< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدجواد محمدی گلپایگانی

1401/09/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الصوم/فصل اول در باب نیت /ادامه مسئله دوازدهم

 

بحث ما در مساله دوازدهم در مورد وقت نیت یا به تعبیری بهتر،امتداد وقت نیت در صوم واجب غیر معین بود تا زوال،ما گفتیم که روزه های واجب غیر معین، یعنی ماه رمضان معین نه،مثل روزه قضا،کفاره،نذر مطلب،اینها را تا ظهر شخص به صورت اختیاری میتونه نیتش روبه تاخیر بندازه یعنی عمدا نیت صوم نکند تا وقت زوال تصمیم بگیره،این شدنی است؟بله روایاتی داشتیم به صورت مطلق که جواز تاخیر از طلوع فجر را میفرمود،چندین روایت داشتیم باه هم دیدیم،اونها اطلاق داشت از نظر وقت،یعنی اگر به اطلاق اونها میخواستیم عمل کنیم باید بگیم تا غروب میشد نیت را عقب انداخت. ولی یک طائفه دیگری از اخبار بود که تحدید وقت کرده بود،گفته بود که این مهلت تا آخر روز نیست تا ظهر است،تا ظهر انسان میتونه تصمیم بگیره روزه قضا ،روزه کفاره،روزه نذر را در اون روز اتیان بکنه یا نه،یکیش موثقه عمار بود که دلالتش خیلی خوب بود،سندش هم معتبر بود در مجموع،حالا یک اشکالاتی داشت از نظر سندی ولی در مجموع عرض کردیم که سندش خوبه،یکی روایت ابن بکیر است یعنی روایت حدیث سوم از باب بیست از ابواب ما یمسک عنه الصائم_محمد بن الحسن بإسناده عن محمد بن علی بن محبوب عن ابی عبدالله الراضی عن اسماعیل بن مهران عن اسماعیل القصیر عن بن بکیر عن ابی عبدالله علیه السلام قال سئل عن رجل طلعت علیه الشمس و هو جنب ثم اراد الصیام_از حضرت سوال کردند در مورد کسی که خب مجنبا و جنبا وارد روز شد خورشید طلوع کرد و این جنب بود بعد تصمیم بگیره روزه بگیره_بعد مااغتسل_گفت غسل میکنم و روزه میگیرم بعد از اینکه غسل کرد به هر حال نیت روزه داشت_و مضی ما مضی من النهار_از روز هم یک مدتی گذشته بود_قال یصوم ان شاء و هو بالخیار الی نصف النهار_حضرت فرمودند که اگر بخواهد میتونه روزه بگیره تا وسط روز،تا وسط روز یعنی فرصت داره_و هو بالخیار_یعنی حق انتخاب و اختیار دارد تا وسط روز،بعد از اون دیگه نمیتونه نیت روزه بکنه بنابراین این روایت هم از نظر دلالت خوبه یعنی وقت نیت را معین میکنه البته نوع صوم را معین نکرده،روایت در مورد نوع صوم متعرض نشده ولی چون ما روایات صوم تطوع را داریم که اینجا اخبار بعدا میرسیم،روزه های مستحبی را داریم روایاتش که تا غروب میتونه به تاخیر بندازه،این روایت برمیگرده به صوم واجب غیر معین،چون اطلاقش تقیید میخوره با روایات صوم مندوب که میگه تا آخر روز میشه عقب انداخت،پس بنابراین از نظر دلالت تحدید وقت توش هست،این میتونه مؤید اون موثقه عمار باشه که جلسه قبل دیدیم،منتها سندش سند قویی نیستش،طریق شیخ به محمد بن علی بن محبوب،طریق خوبیه،عرض کردیم طریق معتبریه،سه تا طریق داره شیخ به ابن محبوب که در مجموع طریق معتبر و مورد قبولی است،ابی عبدالله راضی توثیق ندارد بلکه تضعیف دارد،ابی عبدالله راضی،محمد بن احمد جامورانی است که تضعیف شده، بعد هم ابن ولید که استاد صدوق هست ،ایشان را از روایاتش را از کتاب نوادر الحکمه استثنا کرده،یکی از تضعیفات عامی که ما داریم استثناهای ابن ولید هست از کتاب نوادر الحکمه، که باز کتاب نوادر الحکمه مال محمد بن احمد بن یحیی الاشعری است از کتب خیلی مورد توجه و معتبر قرن سوم بوده،از اولین جوامع حدیثی ماست یعنی قبل از کافی و قبل از کتب شیخ و اینها،تهذیب و استبصار و فلان،کتاب نوادر الحکمه بوده،ولی به دست ما نرسیده اون کتاب،اونوقت اونجا بزرگانی مثل همین ابن ولید که استاد صدوق است مثل خود صدوق مثل شیخ طوسی،اینها آمده اند و توثیق کردند مشایخ و اساتید این محمد بن احمد را،مشایخ و اساتیدِ محمد بن احمد را که در این کتاب از اونها روایت کرده که حدود پونصد نفر هستند ابن ولید اینها را توثیق کرده،یکی از توثیقات عام ما اینست،یکی از توثیقات ما توثیق رجال نوادر الحکمه هست پس بنابراین اینکار ابن ولید که از بزرگان فقهای قم بوده مورد تایید شیخ طوسی قرار گرفته،شیخ صدوق، دیگران، فقها،اونها هم همین توثیق را قبول کردند بنابراین یکی از توثیقات عام ما میشه رجال نوادرالحکمه،منتها ابن ولید یک عده ای را استثنا کرده گفته به جز اینها،که اونها تضعیف شدنددر واقع،یکی از اونها همین آقای جامورانی است،بنابراین از رجال نوادر الحکمه استثنا شده،مستثنین از رجال نوادر الحکمه در واقع تضعیف شده هستند،یکی از در واقع انواع تضعیف ها،استثنا از رجال نوادر الحکمه هست،ایشونم جزو مستثنین از نوادر الحکمه است پس بنابراین روایت ضعیف میشود به این آقا و خود ابن بکیر هم مستقیما از امام صادق علیه السلام نقل میکنه مهمل است یعنی ذکر نشده اصلا در کتب رجالی ما در موردش چیزی نیومده، بنابراین روایت از نظر سنداعتباری ندارد ولی به عنوان مؤید تحدید وقت و روایات تحدید وقت خوبه.این یک روایت، یک روایت سوم هم داریم از این روایات تحدید وقت،صحیحه هشام بن سالم است،این سندش کجاست؟همون باب دو از ابواب وجوب الصوم اون بابی بود که اکثر این روایات مال اون باب هست در مورد نیت،حدیث هشتم آن_و عنه_که روایاتی که در این باب هستند اکثرش وقتی میگوید و عنه بعد از آن دوم و سومیش است که اسم شیخ میاد هر چی هست دیگه برمیگرده به همون اسناد شیخ،در واقع اسناد شیخ طوسی است از احمد بن محمد بن عیسی،بنابراین وقتی میگه و عنه یعنی اینجا برمیگرده به همون احمد بن محمد بن عیسی اسناد شیخ عن احمد بن محمد است_عن علی بن الحکم عن هشام بن سالم عن ابی عبدالله علیه السلام_طریق شیخ به احمد بن محمد طریق صحیحی است،علی بن حکم که خب از ثقات جلیل القدر است،هشام بن سالم هم عرض کردیم از بزرگان اصحاب امام صادق علیه السلام و از مروجین امام کاظم علیه السلام در اون فتنه ها بود،اون روزم عرض کردیم ایشون غیر از هشام بن حکم است،هر دوشون کلامی اند ولی ایشون هم کلامی است هم فقهی،ولی خب بازم از کسانی است که در مسائل کلامی حضرت صادق علیه السلام افرادی را ارجاع میدادند به هشام بن سالم،غیر از هشام بن حکم است،اینها همشون ثقه و مورد وثوق اند پس سند روایت خیلی خوب است_قال قلت له الرجل یصبح لا ینوی الصوم_عرض کردم به امام صادق یعنی هشام میگه،که شخصی صبح میشه و صبح میکنه به قول معروف و نیت صوم ندارد،_فإذا تعالی النهار حدث له رأی فی الصوم_روز که بالا میاد به ذهنش میرسه که امروز را روزه بگیریم_فقال ان هو نوی الصوم قبل ان تزول الشمس حسب له یومه_حضرت فرمودند اگر قبل از زوال شمس روزه بگیرد اون روز براش حساب میشه یعنی روزه اون روز براش محاسبه میشه(و ان نواه بعد الزوال حسب له من الوقت الذی نواه)ولی اگر بعد از ظهر نیت بکنه از همون وقت براش محسوب میشه از همون وقتی که نیت کرده یعنی از همون ساعتی که نیت کرده روزه براش محسوب میشه،پس سند خیلی خوبه اما دلالت همین اشکالی دارد که شما فرمودید،یعنی دلالتش در اون ذیل حدیث،حدیث دو فقره دارد فقره اولش قبل از زوال است که حضرت فرمودند قبل از زوال کل روز براش محسوب میشه یعنی روزه اش صحیح است،تا همینجا اونی که ما میخوایم ثابت میشه،اون فقره دومش که حضرت میفرماید بعد از ظهر از اون ساعتی که نیت کرده روزه براش محسوب میشه خب روزه که تبعض ندارد،این تعبیر یک مقداری اجمال و ابهام دارد یعنی چی از اون ساعت؟دو احتمال وجود دارد یک احتمال اینست که بگیم این اشعار دارد بر صحت،یعنی روزه اش صحیح است ولی چون نیتش از اول صبح نبوده ثوابش را از اونجا به بعد بهش میدن،یعنی ثوابش تبعیض میشه،ثوابش کمتره وگرنه روزه اش صحیح است_و ان نواه بعد الزوال حسب له من الوقت الذی نواه_یعنی اجر و ثوابش از اون ساعت به بعد بهش داده میشه چون از اول که نیت صوم نداشته،از اونجا که نیت کرده ولی کنایه از صحت صوم است.یک احتمال هم اینست که حضرت دارن میگن روزه اش باطل است یعنی روزه نداره ولی چون نیت کرده و _انما الاعمال بالنیات_مثلا ثواب را از اون ساعت به بعد بهش میدن چون قصد داشته روزه بگیره به هر حال.اگر ما بگیم روایت داره میگه که باطل است ولی ثواب بهش داده میشه،این میشه جزو همین موید همین روایاتی که وقت نیت تا کی است؟تا زوال.ولی اگر بگیم روایت داره میگه روزه اش صحیح است این میشه اتفاقا جزو روایات معارض، نمیشه جزو روایات موید،میشه جزو اخبار معارض که دسته دوم بعدا بهش میرسیم.به هرحال روایت در این ذیلش یک نوع اجمال و ابهامی دارد،ظهورش اینست که ظهور یعنی ظهور قوی ندارد،اگر ظهور قوی داشت که روشن بود ولی یک اشعاری دارد به صحت ظاهرا،حضرت وقتی میفرماید _حسب له من الوقت الذی نوی_ظاهرا کنایه از صحت است،تعبیر بیشتر صحت را میرسونه،خب اکر صحت را برساند چی میشه؟اگر صحت را برساند این روایت دیگه یا باید ببریم جزو اخبار معارض، بگیم این روایت میگه همه صوم ها چون معین هم نکرده چه نوع صومی،همه صوم ها وقتش تا غروب آفتاب است منتها ثوابش کمتر است،یا باید بگیم که این روایت ناظر به روزه های مستحبی است چون روزه مستحبی بعد از ظهر میشه نیت کرد دیگه،بالاخره صحتش به این معناست که یا میشه جزو اخبار معارض،یا میشه جزو اخباری که انصراف دارد به صوم تطوع.این هم یک روایت یعنی روایت سوم از روایاتی که تحدید وقت در آن بود.

در مجموع ما میگیم چون این روایات تحدید وقت مخصوصا اون اولیش که موثقه عمار بود،صراحت دارد به اینکه بعد از زوال نیت صوم قابل احداث نیست بنابراین میگیم نیت صوم واجب غیر معین تا وقت زوال است بیشتر از اون دیگر امکان نیت وجود ندارد و صوم باطل است،این روایات به ما این را میگوید حالا غیر از روایت سومی که یک مقداری ابهام داشت و معلوم نبود وبی آن دو روایت اول تحدید وقت دارد به صراحت برای وقت زوال. اما اخبار معارض هم وجود دارد ولی فقها به این روایات فتوا دادند.دو سه روایت معارض هم دارد این صوم واجب غیر معین.یکی صحیحه عبدالرحمن بن حجاج است حدیث شش همین باب دو است_و عنه_که اینها همش عرض کردیم مربوط به اسناد شیخ است یعنی اسناد شیخ از محمد بن علی بن محبوب_عن علی بن سندی عن صفوان عن عبدالرحمن بن الحجاج قال سالت ابی الحسن موسی علیه السلام_از امام کاظم علیه السلام سوال کرده این عبدالرحمن بن حجاج_عن الرجل یصبح و لم یطعم_شخصی صبح میشه و هیچی نخورده_و لم یشرب_نه غذایی نه آبی نوشیده_و لم ینوی صوما_نیت روزه هم نداره_و کان علیه یوم من شهر رمضان_یک روز قضا هم به گردنش هست از ماه رمضان قبلی_ان له ان یصوم ذالک الیوم_میتونه اون روز را روزه بگیره چون از صبح نیت نداشته_و قد ذهب عامة النهار_ بیشتر روز گذشته_فقال نعم_حضرت فرمودند چرا میتونه روزه بگیره_له ان یصومه و یعتد به من شهر رمضان_میتونه روزه بگیره و به عنوان روزه قضای رمضان حسابش کند.خب این میشه جزو روایات معارض. چرا روایات معارض؟ چون سوال سائل چیه؟میگه که بیشتر روز گذشته،بیشتر روز ظهورش در بعد از زوال است دیگه_و قد ذهب عامة النهار_این کلمه عامة النهار برای ما مشکل درست میکند،بیشتر روز گذشته،یعنی بعد از ظهر،علی القاعده مثلا ظهورش در اینست، سندشم که سند خوبیه،اسناد شیخ از محمد بن علی بن محبوب قبلا گفتیم طریق درستی است،علی بن سندی،علی بن اسماعیل بن شعیب است که توثیق دارد،یک مناقشه ای در مورد ایشون کردند حالا ما وارد آن مناقشه نمیخوایم بشیم ولی در مجموع این علی بن سندی جزو رجال همین نوادر الحکمه است، توثیق عام نوادر الحکمه را دارد،یعنی توثیق عام ابن ولید را دارد بنابراین ایشون مشکل ندارد،صفوان هم که دوتا صفوان بزرگ ما داریم،یکی صفوان بن مهران است که از اصحاب امام صادق علیه السلام است همان صفوان جمال و داستانش با هارون الرشید و اینها،یکی صفوان بن یحیی است که از مشایخ ثقات است و خیلی جلیل القدر است و از خصیصین امام رضا علیه السلام است،طبقشون با هم فرق میکند،صفوانی که از عبدالرحمن بن حجاج و از امام کاظم با واسطه روایت میکند صفوان بن مهران نمیتونه باشه،صفوان بن یحیی است که متاخرتر است،بنابراین صفوان،صفوان بن یحیی است،عبدالرحمن بن حجاج هم که به حساب از ثقات است و مورد وثوق است، روایت از نظر سند روایت خیلی خوبی است.از نظر دلالت هم تقریبا به هرحال واضح است کم و بیش حالا،مگر اینکه عامة النهار را بعضی از آقایون گفتند که عامة النهار را شاید بشه برد به وقت تا قبل از زوال،یک جوری روایت را خواستند حمل کنند و جمع کنند با اون روایات زوال،چطوری؟این عبد الرحمن بن حجاج یک بار دیگه همین سوال را عینا از امام کاظم دارد در روایت دوم همین باب،باز اونجا از یک طریق دیگری،اون روایت از کلینی هستش_محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیی عن احمد بن محمد و عن محمد بن اسماعیل عن الفضل بن شاذان جمیعا عن ابن ابی عمیر عن عبد الرحمن بن الحجاج عن ابی الحسن علیه السلام_که قبلا این روایت را خونده بودیم_فی الرجل یبدوا له بعد ما یصبح و یرتفع النهار فی صوم ذالک الیوم_یک نفر بعد از اینکه صبح شد تصمیم میگیره اون روز روزه بگیره_لیقضیه من شهر رمضان_قضای شهر رمضان،عینا همین مطلبی که اینجا هستبا عبارات دیگری،حدیث دو همین باب است،این حدیث شش بود_و لم یکن نوی ذالک من الیل_شب هم همچین نیتی نداشته_قال نعم لیصمه والیعتد به اذا لم یکن حدث شیئا_به شرطی که قبلش چیزی نخورده،کاری نکرده باشه،یعنی روزشو باطل نکرده باشه اینجا هم حضرت فرمودند_له ان یصومه و یعتد به من شهر رمضان_ببینید دوتا روایت داریم از این آقای عبدالرحمن از امام کاظم علیه السلام به یک مضمون،دوبار که سوال نکرده،خیلی بعیده دوبار سوال کرده باشه،یکبار سوال کرده با دو سری الفاظ شبیه به هم نقل شده،در اون روایت دوم،در اون روایت قبلی که میشه روایت دوم اینجا،این عامة النهار را ندارد دیگه،عامة النهار در روایت شش دارد،اونجا چی میفرماید؟اونجا میگوید _فی الرجل یبدوا له بعد ما یصبح و یرتفع النهار_لفظی که به کار رفته رفع است یعنی روز بالا اومده احتمالا مقصود این عامة النهار هم همون یرتفع النهار است چرا؟بخاطر اینکه این هر دوی این روایات از امام کاظم علیه السلام است هر دو هم از عبدالرحمن بن حجاج است،یک نفر در یک موضوع که بعیده دوبار سوال کنه،یکبار سوال کرده پس این دوتا روایت احتمال خیلی قوی یک روایت است در واقع،اونوقت به قرینه ای که تو اون روایت اول یرتفع النهار گفته این آقای عبدالرحمن،این تعبیر را به مار برده،احتمالا این عامة النهار هم مقصود اینه که روز بالا آمده،اینم بعضی از آقایون در توجیه این حدیث گفتند.ولی خب اگر هم این توجیه را نپذیریم به هر حال این احادیث معارض فتوا ندارد پشتش،یعنی مشهور فتوای به این روایات ندادند چون فتوا به این روایات ندادند بنابراین مورد اعراض اصحاب واقع شده است مشمول قاعده اعراض میشود،قاعده اعراض هم میگه حدیثی که اصحاب از آن اعراض کنند،مشهور از آن اعراض کنند،این حدیث موهون و ضعیف است،یعنی اعراض اصحاب موجب وهن روایت است پس بنابراین ما این روایت را یا به زبون خوش به قول معروف معناشو میپذیریم که عامة النهار به معنی همون ارتفاع نهار است،اگر گفتیم عامة النهار به معنی ارتفاع است پس میگیم این روایت هم جزو همون روایات است،تحدید وقت تا زوال است،اگر گفتیم نه عامة النهار به بعد از ظهر و بعد از عصر برمیگرده خب روایت دیگر از اعتبار ساقط است چون کسی به این روایت فتوا نداده است،این روایت مورد اعراض اصحاب و مشهور واقع شده است.

سوال شاگرد:چه اشکالی دارد دوبار پرسیده باشد یکبار پرسیده یرتفع النهار،تازه آفتاب تازه طلوع کرده یک بارهم پرسیدن عامة النهار،بعد از ظهر باشد

جواب به شاگرد:بعیده،ما نمیگیم که محال است بعیده است دیگر دوبار سوال کرده باشه.

جواب به شاگرد:خب وقتی بعد از ظهر را پرسیده باشد(۲۵:۰۴)دیگه نمیشه از اینکه صبح رو بپرسه.

جواب به شاگرد:آخه اونجا در عامة النهار گفتند دوتاش صحیح است،حالا اگر عامة النهار،مگر اینکه بگیم اول یکبار پرسیده که یرتفع النهار را پرسیده یعنی مثلا قبل از زوال،یکبار دیگه هم پرسیده حالا بعد از زوال باشه چی باشه،میشه احتمال داد ولی بعید بنظر میرسه چون اصلا لفظ زوال در هیچکدوم از این دو روایت نیست یعنی مد نظر سائل زوال نبوده بالاخره داشته میگفته روز بالا اومده،از این جهت بنظر نمیرسه،ما نمیتونیم قطعی بگیم،به نحو استبعاد،ولی خب اگر هم کسی بگه ما به دلالت همین روایت نگاه میکنیم به بقیش کاری نداریم که حالا احتمال اتحادش هست یا نیست،همین روایت که عامة النهار،خب میگیم این روایت مهجور و متروک است.

سوال شاگرد:وقتی روایت معتبره باشد و همه راویانش ثقه باشند چرا متروک باشد:

جواب به شاگرد:خب وقتی به روایتی فتوا ندهد مشهور قدما،از اعتبار ساقط میشود یعنی یک اشکالی در این روایت بوده اونها میدونستند،دسترسی به زمان معصوم داشتند فقهای نزدیک به عصر معصوم اطلاعاتی داشتند از اخبار و روایات که الان ما نداریم،حالا شما میبینی که هیچ کسی از فقهای اون دوره به یک روایتی فتوا نداده اینها هم که همشون اهل تدین و تشرع و اعتنای شدید به روایات هستند چرا به یک روایتی نباید عمل کرده باشند؟حتما در آن روایت اشکالی بوده که اونها میدونستند،در لفظش، در سندش، بخاطر همین قاعده اعراض در واقع این معنا را به ما میرسونه که عدم اعتنای اصحاب به یک روایت،چون ما داریم روایاتی که از نظر سند معتبر هستند ولی هیچ‌کس به این روایات اعتنا نکرده خب معلوم میشه این روایت اشکالی داشته که مورد توجه قرار نگرفته.

اینها خبر واحد هستند در مجموع دیگه،احتمال آسیب داشتند و اشکال داشتند چون خبر متواتر که نیستند.

یکی هم از این روایات معارض مرسله بزنطی است همین باب دو حدیث نهم،بیشتر این روایات مال باب دوم است_و باسناده عن محمد بن احمد بن یحیی_اسناد شیخ است باز اینجا،،اصلا اسنادهای این باب همش مال شیخ است تقریبا_عن یعقوب بن یزید عن احمد بن محمد بن ابی نصر عن من ذکره_بخاطر این عن من ذکره میگن مرسله بزنطی._عن ابی عبدالله علیه السلام قال قلت له الرجل یکون علیه القضا من شهر رمضان و یصبح و لایاکل الی العصر ایجوز له ان یجعله قضاءا من شهر رمضان قال نعم_عرض کردم خدمت امام صادق علیه السلام که یک شخصی روزه قضا بر گردنش است صبح میشه و تا عصری چیزی نمیخوره،میتونه بعد نیت روزه قضا بکند،فرمودند بله میتوند،این هم دلالتش تقریبا روشنه،تا عصر میشه میتونه نیت کند و عصر میشه بعد از زوال،پس این روایت هم جزو روایات معارض قرار میگیرد،سندش هم سند خوبی است با اینکه مرسله است.چرا خوبه؟اولا اسناد شیخ از محمد بن احمد بن یحیی،محمد بن احمد بن یحیی همون صاحب کتاب نوادر الحکمه است همون که یکی از توثیقات عام ما برمیگرده به نوادر الحکمه،طریق شیخ به ایشون طریق معتبری است یعقوب بن یزید هم توثیق دارد و کثیر الروایه است،احمدبن محمد بن ابی نصر بزنطی معروف است که جزو مشایخ ثقات و اصحاب خاص امام رضا علیه السلام است و قاعده مشایخ ثقات بوده،چون جزو یکی از اون سه تا است دیگر،بزنطی و صفوان وابن ابی عمیر اینها_لا یروون و لا یرسلون الا عن ثقة_شیخ گفته،نه روایت میکنند و نه ارسال میکنند الا از کسی که ثقه باشد.پس اشکال ارسالش هم درست میشه چون بزنطی ارسال کرده،مرسلات بزنطی اشکالی ندارد طبق این قاعده شیخ طوسی پس سند،سندخوبیست،دلالتش هم تقریبا واضح است مگر اینکه باز عصر را روش بحث کنیم،بعضیا گفتن عصر از کی شروع میشه؟از اول زوال،پس وقتی میگه تا عصر یعنی تا زوال،اینجور توجیه خواستند بکنند،خیلی جوردر نمیاد ،تا عصر چون عصر بالاخره خورشید میرسه به یک جایی که اون نقطه افولش به بعد است،زوال یعنی وقتی خورشید میاد به طرف زوال یعنی به طرف غروب و افول،از اون نقطه به بعد عصر است فرض کنید، بعد این گفته تا عصر یعنی تا وقت زوال،البته خلاف ظاهر است ولی خب این توجیه را هم کردند ولی ما هم میگیم اینم مثل روایت قبلی،بالاخره این روایات را کسی بهش فتوا نداده،مفتی به،به قول معروف نیست،روایتی که مفتی به نباشد از اعتبار ساقط است،اینم یک روایت که از اعتبار ساقط است به دلیل قاعده اعراض.

یکی هم از اخبار معارض صحیحه هشام بن سالم بود که الان دیدیم باهم،که اون عبارت آخرش مبهم و گنگ بود تقریبا،عبارت آخرش بود که_و ان نواه بعد الزوال_اگر بعد از زوال نیتکند_حسب له من الوقت الذی نواه_روزش از آن وقتی حساب میشود که نیت کرده که ما نمیدونستیم مقصود حضرت چیه،ثواب است،روزه اش باطل است ولی ثواب از آنوقت بهش داده میشه،یا روزش صحیح است و باز ثوابش از آنوقت است یعنی ثوابش کمتر است،چون عبارت یک مقداری مبهم بود حالا دقیقا نمیدونستیم بذاریم جزو روایات معارض یا جزو روایات مؤید،اجمال دارد از این جهت،ولی خب بیشتر این دو روایتی که خوندیم،دو روایتی که خوندیم همین که عرض کردم،شما در باب تعارض وقتی که میتونی دو طائفه یا دو روایت را ببری در باب تعارض که باهم اصطلاحا تکافؤ داشته باشند یعنی هر دو معتبر باشند،وقتی که مشهور اصحاب به یک روایت فتوا ندادند،اون روایت از اعتبار ساقط میشود وقتی از اعتبار ساقط میشه دیگه اصلا به مرحله تعارض ادله نمیرسه که ما بعد بیایم دنبال مرجحات بگردیم ببینیم ترجیح با کدوم ور است،روایتی که مفتی بها نیست،معمول بها نیست و عمل بهش نشده،(۳۳:۳۳)مثل روایت غیر معتبری است،روایت غیر مستندی است،بنابراین به مرحله تعارض نمیرسد،نتیجه اینکه ما همون روایاتی که طائفه اول بود یعنی اونایی که تحدید وقت کرده بود تا زوال،اونهارو میپذیریم،این فرع خلاصش این شد که وقت امتداد نیت در واجب غیر معین تا زوال است و روایاتی که اشعار یا دلالتی،حالا نمیگیم اشعار،بعضیاش در حد اشعار بود،بعضیاش هم در حد دلالت بود انصافا،دارد به وقت زوال،اون روایت از اعتبار ساقط هست.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo