< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدجواد محمدی‌گلپایگانی

1401/07/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الصوم/بررسی سندی روایت تعزیر روزه خوار /

 

خلاصه:

بحث در عقوبت تعزیری برای افطار عمدی در ماه مبارک رمضان بود، عرض کردیم که یک روایت بیشتر در این موضوع نداریم و آن هم مرحوم کلینی نقل فرمودند که صاحب رسائل هم در باب 12 از ابواب ما یمسک عنه صائم ذکر کرده اند، که روایت بیان شد با توضیحاتش.

و گفتیم که قاعده این است که معمولا در تحذیر مقدار مشخص نمی شود و این یک روایتی است برخلاف قاعده که حد تعزیر در آن مشخص شده..

روایت هم گفتیم از نظر سند ضعیف است و فقط در مورد مفضل بحث بود و اختلافی بود بین علما رجال و فقها و... که در آخر مرحوم آقای خوئی در کتابشان فرمودند که ما روایات مدح را ترجیح می دهیم، به دلیل اینکه اولا، وقتی در معجم شمارش شد دیدم در مجموع 21 روایت در مدح مفضل آورده شد، یعنی 13 روایت خود کشی و 8 تا هم مرحوم آقای خوئی از جاهای دیگر آوردند و در مجموع بالای 20 روایت ما در مدح مفضل داریم و روایات ذمش حدود 10 تا هستند، پس از نظر تعداد مدح بیشتر است، ثانیا اینکه در روایات ذمش قابل حمل است، یعنی وجوهی برای حمل وجود دارد، در روایات مدح هم می شود یک وجه های را تصور کرد، مثلا بعضی ها گفتند این مدح ها مال قبل بوده که دچار غلو و انحراف و گرایش به خطابیه، گرایش به اسمائیل فرزند امام صادق علیه السلام، قبل از اینکه انحرفات در آن پیش بیاید، ولی مشکل این است که این روایت مدح، چندتایشان برای دوره امام کاظم و امام رضا علیهما السلام هستند. ولی نمی توانیم بپذیریم. و روایات ذم اکثر ضعیف است و چندتاست که سندش درسته و آن هم چون در موارد مشابه از خصیصین و افراد نزدیک ائمه مثل زراره، محمد بن مسلم که روایات ضم وارد شده برای حفظ جان و تقیه و... شاید بشود به مثل اینها حمل کرد.

چند روایت در مورد مدح مفضل: (تعابیر مدح موجود در این روایت، تعابیری است که خیلی مشکل است انسان رد کند و کنار بگذارد)

1. عن موسی بن بکر سمعه ابوالحسن از امام کاظم علیه السلام شنیدم یقول لما عطاه موت المفضل بن عمر وقتی که خبر فوت مفضل رسید به حضرت امام کاظم علیه السلام فرمودند: کان الوالد بعد الوالد مفضل در حکم پدر بود برای بعد از پدرمان اما انه قد استراح راحت شد از این دنیا(معلوم می شه که مفضل دشمن و مخالف زیاد داشته، بدگویشو خیلی می کردند).[1]

2. عن هشام الاحمد قال دخلت عن ابی عبدالله علیه السلام و انه ارید ان نسأله أن المفضل بن عمر، وارد بر امام صادق شدم و قصد داشتم در مورد مفضل سوال کنم و هو فی ضیعه له حضرت بر سر زمین بودند، باغی زمینی بیرون داشتند و آنجا بودند فی یوم شدید الحر و العرق یسیر علی صدر هوا هم خیلی گرم بود و حضرت هم خیلی عرق کرده بودند، فأبتدأنی خود ایشان فی البداهه فرمودند نعم والله الذی لا اله الا هو المفضل بن عمر جئفی قسم خوردند به خداوند که مفضل حتی احثیت نیفا و ثلاثین مره یقولها و.... حضرت سی و چند بار این روایت را گفتند انما هو والد بعد الوالد جای پدر بود برای ما، مثل پدر بود برای ما (این تعبیر از روایت امام صادق علیه السلام است و مفضل زنده است و روایت قبلی از امام کاظم علیه السلام است... در این روایت هم کان نیامده بلکه انما آمده)[2]

3. از امام رضا علیه السلام، عن محمد بن حریز، قال حدثنی بعض اصحابنا بعضی از اصحاب ما که من کان عند ابوالحسن الثانی علیه السلام بعضی از دوستان ما و اصحاب ما پیش امام رضا علیه السلام نشسته بودند فلما نهضوا وقتی خواستند بلند شوند، فقال لهم القوا ابا جعفر حضرت فرمودند بروید به دیدن ابا جعفر الثانی(یعنی حضرت جواد الائمه) فسلمو علیه و احدثوا به احدا بروید به دیدن او و سالم دهید به ایشان و تجدید عهد بکنید، یعنی عهد امامت و ولایت ببنید (چون حضرت جواد علیه السلام کودک بودند امام رضا علیه السلام این احتیاطات را داشتند که تا زمانی که حیات دارند رابطه مردم با امام جواد علیه السلام را مستحکم کنند) که بعد به خاطر کودکی ایشان منکر امام جواد علیه السلام نشوند و اولین بار بود بعد امام رضا علیه السلام که در شیعه یک کودک خردسالی می خواهد به امامت برسد امام جواد علیه السلام آنهم شیعیانی که بعضا امام صادق علیه السلام و امام باقر علیه السلام را دیدند، یعنی اوج دوره طلایی تشیع را دیدند برایشان شاید پذیرش یک کودک سخت بود، در این حال حضرت تشویق می کردند بروید به دیدن اباجعفر و با ایشان تجدید پیمان کنید، تجدید عهد کنید فلما نهض القوم روای می گوید که وقتی اینها رفتن التفت علیه حضرت به من توجه فرمودند و قال یرحم الله مفضل خدا مفضل را رحمت کند انه کان لیکتفی بدون هذه اگه مفضل بود، مفضل احتیاجی به این حرفها نداشت، یعنی احتیاجی به این محکم کاری ها که بروید و تجدید عهد کنید و... را نداشت(معرفتش تا این اندازه زیاد بود که احتیاجی به این کارها نبود).[3]

4. عن ابی عمیر به اسناده، عن شیعه حین احدث ابدالخطاب ما احدث خرجوا الی ابی عبد الله علیه السلام (روایت در کتاب منتهی المقال، ابو علی حائری که شاگرد وحید بهبهانی بود): وقتی ابوالخطاب آن انحراف را درست کرد و دچار غلو و ادعا های کذب شد و یک انحرافی در شیعه درست کرد ( به جایی رسیدن که مدعی خدایی برای امام صادق علیه السلام شدندو در مورد خوشان هم مدعی پیغمبری و نبوت و.... شدند) می گوید وقتی این اتفاق افتاد شیعیان رفتند پیش امام صادق علیه السلام فقالو عقم لنا رجلا نفذ علیه فی امر دیننا یه کسی را برای ما شما تعیین بفرمایید که ما در مسائل دینی به او پناه ببریم و ما نحتاج علیه من الاحکام در مسائل دینی و احکام برویم سراغ ایشان قال علیه السلام لا تحتاجون الی ذلک حضرت فرمودند: نیازی نیست خودم هستم متی محتاج احدوکم ارج الیه و سمعه منی و ینصرف هر وقت نیازی پیدا کردید بیاید سراغ خودم و از خودم بپرسید و بعد هم بروید فقال لا بد گفتند ما که همیشه به شما دسترسی نداریم فقال علیه السلام قد اقمت علیکم المفضل حضرت فرمودند مفضل خوبه من مفضل را معین می کنم اسمعه منه و وقبلوا من حرفشو گوش بدید حرفشو بپذیرید فانه لا یقول علی الله و علیه الا الحق مفضل نسبت به خدا و نسبت به ما جز حرف حق نمی زند فلم یأته علیه کثیر شیء حتی شنه علیه و علی اصحاب...،[4] مدتی کوتاهی گذشت که شروع کردند بدگویی از مفضل (آمدند پیش امام صادق علیه السلام به بد گفتن از مفضل و اطرافیانش) و مورد حمله و حسادت بوده و یک نکته دیگه اینکه آنهای که دچار غلو بودند مثلا خطابیه و اسماعیلیه.... اینها روایات انحرافیشان نسبت می دادند به بزرگان شیعه برای اینکه روایاتشان یک وجاهت و اعتباری پیدا کند نسبت می دادند به زراره و مفضل... در هر حال، مرحوم مامقانی که کتاب رجال معروفی دارد به نام تنقیح المقال، یک داستان جالبی هم در مقدمه این کتاب هست و می گوید من وقتی این کتاب را می نوشتم احتیاج پیدا کردن به کتاب تهذیب شیخ طوسی باب رهن و در دسترس هم نبود و برای پیدا کردن چندین ساعت وقت گرفته می شد فلذا توسل کردم به حضرت صاحب الزمان عج شدم، بعد در گوشه اتاق یه سری کتاب‌های مربوط به ادبیات بوده و به فکرم رسید از اینها بردارم و یک کتاب برداشتم دیدم کتاب الرهن تهذیب بود و کارم را انجام دادم، فرداش که هوا روشن شد و تعجب کرده بودم که من در کتابهای ادبیاتم که تهذیب نداشتم، و هر چقد گشتم آن کتاب را پیدا نکردم، فهمیدم به خاطر توسل این کتاب آنجا گذاشته شده بود تا من کارم را انجام بدم.(این هم از عنایات اهل بیت نسبت به علماء ربانی که عمرشان را می گذارند برای تحقیق و زحمت ترویج فقه و معارف...)
همانطور که عرض شد روایات مربوط به مذمت مفضل سه تای آنها فقط سندش صحیح است و باقی ضعیف است روایات مدح هم همینطور چندتایی صحیح و چندتایی ضعیف است، مر حوم مامقانی با این بیان جمع کردند که: و قصور سند جمله من الاخبار مذبور الوارد فی مدحهه اینکه بعضی از روایاتی که وارد شده در مدح مفضل سندش قاصر و ضعیف است غیر ضائرٍ ضرر نمی رساند بعد تعاضدها و تجابرها بل تواترها معناً چون اینقدر اینها زیاد هستن همدیگر را تقویت می کنند این روایات و اصلا تواتر معنوی دارند، و دیگر در اخبار متواتر ما دیگر به سندش کاری نداریم (متواتر در مدحش خیلی زیاد هست) چون ما فی الجمله یقین و اطمینان پیدا می کنیم که اینها صادر شده از اهل بیت فما صدر من جمع منهم بن طاووس این فرمایشی که بعضی از آقایان کرده اند از جمله سید بن طاووس من المناقشه فی اسانید اخبار الطرفین که در هر دو اخبار مذمت و مدح در سندشان مناقشه کرده اند لا اری له وجها من دلیلی برای این کار پیدا نمی کنم یعنی این مناقشه مناقشه درستی نیست.

ضروره عن ملاحظه السند، (می دانید سند چه موقع به درد می خورد، موقعی که دو سه نفر مثلا بگویند و با گفته این تعداد وثوق حاصل نشود. ولی اگر تعداد زیاد باشد که وثوق حاصل شود دیگر نیازی به سند نیست و این جمعیت که بی خودی مطلبی نمی گویند) ملاحظه سند برا چی هست؟ انما هو لتحصیل وثوق سند را می خواهیم برای اینکه وثوق پیدا کنیم به صدور سند، یعنی به قول آقایان ملاک حجیت روایات وثوق به صدور روایت است، یعنی اطمینان پیدا کنیم که روایت از امام صادر شده، حالا اگر از یک راه دیگری مثلا تواتر ما اطمینان پیدا کنیم دیگر نیازی به سند نیست، پس ملاک حجیت خبر وثوق و اطمینان به صدور روایت است نه وثاقت راوی (وثاقت راوی طریقیت دارد به وثوق برسیم نه موضوعیت) بنابراین می فرماید ملاحظه السند انما هو لتحصیل الوثوق به صدور الخبر و الوثوق الحاصل من استفاده الاخبار حالا اگر ما از اینکه روایات متعدد بود، زیاد بود، بل تواترها بلکه متواتر بود و اطمینان پیدا کردیم دیگر نیازی به سند نداریم بل تواترها معنا، پس تواتر در اینجا تواتر الاخبار اقوی من الوثوق الحاصل من خبر واحدٍ... اینکه خیلی قوی تر از این است که شما یک خبر صحیح السند پیدا کنید که خبر واحد باشد، یک خبر صحیح اینقد به شما اطمینان خاطر نمی دهد تا چندین خبر متوارتری که سند نداشته باشد، الان شما به یک حرف مطمئنی بیشتر عمل می کنی یا به 30 نفری که نمی شناسی؟ در حالی که انسان به آن 30 نفر بیشتر اعتماد می کند به خاطر تواتر... پس جمع بندی مرحوم مامقانی اینکه مفضل آدم درستی بوده و سند خیلی از روایات مدح هم ضعیف بوده اشکالی ندارد.

در هر حال دیروز هم گفتیم که اگر از مفضل هم بگزاریم دوتای دیگر(علی بن محمد بن بن دار...) توثیق نداشته اند و می گوییم این روایات سندش ضعیف است، اما مشهور علما و فقها حتی اینکه ادعای اجماع شده(صاحب رسائل در ذیل روایت تعبیر محقق را در معتبر آورده در اینکه این روایت، این حکم اجماعی است 25 ضربه یا 50 ضربه، برای کسی که در ماه رمضان مرتکب این معصیت می شود) حالا یا همه قدمای اصحاب یا مشهور قدمای اصحاب به این روایت عمل کرده اند، عمل اصحاب هم جابر ضعف سند می شود طبق قاعده انبار، قاعده انجبار را به خاطر همین صحبت مامقانی را داریم (جون ملاک این است که شما به روایات اطمینان پیدا کنی نه اینکه همه رجالش را ثقه بدانیم و آن طریقیت دارد، ما وقتی می بینم شیخ طوسی، شیخ مفید، سلار، ابن براج، صدوق و... اینها به یک روایت ضعیفی عمل می کنند خب اینها که شخصیت های کمی نبودند که دینشان را در محل مشکوک و مردد بزارند، پس اگر اینها به روایت ضعیفی عمل می کردند، آن روایت را صادر از معصوم می دانستند، حالا اگر یک نفر بود ما می گذشتیم و ممکن بود اشتباه کند ولی اگر مشهور فقها می آیند(شهرت برای اینکه جابر باشد باید شهرت قدمایی باشد/ ما چند نوع شهرت داریم، شهرت فتوایی داریم، شهرت روایی داریم و شهرت عملی _ در اینجا شهرت عملی مد نظر ماست، یعنی اینکه یک روایت از طرق مختلفی نقل شده... ما کاری نداریم که روایتش زیاد باشد، اینی هم که شهرت فتوایی باشد ولی مستندش معلوم نباشد(شهرت فتوایی را هم بعضی علما حجت می دانند مثل مرحوم امام، منظور اینکه حکمی که قدما یک حکمی دادند و دلیلش هم معلوم نیست ولی مشهور فتوا دادند خب این کاشف از این است که یک دلیلی بوده و به دست ما نرسیده و بی دلیل نبوده، به این می گویند شهرت فتوایی که دلیل ندارد) بعضی ها از شهرت روایی بعضی هاش مرجح است مثلا شهرت روایی در مرجحات مطرح می شود که روایات معارض کدامش(خذ بماشتهر بین اصحابک) حال شهرت محل بحث ما شهرت عملی است، یعنی مشهور به این روایت عمل کرده باشند، یعنی به این روایت فتوا داده اند، خب مشهور فقها به یک روایت ضعیف که فتوا نمی دهند پس این روایت در نظر آنها معتبر بوده یعنی قرائن و شواهدی در صدورش داشته اند باعث جبران ضعف سند می شود در نتیجه روایت می شود یک روایت معتبر، پس این روایت به انضمام قاعده انجبار می شود یک روایت معتبری به خاطر همان ملاکی که عرض کردم (ملاک در حجیت روایات وثاقت راوی نیست بلکه وثوق به صدور روایت است و این موضوعیت دارد وثاقت راوی طریقیت دارد، کاشفیت دارد) مثلا شما یک نفر را که قبول ندارید بر اساس قرائنی می فهمیم این بار راست می گوید، یک آدم ضعیف که همیشه دروغ نمی گوید که بعد هم ضعف که فقط کذب نیست اصلا، یک آدمی که ما اصلا قبولش نداریم با یک قرائن دیگری بدانیم دروغ نمی گوید، حرفش بی اساس نیست مثلا چند نفر دیگر دارن آن حرف را می‌زنند.

بحث اخلاقی:

مرحوم آیت الله بهجت، ایشان در جلسه ای که خدمتشان بودیم فرمودند که من این صحبت را که از استادشان سید علی قاضی عارف معروف شنیدم گفتند که هر کس نمازهایشان را اول وقت بخواند به همه مقامات می رسد، قیدی هم نگفتند که با چه کیفیتی بخواند، بعد این توضیح را دادند و گفتند که وقتی که مرحوم سید علی قاضی این حرف را گفتند اتاق تاریک بود و من دقت کردم ببینم واقعا خودشان این حرف را واقعا خودشان می زنند، به خاطر تعجب زیادم(چون کسانی که در سیر و سلوک هستند خیلی زحمت می کشند تا در به مقامات برسند آن هم همه مقامات) بعد فرمودند من تا چند سال این مطلب را جایی مطرح نمی کردم، چون اگر مطرح می کردم کسی از من قبول نمی کرد، بعد چند سال که دیدم بقیه هم مطرح می کنند، معلوم شد مرحوم آقای قاضی به افراد مختلفی گفته بوده و ما هم گفتیم.

خب پس روایت از نظر سند ضعفش منجبر می شود به عمل اصحاب، پس بحث سندی درست تموم شد.

بحث دلالی هم برا فردا ان شاء الله...


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo