استاد سیدمنذر حکیم
درس خارج فقه
92/01/28
بسم الله الرحمن الرحيم
28/1/92
اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین ثم الصلاة والسلام علی البشیر النذیر سیدنا ونبینا وحبیب قلوبنا ابی القاسم المصطفی محمد وآله الطاهرین.
ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفة عین ابدا.
بحث ما در نظام اجتماعی بر اساس آیات قرآنی که به ترتیب خاصی نازل شدند و مقدمات آن تحقق این نظام اجتماعی اسلامی را با آن ترتیب نزول داشتند فراهم کردند خب این حالا بحث ترتیب نزول را در جایی ما اشاره کردیم در بحثهای تفصیلی هم مطرح کردیم که این ترتیب نزول یک روش و منهج خاصی را قرآن کریم برای تربیت و تزکیة انسانها و بعد دیگر این ترتیب نزول میتواند بحث فرهنگ سازی نحوة نهادینه کردن مفاهیمی که در قرآن آمده است و برخی مفاهیم بسیار بسیار جدید بوده یعنی تأسیسی بوده است و برخی از این مفاهیم مفاهیمی بوده که متعارف بوده است اما قرآن به آنها عمق جدید داده است و ابعاد جدیدید به آنها داده است و دریافت آن مفاهیم با آن عمق و گستردگی که اسلام و قرآن دارد زمان می خواهد و زمان میخواسته است به همین خاطر میبینیم در سورههای مکی علی رغم این که بیشتری بحث روی مسائل اعتقادی و مسائل اخلاقی و رفتاری تمرکز داشته است اما مسائل مربوط به کلیت جهان حکومت جهانی اسلام و تأسیس دولت اسلامی مطرح بوده است و مطرح بودنش ومطرح شدنش را هم گاهی به اشاره و اجمال وگاهی با کمی تفصیل مطرح میشده وبر اساس ترتیب نزول سورهها اگر این مفاهیم پیگیر شوند شاید بتوانیم روش قرآن در نهادینه کردن مقاصد خودش که یکی از مهمترین مقاصد قرآن آن جا انداختن یک نظام اجتماعی فراگیری است که بتواند کلیة اهداف اسلام را تأمین کند و منظومة اسلامی یا مجموعة قوانینی که نظام اجتماعی اسلام را در برداشته باشد در سوره-های مکی و مدنی فراهم آمده است اما طرحی که آیت الله شمس الدین رحمة الله علیه دنبال کردند وگفتیم ویژگیهای خاصی دارد این طرح ایشان معتقد هستند که در دوران مکه که دوران مبارزه بوده است و هنوز هیچ امید روشنی و هیچ افق روشنی در مکه برای تأسیس یک دولت و یک جامعة اسلامی در مکه نبود در همین شرائط سخت قرآن آیات فراوانی که ما نمونهای از این آیات را اینجا بررسی کردیم از زبان ایشان و نکاتی که در این آیات بود مطرح شد و فراتر از اینها آیات مشابه یا آیات دیگری که میتواند این دلالت را داشته باشد مثلا هدی للعالمین للعالمین نذیرا نگاه جهانی نگاه جهانی قرآن که فراتر از مکه و جزیرة العرب بوده است وقتی که رسالت رسالت جهانی باشد یک دو قوانین هم قوانینی باشد که ظرفیت جهانی شدن را داشته باشد مخاطب بشریت باشد نه مخاطب انسانهای خاص یا معاصرین زمان پیامبر باشد و سنتهایی که قرآن در این سورههای مکی مطرح کرده است سنتهایی هستند که فراگیر هستند و خاص نمیتوانند باشند پس تمام ابزار نرم افزاری و سخت افزاریش تمام اینها به گونهای در این سورههای مکی مطرح شده است که این نگاه عمومی ونگاه اجتماعی و بشری و جهانی موج در آن میزند حالا اگر خود مخاطبین خیلی متوجه نباشند لزومی ندارد که آنها حتما متوجه باشند که از روز اول پیامبر آمده تا به اقتدار برسد شاید یا حکومت و