< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدجواد محمدی‌گلپایگانی

1401/08/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الصوم/الفصل الاول فی النية /قصد نیت روزه غیرماه رمضان در ماه رمضان

 

خلاصه:

بحث ما در جایی بود که کسی در ماه رمضان قصد روزه دیگری بکند، اصطلاحاً قصد خلاف بکند، قصد فعل مضاد و مباین داشته باشد، یعنی قصد روزه دیگری را عن جهلا و نسیانا داشته باشد در این صورت عرض کردیم که اجماع بر این است که روزه اش صحیح میباشد، البته روایاتی هم داشت که عمده این روایات درباب پنجم از ابواب وجوب صوم وسائل الشیعه بود، روایاتی که مربوط به یوم الشک است البته روایاتش را هم خواندیم رسیدیم به روایت زهری یعنی محمد بن شهاب الزهری که از علمای عامه و معروف است روایت این است از امام سجاد_ عن علي بن الحسين عليه‌السلام ـ في حديث طويل ـ قال : وصوم يوم الشك امرنا به ونهينا عنه، امرنا به أن نصومه مع صيام شعبان، ونهينا عنه أن ينفرد الرجل بصيامه في اليوم الذي يشك فيه الناس، فقلت له: جعلت فداك، فان لم يكن صام من شعبان شيئا كيف يصنع؟ قال: ينوي ليلة الشك أنه صائم من شعبان، فان كان من شهر رمضان أجزأ عنه، وإن كان من شعبان لم يضره، فقلت: وكيف يجزي صوم تطوع عن فريضة؟ فقال: لو أن رجلا صام يوما من شهر رمضان تطوعا وهو لا يعلم أنه من شهر رمضان ثم علم بذلك لأجزأ عنه، لان الفرض إنما وقع على اليوم بعينه _ ما هم امر شدیم به گرفتن روزه و هم نهی شدیم، از این جهت امر شدیم به روزه یوم الشک به عنوان روزه شعبان و نهیمان از این جهت است که در روزی که هیچ کدام از مردم روزه رمضان را نمی گیرند شخصی منفرداً روزه ی رمضان بگیرد یعنی به وصف رمضان روزه بگیرد پس نهی داریم از روزه رمضان و امر داریم به روزه شعبان البته امر به شعبان امر استحبابی است امر وجوبی نیست _ زهری: اگر تا حالا روزه شعبان را نگرفته است تا آن روز، یعنی حتی یک روز هم از روزه شعبان را نگرفته، چه کار کند؟_ قال: ينوي ليلة الشك أنه صائم من شعبان، فان كان من شهر رمضان أجزأ عنه، وإن كان من شعبان لم يضره _ حضرت فرمودند: همان شب نیت کند یعنی شب یوم الشک که نمیدانیم آخر شعبان است یا اول رمضان، نیت روزه شعبان کند، اگر روزه رمضان بود مجزی است پس کسی در ماه رمضان نیت روزه ی شعبان کرده است به خاطر جهلش به خاطر نسیانش حضرت فرمودند: مجزی است. و اگر هم شعبان بود که نیت شعبان داشته و روزه مستحبی گرفته و هیچ ضرری برای او ندارد _ فقلت: وكيف يجزي صوم تطوع عن فريضة؟ _ زهری می گوید: چطور ممکن است روزه مستحبی جای روزه واجب را بگیرد؟ زیرا اینها دو نوع هستند و ما گفتیم که قصد النوع لازم است. فقال: لو أن رجلا صام يوما من شهر رمضان تطوعا وهو لا يعلم أنه من شهر رمضان ثم علم بذلك لأجزأ عنه، لان الفرض إنما وقع على اليوم بعينه _ حضرت فرمودند: اگر کسی روزه بگیرد یعنی روزه رمضان را به عنوان تطوع یعنی به عنوان روزه مستحبی ‌ونداند که ماه رمضان است (چون اگر بداند که ماه رمضان است که روزه اش باطل است) مجزی است. خب پس بحث ما در قصد خلاف یعنی در حالت جهل نمی‌داند ماه رمضان است در اینجا آن روزه کفایت می‌کند، و وقتی معلوم شده که ماه رمضان است دیگر روزه غیری در این روز واقعه نمیشود خود به خود منطبق می‌شود بر روزه ماه رمضان یعنی انطباق قهری پیدا می کند. این فرمایش منسوب به امام سجاد علیه‌السلام است.

بررسی سند روایت و کتاب کامل الزیارات:

سند روایت ضعیف است به دو دلیل:

۱_ وجود قاسم بن محمد جوهری در سند که البته ایشان مشکلی ندارند و در مورد این شخصیت بحث زیاد شده است بین رجالیون، توثیق خاص ندارد لیکن از دو جهت وثاقتش قابل اثبات است.

۱.1_ اینکه دو نفر از مشایخ ثقات یعنی صفوان بن یحیی و ابن ابی عمیر از او روایت کرده‌اند (جلسه قبل بحثش را کردیم که صفان و بزنطی و ابن ابی عمیر به عنوان مشایخ ثقات هستند و مرحوم شیخ در کتاب عده آنجا فرموده‌اند اگر مشایخ مورد وثوق از کسی روایت کنند کسانی که (لا یروون ولا یرسلوون الا أن ثقة ) کسانی که از غیر ثقه چیزی را نقل نمی کنند و بقیه هم قبول کرده اند این قاعده را. بنابراین این ها از هرکسی که روایت بکنند وثاقت او ثابت می شود این به عنوان یک قاعده.

۲.1_ آقای قاسم بن محمد جوهری در اسناد کامل الزیارات هم اسمش آمده است.کتاب کامل الزیارات برای ابن قولویه است استاد شیخ مفید که قبر مطهرش در کاظمین است در جوار امام کاظم علیه السلام و امام جواد علیه السلام در کتاب کامل الزیارات یک تعبیری دارند که باعث ایجاد یک قاعده شده است و یکی از توثیقات عام می باشد. به طور کلی رجال مندرج در اسناد روایات را یا باید در موردشان توثیق خاص داشته باشیم، یعنی رجالیون مثل نجاشی و شیخ و... توثیق کرده باشند که می پذیریم‌. یاباید مشمول توثیقات عام بشوند. توثیقات عام یک عناوین مکرر در مورد شخصیتهای رجالی میباشد که بیان میکند این شخصیت هم تحت عنوان ثقه عامی قرار می گیرد، مثل رجال کتاب کامل الزیارات که همگی اش را ابن قولویه توثیق کرده باشد و گفته باشد این زیارت ها را من فقط از راویان ثقه نقل کرده‌ام، به شرطی که ایشان چنین چیزی فرموده باشند. در مقدمه کتاب حالا ما باید یکبار بحثش را انجام بدهیم می فرمایند: که من هیچ حدیثی از غیر اهل بیت در این جا نیاورده ام به خاطر اینکه این روایاتی که از این بزرگواران برای ما روایت شده است کفایت میکند ما را از حدیث غیر، ما به اندازه کافی دعا و زیارات داریم در فرمایشات اهل بیت، ما احتیاجی به روایات دیگران نداریم آنچه که از این بزرگواران برای ما روایت شده کفایت می کند از حدیث دیگران و از طرفی ما می‌دانیم امکان اینکه احاطه پیدا کنیم بر هر چیزی که از این بزرگان یعنی از ائمه اطهار در این زیارات روایت شده و در غیر از باب زیارت ما نمی توانیم به همه آنها احاطه پیدا کنیم، امکان ندارد همه روایات اینها را بدانیم، آنچه که از ناحیه افراد مورد وثوق و ثقه از اصحاب و شیعیان به ما رسیده من آنها را آورده‌ام پس من نمی‌توانستم احاطه پیدا کنم به همه ولی آن چیزهایی که از ناحیه رجال مورد وثوق و ثقه به من رسیده آنها را من آورده ام در این کتاب، از طرفی من روایتی را از افرادی که شاذ و گمنام باشند در اینجا نیاورده‌ام، روایاتی که از اشخاص مشهور به علم حدیث نباشند را من نیاورده‌ام و اسم این کتاب را هم کامل الزیارات گذاشته ام و در فضیلت این زیارات این کتاب را نوشته ام. خب اینجا سه تا قول مطرح هست.

۱_ این است که مرحوم ابن قولویه دارند تمام رجال کامل الزیارات را توثیق می کنند که تعدادشان می شوند 388 نفر البته بعضی از این رجال توثیق خاص دارند، لیکن خیلی هایشان توثیق خاص ندارند. این یک قول معروف و مشهور است. حالا یک سوال؟ ابن قولویه به چه دلیل این را گفته است؟ ۱_ به دلیل ظهور کلامشان، زیرا ایشان نگفته اند من از مشایخ ثقه خودم نقل کرده ام، اگر اینگونه گفته بودند می‌گفتیم دیگر رجال قبلی را توثیق نمی‌کنند در حالیکه فرمایش ایشان عمومیت دارد زیرا تعبیر به (اصحاب) آورده اند یعنی کسانی که در این روایات اسمشان برده شده است اینها همه اصحاب هستند و همینطور کلمه اصحاب ظهورش در غیر مشایخ بی‌واسطه قوی تر است، اگر مراد ایشان نقل روایت صرفا از مشایخ خود بود باید می فرمود:(من جهت ثقات من مشایخی) درصورتی چنین چیزی نفرموده است. ۲_ از طرفی کلمه اصحاب اعم از استاد و غیر استاد است، زیرا تا شیخ طوسی و فقهای صدر اول را می گویند اصحاب، ولی اگر مرادش مشایخ بی واسطه بود باید تعبیر مشایخ را به کار می‌بردند. ۳_ ابن قولویه خواسته اعتبار کتابش را بیان کند اگر منظور از این کلام صرفا این اساتید بی واسطه بود خب چه فایده ای دارد وقتی رجال قبلی‌ تماما رجال گمنامی باشند، و موثوق به نباشند، بنابراین همه اینها باید ثقه باشند تا این کتاب معتبر باشد، اگر قرار باشد این اساتید بی واسطه که حدود 32 نفر هستند دیگر در این صورت این کتاب اعتبار پیدا نمی‌کند زیرا این کتاب همانطور که عرض شد 388 راوی دارد. چرا ایشان این مقدمه را بیان فرموده اند؟ برای اثبات اعتبار کتابش. بنابراین به همین دلایل مرحوم حر عاملی در انتهای وسائل خیلی از بزرگان دیگر رجال کامل الزیارات را وثاقتشان را قبول می‌کنند با توثیق ابن قولویه و قول معروف و مشهور هم همین است، از طرفی مرحوم آیت الله خویی هم تقریباً در بخش اعظم عمر شریفشان براین مبنا حرکت کرده‌اند و کتاب تنقیه و تقریرات درسی ایشان هم مبتنی بر توثیق این قاعده است، وهمینطور در معجم رجالشان هم این را تصویب کردند. البته در اواخر عمرشان قول دوم را برگزیدند. ۲_قول دوم: این است که بگوییم ایشان فقط مشایخ خودشان را دارند توثیق می کنند یعنی مباشرین از روایت را همه آنهایی که بالمباشرة از آنها روایت نقل کرده، بنابراین توثیق ایشان ناظر به همین سی و یک نفر ویا سی و دو نفر است. بنابر قول دوم اول اینکه ما رجالی داریم در اسناد کامل الزیارات که اینها قطعا تضعیف شده اند مثل حسن بن علی بن عثمان یا حسن بن علی بن ابی عثمان که نجاشی تضعیف کرده[1] و افراد دیگری هم هستند از این 388 نفر. بنابراین نمی‌توانیم بگوییم فرمایش ایشان ناظر به همه روات کتاب باشد، این که ایشان فرمودند من از افراد شاذ و نادر نقل روایت نکردم، وقتی ما می بینیم رجال کتاب را همه ایشان معروف و مشهور و معلوم نیستند بلکه برخی از اسناد این روایات اصلاً قطع دارند، ما در تعابیر روایات کامل الزیارات تعابیری مثل _ عن من ذکره أو عن من حدثه أو عن من رفعه _ بنابراین ما روایاتی داریم که مرفوع شده است یا مرسله است، پس نمی شود کل روایات کامل الزیارات را همه اش را بگوییم معتبر باشد. البته جواب هایی هم داده اند. ۱_ رهبری معظم میفرمایند: این که افراد ضعیف در بین رجال هستند این توثیق آن را مخدوش نمیکند یعنی آن ظهور کلام ابن قولویه را مخدوش نمی‌کند، به خاطر اینکه میشود یک معارض، خب اشکالی ندارد شما می‌بینید که در توثیقات خاص هم معارض وجود دارد، مثلا نجاشی یک کسی را توثیق می‌کند وشیخ آن را تضعیف می‌کند، کشی یک نفر را توثیق می‌کند نجاشی او را مذمت می‌کند، و قاعده در توثیق عام این است که آن را می پذیریم تا زمانی که معارضی نداشته باشد و اگر یک معارضه خاص داشته باشد طبیعتاً در این مورد دیگر تضعیف خاص را ترجیح می دهیم. ۲_ ثانیا ما نمی‌توانیم مشخص کنیم چه کسانی معروف و مشهور از محدثین هستند. زیرا داستان مربوط به قرن چهارم است ما الان در قرن پانزدهم هستیم اشخاصی که ایشان اسم برده اند آنها معروف به علمیت بوده اند حدیث شناس بوده اند، محدث بوده اند‌. ۳_ این قطع و رفع و ارسال، اشکالات حدیث است، اشکالات رجالی نیست ما وقتی میگوییم تمام رجال کامل الزیارات را می‌پذیریم معنایش این نیست که تمام احادیثش را می‌پذیریم نهایتاً روایت مخدوش می‌شود ولی ربطی به رجال و اسامی ندارد.

۳_ قول سوم: خلاف ظاهر است و آن هم این است که ابن قولویه نه مشایخ بی‌واسطه خودش را توثیق کرده و نه به طریق اولی تمام رجال کتاب را، آیت الله سیستانی نظرشان این است که ابن قولویه خواسته در این عبارت بگوید که من این روایات را از کتب افراد خبره گفته ام و برداشت کرده ام و اخذ کرده ام. خواسته خبرویت مصادر را بیان نمایند. البته قول مختار ما همان قول اول است یعنی ظهور کلام ابن قولویه شامل تمام رجال کامل الزیارات می‌شود. بنابراین ما وثاقت رجال کامل الزیارات را می‌پذیریم تا زمانی که معارضی نداشته باشد اگر معارضی داشت طبیعتا تضعیف خاص مقدم بر توثیق عام است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo