< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

1403/02/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ولایت از سوی جائر/ حکم تکلیفی/ خروج تخصّصی مواردی از حرمت

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در علم فقه درباره «پذیرش ولایت از سوی سلطان جائر» بود، که آیا پذیرش چنین ولایتی، جایز است؟ ثابت شد که جایز نیست، به‌عنوان حرام ذاتی، حرام نفسی یا حرام غیری. نکته دیگر این است که آیا این حرام در مواردی مسوّغ یا مجوّزی می‌یابد؟ یکی از این مسوّغ‌ها که گفته شده، «قیام بمصالح العباد» است؛ اگر کسی ولایت از سوی جائر را بپذیرد و عدالت را اجرا کند، بیت‌المال را درست تقسیم کند. آیا خدمت به مردم، باعث می‌شود که حرامی حلال شود؟ مصالح عباد نیز تنها مربوط به شیعه یا مسلمان نیست، بلکه به مردم با مذاهب و ادیان مختلف کمک می‌کند. مثلا در کشوری خارجی وارد دستگاه حکومت می‌شود و به مردم، خدمت می‌کند. از شما می‌پرسند که آیا می‌توانیم وارد دستگاه حکومت بشویم؟‌ باید پاسخ را از آیات، روایات و ادله به ‌دست آورد. آیه ﴿اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ﴾[1] تفسیرش گذشت و روایات را بررسی می‌کردیم.

روایتی را جلسه گذشته خواندیم که امروز نیز آن را بررسی می‌کنیم. سه دیدگاه افراطی، تفریطی و متعادل دراین‌باره وجود دارد؛ شما این روایت را چگونه معنا می‌کنید؟ یکی از کارهای مهم مجتهد و مستنبط، معناکردن درست روایات است. برخی، آیت‌الله‌العظمی سیدمحمود شاهرودی رحمه‌الله را در برابر علمایی مانند محقق خویی رحمه‌الله، اعلم علما می‌دانستند، دلیلش این بود که معتقد بودند روایات را خوب می‌فهمد و از دیگران بهتر معنا می‌کند. این یک فن است. انسانی که مأنوس با رویات باشد، آن را خوب معنا می‌کند. گاهی می‌خواهند با دقت‌های عقلی روایتی را معنا کنند، درحالی‌که زمان، مکان و قرائن موجود در زمان و مکان را باید در نظر گرفت تا بتوان روایتی را معنا کرد. یکی از ویژگی‌های آیت‌الله‌العظمی بروجردی رحمه‌الله این بود که دیدگاه اهل تسنن را کامل بررسی می‌کرد و از این راه می‌دانست که فلان روایت امام صادق علیه‌السلام چه می‌گوید. تاریخ روایت، زمان روایت، حکومت حاکم بر آن زمان و همه قرائن را کنار هم می‌گذاشت و می‌گفت که امام صادق علیه‌السلام با این جمله چه چیزی می‌فرماید. اینکه امام صادق علیه‌السلام در برابر مالکی، حنبلی و شافعی چه می‌فرماید، مهم است.

روایت ششم: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ[2] قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ[3] قَالَ: حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ[4] قَالَ: حَدَّثَنِي عَمِّيَ الْحُسَيْنُ بْنُ زَيْدٍ[5] عَنْ حَمَّادِ بْنِ عَمْرٍو الصِّينِيِّ[6] عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْخُرَاسَانِيِّ[7] عَنْ مُيَسِّرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ[8] عَنْ أَبِي عَائِشَةَ السَّعْدِيِّ[9] عَنْ يَزِيدَ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ[10] عَنْ أَبِي سَلَمَةَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ[11] عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ[12] وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ[13] قَالا: خَطَبَنَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: «وَ مَنْ‌ تَوَلَّى‌ عِرَافَةَ قَوْمٍ‌ وَ لَمْ‌ يُحْسِنْ‌ فِيهِمْ حُبِسَ عَلَى شَفِيرِ جَهَنَّمَ بِكُلِّ يَوْمٍ أَلْفَ سَنَةٍ وَ حُشِرَ وَ يَدُهُ مَغْلُولَةٌ إِلَى عُنُقِهِ، فَإِنْ كَانَ قَامَ فِيهِمْ بِأَمْرِ اللَّهِ_ تَعَالَى_ أَطْلَقَهُ اللَّهُ_ تَعَالَى_ وَ إِنْ كَانَ ظَالِماً لما هُوِيَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ سَبْعِينَ خَرِيفاً».[14] کسی که گروهی را معرّفی می‌کند و احسان نکند، در پرتگاه جهنّم زندانی می‌شود، هر روزی که هزار سال است. در حالی محشور می‌شود که دستش را به گردنش بسته‌اند. اگر امر خدا را مراعات کرده باشد، خداوند او را آزاد می‌کند، اما اگر ظالم بود، هفتاد سال در آتش جهنم افکنده می‌شود.

شیخ انصاری رحمه‌الله معتقد است که این روایت، مخصوص به سلطان جور است؛ یعنی روایت در حکومت جور صادر شده که اگر کسی متولّی معرفی افراد شود و احسان نکند، در پرتگاه جهنّم زندانی می‌شود. «لا يخفى أنّ العريف سيّما في ذلك الزمان لا يكون إلّا من قبل الجائر».[15]

سیّدلاری رحمه‌الله در حاشیه مکاسب معتقد است که روایت مربوط به حکومت حق است: «فيه منع؛ لأنّ العرافة الرئاسة وزناً و معنىً و العريف هو المعروف و المعاريف و العرفاًء الرؤساء. و من المعلوم أنّ العرافة كالرئاسة و الخلافة و السلطنة و الحكومة و سائر الألفاظ موضوعة لمعانيها الواقعيّة الحقّة الصحيحة الشرعيّة، لا المجازيّة الباطلة الفاسدة و إن غلبت و شاعت و ذاعت في أوهام المبطلين و إطلاقاتهم؛ كإطلاقهم الإله و الآلهة على ما زعموها من أصنامهم و أزلامهم تحكّماً و زوراً، مع أنّ غلبة العرافة في الجائرة و الباطلة_ سيّما في زمان صدور نصوصها_ ممنوعة، بل الأغلب العرافة الحقّة؛ كرئاسة الأزواج على أزواجهم و أولي الأرحام على أرحامهم و الأولياء على مواليهم و الملّاك على مماليكهم و أملاكهم و سلطنة الناس على أموالهم و ولاية الحاكم‌ الشرعيّ على القضاء و الأمور الحسبيّة و الوظائف الشرعيّة و إجراء الحدود و إقامة شعائر الإسلام و ترويج الأحكام من الحلال و الحرام و ولاية كلّ الناس على المباحات الأصليّة».[16]

اکنون در برابر دو دیدگاه افراط (شیخ انصاری رحمه‌الله) و تفریط (سیّدلاری رحمه‌الله) قرار گرفته‌اید، درحالی‌که به نظر ما ربطی به حکومت جور یا عدل ندارد، بلکه معرّف در هر حکومتی باید مراقب باشد که این شخص آیا توانایی قضاوت دارد؟ آیا این فرد دانش کافی را دارد که استاد دانشگاه شود؟ اگر بی‌سواد باشد و وارد دانشگاه شود، آبروی اسلام را می‌برد. معرّف اگر کسی مانند علی بن یقطین را می‌شناسد، معرّفی کند تا وارد دستگاه حکومتی شود و عدالت را اقامه کند.

آیا معرّف شدن، کار خوبی است یا بد؟ اگر کار خوبی است، چرا او را در حالی محشور می‌کنند که دستانش را به گردنش بسته‌اند؟ یک برداشت این است که کار خوبی نیست و حال که کسی باید آن را انجام دهد یا مجبور است، مراقب باشد که درست و با عدالت باشد. اگر عدالت داشته و درست عمل کرده باشد، خداوند او را آزاد می‌کند. دیدگاه دیگر این است که کار او از ابتدا جایز است و مانند قاضی است که او نیز بر پرتگاه جهنّم است؛ اگر درست قضاوت کرده باشد، به بهشت می‌رود، وگرنه در جهنّم می‌افتد. به نظر ما این دیدگاه درست است. معرّف کار سنگینی دارد و باید مراقب باشد. از مجموع روایات استفاده می‌شود که اگر کارش برای مصالح عباد باشد، عدالت را رعایت کند و جلوی ظلم گرفته شود، اشکالی ندارد. می‌توان دیدگاه دیگری داشت که اگر معرّف در حکومت عدل باشد، اشکالی ندارد اما اگر معرّف در حکومت جور باشد، از ابتدا حلیت ندارد، اما اگر درست عمل کند، حلیت می‌آید. آنچه ما از روایت برای بحث استفاده می‌کنیم این است که اگر کسی در حکومت جور، به مصالح عباد قیام کند و امر الهی را اطاعت کند، کارش جایز است.


[2] امامی ثقه.
[3] اسدی کوفی: امامی ثقه.
[4] اختلافی است اما بنا بر اقوا امامی ثقه است.
[5] الهاشميّ ذو الدمعة: اختلافی است و او امامی و ظاهرا ثقه است.
[6] مهمل.
[7] مهمل.
[8] مسیرة عبد ربّه فارسي: مهمل.
[9] مهمل.
[10] مهمل.
[11] ابوسلمة بن عبدالرحمن بن عوف: مهمل.
[12] عامی ضعیف.
[13] عبدالله بن عبّاس بن عبدالمطّلب: امامی ثقه.
[16] التعلیقة علی المکاسب، ج1، ص271.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo