِ الرَّحْمنُ﴾ بر او صادق است ﴿مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ﴾ هم هست در عين حال كه علي است داني است در عين حال كه داني است عالي است بلاتجافي خب ما مهمان خدا باشيم طبق اين رواياتي كه در حال حج عمره يا در حال ماه مبارك رمضان حاجيان و معتمران يا صائمان را جزء ضيوف الرحمان ميدانند درست است. اما خدا مهمان ما باشد يعني چه ما چه داريم كه او را مهمان كنيم يك و چه وقت او مهمان ما ميشود دو اين را در حديث قدسي كه آمده است «انا عند المنكسرة قلوبهم» يعني خداي سبحان مهمان دلهاي شكسته است و آن انكسار را آن فقر را آن خضوع را آن خشوع را آن بندگي خالص را خدا ميپذيرد اين «انا عند المنكسرة قلوبهم» جزء مصاديق مهمان شدن خدا نسبت به دلها است و آن ﴿وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ﴾ كه در سوره ي مباركه ي «حديد» است مال همه است خدا با همه است به وجود مبارك موسي و هاورن(سلام الله عليهما) فرمود شما برويد با فرعون سخن كنيد ﴿إِنَّني مَعَكُما أَسْمَعُ وَ أَري﴾ من با موسي هستم هم با هارون هستم هم با فرعون ببينيد ﴿إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ﴾ اين است ديگر آنجا هستند تا او را بگيرند پس خدا با همه هست ﴿وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ﴾ اما اينكه فرمود «انا عند المنكسرة قلوبهم» به وصف رحيميت است به وصف عفو بدن است به وصف ستار و غفار بودن است به وصف رئوف و عطوف بودن است با اين وصف مهمان آدم ميشود. اين دعاهاي ماه رجب و شعبان براي آن است كه انسان را هم شايسته كند كه مهمان خدا بشود هم شايسته كند كه مهماندار خدا بشود در اين معامله سود كلاً مال انسان است چون گاهي خداي سبحان مبايعه ميكند خريد و فروش ميكند با انسان گفتگو دارد چه اينكه در مناجات شعبانيه همين است.
دعاهاي ماه مبارك رمضان بخش وسيعي مال وجود مبارك امام باقر هست در دعاهاي سحر اين «اللهم اني اسئلك من بهائك» از وجود مبارك امام باقر است آن دعاي نوراني ابوحمزه ثمالي از وجود مبارك امام سجاد(سلام الله عليه) است اما در ماه پربركت رجب كه اين ماه رجب زمينه است كه انسان وارد شهر النبوه بشود كه شهر رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلّم) كه محفوف به رحمت است و اين دو ماه زمينه براي ضيف الرحمان شده صائم هست كه وارد ماه مبارك رمضان بشوند بخشي از آن دعاها از وجود مبارك امام صادق(سلام الله عليه) است شما در صحيفهصادقيه اين بيان نوراني امام صادق(سلام الله عليه) را ميبينيد اين دعاي «يا من ارجوه لكل خير» اين از وجود مبارك امام صادق(سلام الله عليه) است و ظاهر اين دعا اين است كه از همان اول حضرت دست مبارك را روي چانه شريف گذاشتند اين مربوط به لحيه نيست اين انسان وقتي مضطر شد دست به چانه ميزند كه حالت اضطراب و اضطراب است از همان اول دست به چانه گذاشتند و اين دست را حركت دادند كه حالت نگراني و اضطراب و پريشاني و امثال ذلك باشد نه اينكه وقتي به آن جمله آخر رسيدند يا ذاالجلال و الاكرام دست را گذاشته باشند اين دعا را ملاحظه ميفرماييد در:
صحيفهصادقيه(سلام الله عليه) آن دعا اين است كه حضرت «في كل يوم من رجب صباحاً و مساءً و في اعقاب الصلوات» ماه رجب پس اين دعا در هر شب در هر روز در هميشه حالات ماه مبارك رجب هست و در تعقيبات نمازهاي پنجگانه اين جملههاي معروف «يا من ارجوه لكل خير، و امن سخطه عند كل شر» در اينجا دارد كه «ثم مد ابوعبدالله(عليه السلام) يده اليسري فقبض علي لحيته» خب اين دعا را زنها را هم ميتوانند بخوانند با اينكه سخن از لحيه نيست عمده چانه است كه انسان وقتي مضطر شد در تعبيرات عرفي ما هم همين است ميخواهيم عذرخواهي كنيم دست به چانه ميزنيم ميگويم ما را ببخش نه اينكه سخن از محاسن باشد لذا جوان هم ميتواند بخواند زن هم ميتواند بخواند «و دعا بهذا الدها و هو يلوذ بسبابته اليمني ثم قال بعد ذلك يا ذا االجلال و الاكرام يا ذا النعماء و الجود يا ذاالمن و الطول حرم شيبتي علي النار» يعني اين دعاي يا من ارجوه را حضرت از همان اول دست به چانه شريفشان گذاشتند و اين دست سبابه دست راست را حركت ميدادند اين دعا را خواندند تا به يا ذا الجلال و الاكرام رسيدند كه كمي اضافه كردند نه اينكه اين حالت مربوط به خصوص آن جايي باشد كه يا ذاالجلال و الاكرام مطرح است خب اين دعا و امثال اين دعا براي آن است كه انسان را جزء ضيوف الرحمان بكند وقتي مهمان خداي سبحان شد او غير از نعمتهاي خاصهاي كه عطا ميكند يك چيزي كه صاحب بقا باشد عطا ميكند چون ﴿وَ ما عِنْدَ اللّهِ خَيْرٌ﴾ يك چيزي ميدهد كه خير باشد اين خير از بين رفتني نيست و نگهدار و نگهبان آدم است.
دنيا جز وسوسه و دسيسه و لهو لعب غوغا چيز ديگر نيست اگر كسي بخواهد در اين دنيا آرام باشد بايد به وسيله به همين بركات آرام باشد و اين بركات انسان را آرام ميكند در بعضي از روايات دارد كه اين مردان الهي كه در دنيا هستند گويا اصلاً اهل دنيا نيستند چرا؟ براي اينكه در سوره ي مباركه ي «حشر» اينها طرزي زندگي ميكنند برابر سوره حشر كه بهشتيها زندگي ميكنند بهشتيها چطور زندگي ميكنند در قرآن دارد درباره بهشتيها ﴿وَ نَزَعْنا ما في صُدُورِهِمْ مِنْ غِلِّ﴾ بهشتيها نه بيراهه ميروند نه راه كسي را ميبندند راحت راحتاند اين اوصاف بهشتيها است كه خداوند درباره بهشتيها فرمود: ﴿وَ نَزَعْنا ما في صُدُورِهِمْ مِنْ غِلِّ﴾ مردان الهي برابر آيات سوره ي مباركه ي حشر همين را از خدا ميخواهند ميگويند ﴿لا تَجْعَلْ في قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا رَبَّنا﴾ آدم كينه كسي را ندارد وقتي كينه كسي را نداشت راحت راحت زندگي ميكند. بالأخره يك كسي بيراهه ميرود آدم او را به خداي خودش واگذار ميكند آن وقت چه جايي است كه ما اين غده را اينجا جا بدهيم بله فلان كس آدم بدي است بسيار خب بد است اما كينه آنها را به عنوان تبرّي آدم دارد در صورتي كه كافر باشند اين تبرّي آسيبي به آدم نميرساند اما كينه برادر مسلمان يك غده است در دعاهايي كه مؤمنان برابر آيات سوره ي «حشر» دارند به خدا عرض ميكنند كه پروردگارا ﴿لا تَجْعَلْ في قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا رَبَّنا﴾ راحت راحت زندگي ميكنند حالا جامعه ميشود جامعه متحد خير يكديگر را بخواهند دعا نسبت به يكديگر بكنند اگر كسي مشكلي داشت اين با دعا مشكل را حل ميكند نه با كينه هم مشكل خودش را اضافه كند هم مشكل او را چنين جامعهاي ميشود جامعه امام زمان چنين جامعهاي ميشود جامعه علوي چنين جامعه عقلاني ميشود جامعه منتظر در روايات هست كه وقتي حضرت(سلام الله عليه) ظهور ميكند عقل مردم كامل ميشود «وضع الله يده علي رئوس العباد» به بركت خود حضرت ذات اقدس الهي دست حضرت را يا دست بي دستي خودش را روي سر مردم آن جامعه ميكشد عقل مردم ميآيد بالا الآن ما كه در ايران هفتاد ميليون به سر ميبريم يك صدم مردم دنياييم الآن دنيا هفت ميليارد بشر زندگي ميكند ما يك صدم هستيم تازه همه ما صالح بشويم يك صدم مگر با يك صدم جهان اصلاح ميشود؟ الآن آنچه كه جهان را ميتواند منتظر ظهور حضرت كند عقلاني بودن مردم است كه عقل مردم كه كامل شد در چنين فضايي 313 صحابي و شاگرد مثل امام براي حضرت(سلام الله عليه) فراهم ميشود حالا حضرت با 313 شاگردي مثل امام و عاقل شدن جامعه اصلاح شدن چنين جامعهاي دشوار نيست اگر جامعه عقلاني شد 313 امام در خدمت ولي عصر(ارواحناه فداه) بودند خب اصلاحش سخت نيست مگر حضرت با كشتن جامعه را اصلاح ميكند يا با ارشاد جامعه را اصلاح ميكند؟
اميدواريم همه شما بزرگواران مشمول ادعيه ذاكيه ولي عصر باشيد از فرصت تعطيلي حداكثر استفادههاي علمي را هم ميبريد از تبليغاتتان هم جز ﴿يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ﴾ برنامهاي نخواهيد داشت خدا همه شما را در سايه ولياش حفظ كند.