دولت تشکیل بدهد بعد دیگری که حالا هم بسیار مهم است و ما باید اینجا روی آن توجه کنیم این اقتدار سیاسی یا یک نظام اجتماعی این چنینی این خودش یک مقدمه است هدف نهایی نیست هدف آن تربیت انسانهاست تزکیة نفوس است وتکامل انسانهاست یعنی آن بعد تربیتی در اسلام ودر آیات قرآن آن اصل است و لذا بدون این که بیشترین تأکید قرآن و پیامبر صلی الله علیه واله در آن بعد بوده است وانسان سازی بوده و تربیت بوده حالا لازمة تربیت صحیح و همه جانبة انسانها این است که در یک محیط سالمی انسانها باید قرار بگیرند تا این تربیت حاصل شود به نحو احسن یعنی انسانی که در یک فضای شرک به دنیا بیاید به تعبیر امام حسین علیه السلام خدایا تو را سپاس میگذارم و میستایم به این که مرا در زما ائمة کفر به دنیا نیاوردی امام حسین در مدینه در زمان تکشیل دولت اسلامی و آغاز این نظام الهی در سال مثلا سوم هجری و چهارم هجری به دنیا میآید امام حسین خدا را بر این سپاس میگوید که من در عهد ائمة کفر و ائمة شرک به دنیا نیاوردم خب این محیط خیلی میتواند مؤثر باشد در ترییت انسانها انسانی که چشمش را بر پدیدههای انحرافی باز کند یا انسانی که چشمش را بر پدیدههای سالم و صحیح باز کند بسیار میتواند متفاوت باشد راه تکاملی او را کوتاهتر کند و سریعتر حرکت کند لذا شعار پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله در روزهای اول قولوا لا اله الا الله تفلحوا و همین شعار تا آخر بود تا آخرین روز وقتی میفرمود کلمة لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی أمن من عذابی بر مواضع خودش پیامبر استوار بود اما این لا اله الا الله لازمهاش این است که پس لا اله الا الله والذین اجتنبوا الطاغوت ان یعبدوها نفی طاغوت وانابوا الی الله لهم البشری و به خدا روی آوردن آنها را بشارت داده است لازمة این قبول حاکمیت خدا یک باید حاکمیت غیر خدا نفی شد وحاکمیت خدا مورد قبول قرار بگیرد و حقیقتا این حاکمیت تحقق پیدا کند تحقق پیدا کند یعنی باید یک نظام الهی در جامعة بشری به وجود بیاید این دیگر از لوازم است یعنی از لوازم الوهیت خدا از لوازم توحید توحید در حاکمیت است توحید در عبادت و توحید در اطاعت و توحید در حاکمیت لذا قرآن اینها را به هم پیوند زده است در درون خود سورههای مکی میبینیم که اینجا وقتی که از ربوبیت خدا صحبت شود و از الوهیت خدا صحبت میشود مردم دعوت میشوند به اطاعت از رهبران الهی از پیامبران ان اعبدوا الله واتقوه واطیعونی این تأکیدی که در سورههای مختلف مکی دیدید اطاعت از پیامبران وجود یک موضع مرکزی و یک جایگاه محوری برای انبیاء در این حرکت اجتماعی میشود یک اصل یک اصل اجتناب ناپذیر چون معنی ندارد مردم بخواهند خدا را عبادت کنند و اطاعت کنند اما مثلا حاکمیت در دست غیر خدا پرست باشد حاکمیت در دست غیر انسان موحد و غیر انسان اسلام دان و اسلام شناس و اسلام گرا و عامل به اسلام و خب مراتبی داریم در عمل به اسلام آن بالاترینش خود پیامبری که حامل این پرجم این اسلام است وداعیه دار این اسلام است به همین خاطر میبینیم که لازمة این تربیت و آن تزکیه و دعوت به توحید این که در همة ابعاد وجودی انسان فردی واجتماعی باید توحید مطرح باشد و حرف اول را میزند خب این فهم واین استنباط از آیات دیگر اینها از لوازم آیات خصوصا در سورههایی که قصص انبیاء آمده است وآنجا بحث حاکمیت خدا از مسیر انبیاء عنوان شده است و موج میزند در سورههای مکی شما بعضی از سورهها اصلا مخصوص همین بحث هستند مثل سورة اعراف سورة هود سورة یوسف سورة قصص شعراء اسراء میدانید در این سورهها بحث سیره و تاریخ انبیاء به گونهای مطرح میشود که حاکمیت خدا و حاکمیت انبیاء بر اساس آن تعیین الهی برای آنها اجتناب ناپذیر است خب حالا شاید عرب هم این را خیلی خوب میفهمید همینطور که ما این را میفهمیم بسیار خوب پس پیام رسیده است ایشان میفرماید سورههای مکی را ما نباید نادیده بگیریم یک چنین سورههای اعتقادی اخلاقی هستند پس دیگر ما برای تشریعات و برای احکام برویم سراغ سورههای مدنی سورههای مدنی آنجا احکام به تفصیل آمده است حالا در سورههای مدنی هم بررسی خواهیم کرد این یک بخشی از بحث آیت الله شمس الدین بود که بسیار مهم و خوب و مغتنم و به جاست که ایشان یک چنین تنبهی داشته است و بر اساس این تنبه ایشان آمده یک تفسیر موضوعی در حقیقت برای این سورههای مکی مطرح کرده است هر چند گزینش کرده آیات را و گلچین کرده است اما این آیاتی که اینجا انتخاب شده است نشان دهندة کلیات یک نظام اجتماعی سیاسی است که قرآن داعیه دار اوست بعد ایشان میفرمایند سیرة پیامبر صلی الله علیه واله در مکه قبل از هجرت نیز مؤید وشاهد عملی ماست یعنی ما اگر هم روایتی از پیامبر در این زمینه نداشته باشیم ما که معتقد به حجیت سیره هستیم و سیرة قطعی پیامبر بر این بوده که پیامبر در سه مرحله در عقبة اولی و ثانیه و ثالثه گامهایی برداشت به سوی تشکیل دولت اسلامی در عقبة اولی یک گفت وگوی خیلی سادهای شد بین آن چند نفر از اوس و خزرج با پیامبر صلی الله علیه واله ولی در عقبة ثانیه رسما پیامبر اقدام به تشکیل یک نظام سیاسی اجتماعی داشته است به این ترتیب که پیامبر وقت یکه در عقبة ثانیه نمایندگان اوس و خزرج را پذیرفت در موسم حج در مکه که این چند ماه قبل از هجرت پیامبر بود این بیعت عقبة ثانیه آنجا بیعت شد بین نمایندگان اوس و خزرج نمایندگان اوس و خزرج که آن مردم اصلی مدینه بودند و نمایندگان یک منطقه یک زمین که مردم مالک آن زمین هستند و میگوییم یک ملت یک امتی که خاستار تغییر وضع خودشان بودند نمایندگانشان آمدند با پیامبر بیعت کردند و مسلمین هم به تدریج به سمت مدینه یا یثرب رهسپار شدند مضمون این بیعت چه بود میفرماید این رفتار سیاسی پیامبر نشان میدهد که پیامبر تعهد گرفت از اینها که یک سلطة سیاسی تأسیس کند یک جامعة اسلامی در این سرزمین ایشان پایه گذاری کند و پیامبر صلی الله علیه واله متوجه بود که اهل یثرب با این تعهدی که سپردند وارد یک دنیای جدیدی خواهد شد و مجموعهای از مشکلات درگیریها به وجود خواهد آمد لذا پیامبر تعهد گرفت که حمایتش کنند ودفاع کنند یعنی تعهد بر حمایت از این نظام از شخص پیامبر خانوادة پیامبر و از این نظام اسلامی که آنجا تأسیس میشود با این تأسیس وارد یک نوع درگیری حالا با یود با مشرکین خواهد شد لذا پیش بینی جهاد در راه خدا پیش بینی مبارزة در یک سطح بالا مبارزة مسلحانه همة این پیش بینها را پیامبر کرده است و تعهد گرفت پس در اینجا سیرة عملی پیامبر وتدسیس دولت بوده است وراه اندازی یک نظام اسلامی بوده است خب بعد میفرماید حالا این سلطة سیاسی که پیامبر آن را به وجود آورد این اقتضاء داشت که یک منظومة اجتماعی یک نظام اجتماعی در آن سرزمین مستقر بشود بدون داشتن یک نظام نامه امکان پذیر نبود لذا میبینیم که به حالا ایشان به این بعد اشاره میکنند که این که اینها اول مسلمان شدند معنایش این بود که پس ما اسلام را قبول داریم برای زندگی ما به اسلام عمل میکنیم این یک بعد بحث است که کسی که مسلمان هست اسلام را به عنوان نظام زندگی قبول میکند و باید قبول کند و باید قبول کند و جایگزین ندارد پس خود به خود وقتی نظام سیاسی اسلامی شد مضمون ومحتوا وقوانین همه اسلامی میشود الهی میشود این یک بعد است که ایشان اینجا مورد توجه قرار میدهند که نیازی حالا به یک تعهد نامة جدید نیست ولی با همة این حال پیامبر وقتی وارد مدینه شدند یک معاهدة مفصلی بین قبائل و خودش و بین یهود که حالا آن بخش دیگری که آنها بیعت نکردنداما پیامبر سلطة خودش را بر یهود هم مستقر نمود یعنی با گرفتن تعهد از یهودیان و رابطة تبیین رابطة یهود با اوس و خزرج و همة اینها با پیامبر در آن معاهدة مفصلی که نمیدانم چند صفحه است و به طور دقیق و ریز پیامبر همة اینها را توضیح داده است این شد اولین قانون اساسی این دولت اسلامی اولیه حالا مقتضای اسلام همان بود که باید بر اساس اسلام پیامبر حکومت کند و محتوا محتوای الهی اسلامی بر اساس این که اسلام دین منتخب این مردم بود اضافه بر آن یک تعهد نامة مفصلی هم تدوین شد به طور مکتوب دیگر این ضمنی و به طور خود جوش و به طور عمل مفروغ عنه و میگوییم شرط ضمن عقد هم نبود یعنی چیزی فراتر از آن در هر صورت این دو بعد نشان دهندة این است که پیامبر عن علم و عمد و قصد و توجه این نظام سیاسی را تأسیس کرده است این پاسخ آنهایی است که میگویند پیامبر در فکر این نبود حالا که آمد دید شرائط مناسباست یک مرتبه خدای نکرده به فکرش آمد که یک چنین کاری کند و آن اطماع پیامبر والعیاذ بالله آن توسعه طلبی پیامبر گل کرد و پیامبر آمد و چنین نظامی را ابداع و ابتکار کرد وگرنه در اسلام که اصلا مطرح نبوده اصلا این حرف است که میزنند و میخواهند ادعا کنند که اسلام به دور از سیاست به دور یک نظام اجتماعی اصلا ندارد همه رهنمودهای اخلاقی دارد اسلام اسلام را اینقدر کوچک میکنند در حد یک مجموعه تعلیمات برای فرد انسانهاست افراد انسانها مطرح است در هر صورت ایشان این را به این شکل پاسخ میدهند بنابراین آنچه که بر این بیعت عقبه مترتب شد در حقیقت آغاز تشکیل یک دولت اسلامی تمام عیار با همة مقومات یک نظام اجتماعی انجام گرفت وبا هجرت مسلمین به مدینه و استقرار پیامبر در مدینه و آن تعهد نامهای که پیامبر نوشتند و قواعد یثربی که باهم در جنگ بودند به مصالحه پرداختند و موضعشان نسبت به یکدیگر نسبت به پیامبر نسبت به یهود مشخص شد و پیامبر هم آنها را انصار نامگذاری کرد واین کلمة انصار با یک واژة حدیدی بود که حتی پیامبر میخواست آن نظام قبیلهای قبلی حاکم را متحول کند شد یک نظام مبتنی بر عقیده بر اعتقاد نه بر اساس رابطة خونی بین انسانها چون نظام قبلی نظام قبیلهای بود رابطة خونی حاکم بود انصر اخاک ظالما او مظلوما ظالم هم که باشد شمای فرد در این قبیله موظفید اگر رئیس قبیله دستور داد حتی با اعتقاد این که این قبیله ظالم است شما باید زیر چتر این قبیله روید و دفاع کنید از حیثیت قبیله بعد پیامبر وقتی که آمدند این شعار را مطرح میکردند دیگران پیامبر گفت بله انصر اخاک ظالما او مظلوما به این معنی شعار را ما معنی میکنیم میگوییم انصره ظالما نه این که در کنار او باش نگذار او ستم کند یاریش بده که او را از ستم برهانی انصره ظالما او را کمکش کن که گناه نکند ستم نکند به دیگران و همینطور اگر مظلوم باشد در کنارش باش اما آن معنای قبلی این بود همیشه در کنارش قبیله باش چه قبیلة ستمگر باشد یا ستم دیده باشد خب بنابراین دادن یک مضمون اعتقادی و محتوای اعتقادی به این پایگاه مردمی که نامگذاری شده است به نام انصار یعنی انصار دین خدا انصار این عقیدة جدید و این ایدة جدید و پیامبری که علم دار و پرچم دار این دین است و قبائل هم عملا بر اساس همین مضمون اعتقادی جدید در هم در آمیختند وبا هم یک زندگی مسالمت آمیزی پیدا کردند و مدنیها با مکیها که مهاجر بودند به گونهای با هم مرتبط شدند و هماهنگ شدند که اینها انما المؤمنون اخوه بحث اخوت قبل از هجرت و یک اخوت بعد از هجرتی ما داریم دو بار پیامبر آخا بین المسلمین بین مکیها مهاجرین قبل از هجرت پیامبری اخوتی داشت ویک اخوت بعد از هجرت بین مهاجرین و انصار به این ترتیب پیامبر پیوندهای میان افراد جامعة اسلامی را مستحکم کردند و به این ترتیب پیامبر هم به مکیها لقب مهاجر داد که این یک لقب اعتقادی است و به آنها هم لقب انصار داد آن هم یک لقب اعتقادی با یک خاستگاه اعتقادی و به این ترتیب تمام افرادی که با اعتقادات مختلف بودند با گرایشهای مختلف بودند با قبائل مختلف و گوناگون بودند همه واحد شدند آن معنایی که در سورههای مؤمنون وانبیاء خواندیم وان هذه امتکم امة واحدة وانا ربکم فاعبدون وانا ربکم فاتقون البته اشاره کردیمدر جلسة گذشته که پیامبر صلی الله علیه واله آن بحث نظام قبیلهای را صد در صد ملغی نکرد با این که خاستگاه و اساس نظام جدید نظام مبتنی بر عقیده بود بر توحید بر الوهیت بود یعنی خاستگاه اعتقادی بود نه یک خاستگاه عرقی نسبی وسببی بود بنابراین پیامبر ضمن پذیرش قبیله وجعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا قبیله بودن را اسلام قبول کرده است اشکال ندارد این طبیعی است منطقی است اما تا کجا قبیله چه جایگاهی دارد و چقدر میتواند قبیله در برابر آن مجموعة نظام اسلامی چگونه میتواند باشد و چقدر میتواند داد وستد داشته باشد وچقدر موضوعیت دارد این بحثی است بحث مهمی است که اسلام با دادن مرکزیت و محوریت به ولی امر به پیامبر به امام در حقیقت ولاء را و آن اساس گزینش را عقیده قرار داده است قل ان کان آباؤکم وابنائکم او عشیرتکم او اموال اقترفتموها احب الیکم من الله ورسوله اینها اگر با هم به تعارض کشیده شدند کدم مقدم است قبیله فرزند ارتباط سببی نسبی یا عقیده و اعتقاد اینها را اسلام ویرایش کرد و در حقیقت این بت قبیله را از بت بودن آورد پایین و آن را در حد یک ابزار در خدمت اهداف اعتقادی در آورد حالا این تحولاتی که در آن جامعه به وجود آمد لذا زعامتهای قبیلهای که قبلا مرجعیت داشت دیگر ذوب شدند و تحت الشعاع آن نظام جامع اسلامی قرار گرفتند و اعراف قبیلهای به عنوان شریعت و به عنوان قانون مطرح نبود دیگر از آن جایگاه به پایین کشیده شدند و مرجعیت در شخص شخیص پیامبر صلی الله علیه واله و تشریعات الهی متمرکز شد و لذا میفرماید شاید اولین تطبیق و اولین مصداق برای مبدأ لتعارفوا وتعاونوا علی البر والتقوی همین باشد که تعارف با همدیگر آشنا بشویم همدیگر را بپذیرید پذیرش همدیگر پذیرش قبائل برای همدیگر و پذیرش آنها برای اسلام یک چنین ویرایشی را لازم داشت که شد و رفع محور بر اساس تقوی ان اکرمکم عند الله اتقاکم نه بر اساس ارتباط با قبیله و همینطور وتعاونوا علی البر والتقوی ولا تعاونوا علی الاثم والعدوان اصل آن ارزشهاست ارزشها تعیین کنندة رفتار قبیله و افراد قبیله و تمام شهروندان میباشد البته پیامبر با حکمتی که داشتند با تعیین نقباء دوازده گانه سه نقیب از اوس و نه نقیب از خزرج بر کل اوس وخزرج توانستند تسلط اداری پیدا کنند یعنی پیامبر رابطهاش این بود که این قبال هر کدام یک نمایندهای یک بزرگی داشته باشد پیامبر وقتی میخواستند تصمیمی بگیرند این نقباء را جمع میدکرند و با اینها شور و مشورت یا هر تصمیماتی را ابلاغ میکردند و آنها به قبائلشان به آن افراد تحت امرشان یا آن وکلاشان در حقیقت میرساندند وبه این ترتیب میبینید که حاکمیت پیامبر و نحوة فنی ارتباط پیامبر با آن مجموعة اتباع خودش بسیار عملی و منطقی و ساده برگزار شد آن مثل شوری نبود به آن صورت ولی در حکم یک مجلس شوری بوده است یا در حکم آن فرض کنید الآن در شهرها چه داریم ما شورای شهر داریم شوراهای شهرها میآیند جایگاهی دارند وتصمیماتی گرفته میشود و انتخاباتی انجام میگرفت آن هم به طور ساده و طبیعی چون اعتماد به رئیس قبیله بوده و به او اعتماد داشتند و قبولش داشتند پیامبر منهدم نکرد آن نظام قبیلهای را صد در صد بلکه از ظرفیتهای قبیله بیشترین بهره برداری را انجام داد که اینها در عقبة ثانیه اینها انتخاب شده بودند پیامبر اینها را ابقاء کرد وقتی که در مدینه دولت اسلامی را مستقر نمود و حتی میفرماید پیامبر اینها را خودش اینها منتخب خود قبائل بودند این طور نبود که پیامبر اینها را جا به جا کند و خودش بیاید به طور مستقیم افرادی را تعیین کند یعنی آن زمینه برای انتخاب و اختیار خودشان را پیامبر قبول کرد ومیفرماید این شاید اولین مظاهر و اولین نمود تطبیق مبدأ شوراست شور که در سورههای مکی در سورة شورای مکی وامرهم شوری بینهم پیامبر همین شور ومشورت را پذیرفت و قبول کرد و عملیش کرد در همین بیعت عقبة ثانیه که اینها نماینده بودند همینها را پیامبر ابقاء کرد و به عنوان نقباء دوازدهگانة اوس و خزرج نقش ایفا میکردند خب و اینها بودند که با مصعب ابن عمیر که نمایندة پیامبر و فرستادة پیامبر بود به مدینه اینها همکاری کردند و در حقیثقت آن زمینة سلطه وخود اقتدار جدید اسلام را در مدینه به وجود آوردند با رسیدن پیامبر به مدینه دولت اسلامی متولد شد و اولین حکومت اسلامی روی زمین تحقق یافت چرا چون همة مقومات و عناصر تشکیل دهندة حکومت فراهم بود و پیامبر اعمال حاکمیت کردند یعنی پیامبر از همان روز اول و لحظة اول در ضمن تبلیغ و ارشاد به اعتبار این که پیامبر است وحاکمیت بر اساس این که دولت تشکیل داده است اعمال کرد خب بحث مؤاخات بین مهاجرین وانصار را اشاره کردم که این هم چند بعد داشت هم بعد اخلاقی ایمانی عاطفی و هم بعد حقوقی یعنی وقتی که مؤاخات انجام شد انصار آمدند اموالشان را با مهاجرین تقسیم کردند حتی بحث ارث هم مطرح بود که بعد ملغی شد توارث بین متؤاخیین با این که اینها ارتباط نسبی نه سببی و نه نسبی نداشتند فقط بر اساس ارتباط اعتقادی البته این بعدا منسوب شد بحث وراثت برادران دینی این چنینی رابطة بین مسلمین و یهود در مدینه هم قانونمند شد و آن صحیفه مجموعة قوانینی که تبیین کنندة آن روابط اجتماعی و بیان کنندة حقوق وواجبات پیامبر صریحا آنجا بود و فرمود چه برای آنهاست و چه بر آنهاست دقیقا حقوق ووظائف را در این صحیفه پیامبر به طور ریز تبیین کردند و در آنجا هم منصوص شد که حاکمیت بالاترین قدرت تصمیم گیری در منطقه خود پیامبر است دیگر از این بیشتر یعنی یک نظام سیاسی اجتماعی کامل و سیرة پیامبر بر این بود که بر همین اساس عمل کند و عمل کرد وده سال دولت پیامبر بر این شکل استوار گشت خب بعد ایشان وارد یک بحث فنی میشوند میگوید خیلی خب حالا ما بیاییم این دولت پیامبر را مورد بررسی قرار بدهیم و نه این که بناست سیرة پیامبر را ببینیم 1ـ ما دولت پیامبر از لحاظ اداری 2ـ از لحاظ مالی واقتصادی 3ـ از لحاظ فرهنگی 4ـ از لحاظ قضایی 5ـ دفاعی 6ـ اجتماعی در شش بعد مورد دقت قرار میدهند ومیفرمایند تمام ابعاد یک نظام اجتماعی کامل و هماهنگ را پیامبر در این دولت اسلامی ملاحظه کردند و عملی کردند دیگر از این بالاتر و از بهتر نمیشد کاری کرد لذا سیرة پیامبر صلی الله علیه واله با این نگاه و نگاه اجتماعی بر اساس تقویمی که جامعه را دارد قانونمند میکند ایشان ملاحظه میکند و از سیرة پیامبر شواهد کافی مطرح میکند که حالا این ابعاد در قرآن در سورههای مدنی بسیار روشن است یعنی ما اگر این طرح ایشان را متوجه شدیم بعد سورههای قرآن را وقتی که میخوانیم در جای جای هر سوره شما این ابعاد را ابعاد شش گانهای که باید در یک نظام اجتماعی ملاحظه شوند اینها را شما میبینید یعنی تشریعات در سورة نساء اسمش سورة نساء است بحث از زنان است بحث از نکاح است ولی کلی مسائل سیاسی و مسائل اقتصادی اجتماعی و مسائل اجتماعی فراتر از زنان به تعبیر آیت الله جوادی آملی در تفسیر سورة نساء که بودند هم اینجا یک شما مجموعهای از قوانین سیاست داخلی و خارجی یک نظام را در این سوره میبینید با این که ظاهرا سورة نساء است اسمش سورة نساء است و خیلی از آیات راجع به روابط خانوادگی حقوق خصوصی است ولی در ضمن این سوره شما حقوق اجتماعی و وظائف اجتماعی بسیار گویا میگویید به شرط این که توجهداشته باشید که قرآن در این سوره دارد یک جامعة اسلامی را مطرح میکند و قوانینش را بیان میکند ان شاء الله در فرصتهای آتی هم به این ابعاد شش گانهای که ایشان اشاره کردند توجه میکنیم و هم بعد اگر رفتیم سراغ سورههای مدنی با این نگاه این سورهها را باید ملاحظه کنیم والحمدلله رب العالمین وصلی الله علی سیدنا محمد وآله الطاهرین.