استاد سیدمنذر حکیم
درس خارج فقه
92/02/02
بسم الله الرحمن الرحيم
2/2/92
اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین ثم الصلاة والسلام علی البشیر النذیر سیدنا ونبینا وحبیب قلوبنا ابی القاسم المصطفی محمد وآله الطاهرین.
ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین ابدا.
بحثهای ما در زمینة نظام اجتماعی منابعی که بررسی میکردیم خصوصا قرآن کریم و بحث ما متمرکز شد روی سورههای مکی به لحاظ این که میخواستیم بگوییم قبل از تشکیل حکومت و دولت اسلامی در سورههای مکی چه نگاهی به منظومة اجتماعی شده است و بعد منتقل شدیم به کاری که حضرت آیت الله شمس الدین انجام داده بودند در کتاب فی الاجتماع السیاسی الاسلامی و بحث را از وجوه مختلف از زوایای متعددی که ایشان بحث اجتماع سیاسی اسلامی را به عنوان یک موضوع قابل طرح وقابل توجه در فقه مطرح کردند هر چند فقهاء با این نگاه و با این دید به بسیاری از مسائل توجه نکردند یا توجه کردند اما تصریح نکردند ایشان این بحث را از آن حالت ضمنی بودن یا در حاشیه بودن بیرون آوردن و یک موضوع مستقل فقهی سیاسی اجتماعی قرار دادند و مجموعهای از مسائل فقهی مرتبط به این منظومة اجتماعی سیاسی را عنوان کردند این یک گام خیلی خوبی بود و در حقیقت یک گام مکملی است که در کنار آن طرح شهید صدر میآید و قوت علمی میدهد به این بحثها که در حوزههای علمیة ما با یک نگاه تخصصی به بحثهای اجتماعی سیاسی پرداخته شود و جزء آن میراث علمی مهمی که بر جلسة مکتب و اهل بیت دارد در بیاید هر چند که امت اسلامی از دولت اسلامی اهل بیتی در طول تاریخ بسیار محرومیت داشته است به محرومیت کشیده است و کمتر فرصت پیدا شده بود که روی این بحثها کار شود این یکی از بازتابها و آثار مثبت و مهم این طرح علمی آیت الله شمس الدین بود که مورد استفاده قرار گرفت و به لحاظ این که ایشان مدخلیهای متنوعی برای این بحث مطرح کردند ما استفاده کردیم که این مدخلهای متنوع یک نتیجة خیلی خوبی داد و میدهد به ما که ما ضمن نگاه کلان به مباحث اجتماعی از نگاه ریز و مصداقی نباید دور باشیم و نباید مصادیق را کم اهمیت دهیم در بحثهای فقهی و اجتماعیمان بلکه بید همزمان حق به نگاه را نگاه از بالا یعنی نگاه کلان که خط دهنده و جهت دهندة به بحثهای مصداقی خواهد بود و مثل شاقولی خواهد بود که انسان را در مصادیق میتواد راهنمایی کند و جهت آن مصادیق در ضمن بحثهای طولانی ومفصلی که پیش میآید گم نشود و بحثهای مصداقی هم مهم هستند چون در تطبیق کلیات بر مصادیق باز انسان در فهم مصداق در حقیقت یک نوع تعریفی برای آن کلی و آن مفهوم به دست میآید با تعریف مصداقی ما به طور دقیق به آن مفهوم خواهیم پرداخت یعنی آن مفهوم در افق ذهن ما با آن کل نگری وکلیت گرایی نمیماند بلکه ترجمه میشود در مصداقهای متعدد و فراوان و این نگاه به مصادیق در قدرت تطبیق کلی بر مصداق ما را کمک میکند و در نتیجه اینها مکمل هم میشوند و لذا در بحث تعریف فقه هم وقتی گفته میشود ارجاع الفروع الی الاصول یا تطبیق الاصول علی الفروع هر دو مهم است یعنی در فقاهت میتوایم بگوییم آن که نفی دارد هم اصول کلی و قواعد کلی باید معروف بشود برای فقیه ودر دستش باشد وقدرت تطبیق بر مصادیق داشته باشد و مصادیقی که مطرح میشود قدرت ارجاع به آن کلیات داشته باشد دو سویه است خب ما دیگر تا اینجا از شمس الدین رحمة الله علیه وشهید صدر فعلا اکتفا میکنیم به استفادة از این مطالبشان تا منتقل شویم به فاز دیگر و وارد بحثهای تفصیلی نظام که در دورة مدنی پیامبر صلی الله علیه وآله رقم خورد و هم آیات قرآن وهم سیرة پیامبر و روایات او به تفصیل به مسائل ریز جامعه پرداختند و خرده نظامهای فراوانی را شکل دادند همانطوری که اشاره کردم نظام خانواده نظام اقتصادی منظومة نظامی جهادی و نظامی و همین وطور مسائل فرهنگی جامعه و مسائل قضائی جامعه مجموعهای از نظامها را ما میتوایم به عنوان خرده نظام تعریف کنیم که لوازم داشتن یک جامعة نظاممند هست این جامعة نظاممند در همة ابعادش باید نظام حاکم باشد اگر بخواهد نظام حاکم باشد منظومههای گوناگونی را میطلبد که بتواند تمام نیازها را تأمین کند و این ادعا برای قرآن کریم و برای اسلام ادعای بزرگ وگزافی نیست بلکه ادعایی است که فقهای ما در طول تاریخ با آن بحثهای تفصیلی فقهی جوابگوی آن بودند حالا در کتابهای فقهی قدماء به گونهای چیده شده است این ابواب که حالا لازم است به گونهای دیگر چیده شود با یک نگاه اجتماعی جامع مثلا ما باید این ابواب را نگاه کنیم بعد چینش جدید بدهیم این از اقتضاءات تحولات علمی میتواد باشد و جای آن الآن باز است و مورد نیاز و برخی از فقهاء هم در این زمینه مشغول نو اندیشی و در حقیقت افاضة مطلب هستند که بتوانند از میراث علمی ما با یک نگاه نویی نیازهای جامعة اسلامی وانسانی در عصر حاضر جوابگو باشند خب یک بحثی را ما در ساهای گذشته شاید نوزده سال پیش هجده سال پیش در مجلة رسالت الثقلین تحت عنوان معالم النظام الاجتماعی آنجا منتشر شد که این در حقیقت ناظر به همین مجموعه بحثهاست که ما اگر بخواهیم یک نظام اجتماعی داشته باشیم چه تعریفی و چه توصیفی و چه مشخصاتی برای این نظام اجتماعی میتوایم داشته باشیم و خرده نظامهایی که در درون این منظومة اجتماعی است چه خرده نظامهایی هستند با چه مشخصاتی خب این بحث حالا این بحث مال آن زمان است خیلی در آن تجدید نظر نکردم من اما الآن جای آن هست که ما این را به این مناسبتی که تا اینجا رسیدیم و ارزشهایی که نظام اجتماعی اسلامی بر آنها مبتنی است و چهار یا پنج ارزش را مرحوم شمس الدین مطرح کردند در این مجموعة ما به تفصیل بیشتر و با نگاه چند بعدی به بحث پرداختیم که حالا متنش را در اختیار شما قرار میدهیم که بعد شما میتواید بر این اساس هم پیش مطالعهای داشته باشید وهم این بحث مورد کنکاش و تحقیق و بررسی قرار بگیرد بر یک مقدمهای در اینجا قبل از ورود به بحث نظام اجتماعی ترتیب دادیم روی این نکته تأکید شده است که ویژگی نظام اسلامی اجتماعی اسلامی این است که با سایر نظامهای اجتماعی یک تمایز کامل دارد از لحاظ منبع این نظام مولود وحی الهی است یعنی خداوند متعال این نظام را برای بشر طراحی کرده است نه محصول تجربیات بشری که متحول متغیر و چه بسا بگوییم متکامل باشد به تدریج تکامل پیدا کرده است وشکل گرفته است وبه مرحلهای از تکمل رسیده است در حالی که نظام اجتماعی اسلامی که مولود وحی الهی است از اول میتواند به عنوان یک نظام کامل طراحی شده باشد این معلول و محصول تجربة بشری نبودند یک امتیاز خاصی است برای این نظام اجتماعی خب چون در هر نظامی هدفی یا هدفهایی مطرح هستند و ارزشهایی خب این هم اهداف و هم ارزشها قوام هر نظامی به اهدافی است که دنبال میکند نظام سرمایهای میخواهد مثلا رفاه مادی انسان را تأمین کند یا آزادی انسان را در حد اکمل تأمین کند یا رفاه و آزادی را بخواهد تأمین کند اما یک نظام اسلامی آیا در همین حد اهداف او این قدر کوچک و اینقدر کم هستند که فقط به زندگی دنیا زندگی مادی انسان نگاه کند یا به کل زندگی انسان نگاه میکند دنیا و آخرت همانطوری که در بحث شمس الدین اشاره کردیم دنیا و آخرت را با هم نگاه میکند و انسان را در دنیا خلاصه نمیکند و بلکه دار آخرت را مقصد نهایی قرار میدهد و دنیا را برای آخرت الدینا مزرعة الآخره یا دنیا پلی است وقنطرهای است که انسان را به سوی آخرت میرساند ومن اراد الآخرة وسعی لها سعیها فاولئک کان سعیهم مشکورا حتما این سعی و تلاش مورد سپاس قرار میگیرد یعنی نتیجه میدهد ثمر میدهد و به فرجام میرسد و این بر اساس یک مجموعهای از ارزشهایش است که میگوییم لذا ما وقتی میخواهیم نظام اجتماعی را بررسی کنیم هم باید اهدافش را تعیین کنیم و هم ارزشهایی که این نظام بر آن مبتنی است باید ببینیم و در حقیقت این اهداف و این ارزشها خطوط کلی آن نظام را برای ما ترسیم میکنند یعنی با شناخت اهداف و ارزشها ما میتوایم ببینیم چند خط اصلی چند شاه راه داریم در این نظام که باید اینها را ما باید دنبال کنیم و قوانین تفصیل قوانین اسلامی باید بر این شاه راهها منطبق باشند و این شاه راهها کلیة آن قوانین را در بر بگیرد پس به این ترتیب ما اینجا از یک نگاه کلام شروع میکنیم یعنی از بالا نگاه میکنیم هدف گیری و ارزش مداری ارزشی بودن این نظام را که در جای جای قرآن به آن اشاره کرده است و در ضمن حالا بحث تقوی یا ایمان این ارزشی بودن این نظام را به طور صریح بیان کرده است خب وقتی که ما این اهداف و این ارزشها را دانستیم خود به خود برای این نظام ویژگیهایی به وجود میآید حالا غیر از آن ویژگی اول که اشاره کردیم خود به خود وقتی شما مثلا پنج یا ده ارزش برای نظام قائل شدید بر اساس این اهداف و ارزشها ویژگیهای خاصی برای این نظام به وجود میآید که ما سعی کردیم اینها را استقراء کنیم که چند ویژگی و چند خصوصیت برای این نظام اجتماعی اسلامی ما میتوایم پیدا کنیم که حالا این ویژگیها گاهی عرض کردم از آن مدلول و نتیجة اهداف است یا ارزشهاست یا منابعی که این نظام از آن برگرفته میشود از قرآن وسنت ما این نظام را استنباط میکنیم یا زمینههایی که این نظام در آن حضور دارد و مجموعة اموری که پشتیبان این نظام هستند و این نظام را در حقیقت میتواند با قوت وقدرت از لحاظ پشتیبانی علمی مطرح کرده باشند اینها میتواند راهنمای ما باشد برای فهم خصوصیات این نظام خب یک نکتة دیگر که شهید صدر همیشه روی آن تأکید داشتند این است که ما وقتی میگوییم نظام اقتصادی اسلامی نظام اقتصادی قبل از اجرا یا بعد از اجرا شما قبل از اجرا حدس میزنید اگر ما ربا را تحریم کردیم در این نظام اقتصادی چه میشود اما بعد از اجرا وقتی تحریم شد ربا در یک نظام اقتصادی و به اجرا در آمد خب عملیات بانکی و مسائل اقتصادی و آن چرخة تولید و توزیع و مصرف و جابهجایی اموال چگونه میشود با تحریم ربا چون بعضی از دولتها فکر میکنند و فکر میکردند که اگر ربا تحریم شد در عملیات بانکی اصلا نمیشود اصلا بانک داری کرد یک و اصلا امور اقتصادی نمیچرخد در حالی که همین الآن بر اساس همان طرحی که شهید صدر ارائه دادند نظام بانکداری اسلامی بدون ربا در کشورهای غیر اسلامی در بعضی از جاها همین طرح را دارند اجرا میکنند یعنی طرح بدون ربا را سعی میکنند اجرا کنند و موفق باشند خب بعد از اجرا میفرماید وقتی اجرا شد چون حیثیتهای زیادی ممکن است قبل از اجرا آن قانونگذار و نظام ساز متوجهش نباشد این متغیرهایی در حین اجرا یا عناصر غیر مرئی و غیر منظور وارد آن مرحلة اجرا که میشود خودشان را نشان میدهند وقتی خودشان را نشان دادند آن وقت است که شما بعد از اجرا میتواید ارزیابی کنید خب حالا این بعد از اجرا چون در اجرا ممکن است وحی کامل باشد اما ما بد اجرا کنیم یا بد بفهمیم چون بعضی جاهایش استنباطی است بعضی از امور را ما با استنباط و با فتوای حاکی از حکم داریم حرکت میکنیم و همیشه این راه را ما باز گذاشتیم برای خودمان که ما مخطئه هستیم مخطئه یعنی ممکن است فتوای فقیه مطابق واقع نباشد خب بر این اساس حالا این بحثی است که قبلا به آن اشاره کردیم که آیا ما چقدر میتوایم به واقعیت دسترسی پیدا کنیم وچگونه میتوایم از این آسیب خودمان را نجات دهیم آن خودش یک بحث مفصلی است که حالا اینجا فعلا وسط دعوا نمیشود نرخ تعیین کرد ولی ما ادای این نکته و این جهت اگر نظام نظام الهی باشد این نظام الهی بعد از اجرا ارزیابی عینی میشود نظام کامل است اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیب که هست در مسلمانی ماست از قدیم این را گفتند اسلام کامل است ولی ما بد اجرا میکنیم میفرمود یکی از مؤلفین گفتند اسلام دین راستی است و به راستی دعوت میکند هر چند بعضی مسلمانها دروغ میگویند دروغ گفتن بعضی از مسلمانها ضرری به اصل وارزش بودن صدق وراستی برای اسلام نمیزند ولی در مقام اجرا میگویند مسلمانها بعضی مسلمانها اسلام را رعایت نمیکنند مسلمان است ولی اسلام را رعایت نمیکند میگوید اسلام دین عدل است اما خودش داعیه دار ظلم است این چگونه میشود خب پس بین رفتار ما یعنی بین تطبیق ما برای نظام وبین خود نظام میتواد فاصله باشد یعنی نظام صد در صد اجرای ما هشتاد در صد اجرای ما شصت در صد از نظام باشد حالا یا از نظام شصت در صد اجرا کنید یا در کیفیت اجرا ما اجرای خوب نکنیم رحم الله من عمل عملا فاتقنه ما اتقان میکنیم ما آن جنس را خوب به مشتری تحویل ندهیم کم کاری کنیم و در نتیجه تولید ما میشود چه تولیدات کشورهای اسلامی همه ضعیفند چرا چون کم دقتی میشود کم استانداردها مراعات نمیشود بعد مثلا محصولات کشورهای غیر مسلمان بشوند الگو و محصولات کشورهای اسلامی که در تمام ارزشها در این کشورهاست در درون نظامشان تعبیه شده است از صدق و راستی گرفته تا اتقان و دقت تا بقیة ویژگیهای ایده آلی که در نظام هست که اینها هیچ کدامشان مثلا در محصولات ما منعکس نمیشوند بعد جنس میرود صادر میشود بعد برمیگردد به آن کشور چرا این مقبولیت کافی ندارد این در سوء تطبیق سوء اجراست نه سوء قاونگذاری یا سوء مدیریت میتواد باشد نه به خاطر کاستی که در قانون هست پس میتواد قانون الهی باشد خود قرآن هم دارد فتقوا الله حق تقاته ولا تموتن الا وانتم مسلمون مسلمانها دادشان در آمد گفتند یا رسول الله ما حق تقوی را نمیتوایم ادا کنیم آیه نازل شد فتقوا الله ما استطعتم خب به اندازة توانتان خب اگر یک کسی به اندازة توانش هم نکرد یعنی کمتر از توانش سرمایه گذاری کرد طبیعی است این سطح سطح التزام به این ارزشها أفت پیدا میکند و روی کل آن رفتار اجتماعیمان و تولیداتمان میتواد اثر گذار باشد بنابراین این نکتهای که شهید صدر اشاره میکنند که نظام اقتصادی قبل از اجرا با نظام اقتصادی بعد از اجرا میتواند متفاوت باشند یعنی بعد از اجرا ما آن آسیبها وآن آفتها در اجرا نشان میدهد که ما روی چه محورهایی در خود نظام اقتصادی یا طراحی نظام اقتصادی باید دقت بیشتر بکنیم تا این که در اجرا از آسیب آن را رها کنیم و آسیب زدایی کنیم خب پس ما اگر بحث از نظام اجتماعی هم داشته باشیم یک بحثی داریم قبل از اجرا ویک بحث بعد از اجرا خواهیم داشت یعنی باید داشته باشیم از لحاظ فنی تا این که بتوانیم نظام اجتماعی اجرا شده چه کمالاتی و چه نقصهایی برای آن متصور هست یا مثلا این نکته باز قابل توجه است وقتی نظام اجتماعی با ارزشهایی که دارد در یک جامعهای عملی شد و پیاده شد خب این نظام روشن خواهد کرد که چقدر واقع گراست واقعیتها را چقدر ملاحظه کرده است چقدر از اصالت برخوردار است و چقدر این نظام توانمند است در ایجاد تحول در این جامعه چقدر میتواد آن ضریب هوشی ضریب تغییر ضریب تحولی که میتواند این نظام در جامعه به وجود بیاورد اگر ما در یک نظام غیر اسلامی مثلا بیسصت در صد تیز هوش داشتیم وانسان زبده و نخبه داشتیم بعد از اجرای نظام اسلامی مثلا اگر ضریب این بعد متحول شد از بیست در صد شد شصت در صد با هوش و نخبه خب معلوم میشود که این نظام توانسته در ایجاد تحول و آن توان تربیت نخبگان را به وفور و به خوبی دارد و قابل قبول است وبرعکس اگر شد خدایی نکرده نشان میدهد که نقطه ضعفی وجود دارد حالا ممکن است این نقطه ضعف عرض کردم به آن کلیت آن نظام برنگردد به سوء اجرا سوء مدیریت برگردد که اینها جای ترس گذاشته باشد خب این مقدمهای بود برای ورود به این نظام اجتماعی که حالا ما به تدریح دیگر این بحث را باید پیش برویم راجع به اهدا ف و ارزشهای این نظام اگر ما بخواهیم طبق قرآن حرکت کنیم و قرآن ببینیم چه هدفی را برای مجموعة بشری در نظر گرفته که این مجموعة انسان با این نظام به جا باید منتهی شود آن را قله قرار دهیم خب در یک نظام اجتماعی اسلامی که انسان را بخواهد به کمال مطلوبش به کمال لایق انسان برساند این در چه چیزی خلاصه میشود و تبلور پیدا میکند این کمال مطلوب انسان کمال مطلوب انسان در قرآن کریم همانطوری که در بحثهای گذشته اشاره کردیم در یک راه یا در یک هدف که راه هم هست خلاصه میشود فرمود و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون لیعبدونی فقط برای عبادت من جن و انس را آفریدم مجموعة بشری برای عبادت آماده میشودواین نظام در حقیقت ترجمة این کلمه است عبادتی که برای خدا انسان را به خدا وصل کند و به خدا گونهاش کند این عبادت همان نظام اجتماعی اسلامی است آن عبادت مطلوب در یک نظام اجتماعی اسلامی ترجمه میشود عبودیت کامل برای خدای سبحان است که بر اساس آزادی اراده و تلاش با این دو شاخص عبودیتی که بر اساس انتخاب همراه با تلاش چرا چون انتخاب در حقیقت این کار را جزء وجود انسان قرار میدهد از درون انسان را به این معبود ربط میدهد چون انتخاب کرده است این عبادت را الهی ما عبدتک طمعا فی جنتک ولا خوفا من نارک بل وجدتک اهلا للعبادة فعبدتک این بالاترین قله و سنبل انتخاب انتخاب خدا برای عبادت چون او اهلیت برای عبادت دارد وبنابراین انسان تلاش میکند در این مسیر حرکت کند وان لیس للانسان الا ما سعی این دو آیه لمن شاء منکم ان یستقیم با ئان لیس للانسان الا ما سعی این دو اصل ودو رکن دو رکن عبودیت و دو ویژگی که در این عبودیت انسان برای خدا و در این نظام اجتماعی الهی برای انسان مطرح هستند خب برای چه باری چه ما این مسیر عبودیت را میخواهیم طی کنیم آیا ما ورائی دارد و یک نهایتی دارد و قلهای هست که به آن برسیم چون خود قرآن فرموده است وان اعبدونی هذا صراط مستقیم این راه است راه شماست به کجا این عبادت خدا انسان برای خدا و عبودیت انسان برای خدا درست است یک قله است خود عبودیت همانطوری که امیر المؤمینین علیه السلام فرمودند کفی بی فخرا ان اکون لک عبدا این افتخار من است که من برای تو بندگی کنم وکفی بی عزا ان تکون لی ربا و این عزت من است که تو پروردگار من باشی و رب من باشی و معبود من باشی اما این افتخار به کجا میانجامد و این عزتی که انسان به آن میرسد به کجا باید انسان را برساند آن آخرین قله قلة نهایی خب در سورههای مختلف قرآن اشاراتی شده است وان الی ربک المنتهی در سورة نجم آخر خط خود خداست عبودیت خدا به خدا باید برسانند و در تعبیر عرض کردم که فمن کان یرجوا لقاء ربه آن عبودیت مسیر عبودیت باید او را به امیدوار بودن امیدواری چیزی است که عملی است تحقق پذیر است امکان پذیر است یک آرزو نیست امیدوارم این کار بشود یعنی توقع دارم و انتظار دارم وشدنی است این کار فمن کار یرجوا لقاء ربک کسی که امیدوار باشد خیلیها اصلا امیدوار نیستند اصلا در فکر خدا نیستند به آرزو کنند و خیلیها آرزو میکنند اما امید ندارند امیدوار نیستند یعنی در حد یک آرزوی خامی در ذهن آنها در دل آنها هست و حصرتش را میخورند و بعضیها اضافه بر این آرزو داشتن امیدوار هستند یعنی فکر میکنند که میرسند و تلاش میکنند که برسند لذا امیر المؤمنین علیه السلام میفرمایند اگر کسی امیدوار به ورود به بهشت است حتما کاری که او را از بهشت باز میداد انجام نمیدهد و کسی که امیدوار است که از جهنم الهی دور باشد حتما کاری که او را وارد جهنم کند انجام نمیدهد این امیدواری ملازم است با انجام عمل مناسب آن امید خب فمن کان یرجوا لقاء ربه پس امیدواری یک لقاء رب را دارد فلیعمل عملا صالحا اینجاست که این نظام اجتماعی اینجا معرفی میشود فلیعمل عملا صالحا ولا یشرک بعبادة ربه احدا که حالا این بحث عمل صالح یک عنوان فراگیری است که کلیة آن رفتارهای اجتماعی و فردی ما را در برمیگیرد به شرطی که همراه با اخلاص باشد این انسان را به خدا میرساند خب پس انسان در اینجا به خدا میرسد در یک نظام اجتماعی قله و هدف لقاء الله و رسیدن به خداست فرد و جامعه یا فرد در درون جامعه به این خدا باید برسد و حالا معنای دقیق به خدا رسیدن چیست این هم نکتهای است که اشاره میکنیم وبحث را امروز به اینجا ختم میکنیم ولله الاسماء الحسنی فدعوه بها این آیه قرآن و حدیث شریف تخلقوا باخلاق الله یا انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق اینها شاخص ما خواهند بود در این مسیر یعنی آن قله به اینجا خواهد رساند انسان را به لقاء الله برسد چون خدا آخط خط است و مقصد نهایی است ان الی ربک المنتهی به خدا رسیدن یعنی چه به خدا رسیدن میفرماید این است که اخلاق الیه و صفاتی الهی را در وجود انسانهای منکر الوجود تحقق بخشیدن و تلبس و به عبارتی دیگر رسیدن به آن کمال که آن کمال عبارت است از آن مجموعة صفات الهی باشد ولله الاسماء الحسنی ماهای برتر که گفتیم معنای صفات برتر برترین صفات از آن خداست فقط و فقط مال خداست انحصاری خداست ولله االاسماء الحسنی لله جار ومجرور مقدم اسماء هم صافت است حسنی هم افعل التفضیل است برترین صفات برترین کمالات فقط و فقط از آن اوست فدعوه بها پس شما باید توسل کنید و ابتغوا الیه الوسلیه به سوی او دست دراز کنید به سوی او دست دراز کنید به سوی او گام بردارید تا این که به او برسید به او برسید یعنی به صفات وبه کمالات او نائل شوید فدعوه بها به این صفات او را دعا کنید که حالا اینجا نکتة دیگری هم مشخص میشود که سر مثلا ذکر اسماء الهی در دعاها و توسل به این صفات الهی در دعاها در مثل دعای جوشن و امثال اینها چقدر میتواد نقش تربیتی داشته باشد در رساندن انسان و کم کردن مسیر و مسافت در زمینة تکامل انسانی که حالا با این حدیث شریف تخلقوا باخلاق الله اخلاق خدا همین صافت اوست کمالات اوست وتخلقوا را شوید بشود خلق بشود خوی برای انسان ملکه بشود برای انسان پس این نظام باید بتواند این صفات الهی را در انسانها به صورت خوی یک رفتاری که حاکی از ملکه باشد تبدیل به یعنی نهادینه کند این صفات را عدل را علم را حکمت را لطف را و تمام کمالات الهی در یک جامعة انسانی به صورت عینی اینها ترجمه شوند و در رفتار انسانها به گونهای باشند و برسند که خوی بشود ملکه شود میگویند مثلا آدمهای فلان شهر کریم هستند اکثرا کریم هستند آدمهای فلان شهر خسیسند بخیلند خب این گویای یک نکته است دیگر مثلا گاهی ما میرفتیم در بعضی از شهرها بعضی آدمهایش مثلا خیلی چشم تنگ بودند تنگ نظر بودند بعد یک خادم مدرسهای آنجا بود به طلاب خیلی میرسید و به گونهای بود من به او میگفتم اصلا تو ملعوم میشود گروه خونت با این مردم متفاوت است چون همه اینجا تنگ نظرند الا تو خب یعنی چه یعنی مثلا ویژگیهای این شهر به گونهای است که مردمش را اینطوری به این وصل به این صفت در آورده است که دارای یک خون برجستة برای این شهر مثلا در آورده است خب حالا این را تعمیم میدهیم در یک جامعة انسانی و بشری که انسانها اساسا مثلا خسیس و بخیل مثلا آفریده شدند که باید خودشان را تربیت کنند و از این خساست و بخل بیایند بیرون و به اینجایی برسند که و یؤثرون علی انفسهم ولو کان بهم خصاصه ومن یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون اگر کسی بخواهد رستگار بشود باید به اینجا برسد لم تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون به آن بر و نیکی و آن رستگاری نمیرسید مگر این که از خود گذشته باشید و از آنچه که دوست دارید در راه خدا انفاق کنید و بگذرید از این پل از این خاکریزی که نفس انسانی را در درون خودش زندانی میکند از این زندان بیاید بیرون از زندان بخل بیایید بیرون خب اگر چنین صفاتی را ما به عنوان هدف چون خدا اکرم الاکرمین اجود الاجودین است انسان هم باید به سوی او باید گام بردارد یعنی از بخل از تنگ نظری و از بخل به سوی بلند نظری وجود سخاوت و اکرمیت پرواز کند حرکت کند خب جامعة انسانی ما اگر بخواهد این چنین متحول بشود چطور نظام اجتماعی میتواد در اینجا این معنی را تحقق ببخشد مثلا بحثهای انفاق که در قرآن داریم در آیات و روایات داریم انفاق واجب انفاق مستحب انواع انفاق مالی انفاق غیر مالی شما میبنید یک منظومهای برای انفاق در راه خدا در نظام اسلامی تعبیه شده است که انسان را به عطا و بخشش و از خود گذشتگی عملا تشویق میکند و خب این آثار اقتصادی دارد اثار سیاسی دارد واز همه مهمتر آثار تربیتی برای خود انسانها دارد شما میبینید در مثلا ایم ماه مبارک که پیامبر صلی الله علیه واله در روایت داریم بیشترین بخشش و عطایات در ماه مبارک بود و این مثلا صفتی شود برای مؤمنین آن وقت میبینید قدرت انفاق و آن تکامل روحی مردم در چنین فصلهای عبادی مثل ماه مبارک یا در حج چگونه بالا میرود و چه آثار و باز تابی برای فرد و جامعه داشته باشد اینها را حالا به عنوان خرده نظام و نمونههای کوچکی است که حالا اشاره میکنم میبینید نظام اسلامی قوانینش متناسب است با آن اهداف میتواد باشد وطراحی شده است تا این که انسان را به سوی رهایی از بخل و خودکامگی و خودخواهی بیرون بیاورد بنابراین ما اگر این را در سر لوحة نظام قرار بدهیم بسیار بسیار مهم است که حالا این حاشیهای خواهد بود بر کلام شمس الدین یا دیگرانی که شاید اینها را مد نظر قرار ندادند یا معنایی نمیببینند برای این که اینها را در نظام اسلامی یا در نظام اجتماعی اسلام بر این اهداف معنایی و حضوری ببینند در حالی که من فکر میکنم باید اینها در سر لوحة اهداف قرار بگیرد و نظام اسلامی به این سمت باید حرکت کند لذا کلیة قوانین الهی در یک نظام اجتماعی به سمت این اسماء الله الحسنی باید جهت پیدا کند وبه تعبیر پیامبر صلی الله علیه وآله انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق وظیفة من پیامبر هم این است که این مکارم اخلاق را هم مطرح هم نهادینه کنم در جامعة انسانی و نهادینه کردن این اخلاق این کمالات به عهدة نظام اجتماعی اسلامی است والحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.