< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدجواد محمدی‌گلپایگانی

1401/11/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الصوم/ بررسی مفطر چهارم، امناء2 /

 

خلاصه:

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین هدیه به محضر پاک و نورانی حضرت جواد الائمه علیه السلام صلواتی مرحمت بفرمایید. در مفطر چهارم بحث بود الرابع من المفطرات که امنا بود، عرض کردیم که مرحوم مصنف دو تا صورت و دوتا فرض را مطرح می‌کنند یکی انزال عمدی که همان اصطلاح امنا می باشد که به انزال عمدی گفته می شود یکی هم انزال غیر عمدی را هم مطرح می‌کنند در آخر همین بحث. ادله ای که داریم ادله روایی است طبیعتاً، البته مسئله مورد اجماع و محل اجماع هم هست، خیلی از بزرگان در این مسئله ادعای اجماع را هم مطرح کرده اند مثل سیدمرتضی، ابن زهره، علامه، محقق، سید عاملی، صاحب مدارک، صاحب حدائق، تقریباً بسیاری از فقها ادعای اجماع کرده‌اند در این مسئله، ولی خب اجماعی است که مبتنی است بر روایات، مبتنی بر مدارک است. یکی صحیحه عبدالرحمان بن حجاج بود یعنی باب چهارم از ابواب مایمسک عنه الصائم که باب چهارم اصلاً در مورد همین موضوع است حدیث اول: محمد بن يعقوب، عن محمد بن يحيى، عن محمد بن الحسين، عن صفوان، عن عبدالرحمن بن الحجاج قال: سألت أبا عبدالله عليه‌السلام عن الرجل يعبث بأهله في شهر رمضان حتى يمني؟ قال: عليه من الكفارة مثل ما على الذي يجامع[1] _ محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیی عن محمد بن الحسین_ یعنی محمد بن الحسین ابی الخطاب _عن صفان_ یعنی صفان بن یحیی _ عن عبدالرحمان بن حجاج _که همگی از ثقات معروف و جلیل القدر هستند. سند روایت بسیار خوب است _ قال سئلت أباعبدالله علیه السلام عن رجل یعبث باهله فی شهر رمضان حتی یمنی_ شخصی ملاعبه می کند با اهل خود در ماه رمضان به طوری که منجر به امناء می شود_ قال علیه السلام علیه من الکفاره مثل ما علی الذی یجامع_ کفاره اش دقیقاً مثل مجامعت می ماند خب اثبات کفاره در این فرمایش دلالت بر بطلان صوم دارد؛ چون ثبوت کفاره بدون بطلان صوم که معنایی ندارد؛ بنابراین روزه باطل است ابطالش هم ابطال عمدی است؛ زیرا از آن _حتی یمنی_ می فهمیم که به این قصد بوده است. بنابراین ابطال عمدی را می فهمیم. بنابراین از نظر سند و دلالت روایت کاملاً تام و خوب است

حدیث دوم: موثقه سماعه را داریم، وبإسناده عن أحمد بن محمد، عن محمد بن الحسين، عن عثمان بن عيسى، عن سماعة قال: سألته عن رجل لزق بأهله فأنزل؟ قال: عليه اطعام ستين مسكيناً، مد لكل مسكين.[2] از ا بواب مایمسک عنه الصائم _باسناده _ یعنی اسناد شیخ _عن احمد بن محمد عن محمد بن الحسین _یعنی همان محمد بن الحسین ابی الخطاب_عن عثمان بن عیسی عن سماعه_ به خاطر همین سماعه بن مهران یک اتهام وقف وجود دارد البته رد کرده اند خیلی از آقایان اتهام وقفش را، ولی به هر حال متهم به واقفیه بودن است، روایت سماعه را معمولاً به این دلیل می گویند موثقه سماعه. عثمان بن عیسی هم که از سران واقفیه بوده است واز موسسین واقفیه بوده است لیکن از عقیده خود برگشته است طبق نقل شیخ و نجاشی و دیگران که گزارش داده‌اند از رجوع به امام و توبه اش. و توثیق شده است، شیخ صریحا آن را توثیق کرده است، کشی آن را جزو اصحاب اجماع قرار داده است. بنابراین در وثاقت عثمان بن عیسی با اینکه مدتی از واقفیه بوده است تردیدی نیست. پس روایت، سندش خیلی خوب است. دلالتش چطور است؟ سماعه میگوید_ قال سالته _که خب از امام صادق علیه السلام هست و مضمره بودنش هم اشکالی ندارد_سالته عن رجل لزق باهله فانزل _ یعنی لزوق، همین چسبیدن و متصل شدن _ ولزق باهله فانزل _ این کار را کرد و منتهی شد به انزال _ قال علیه‌السلام علیه اطعام ستین مسکینا_ در این روایت حضرت یکی از افراد کفاره را نام برده اند یکی از خصال کفاره را در واقع فرموده اند و بیان کرده اند به اینکه باید شصت فقیر را اطعام کند یعنی این کفاره برای ابطال تعمدی است. بنابراین کسانی که مقدماتی را انجام میدهند. مثل همین لزوق یا روایت قبلی مثل ملاعبه که منتهی به این نتیجه می شود منتهی به امناء می شود این ها در حکم امناء عمدی است. حالا در ادامه باز میگویم ملاکش و معیارش چیست؟ پس بنابراین این هم نشان می‌دهد امناء مبطل صوم است و موجب کفاره هم هست.

سومین حدیث: وعنه، عن الحسين ، عن القاسم، عن علي، عن أبي بصير قال: سألت أبا عبدالله عليه‌السلام عن رجل وضع يده على شيء من جسد امرأته فأدفق؟ فقال: كفارته أن يصوم شهرين متتابعين، أو يطعم ستين مسكينا، أو يعتق رقبه.[3] از ابواب مایمسک عنه الصائم است روایت ابی بصیر بعضی از تحقیقات نرم افزاری که هست در حال حاضر درآن ها موثقه ابی بصیر آمده است، علتش را می گویم. حالا چه خبر ابی بصیر بگوییم چه موثقه ابی بصیر بگوییم به خاطر علی بن حمزه بطائنی است اختلاف نظر است در مورداو_ وعنه_ یعنی احمد بن محمد بن عیسی که با اسناد شیخ در روایات بالاتر است _ عن حسین بن سعید_ یعنی همین حسین بن سعید اهوازی که معروف و بسیار جلیل القدر است_ عن القاسم _ یعنی قاسم بن محمد جوهری که از واقفیه بوده است، طبق بعضی از نقل ها جزو واقفیه بوده است ولی مشایخ ثقات از او روایت دارند ابن ابی عمیر از او روایت دارد صفان از او روایت دارد یعنی توثیق عام دارد تضعیف صریح هم ندارد، توثیقات عام دارد، بنابراین آقایان وثاقت قاسم بن محمدجوهری را می پذیرند _عن علی _ یعنی علی بن ابی حمزه بطائنی که خب همان واقفی معروف؛ ملعون و لعن شده است در روایات متعدد _ عن ابی بصیر _ علی بن ابی حمزه بطائنی همراه ابی بصیر بوده است یعنی ابی بصیر چون نابینا بوده است او همراهش بوده است و عصایش را می گرفته و او را همراهی می کرده، شاگرد ابی بصیر بوده است، ایشان یکی از آن سه نفری است که اموال امام رضا علیه السلام را غصب کرد و از مستبدین به اموال امام رضا علیه السلام و منکرین امامت حضرت است و همان کسی است که حضرت خبر از عذابش در قبر دادند و وقتی به حضرت گفتند که او مرده و از دنیا رفت حضرت فرمودند الان چنان عذابش دادند که قبرش پر از آتش شد، خلاصه انواع و اقسام مذمت ها هم در روایات هم در اقوال و فرمایش رجالیون در مورد این شخص وارد شده است ملعون، خبیث، کذاب، همه چیزی گفته شده است در موردش به همین دلیل است که علما و فقها روایت علی بن حمزه بطائنی را چه کار می کنند؟ قبول نمیکنند؛ بلکه رد می‌کنند ولی بعضی از آقایان وثاقتش را قبول می‌کنند یعنی می‌گویند اینها همه‌اش برای انحرافش میباشد، برای انحراف عقیدتی اش بوده است، انحراف اخلاقی اش از این جهت که طمع مال کرد و به خاطر مال منکر امامت امام رضا علیه السلام شد اما به خاطر بعضی از توثیقات عام همه مشایخ ثقات یعنی صفان و ابن ابی عمیر و بزنطی همه از بطائنی روایت دارند. خیلی از بزرگان هم از او روایت کرده‌اند در رجال کامل الزیارات است، در تفسیر قمی است، به این دلایل وثاقتش را بعضی ها قبول می کنند خب البته تضعیف خاص هم دارد تضعیف نجاشی را دارد، تضعیف شیخ را دارد. کسانی که قبول نمی کنند می گویند توثیقات عام در برابر تضعیف خاص مقاومت نمی کند توثیقات عام آنجایی به درد می‌خورد که ما تضعیف خاص نداشته باشیم کسی مثل بطائنی که آنقدر مورد حمله، قدح و لعن قرار گرفته است توثیقات عام دیگر فایده ای ندارد بالاخره در مورد او اختلاف نظر شدید است؛ حالا یکی از بهترین منبع رجالی جدید ما معجم مرحوم آقای خوئی است که ایشان در نتیجه گیری نهایی شان میگویند:(لا یمکن الحکم بوثاقته) وثاقت ایشان را نمی شود حکم داد و پذیرفت و ایشان رد می کنند ولی در این تحقیقاتی که همین تحقیقات نرم افزاری که انجام می‌شود و در این سال ها در آمده است، در قم این ها که مبتنی بر نظرات آیت الله شبیری است توثیق کرده اند وثاقتش را قبول کرده اند حالا زیاد هم اثری ندارد چون این هم یک روایتی است مثل روایات دیگر در بحث ما خیلی موثر نیست ولی در بعضی جاها روایتش موثر است. سألت اباعبدالله عن رجل وقع یده علی من امراه_ این باز یک طریق دیگری است از ملاعبه ما گفتیم این مقدماتی که منتهی به امناء می شود، اصلاً خصوصیتی ندارد هیچ خصوصیتی ندارد مقصود همان امناء است که موجب ابطال صوم میشود. کسی که وضع ید میکند بر بدن امرأه و زوجه خودش _ فادفق _ یعنی امناء _ فادفق فقال علیه‌السلام کفارته یصوم شهرین متتابعین أو یطعم ستین مسکینا أو یعتق رقبه_ باز حضرت بیان کفاره نموده اند که این دلالت بر بطلان صوم دارد واین تعابیر(فادفق؛ فانزل؛ حتی یمنی) اشاره به این دارد که شخص با این هدف و قصد یعنی امناء انجام داده است.

صُور عامِد:

بنابراین عامد است وتعمدی که گفته میشود چند صورت است که ما به همه اینها می گوییم تعمد یکی اینکه انسان قصد خود آن فعل را داشته باشد، قصد فعل را اگر انسان مستقیم داشته باشد مثل قصد اکل وشرب به آن می‌گویند تعمد اینکه روشن است. یکی هم این است که قصد فعل را نمی کند ولی قصد مقدماتی را می کند که آن مقدمات، مقدمات موصوله هستند. خود فعل که ذاتا غیر اختیاری است، یک فعلی است که به صورت قهری رخ می‌دهد البته مقدماتش در اختیار انسان است مثل امناء که مقدماتش در اختیار اوست که خود این مقدمات گاهی موصوله نوعیه است و گاهی وقت ها هم مقدمات، موصوله شخصیه هستند. هر سه، مصداق تعمد هستند پس بنابراین کسی که خود عمل را قصد می‌کند که قطعا عامد است و کسی هم که مقدمات موصوله نوعیه را قصد می کند یعنی مقدماتی که در نوع افرادش منتهی به آن نتیجه می شود، این می شود مقدمات موصوله نوعیه این هم در عرف به آن می‌گویند عامد مثلاً کسی با چاقو به بدن دیگری می زند و کشته می شود به او می‌گویند چرا این کار را کردی؟ او می گوید من نمی خواستم او را بکشم ولی دادگاه می گوید این عمل در نوع افراد کشنده است. بنابراین شما قاتل عامد محسوب میشوید، قتل عمد است. با اینکه قصد نداشته است یعنی قصد خود نتیجه را نداشته است، قصد ازهاق روح را نداشته است، اما این مقدمه، نوع آن موصوله است، یعنی نوع آن کشنده است. این آلت قتاله و این ها نوعا کشنده هستند. ولی اگر یک نفری با لگد بزند به پای کسی و اتفاقاً طرف سکته کند و بمیرد، این را به عنوان قتل عمد قصاص نمی کنند چون لگد زدن به پای کسی کشنده نیست ولی اگر با مشت بزند در گیجگاهش این را به عنوان قتل عمد محاکمه می‌کنند چون نوعا کشنده است ولی در فرض قبلی که لگد زدن بود آن نوعا کشنده نیست.

* در رشته ای به نام پزشکی قانونی که یک کتاب مفصلی هم دانشگاه تهران داشت ما هم به مناسبتی یک زمانی می خواندیم استادی بود احتمالاً مرحوم شده است، خدا ان‌شاءالله همه گذشتگان و ایشان را بیامرزد، استاد برجسته پزشکی قانونی بود ایشان می‌گفتند: (البته نویسنده خود کتاب هم بود) شخصی را آوردند در دادگاه که البته خودش هم در جریان آن پرونده بود به این ترتیب مرتکب قتل شده بود که بچه ای را از زیر چانه بلند کرده بود که ببوسد همین که یک ذره بلند کرده بود _ می دانید این قسمت گردن و چانه خیلی خطرناک است _ چند لحظه ای که این را بلند کرده بود و نگه داشته بود رهایش کرد و بچه مرده بود چون خون دراین حالت نمی رسد به مغز. و کار به شکایت و این مسائل کشیده بود. البته این حالت نوعاً کشنده نیست.
پس بنابراین کسی که قصد مقدماتی را می‌کند که آن مقدمات نوعاً موصوله است این دیگر نمی تواند بگوید که من قصد نداشتم و تعمدی نداشتم. این هم ملحق به عامد است، درست است که قاصد نتیجه بخصوصه نبوده است ولی عالم به نتیجه که نوعاً بوده است یعنی می دانسته که بلاخره به این نتیجه می‌رسد. حالت سوم:مقدمات موصوله شخصیه است یعنی ممکن است که یک عملی نوعاً به آن نتیجه نرسد ولی با شناختی که از خودش دارد می داند که منتهی به آن نتیجه می شود. البته برای نوع افراد مقدمه موصوله نیست ولی برای او مقدمه موصوله است این هم عامد محسوب می شود این دو حالت مقدمات موصوله این دو شکل از مقدمات موصوله چه نوعیه و چه شخصیه در روایات هم آمده است در روایات همین باب تحت عناوینی مثل _ من یخاف علی نفسه _ کسی که خوف بر خودش دارد حالا چه به صورت نوعی وچه به صورت شخصی یعنی چی؟ یعنی احتمال می‌دهد که منتهی به انزال بشود این میشود خوف نه به این معنا که ظن قوی داشته باشد بلکه یعنی یک احتمال عقلایی می دهد حالا یک وقتی یک آدم سن و سال داری است که می داند این مسائل منتهی به انزال دراو نمی شود مثلاً ،خب این خوف بر نفس ندارد حتی اگر هم شد عامد محسوب نمی‌شود. ولی یک نفر جوانی است و می‌داند که بالاخره به اندک چیزی منتهی به انزال می شود، خوف بر نفس دارد و می داند، یعنی احتمال عقلایی میدهد. یا در روایات تعبیر _ من لا یثق بنفسه_ آمده است یعنی کسی که وثوق به نفس ندارد یعنی خیالش از خودش راحت نیست تعبیر دیگری است برخوف بر نفس یعنی اطمینان به خودش ندارد احتمال اینکه چنین نتیجه‌ای حاصل بشود وجود دارد فقط حالتی خارج میشود از این فروض که شخص یا علم دارد که به این نتیجه نمی رسد؛ یا احتمالش آنقدر ضعیف است که آن هم شذ وندر است که منتهی به آن نتیجه شود؛ یا علم دارد که نمی‌شود یا احتمالش آنقدر ضعیف است که خوف و نگرانی ایجاد نمی کند. و دیگر اینکه تعبیر _مخافه_ هم در روایات داریم(مخافه؛ لایومن) یعنی ایمن نیست به آن نتیجه _ من شهوه من غیر شهوه_ اینها چیزهایی است که در روایات آمده است که همه اینها می‌خواهد همین را بگوید یعنی عدم وثوق به نفس را میخواهد بگوید کسی که عدم وثوق به نفس ندارد در این روایات ملحق شده است به عامد. این هم یک نوعی عامد محسوب می شود؛ یعنی چی؟ یعنی کسی که مقدمات و مسبباتی را مرتکب شود که این احتمال که منتهی به انزال می شود که احتمال معقولی هم است و احتمال قابل توجهی هم است این شخص ملحق به عامد است. مثل چی حالا؟ مثل روایاتی که داریم، صحیحه حلبی را داریم... .
ببنید سه طائفه از اخبار ما در این مقدمات انزال داریم
یک روایاتی که مطلقا دلالت بر جواز میکند، یعنی شخص سوال پرسیده است از امام که کسی اگر این کارها را بکند با زوجه خود اشکال دارد؟ مثل _ قبله من تقبیل الزوجه وامرأه _ حضرت فرمودند: نه اشکالی ندارد و نفی باس کرده‌اند(ملاعبه، قبله، و...) چون اینها فی‌نفسه مبطل صوم نیست نه مجامعت است و نه جنابت هیچ چیزی نیست.
دوم در یک روایاتی هم مطلقا فرموده‌اند اشکال دارد گفته‌اند این کار را نکند این ها در ظاهر با یکدیگر تعارض دارند.
سوم روایاتی که می‌گویند: اشکال ندارد اگر وثوق به نفس دارد. این قسم ازروایات خیلی راحت تعارض بین آنها را حل کرده است حال آن روایات را می خوانیم. این روایاتی که جمع می کند بین آن دو طائفه را اینها از این جهت خیلی اهمیت دادند. یک نمونه: محمد بن يعقوب، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، وعن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد جميعا، عن ابن أبي عمير، عن حماد، عن الحلبي، عن أبي عبدالله عليه‌السلام أنه سئل عن رجل يمس من المرأة شيئا أيفسد ذلك صومه أو ينقضه؟ فقال: إن ذلك ليكره للرجل الشاب مخافة أن يسبقه المني.[4] روایاتش سند هایش خیلی خوب است که در ضمن این روایات، ملاک همان وثوق و عدم وثوق است در این مقدمات، حالا روایاتش را میخوانم _ عن علی بن ابراهیم عن ابیه_ این یک طریق از کلینی _ وعن محمد بن یحی عن احمد بن محمد_ ازدو طریق کلینی روایت را نقل می‌کند هم طریق اول وهم طریق دوم جمیعا همه اش می‌رسد به چه کسی؟ ابن ابی عمیر _ عن حماد_ که مقصود حماد بن عثمان است واز اصحاب اجماع است خود ابن ابی عمیر هم که از مشایخ ثقات است روایت سندش درجه یک است و هیچ اشکالی هم ندارد _ عن ابی عبدالله أنه سئل عن رجل یمس من الامراه شیئا_ در این روایت تعبیر به(مس) شده است یا در روایات دیگر(تقبیل ) آمده است یا (وضع ید) مطرح شده است _ أیفسد صومه وینقضه _ آیا این موجب ابطال و افساد صومش میشود؟ _ فقال علیه‌السلام: أن ذلک لیکره علی رجل الشاب _ برای جوان این کار خوب نیست _ مخافة أن یسبقه المنی _ برای جوان این کار خوب نیست چون خوف وجود دارد که سبق منی بشود در او این کار؛ یعنی بی اختیار انزال حاصل شود. بنابراین ملاک چه چیزی شد؟ همین(مخافه) یعنی وقتی که خوف وجود دارد درست نیست ولی اگر شخص سن و سال داری است که با این چیزها برای او انزال اتفاق نمی افتد این ها اشکالی ندارد.
حدیث دوم:صحیحه فاضلین را داریم یعنی محمد بن مسلم و زراره هر دو نقل کرده اند از امام باقر علیه السلام: وعنه، عن فضالة، عن أبان، عن محمد بن مسلم وزرارة جميعا، عن أبي جعفر عليه‌السلام أنه سئل: هل يباشر الصائم أو يقبل في شهر رمضان؟ فقال: إني أخاف، عليه فليتنزه من ذلك إلا أن يثق أن لا يسبقه منيه.[5] _عنه_ یعنی حسین بن سعید اهوازی با اسناد شیخ _ عن فضالة _ یعنی فضاله بن ایوب _ عن ابان _ یعنی ابان بن عثمان _ عن محمد بن مسلم و زراره عن ابی جعفر علیه السلام_ روایت سندش بسیار خوب است_ انه سئل _ سوال کرده اند از امام باقر علیه السلام _ هل یباشر الصائم بید_ اینجا تعبیر(مباشرت) به کار رفته است و می رساند که مقدمات اصلاً خصوصیتی ندارد یک جا تعبیر به(مس) یک جا(وضع ید) یک جا(قبله) یک جا (مباشرت )یعنی همین ملاعبه و اینها به کار رفته است یک جای (یعبث) بکار رفته است _ هل یباشرالصائم او یقبل _ همان تقبیل و بوسه _ فی شهر رمضان فقال علیه السلام انی اخاف علیه_ من خوف دارم که این کارها را انجام دهد _ فلیتنزه _ دقت بفرمایید این(فلیتنزه) دلالتش بر حرمت قوی تر است _ فلیتنزه من ذلک _ باید از این کارها پرهیز کند روزه دار_ الا ان یثق بان لا یسبقه المنی_ مگر اینکه وثوق به نفس داشته باشد یعنی چه چیزی خارج شده است؟ وثوق به نفس خارج شده است بنابراین ملاک شد وثوق و عدم وثوق. وثوق و عدم وثوق هم یقین و عدم یقین نیست؛ علم نیست؛ بلکه معنایش یک اطمینان خاطری است که این اطمینان خاطر یا از نتیجه یقین به حصول نتیجه است یا احتمال ضعیفی است که نتیجه حاصل گردداحتمال ضعیف هم که مانع وثوق نیست مثلاً همین رواتی که ما به روایاتشان وثوق داریم در واقع به وثاقتشان؛ به نقلشان؛ وثوق داریم اطمینان عرفی داریم که اشتباه و دروغ و کذب و خطا در صحتشان وجود ندارد احتمال اینکه خطا و اشتباهی در نقلشان باشد احتمال ضعیفی است به همین می گویند وثوق. پس حضرت چه حالتی را خارج کرده اند؟ فرمودند مگر کسی که وثوق دارد به عدم سبق منی یعنی عدم امناء خب پس یکبار دیگر می گویم مصنف دو فرض را در این الرابع مطرح کرده اند یکی انزال عمدی، این عمدی یعنی چی؟ یعنی شخص از اول قصد نتیجه را دارد که این قطعاً روزه اش باطل است و کفاره هم دارد دوم قصد نتیجه را ندارد ولی مقدمات را مرتکب شده است که این مقدمات موصوله نوعیه است و این مقدمات موصوله نوعیه هم باعث می شود شخص وثوق به نفسش نداشته باشد و سوم مقدماتی را مرتکب می شود که مقدمات موصوله نوعیه نیست ولی با توجه به سن و سال و این شرایط این مرد مقدمات موصوله شخصیه است و این خطر وجود دارد که نتیجه در مورد او حاصل شود این هم ملحق به عامد است. اینها همگی انزال عمدی محسوب می‌شوند به خاطر چه چیزی؟ به خاطر اینکه در افعال غیر اختیاریه که انزال می رود در آن مقوله تعمد نسبت به مقدمه تعمد به نتیجه محسوب می‌شود؛ این بارها گفته شده است که تعمد نسبت به فعل فقط تعمد نسبت به نتیجه نیست، بلکه تعمد به مقدمات هم تعهد به نتیجه است. بنابراین تعمد سه صورت دارد وهمه آن موارد هم تعمد نسبت به نتیجه نیست بلکه قصد مقدمات هم عمد حساب میشود شرعاً، بلکه عرفا هم عمد حساب میشود اما روایاتی را هم داریم که مطلقا نهی کرده است از انواع مقدمات، روایاتی را هم داریم که مطلقا تجویز کرده است که آنها را هم در جلسه بعد خواهیم داشت: اول همین روایاتی را مطرح کردیم که جامع بین آن دو دسته از اخبار است، بنابراین در بحث امناء ومسائل مربوط به مقدمات امناء سه طائفه ای از اخبار داریم که انشاءالله اگر عمری بود در جلسه آینده خواهیم گفت و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo