< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدجواد محمدی‌گلپایگانی

1402/03/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الصوم/ مفطر هفتم ارتماس /مسئله 44

 

مسئله 44:

إذا أبطل صومه بالارتماس العمدي فإن لم يكن من شهر رمضان ولا من الواجب المعين غير رمضان يصح له الغسل حال المكث في الماء أو حال الخروج، وإن كان من شهر رمضان يشكل صحته حال المكث لوجوب الإمساك عن المفطرات فيه بعد البطلان أيضا،بل يشكل صحته حال الخروج أيضا لمكان النهي السابق، كالخروج من الدار الغصبية إذا دخلها عامدا، ومن هنا يشكل صحة الغسل في الصوم الواجب المعين أيضا سواء كان في حال المكث أو حال الخروج[1] _ کسی که روزه خود را با ارتماس عمدی ابطال بکند اگر روزه ماه رمضان نباشد و روزه واجب معین هم نباشد، حکم مشترک این ها این است که ابطالش جایز نیست پس اگر جزو واجبات معین نباشد مثل نذر معین یا قضایی که معین شده است، یعنی یا صوم مستحبی است یا واجب موسع است خب حالا آمد و غسل کرد صوم مستحبی گرفته بود و با علم به صوم غسل کرد با علم به قضای روزه البته قبل از ظهر غسل کرد غسلش که صحیح است ولو اینکه این نیت اغتسال به حالت مکث فی الماء باشد یعنی در زمانی که وارد آب می‌شود قصد غسل ندارد در زمانی که زیر آب است قصد غسل می کند یا در زمانی که از زیر آب می خواهد خارج بشود قصد غسل می کند اینها را توضیح می دهیم _ وإن کان من شهر رمضان یشکل صحّته حال المکث _اگر روزه روزه ماه رمضان باشد خب ابتدای ورود وقتی نیت غسل بکند که روزه ماه رمضان باطل است و آن مشخص است قطعاً باطل است زیرا فعل حرام است چون غسل مصداق ارتماس حرام است، در مسائل قبلی این مطالب ذکر شد ولی اگر وارد آب می شد قصد غسل نداشت، روزه باطل می شود بعد که روزه باطل می شود و این تحت الماء قرار گرفت، یعنی زیر آب حال المکث بتعبیر ایشان، زیر آب نیت غسل کرد چه فرقی میکند؟ فرقش این است که روزه باطل شده است از قبل زمانی که وارد آب می‌شود، حالا که رفت زیر آب آنجا به فکرش افتاد غسل ارتماسی بکند شما می گویید این هم باید اشکال داشته باشد چون غسل در ماه رمضان جایز نیست، ما می‌گوییم نه این ارتماسی را که انجام داد روزه اش باطل شده بود از قبل الان به هنگام نیت اغتسال دیگر روزه ای وجود ندارد که تزاحم پیدا کند، مانعی از جهت صوم وجود ندارد در حال مکث، یعنی در آن حالتی که زیر آب است اگر قصد غسل بکند ایشان می‌فرماید آن وقت هم غسلش باطل است _ لوجوب الإمساک عن المفطِرات فیه بعد البطلان أیضاً _ چون در ماه رمضان حتی اگر روزه هم باطل باشد حتی اگر انسان روزه را عمدا ابطال نماید باز هم باید از مفطرات اجتناب کند تا آخر روز یعنی مثلاً اگر کسی عصیان کرد نعوذ بالله و روز خوری کرد بعدی ها هم که مرتکب مفطرات می شود بازهم معصیت پشت معصیت نوشته می شود دیگر نمی تواند بگوید من که یک بار روزه ام باطل شد من که دیگر روزه نیستم پس مفصل بخوریم دیگر آن اولی گناه روزه خواری است اما مابقی گناه بی احترامی به ماه رمضان است، چون که ما امساک تأدبی داریم در ماه رمضان پس بنابراین چون وجوب امساک است پس زیر آب هم نمی تواند غسل کند، چون منافات دارد با آن إمساک تأدبی _ بل یشکل صحّته حال الخروج أیضا _ در حالت خروج چه؟ در حالت خروج هم ایشان می‌فرماید غسلش باز هم باطل است باز هم نمی تواند نیت غسل کند به خاطر اینکه از قبل نهی برای ارتماس داشتیم چون نهی از ارتماس داریم اینها همه‌اش از مصادیق ارتماس است یعنی بقاءش تحت الماء ارتماس است، خروج از آب مصداق ارتماس است تا زمانی که از آب بیرون نیامده است مصداق ارتماس است و ارتماس هم که فعل حرام است، یا از جهت مفطر بودن یا از جهت امساک تأدبی همه اش حرام است پس بنابراین با فعل حرام که نمی شود نیت غسل کرد یعنی فعل مبعد که مقرب نمی شود _کألخروج مثل دار ألغصبی _ مثالی که ایشان می زنند می گویند مثل خروج از دار غصبی، خانه غصبی که خروج از مکان غصبی با اینکه شما باید خارج شوید ولی باز هم فعل حرام است و معصیت است یعنی بازهم منافی معصیت بودنش نیست که بحثش در اصول مفصل است _ إذا دخلها عامداً _ به شرطی که ورودش عمدی باشد یک کسی وارد باغی شد در وسط های کار پشیمان شد گفت خب بریم بیرون تا لحظه‌ای که از آن مرز باغ خارج نشده است مرتکب غصب دارد می شود ولو در حالت خروج هم باشد اما با این حال غاصب است یعنی دخولش غصبی بقائش غصبی است، هر لحظه‌ای که آنجا هست غاصب است بعد با آن حالت غصب دیگر نمی شود عبادت کرد اینجا هم همین است ارتماسش حدوثا حرام بود بقاء حرام است، خروجش هم حرام است با فعل حرام که نمی‌شود غسل کرد _ ومن هنا یشکل صحّة الغسل فی الصوم الواجب المعیّن أیضاً لمکان نهی السابق _ از همین جهت است که ما در روزه واجب معین هم می‌گوییم که باز غسل حرام است و باطل است یعنی حتی اگر روزه ماه رمضان نباشد ولی واجب معین باشد _ سواء کان فی حال المکث أو حال الخروج _ چه این اغتسال در حالت مکث و کون تحت الماء باشد چه در حالت خروج از آب باشد، این سه فرضی بود که مرحوم مصنف در این مسئله از فروض تزاحم مطرح فرمودند یعنی همین حالت تزاحم غسل با روزه، سه نوع روزه ما داریم طبق این تقسیم‌بندی البته روزه های مختلفی داریم.

اقسام روزه و اغتسال در این مسئله:

۱_ روزه غیر رمضان و غیر معین ۲_ روزه ماه مبارک رمضان ۳_ روزه واجب معین، سه حالت از اغتسال هم داریم: ۱_ اینکه انسان وقتی می‌خواهد وارد آب شود نیت غسل کند ۲_ اینکه وقتی در زیر آب است نیت غسل کند ۳_ اینکه وقتی می‌خواهد از آب خارج بشود نیت غسل کند این هم سه فرض از غسل، این سه فرض از غسل با آن سه تا حالت صوم ضرب شود در هم می شود نه حالت در این مسئله که البته همه اش مربوط به این مسئله نیست آن حالت ورود به آب در مسائل قبلی بود که دیگر اینجا مصنف مطرح نکرد چون مسئله اش روشن است، کسی میخواهد غسل ارتماسی بکند در زمان صوم همان وقتی که می‌خواهد وارد آب شود و غسل کند خب این اگر صوم واجب معین است یا صوم رمضان است قطعاً غسلش باطل است چون این غسل مصداق ارتماس است، حدوث ارتماس هم هست و حدوث ارتماس را هم همه قبول دارند که باطل و مبطل است یعنی می‌خواهد ارتماس را از همان لحظه ورود به آب نیت بکند، خب چطوری نیت کند با یک فعل حرام؟ نمی شود با یک فعل حرام نیت عبادت کرد از طرفی غسل هم از عبادات است چون نمی شود، بنابراین غسل باطل است این مسئله قبلی بود اما دو فرض دیگر ۱_ وقتی که انسان زیر آب نیت غسل کند موقع ورود یا در حالت خروج، فرقش با آن حالت ورود این است که وقتی وارد آب شود دیگر صوم باطل شد و صومی هم که باطل شود دوباره باطل نمی‌شود بلکه یکبار باطل می‌شود پس یمکن که به ذهن این تصور بیاید در زمانی که روزه دار وارد آب شد و قصد غسل هم آن وقت داشت، روزه باطل شد، حالا که روزه باطل شد دیگر آن زیر اگر قصد غسل کند مانع دیگر وجود ندارد چون مانع صوم بود. الان که دیگر مانع وجود ندارد و روزه باطل شده دیگر تزاحمی با غسل ندارد خب حالا چه می فرماید مرحوم مصنف: فرض ۲_ وقتی رفت تحت الماء و آنجا نیت غسل کرد (اینجا اولاً یک مسئله ای مطرح می‌شود و آن هم این است که اصلاً غسل ارتماسی در زیر آب ممکن است که کسی موقعی که ورود به آب نیت غسل نکند بلکه در زیر آب که قرار دارد نیت غسل کند؟ فرض ۳_ یا در حالت خروج از آب چنین چیزی امکان دارد؟ که مرحوم سید وقتی چنین مسئله‌ای را مطرح می‌کنند عقیده شان بر این است که چنین چیزی امکان دارد و الا که این مسئله اصلاً موضوعیت نداشته، پس بنابراین مسئله ۴۴ مبتنی بر یک مبنایی است در غسل اولاً و آن مبنا این است که ارتماسی فقط لازم نیست که حدوثا باشد، ارتماس بقایی هم ما قبول داریم، ارتماس بقایی و یا ارتماس خروجی این را هم قبول داریم البته بعضی از آقایان مثل مرحوم آقای خویی اصلا چنین غسلی را قبول ندارند می گویند آن ادله غسل ارتماسی ظهورش در چیست؟ ظهورش در احداث ارتماس است ارتماس یعنی وارد آب شدن یعنی استیعاب تحت الماء با ورود، نه کسی که تحت الماء باشد از قبل دیگر به این ارتماس گفته نمی‌شود اگرچه در برخی از احکام با یکدیگر اشتراک دارند بنابراین بر مبنای مرحوم آقای خویی اصلاً در زیر آب نمی شود نیت غسل ارتماسی کرد چون ارتماس از قبل ایجاد شده است، این دیگر استمرار ارتماس است لذا اگر قبول نداریم که دیگر این مسئله ۴۴ منتفی است و اصلاً مطرح نمی‌شود بنابراین این مسئله مبتنی بر حالتی است که انسان در زیر آب بتواند نیت غسل کند در این حالت است که دیگر باید تزاحمش را با صوم بررسی کنیم بنابراین موضوع مسئله ۴۴ تزاحم صوم با مکث در آب و یا حالت خروج است. مرحوم مصنف میفرماید باز هم چنین غسلی باطل است زیرا نهی از مفطرات تا آخر روز رمضان باقی است و ما امر به امساک داریم حتی برای کسی که مرتکب مفطرات می شود بازهم حق ندارد چنین کاری بکند البته بعضی‌ها هم قائل به کفاره های مجدد هم شده اند چون ارتماس باز هم منهی عنه هست یمکن نهیش از باب تادب است و نهیش از باب افطار نیست چون افطار محقق شده لذا نهیش تادبی است بنابراین ارتماس الان منهی عنه هست مکثش آن زیر آب باز هم منهی عنه است و با عمل منهی عنه که نمی‌شود عبادت انجام داد.

فرض۳_ حالا خروجش چه؟ زیرا این خروج یک امر لازم و واجب است که باید از زیر آب بیاید بیرون حالا در زمانی که از آب دارد می آید بیرون قصد غسل داشته باشد چه اشکالی می تواند داشته باشد؟ همانطور که مرحوم مصنف تشبیه می کنند این دقیقاً شبیه آن مسئله ای است که در اصول مطرح می‌شود و مرحوم شیخ اعظم هم مطرح کردند و از آن به بعد هم در کتب اصولی مفصل بحث می‌کنند _ خروج عن الارض المغصوبه _ خروج از زمین غصبی خروج از خانه غصبی خروج از باغ غصبی آیا خروج از مکان غصبی مصداق فعل حرام است؟ اگر مصداق فعل حرام باشد دیگر نمی شود، در عین حال مصداق یک عبادتی هم باشد در واقع این تحت یک عنوان اصولی کلی تری قرار می‌گیرد به این عنوان _ الإضطرار إلی المحرم بسوء الإختیار _ کسی اضطرار پیدا کند به فعل حرامی ولی این اضطرارش به فعل حرام ناشی از چه باشد؟ سوء انتخاب خودش باشد یعنی از اول خودش را در این مهلکه قرارداد تا دچار مشکلات بشود، وارد زمین غصبی شد بعد آنجا در اصول اگر خاطرتان باشد آن وقت دوتا بحث مطرح می کردند، یکی آنکه خود خروج فعل حرامی است یا خیر؟ دوم اینکه اگر در حال خروج نماز بخواند یک عبادتی را در حال خروج انجام بدهد آیا عبادت باطل است یا صحیح است؟ آنجا نسبت به این مسئله که اضطرار به فعل حرام اضطراری که به سوء اختیار باشد پنج قول اصلی بود من اینها را به طور خلاصه می گویم چون بحثمان اصولی نیست.

 

اقوال در مسئله (الإضطرار إلی المحرم بسوء الإختیار):

۱_ مبنای ابوهاشم معتزلی است و مرحوم میرزای قمی که همان مبنا را قبول کرده ایشان صاحب قوانین که خروج اینجا هم وجوب دارد هم حرمت یعنی خروج هم واجب است به صورت بالفعل و هم حرام است بصورت بالفعل از این جهت که غصبی است و خودش هم مقدماتش را مرتکب شده این یک نظر که خب اجتماع ضدین لازم می‌آید هم واجب باشد به صورت بالفعل وهم حرام باشد باز هم به صورت بالفعل. ۲_ نظر مرحوم صاحب فصول می فرماید اینجا خروج واجب است یعنی وجوب شرعی دارد که از آن زمین غصبی خارج بشود اما معصیت هم دارد به خاطر نهی ای که قبلاً وجود داشت یعنی نهی از غصب.

۳_ نظر خود مرحوم شیخ اعظم است و میرزای نائینی که این بزرگواران می‌گویند که خروج وجوب فعلی و شرعی دارد.

۴_ نظر مرحوم آیت الله بروجردی و مرحوم امام رضوان الله علیهما است که این دو بزرگوار می فرمایند خروج حرمت شرعی دارد و وجوب شرعی ندارد زیرا ادامه غصب است.

۵_ نظر مرحوم آخوند محقق خراسانی رضوان الله علیه است ایشان می‌فرمایند خروج هیچ حکم شرعی بالفعلی ندارد نه وجوب شرعی دارد، به خاطر این که شما می‌گویید خروج مقدمه تخلص عن الحرام است بالاخره ما باید از شر این غصب راحت بشویم در مانحن فیه ما باید از شر این ارتماس راحت بشویم، ذی المقدمه در واقع حرام است زیرا حرمت تصرف در مال غیر است از طرفی گرفتاری در این حرام هم بسوء الاختیار خودش بوده است و بعد اصلاً فعلی که حرام است عملی که ذاتاً حرام است نمی‌تواند وصف وجوب پیدا کند الان اینجا غصب حرمت دارد و حرمتی است که همانطور که عرض کردم خودش مرتکب شده بنابراین فعل حرام است و فعل حرام به خاطر مقدمه بودن برای یک عمل دیگر نمی‌تواند واجب باشد پس بنابراین اینجا خروج وجوب شرعی نمی تواند پیدا کند اما وجوب عقلی دارد از چه جهتی است؟ از جهتی است که انتخاب بین بد و بدتر است یعنی در واقع دفع افسد به فاسد است که البته در اینجا قبح فاسد از بین نمیرود، در واقع این خروج از مصادیق اقل المحذورین این است، اخف القبیحین است، بنابراین بین استمرار غصب و خروج باز خروج بهتر است زیرا اقل المحذورین اخف المحذورین از این جهت وجوب عقلی پیدا می‌کند ولی وجوب عقلی اش مانع مبغوضیتش نیست چون مانع مبغوضیت نیست لذا خروج مصداق معصیت است از طرفی حرمت بالفعل هم ندارد زیرا الآن به هر حال مضطر الیه است اگر بگوییم که حرام است تکلیف به امر محال است، تکلیف به یک امر غیر مقدور است بالآخره یک ضلع این قضیه این است که اگر این فرد از آنجا خارج نشود باید آنجا بماند از طرفی ما که نمی‌توانیم بگوییم بماند آنجا، پس وقتی حرمتش مستلزم محال است زیرا ممتنع شرعی مثل ممتنع عقلی می‌ماند پس نمی شود گفت خارج نشو البته این حکم عقلی منافاتی با مبغوضیت ذاتی این عمل ندارد، نتیجه این می‌شود، ارتماسی که شخص از اول خودش را پرت کرد در آب تا لحظه‌ای که از آب بیرون نیامده است، در مورد روزه ماه رمضان این ارتماس تا آن لحظه آخر معصیت دارد و با عملی هم که معصیت دارد نمی تواند نیت غسل کند حتی اگر در حالت خروج باشد با اینکه عقل هم می‌گوید زود بیا بیرون چون ورودش به سوء اختیار خودش بوده است به قول مرحوم مصنف _ بل یشکل صحّته حال الخروج أیضاً لمکان نهی السابق _ چون قبل از ورود نهی داشته البته این عبارت _ لمکان نهی السابق _ مهم است زیرا الان ما دیگر نهی از خروج نداریم الان که دیگر نمی توانیم بگوییم نهی داریم چون نهی داشتن یعنی بمان ولی قبل از اینکه وارد آب شود وارد این مهلکه بشود که تبعاتش این است که تا فلان وقت در آب بماند به خاطر آن نهی بودن در آب قبیح است، بودن در مکان غصبی قبیح است تا آخرین لحظه مبغوض شارع است و با مبغوض شارع که نمی توان عبادت انجام داد، نتیجه این است که غسلش حتی در حالت خروج که امر عقلی دارد باز هم باطل است البته در آنجایی که اضطرار اختیاری باشد یعنی انسان با تصمیم خودش با آگاهی خودش خود را در ناچاری انداخته که در اینصورت خطاب تکلیف برداشته می‌شود به خاطر اضطرار، زیرا به آدم مضطر که نمی‌شود دستور داد به آدمی که مضطر است نمی‌توان خلاف آن اضطرارش دستوری داد زیرا توانی ندارد، قدرتی ندارد، فرض کنید یک نفر در بیابان گیر کرده است و چاره‌ای ندارد جز اکل میتة به آن که نمی‌شود گفت نخور ولی می‌شود گفت چرا آمدی در این بیابان که گرفتاری برایت درست شود بنابراین توجه اضطرار از خطاب تکلیف را بر می دارد اما ملاک قبح را بر نمی دارد وقتی ملاک قبح برداشته نشود استحقاق عقاب پیدا می‌کند اما نمی‌توانیم بگوییم نهی از خروج دارد زیرا نهی از خروج به معنای بدبختی بیشتر است بنابراین خلاصه این است که ملاک باقی است، بنابراین کلام سید درست است که غسلش هم باطل است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo