درس خارج فقه سیدمحمد حسینیقزوینی
88/09/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه مقارَن/ نكاح موقت/ متعه
بحث ما در رابطه با نسخ متعه بود كه اهل سنت مدعي بودند متعه در صدر اسلام حلال شد و بعد توسط نبي مکرم (صلى الله عليه و آله) نسخ شد. استناد اهل سنت، مخصوصا ابن حزم آندلسي، به حديث خلفاء راشدين «عليكم بسنتي و سنة الخلفاء الراشدين» است و در بعضي موارد هم به حديث نجوم «أصحابي كالنجوم، بأيهم إقتديتم إهتديتم» است.
ديروز در رابطه با حديث خلفاء راشدين مفصل بحث كرديم كه اين روايت، روايتي نيست كه بتوان روي آن حساب باز كرد. حتي كار به جايي ميرسد كه خود إبنتيميه ميگويد: «واژه الراشدين، واژه مستحدث است و در زمان نبي مکرم (صلى الله عليه و سلم) نبوده است». مخالفت خود شيخين با هم و مخالفت امير المومنين (عليه السلام) با اين قضايا و اعراض بخاري از اين حديث، از اشكالات حديث خلفاء راشدين بود.
بررسي حديث نجوم
قرار شد در رابطه با حديث نجوم هم بحث كنيم. ابتداء خود حديث و مصادر اين حديث و استدلالاتي كه فقهاء به اين حديث دارند را ميآوريم.
الف) مصادر حديث نجوم
اين حديث در مصادر متعدد اهل سنت آمده است:
جامع الأصول لإبن الأثير الجزري، جلد8، صفحه556 المستصفى
للغزالي، جلد1، صفحه170
الإحكام لإبن حزم، جلد6، صفحه810 أصول
السرخسي، جلد1، صفحه317
المبسوط للسرخسي، جلد16، صفحه83 جامع بيان العلم و فضله لإبن عبد البر، جلد2، صفحه78
ب) موافقان حديث نجوم
فخر رازي
آقاي فخر رازي آورده است: «قوله صلى الله عليه و سلم: «أصحابي كالنجوم بأيهم إقتديتم إهتديتم»، ظاهره يقتضي جواز الأخذ بقول كل واحد من الصحابة و لم يفصل بين ما يكون بعده إجماع أو لا يكون : ظاهر اين حديث اقتضاء ميكند كه ميتوان به قول هر يك از صحابه أخذ كرد و اينكه اجماع باشد يا نباشد، حرف تمام صحابه، قابل أخذ است».المحصول للرازي، ج4، ص139 ـ تفسير رازي، ج2، ص5
آمِدي
آقاي آمِدي ـ كه کتابهايي در علم كلام و اصول دارد ـ ميگويد: «و لهذا قال عليه السلام: «أصحابي كالنجوم بأيهم إقتديتم إهتديتم» و لم يخصص ذلك بموضع دون موضع لعدم تأثير المواضع في ذلك : اين حديث، اختصاصي يه يك مورد ندارد و اينكه قول آنها، كِي و كجا باشد، تأثيري ندارد و قول همه صحابه حجت است». الإحكام للآمدي، ج1، ص244
سُبْكي
آقاي سُبْكي ـ از فقهاي بزرگ اهل سنت و معاصر إبنتيميه ـ ميگويد: «قال: «أصحابي كالنجوم بأيهم إقتديتم إهتديتم» جعل الإقتداء بكل واحد منهم هدى مع اختلافهم و لو كان أحدهما مخطئا لم يكن هدى و أجيب بأنه هدى؛ لأنه فعل ما يجب عليه. سواء كان مجتهدا أو مقلدا، فإنه يجب العمل بالإجتهاد و المجتهد و مقلده و كونه خطأ من وجه لا يمنع كونه هدى من هذا الوجه : با اينكه صحابه اينهمه با هم اختلاف داشتند، إقتداء به هر يك از صحابه، مايه هدايت است؛ زيرا اگر يكي از اينها خطاكار بود، موجب هدايت نميشدند. اگر اينها مجتهد باشند يا مقلد و حتي اگر خطاكار هم باشند، باز هم از موجب هدايت بودن صحابه كاسته نميشود و قول صحابه، حجت و مايه هدايت است». رفع الحاجب عن مختصر لإبن الحاجب، ج4، ص553
آقاي سبكي، ادعاي عصمت ميكند. يكي از بزرگان مصر ميگويد: «ما به شيعه اعتراض ميكنيم كه چرا معتقد به عصمت 14 نفر [معصومين (عليهم السلام)] هستند. ولي ما عصمت 120 هزار صحابه را قائل شديم و ميگوييم هر كاري كه اينها انجام دهند، اشكالي ندارد و چيزي را در مورد صحابه ادعا كردهايم كه آنها در حق خودشان ادعا نداشتند».
سرخسي
آقاي سرخسي ـ از بزرگان اهل سنت و حنفي مذهب كه کتابهاي متعددي دارد ـ ميگويد: «إذا صح له [للمسلم] قول عن واحد من المعروفين من الصحابة رضي الله عنهم قضى به و قدمه على القياس لقوله: «أصحابي كالنجوم بأيهم إقتديتم إهتديتم : اگر قول يكي از صحابه معروف نزد مسلم، صحيح باشد، بر طبق آن حكم ميكند و به دليل حديث نجوم، قول صحابه را بر قياس مقدم ميكند».
المبسوط للسرخسي، ج16، ص83
ب) مناقشه در حديث نجوم
أوّلا: سند روايت ضعيف است
ابوبکر بزار ميگويد: «هذا الكلام لم يصح عن النبي صلى اللّه عليه و سلم : اينچنين حرفي از پيامبر (صلى الله عليه و سلم) صحيح نيست».
تلخيص الحبير لإبن حجر، ج4، ص191 ـ المعتبر في تخريج أحاديث المنهاج و المختصر للزركشي، ص83 ـ جامع بيان العلم و فضله لإبن عبد البر، ج2، ص90 ـ تحفة الأحوذي للمباركفوري، ج10، ص156
بيهقي ميگويد: «هذا الحديث مشهور المتن و أسانيده ضعيفة، لم يثبت في هذا إسناد : متن اين حديث مشهور است، ولي اسنادش ضعيف است. هيچ سندي در اينجا ثابت نيست كه اينچنين روايتي از پيامبر (صلى الله عليه و سلم) صادر شده باشد».
تخريج الأحاديث و الآثار للزيعلي، ج2، ص230 ـ المعتبر في تخريج أحاديث المنهاج و المختصر للزركشي، ص83.
ابن حجر ميگويد: «أورده الدار قطني في غرائب مالك».
لسان الميزان، لإبن حجر، ج2، ص137
عسقلاني ميگويد: «دار قطني هم اين روايت را ضعيف ميداند».
تخريج أحاديث الكشّاف، ج2، ص628
احمد بن حنبل ميگويد: «لا يصح هذا الحديث».
سلسلة الأحاديث الضعيفة، ص791 ـ عن المنتخب لإبن قدامة، ج10، ص199، ح2 ـ التقرير و التحبير في شرح التحرير، التيسير في شرح التحرير، ج3، ص243
ابن عبد البر ميگويد: «هذا الكلام لا يصحّ عن النبي (ص) ... و هذا إسناد لا يصح و لا يرويه عن نافع من يحتجّ به : اين كلام از رسول الله (صلى الله عليه و سلم) صادر نشده و اسنادش صحيح نيست و كسي كه قابل احتجاج باشد به روايت او، از نافع نقل نكرده است». جامع بيان العلم لإبن عبد البر: ج2، ص90
ابن عبد البر در جاي ديگر ميگويد: «و هذا إسناد لا تقوم به حجّة : به دليل حجيت خبر واحد، اسناد اين روايت تمام نيست و حجيت ندارد». جامع بيان العلم لإبن عبد البر، ج2، ص91
ذهبي ميگويد: «قال الذهبي في ترجمة جعفر بن عبد الواحد القاضي: و من بلاياه: ... أصحابي كالنجوم... : از مصيبتهاي جعفر بن عبد الواحد، جعل اين روايت است». ميزان الإعتدال للذهبي، ج1، ص413
«و هكذا في ترجمة حمزة بن أبي حمزة الجزري» ميزان الإعتدال للذهبي، ج1، ص607
ابن قيم جوزيه هم ميگويد: «اين روايت ضعيف و باطل است». إعلام المواقعين، ج2، ص 223 و 242
ابن حزم ميگويد: «هذا خبر مكذوب موضوع باطل، لم يصح قط».
تلخيص الحبير ابن حجر، ج4، ص191ـ البحر المحيط لأبي حيان، ج5، ص511، نقلا عن رسالته في إبطال الرأي و القياس و الإستحسان و التعليل و القليد ـ تحفة الأحوذي، ج10، ص156 ـ سلسلة الأحاديث الضعيفة للألباني، ج1، ص78
إبن أبي العز حنفي ميگويد: «و أما ما يروى عن النبي صلى اللّه عليه و سلم أنه قال: «أصحابي كالنجوم، بأيهم إقتديتم إهتديتم» فهو حديث ضعيف، قال البزار: هذا حديث لا يصح عن رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم و ليس هو في كتب الحديث المعتمدة».
شرح العقيدة الطحاوية، ص468
مناوي ميگويد: «ابن عساكر اين حديث را ضعيف ميداند».
فيض القدير في شرح الجامع الصغير، ج4، ص76
زيلعي هم تمام اسانيد اين حديث را ضعيف ميداند.
تخريج الأحاديث و الآثار، ج2، ص229
مباركفوري هم تمام اسانيد اين حديث را ضعيف ميداند.
تحفة الأحوذي، ج10، ص155
الباني هم اين حديث را ضعيف ميداند
سلسة الأحاديث الضعيفة، ج1، ص78-84
عيني هم اين حديث را ضعيف ميداند.
عمدة القاري، ج10، ص202
موارد ديگري هم هست كه ميتوانيد به آدرس زير مراجعه كنيد:
مجلة تراثنا، جلد45، صفحه86 و جلد52، صفحه18
خلاصة العبقات، جلد3، صفحه123
نفحات الأزهار، جلد3، صفحه116
شرح إحقاق الحق، جلد3، صفحه99
محاضرات في الاعتقادات، جلد2، صفحه574
الرسائل العشر، صفحه19
نكته
بحث عدالت صحابه و حديث نجوم، عمدتا در زمان عبد الملك بن مروان معاصر امام باقر (عليه السلام) تأسيس شد و تا قبل از او، اين مسائل مطرح نبود. در زمان امام باقر (عليه السلام)، دوران شكوفايي علم كلام و مباحث كلامي در ميان مسلمانان بود. اينكه آيا مرتكب گناه كبيره، مؤمن يا كافر است؟ در زمان امام باقر (عليه السلام) صورت گرفت. آنچه كه به ذهن دارم، امام باقر (عليه السلام) حدود 12 مناظره با شخصيتهاي بزرگ اهل سنت مانند هشام بن عبد الملك داشته است و در اين قضايا هم، عمده روايات از امام باقر (عليه السلام) است.
ثانياً: حديث نجوم، باعث دخول صحابه و پيروان صحابه در آتش جهنم ميشود
پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) در روايت حوض فرمود: «جز عده قليلي از صحابه من، از آتش جهنم نجات نخواهند يافت»(صحيح البخارى، ج7، ص208، كتاب الرقاق، باب في الحوض). نتيجه حديث نجوم هم اين ميشود كه صحابه وارد آتش جهنم شوند و إقتداء به آنها نيز موجب دخول متابعين و پيروان صحابه در آتش جهنم ميشود. قرآن هم ميفرمايد: «يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولَا ـ وَ قَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَ كُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا (سوره أحزاب/آيه68ـ67)».
ثالثاً: حديث نجوم، موجب مباح شدن قتل تمام صحابه ميشود
اگر حديث نجوم صحيح باشد، كشتن تمام صحابه، مباح ميشود. بر فرض، الان در جنگ صفين هستيم. إقتداء ميكنيم به علي بن أبي طالب (عليه السلام) و در لشكر حضرت علي (عليه السلام) با معاويه و لشكريانش جنگ ميكنيم و آنها را ميكشيم. فردا هم ميرويم در لشكر معاويه، با حضرت علي (عليه السلام) و صحابهاي كه در لشكر اوست، جنگ ميكنيم و آنها را ميكشيم. پس با اقتداء به عايشه و طلحه و زبير و معاويه، قتل حضرت علي (عليه السلام) و يارانش واجب است و با اقتداء به حضرت علي (عليه السلام)، قتل عايشه و طلحه و زبير و معاويه و يارانشان واجب است. آيا آقايان اهل سنت به اين معتقد هستند؟! اين هم از جوابهايي است كه اهل سنت را در منگنه قرار ميدهد.
رابعاً: حديث نجوم، موجب حلال شدن حرام و حرام شدن حلال ميشود
ابن حزم ميگويد: «فقد ظهر أن هذه الرواية لا تثبت أصلا، بل لا شك أنها مكذوبة، فمن المحال أن يأمر النبي صلى اللّه عليه و سلم باتباع كل قائل من الصحابة رضي اللّه عنهم و فيهم من يحلل الشئ و غيره يحرمه و لو كان ذلك لكان بيع الخمر حلالا إقتداء بسمرة بن جندب و حراما إقتداء بغيره منهم و لكان ترك الغسل من الإكسال واجبا إقتداء بعلي و عثمان و طلحة و أبي أيوب و أبي بن كعب و حراما اقتداء بعائشة و إبن عمر و كل هذا مروي عندنا بالأسانيد الصحيحة : ثابت شد كه اين روايت، اصلا اثبات نشده است و شكي نيست كه اين روايت، دروغ است. محال است نبي مکرم (صلى الله عليه و سلم) به تبعيت از گفتههاي صحابه أمر كرده باشد. زيرا عدهاي از صحابه هستند كه چيزي را حلال ميدانند و صحابه ديگر هم آن را حرام ميدانند. اگر اينگونه باشد، با إقتداء به سمرة بن جندب، فروش مشروبات حلال است و با اقتداء به ديگر صحابه، حرام است و ... ».
الإحكام في أصول الأحكام لإبن حزم، ج6، ص244
ابن جزم در جاي ديگري ميگويد: «و قد غلط قوم فقالوا: الإختلاف رحمة و احتجوا بما روي عن النبي (ص): «أصحابي كالنجوم، بأيّهم إقتديتم إهتديتم» : (غلط كردند) اشتباه كردند قومي كه گفتند: اختلاف، رحمت است و به سخن نبي مکرم (صلى الله عليه و سلم) در مورد حديث نجوم احتجاج كردند».
الإحكام في أصول الأحكام لإبن حزم، ج5، ص642
در ادامه ميگويد: «و أمّا الحديث المذكور فباطل، مكذوب، من توليد أهل الفسق : حديث نجوم، باطل و دروغ است و از توليدات اهل فسق است».
الإحكام في أصول الأحكام لإبن حزم، ج5، ص642
ابن حزم، موارد زيادي را در مورد اختلاف صحابه مطرح كرده است. اگر در اين مورد تحقيق شود، خوب است.
اين رواياتي كه اين حضرات ساختهاند، براي اين بود كه بتوانند به استناد قول بعضي از صحابه كه نظر آنها موافق ميل اينها بود، حكومت و حكمراني كنند و هر جنايتي خواستند، انجام دهند و هدفي غير از اين نداشتند.
مثلا يكي از اشكالات اساسي اهل سنت به ما اين است كه چرا شما به خلفاء راشدين فحش ميدهيد؟ اگر كسي بگويد من با اقتداء به معاويه اين كار را انجام ميدهم، چه اشكالي دارد؟ در خود صحيح مسلم، كتاب الفضائل، باب فضائل علي بن أبي طالب (ج7، ص120) آمده است كه معاويه به مدينه ميآيد و دستور ميدهد كه بايد به حضرت علي (عليه السلام) فحش داد. پس فحش دادن به خلفاء راشدين، مضافا كه عمل يك صحابه است، دستور يك صحابه هم هست. اگر كسي با اقتداء به معاويه، ابوبکر را فحش بدهد، چه اشكالي دارد؟ شما ميگوييد: «أصحابي كالنجوم، بأيهم إقتديتم إهتديتم». با اين حديث، معنا ندارد كه امروز اينهمه عليه شيعه حرف بزنيد! حتي زمخشري در يكي از کتابهاي خود آورده است: «در طول حكومت 80 ساله بنيأميه، رد بالاي بيش از 70 هزار منبر، علي را فحش ميدادند». کار به جايي رسيد كه وقتي عمر بن عبد العزيز دستور داد حضرت علي (عليه السلام) را فحش ندهند، از گوشه و كنار مسجد فرياد زدند: «يا امير المومنين! قد أمت السنة، أمت السنة : سنت پيامبر (صلى الله عليه و سلم) را از بين بردي». به ما ميگوييد: «شما به عايشه توهين ميكنيد». در خود صحيح مسلم (ج7، ص5) آمده است كه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) به عايشه فرمود: «يا عائشة! لا تكوني فاحشة : اي عايشه! فحش نده». در قضيه زينب بنت جحش هم آمده است: «جلوي چشم پيامبر (صلى الله عليه و سلم)، زينب، عايشه را فحش ميدهد و عايشه هم زينب را و پيامبر (صلى الله عليه و سلم) هم چيزي نميگويد». اگر كسي با اقتداء به زينب كه أم المؤمنين و صحابه است، به عايشه فحش بدهد، چه اشكالي دارد؟ با با اقتداء به عايشه، به ساير أمهات المؤمنين فحش بدهد، چه اشكالي دارد؟ «أصحابي كالنجوم، بأيهم إقتديتم إهتديتم». حتي در بعضي منابع آمده است كه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) به عايشه دستور داد كه تو هم فحش بده. اين هم سنت پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) ميشود و بايد به سنت او عمل كرد و شما هم خود را اهل سنت ميدانيد. وقتي پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) ايستاده بول ميكند، تعدادي از اهل سنت با اقتداء به سنت رسول اکرم (صلى الله عليه و آله) ايستاده بول ميكنند. چه اشكالي دارد كه سالي يك مرتبه با اقتداء به عايشه، زنان پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله) را فحش بدهد؟ چرا اينهمه سر و صدا راه مياندازيد؟! اين آقايان اشعاري را ميگويند كه در قافيهاش گير ميكنند.