استاذ سیدمنذر حکیم
درس خارج فقه
95/11/27
بسم الله الرحمن الرحيم
موضوع: تقدم اثبات نظام بر کشف نظام یا تقدم کشف بر اثبات نظام؟، وجود نظام در آیات قرآن
خلاصه: منابع بحث خانواده، و روشهای دستیابی به فقه نظام تشکیل خانواده که در سه سطح از استنباط تحلیل میشود، بیان شد.
﴿ إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى * وَ إِنَّ لَنا لَلْآخِرَةَ وَ الْأُولى﴾[1]
تقدم اثبات نظام بر کشف نظام یا تقدم کشف بر اثبات نظام؟
سؤال شد که اگر فقه نظام جامع خانواده داریم، این بر مبنای پیش فرضی است که نظام جامع وجود داشته باشد، با نگاه به کتب فقهی میبینیم که مجموعه احکام داریم و اینکه این مجموعه احکام به صورت نظام در آمده نیاز به اثبات دارد، چرا که هر مجموعهایی نظام نیست و اگر بین اعضا این مجموعه هماهنگی و ارتباط و همافزایی نباشد دیگر نظام نیست؛ با این حالت ما ابتدا باید اول وجود نظام را تثبیت کنیم بعد نظام را کشف کنیم و یا اینکه اول نظام را کشف کنیم؟
به عبارت دیگر دو مسیر داریم علم اجمالی به وجود نظام و علم تفصیلی به وجود نظام؛ آیا باید ابتدا به علم اجمالی برسیم تا علم تفصیلی را دست پیدا کنیم و یا اینکه اگر وارد متون فقهی بشویم و اجزا نظام را پیدا کنیم و نظام بودن را درک کنیم با این به علم تفصیلی میرسیم که احکام فراگیر است؟
شبهه: شبههایی که میتواند در ذهن ایجاد شود اینست که تا اینکه احراز نکنیم نظام وجود دارد چرا به دنبال آن برویم ما باید مطمئن از وجود نظام باشیم تا عمل بیهودهایی انجام نداده باشیم!!
پاسخ: باید توجه داشت که خداوند حکیم انسان را بدون برنامه در روی زمین رها نکرده، در پاسخ به این شبهه میتوان از آیات قرآن کمک گرفت.
در رسیدن به علم اجمالی قرآن راهنمایی کرده که یا بواسطه عقل به آن برسیم و یا خود قرآن علم اجمالی را بیان کرده، چنانچه که خداوند در سوره لیل چنین میفرماید: ﴿ إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى﴾[2] هدایت وظیفه ماست؛ و یا در سوره انسان خداوند میفرماید: ﴿ إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا﴾[3] راه و مسیر به انسان نشان داده شده و انسان است که مسیر را انتخاب میکند. اگر آیه در سیاق دیده نشود شاید گفته شود که خدا مجمل گویی کرده است، ولی اگر بگوییم این آیه از خدای حکیم صادر شده است و روایت پیامبر(ص) که میفرمایند: «أَيهَا النَّاس إِنَّه لَيْسَ من شَيْء يقربكم من الْجنَّة ويبعدكم من النَّار إِلَّا قد أَمرتكُم بِهِ وَإنَّهُ لَيْسَ شَيْء يقربكم من النَّار ويبعدكم من الْجنَّة إِلَّا قد نَهَيْتُكُمْ عَنهُ»[4] دال بر برنامه داشتن خدا برای هدایت است و همچنین جامعیت هدایت گری را نشان میدهد.
خدا بعد بیان جریان آفرینش حضرت آدم (ع) و خلافت او در زمین ﴿وَ اذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ انى جاعِلٌ فِىالْارْضِ خَليفَة﴾[5] و داستان هبوط حضرت آدم(ع) به زمین که علت آن به تعبیر شهید صدر (ره) مورد آموزش خداوند قرار گرفت و فهمید که نقطه ضعف او کجاست که شیطان از آن نفوذ کرد، ﴿ قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ * وَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُون﴾[6] این مرحله برای تحمّل مسئولیت خلافت بر روی زمین بوده است آدم باید آسیبهای خودش را بداند. این آیه در مقام بیان اینست که انسان دو راه بیشتر ندارد و خدا هدایت فراگیر میدهد تا خوفی نباشد.
خداوند با این آموزش حضرت آدم (ع) را بیمه کرد، ﴿وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى * ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَيْهِ وَ هَدى ﴾[7] در این چارچوب دستور هبوط داده شده وقتی که انسان نقطه آسیب را متوجه شده.
علیرغم اینکه به آدم گفته شد شیطان دشمن است با این وجود شیطان با پیدا کردن نقطه ضعف نفوذ کرد؛ ولی راه نجات و گرفتاری در پیش روی انسان است، کلمه «إِمَّا» دال بر اینست که حتما هدایت از ناحیه خداست، هدایتی که نجات بخش است. از این قسمت آیه که خداوند میفرماید﴿ فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾ میتوان فهمید که خداوند در بُعد هدایت همه جوانب را مورد دقت قرار داده. باید به این علم اجمالی برسیم که خداوند هدایت فراگیر داده. و کسی که تخلف کند به جهنم میرود.
سؤال: ملاک در جعل خلیفه، حتما باید عصیان باشد؟
جواب:این آیات در مقام بیان مسیر تکاملی انسان است و در این مسیر هدایت الهی برای انسان میآید و این هدایت ضامن نجات اوست ما در این مقام هستیم، و خلافت چه نقشی دارد و اینکه خلافت عنصر اساسی مسئولیت شناسی و حرکت به سمت تکامل است بحث دیگری است که جای طرح آن نیست. شهید صدر در بحث خلافت انسان پاسخ سؤال را به خوبی مطرح میکند که در بهشت چه اتفاقی باید میافتاد. ایشان در این قسمت در رابطه خانواده میفرماید که: آنچه انسان به آن نیاز دارد حس اخلاقی است تا بازدارندگی داشته باشد ﴿ فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواه﴾[8] آدم در محیط خانه و خانواده به نیروی وجدان اخلاقیِ به فعلیت رسیده، میرسد، و با امر و نهی در خانه به وجدان اخلاقی مسلح میشود. آدمی که خانواده ندارد چطور به سلاح بازدارندگی مسلح میشود. شهید صدر بهشتی که برای حضرت آدم(ع) آماده شده بود را «مرحلة الحضانة» نامیده که برای ورود به زمین آماده کرده بود که در زمین هفت سال طول میکشد و خدا ﴿ فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواه﴾[9] را به فعلیت رساند، وجدان اخلاقی حضرت آدم(ع) با این امر و نهی به فعلیت رسید. خدا در مقام بیان نجات و هدایت انسان است، و باید دانست که فقط هدایت خدا نجات دهنده است و لذا هدایت الهی باید جامع باشد و اگر به یک بخش توجه میشد هدایت محقق نمیشد مثل ماشینی که یک چرخ آن استفاده شود.
سؤال: بحث جامعیت هدایت از کدام قسمت آیه مورد بحث گرفته شده؟
جواب: ﴿ إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا ﴾[10] هدایتی میآید که اگر پیروی کردید هدایت میشوید. آیهی دیگر که دال بر جامعیت است آیات سوره عصر است ﴿ وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ * إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْر﴾[11] این سوره در مقام حصر است که یا در خسرانی و یا در هدایت، و تجدید معنا ندارد برای هدایت باید آنچه توصیه میشود را عمل کنیم که عبارتند از: ایمان، عمل صالح، توصیه به حق و توصیه به صبر که یک منظومه اعتقادی و رفتاری و عاطفی را در بر میگیرد و همه ابعاد را پوشش میدهد ﴿ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ﴾[12] همه اعمال صالح را شامل میشود را تشکیل میدهد ﴿تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْر﴾[13] نظارت اجتماعی و رقابت اجتماعی و تکافل اجتماعی را در بر میگیرد و آسیبها و آفت زدایی میکند با تواصی، در احکام امر به معروف و نهی منکر، تواصی به حق و تواصی به صبر را میتوان یافت. میتوان کل قرآن را برای تفسیر این چهار عمل توصیه شده بسیج کرد.
چون در مقام حصر است پس پوشش همه جانبه میدهد، و اگر یک بعد را در بر بگیرد دیگر نمیتواند این آیه صادق باشد.
سوال: آیا تمام سورهها نظام دارد؟
جواب: نظام داشتن هر سورهها بحثی دیگر است و شکل هندسی هر سوره مربوط به علوم قرآنی میباشد، قرآن وقتی میفرماید که برای اهداف ترسیم شده نازل شده است، نمیتوان نظام در ذهن خود را برای هر سوره طلب کنیم، میدانیم که آیات توقیفی هستند و از منبعی حکیم با زبان پیامبر(ص) حکیم نازل شده و خداوند از ما طبق این آیه ﴿ كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْباب﴾[14] تدبّر در آیات را خواسته است. اما اینکه خدا هدایتگر است و همه نیازها را در هر آیه برآورده کند بحثی دیگر است.
علم اجمالی که میخواهیم برسیم به اینکه آیاتی داریم که دال بر لزوم نظامی هستیم برای هدایت، این جواب اجمالی. اما اینکه کدام یک از آیات و سورهها دال بر نظام هستند میگوییم که این نظام در تمام قرآن پخش است؛ و اینکه چرا متفرق است آیا توقیفی است و یا عمل صحابه؟ جای بحث است اما اصل سوره توقیفی است و توسط پیامبر سوره چینش شده است. در آیات و سورهها مجموعهای از احکام داریم اما آیا این مجموعه منظومه است و یا نه؟
برای ایمان منظومه یک راه اجمالی است و آن جایی است که خداوند میفرماید که مطمئن باشید که همه چیز فراهم شده ما هم اطمینان پیدا میکنیم که همه چیز بیان شده؛ چرا که خداوند حکیمی این را بیان کرده است که « أنه يعلم السر و أخفى» درون انسان را میداند.
روایت نبوی هم اشاره شد که چنین فرمودند پیامبر(ص) که: «أَيهَا النَّاس إِنَّه لَيْسَ من شَيْء يقربكم من الْجنَّة ويبعدكم من النَّار إِلَّا قد أَمرتكُم بِهِ وَإنَّهُ لَيْسَ شَيْء يقربكم من النَّار ويبعدكم من الْجنَّة إِلَّا قد نَهَيْتُكُمْ عَنهُ»[15]
شاهدش حدیث ثقلین است که همه چیز در قرآن و عترت است با این وجود بگوییم که احکام گم شده است!!
از این آیات و ورایات به علم اجمالی در وجود نظام میرسیم.
آیات بیان شده و آیات زخرف 43، زمر27و 28، شوری 13، نجم23 و الرحمن1تا 9، از آیات محکم هستند و متشابه نیستند، که دال بر وجود نظام میباشد.
بحث ما در کل تشریع است که بخشی مربوط به خانواده است و در خانواده هم اگر ناقص باشد هدایت ناقص است و همه نیازها باید در نظر گرفته شود تا ﴿ إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى﴾[16] صادق باشد. از نظام جامع برای انسان به نظام جامع در هر بخش زندگی پل میزنیم.
آیا اطلاقات قرآن به حدی است که همه نیازها را پوشش بدهد؟ این راه دوم برای اثبات است. آیا منطقة الفراغ بوجود آمده یا خدا ایجاد کرده و اختیار را به انسان واگذار کرده؟ (تا احساس نیاز به معصوم شود) اهل سنت هنوز نتوانسته نظام سیاسی قابل قبول ارائه دهد در حالی که شیعه در پرتو معصوم(ع) و یا ولی فقیه نظام قابل قبول ارائه کرده.
اطلاقات آیات را اگر نگاه کنیم میبینیم که تمام امور را شامل میشود و قواعد فقهیه موجود یک منظومه است. کتاب آقای تسخیری در سه جلد که یک جلد آن به قواعد اصولی مربوط است و دو جلد به نام «القواعد الفقهیه علی مذهب الامامیه» چاپ شده و یا قواعد فقهیه کاشف الغطاء نوشته و در آن مراتبی برای قواعد فقهیه بیان کرده است.
قواعد فقهیه دال بر این هستند که خلأ تشریعی وجود ندارد و از این آیات و روایات به ضرورت نظام میرسیم و با علم تفصیلی احکام را کشف میکنیم و این مجموعه با علم به نظم آنها پی به نظام میبریم.