< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدرضا عصمتی

1402/07/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الحدود و التعزيرات/حد المحارب /مسأله1: تعریف محارب (بررسی مفهوم محاربه، بررسی روایات (روایت علی بن حسان، خثعمی و ...))

 

یکی از روایاتی که در تفسیر آیه ی محاربه ذکر شد صحیحه ی محمد بن مسلم بود از امام باقر علیه السلام که در این صحیحه اینجور آمده است من شهر السلاح فی مصر من الامصار فعقر اقتص منه و نفی من البلد و من شهر السلاح فی غیر الامصار و تا آخر فهو محارب

این صحیحه را دیشب خواندیم ترجمه اش هم کردیم در دنباله ی این حدیث شریف فرمود: فجزائه جزاء المحارب و امره الی الامام ان شاء قتله و سلبه و ان شاء قطع یده و رجله اگر امام تشخیص داد بکشد و به دار بزند او را و الا تشخیص داد دست و پایش را قطع بکند من خلاف ،

دیشب عرض کردیم دو جای این حدیث محل تامل است باید شبهه را جواب بدهیم

قسمت اول حدیث فرموده به اینکه اگر در شهر باشد اینکار را انجام بدهد اسلحه بکشد اگر در شهر باشد فقط و فقط ، اگر چی شده ، این شخصی باید حکم سرقت برش جاری بشود نفی بلد کنند و امثال اینها ، و اگر در بیرون از شهر بوده است محارب است اگر داخل شهر باشد محارب نیست ولی اگر در بیرون شهر باشد محارب است ، تقریبا این مطلب مشابه نظر فقهای اهل سنت است ، مطابق با نظر فقهای شیعه نیست ، شما چجور جواب میدهید؟

یک راه علاج این قضیه آن است که بگوییم داخل شهر که بوده شرائط حاکمیت جوری بوده که این قصد ایجاد ناامنی نداشته چون اصلا نمیتوانسته اخافه الناس بکند گفته حالا یک چیزی دزدی میکنیم می رویم دنبال کارمان پس اصلا قصد اخافه الناس نداشته است روی همین جهت محارب نیست ولی اگر در بیرون شهر بوده است قصد اخافه الناس داشته است محارب است لذا باید حد محارب بر او جاری بشود پس اینکه امام فرمودند اگر داخل امصار باشد حد محارب نیست در خارج باشد فهو محارب ممکنه مراد این باشد که بعید هم نیست چون شرائط را ملاحظه کنید وقتی همه ی نیروهای امنیتی همه کار خودشان را انجام میدهند قصد اخافه نمی تواند داشته باشد ، ایجاد ناامنی نمی تواند بکند ،بنابراین اگر ایجاد ناامنی کرد با قصد اخافه الناس فرقی بین شهر و غیر شهر نیست پس این حرف هیچ تعارضی با فتوای فقهای شیعه ندارد چون اینجا وقتی میگوید محارب نیست یعنی جاییکه قصد ناامنی ندارد فقط قصد سرقت دارد ولی اونجایی که میگوید محارب هست قصد ایجاد ناامنی است

و اما دنباله ی حدیث اینجور بود فجزائه جزاء المحارب و امره الی الامام یعنی امام مخیر است فقط بین دو کار یا کشتن و به دار زدن و یا قطع دست و پا من خلاف، و اما از تبعید چیزی به میان نیامده است نفی بلد و اینها گفته نشده است برخی گفته اند این شکل هم با آیه نمی خواند ، ولی این مطلب اصلا به عنوان ایراد نمیشود مطرح کرد میخواهد قصد آخر حدیث هست این است که امام مخیر است بین مجازات های چهارگانه ای که در قرآن آمده منتهی مراتب جنایت را ملاحظه کند اگر جنایت جنایت شدیده است شدیدترین مجازات ولی اگر کمتر است مجازات کمتر و کمتر باشد لذا این روایت اصلا منافات با آیه و امثال اینها ندارد

این روایت دومی بود که خدمتتان نقل کردیم

و اما روایت سوم :

روایت سوم روایت علی بن حسان است عن ابی جعفر علیه السلام امام باقر علیه السلام قال من حارب الله و اخذ المال و قتل کان علیه ان یقتل او یسلب می فرماید اگر شخص محارب جنگیده و مال گرفته و آدم کشته امام می تواند او را بکشد یا به دار بزند ولی کسیکه حارب و قتل و لم یاخذ المال حرب داشته آدم هم کشته در این کارش ولی مال نگرفته در اینجا چی؟ فرمود که کان علیه ان یقطع یده و رجله کان علیه ان یقتل و لا یسلب ،بکشد ولی به دارش نزند ولی کسیکه هم محاربه کرده و هم مال گرفته ولی آدم نکشته اینجا کان علیه امام حق دارد دست و پای او را من خلاف قطع بکند و اما اگر کسی به محاربه برخواسته است ولی نه مالی گرفته نه آدم کشته توفیق پیدا نکرده است بله اینجا امام چیکارش کنه ؟ کان علیه ان ینفی این را نفی بلد کند تبعیدش کند البته تبعیدی که در روایات آمده است اعم است از اینکه واقعا تبعید عرفی باشد از شهری به شهر دیگر گاهی به معنای حبس هم هست خلاصه از دید پنهان باشد ، این روایت بعدی ،دلالتش خیلی واضح و روشن است خلاصه محارب کسی است که اسلحه کشیده و امثال اینها برای ایجاد ناامنی اما این روایت از نظر سند مورد اعتراض قرار گرفته ولی روایت قابل تصحیح هست که بگوییم البته با شکلی که ما عرض کردیم که نیازی هم نداریم، کثرت روایات ، کثرت روایات در این موضوع و تقریبا همگونی روایات با همدیگر برای ما اطمینان ایجاد می کند که اینها از ائمه علیهم السلام صادر شده است و همین که اطمینان به صدور داریم کافی است .

روایت چهارم

روایت چهارم روایت خثعمی است سالت اباعبدالله علیه السلام ان قاطع الطریق میگوید من از امام صادق علیه السلام در رابطه با دزد ، قاطع الطریق یعنی دزد ، سوال کردم و قلت الناس یقولون گفتم فقهای اهل سنت اینها می گویند ان الامام فیه مخیر امام مخیر است ای شیئ شاء یصنع هر کار از این چهار تا مجازات را خواست اجرا کند قال لیس ای شیئ شاء سنه حضرت فرمودند اینجوری نیست که دلبخواهی باشد و لکنه یصنع بهم علی قدر جنایتهم حضرت فرمود مجازاتی به مقدار جنایتشان میکند لذا من قطع الطریق فقتل و اخذ المال اگر اینجور باشد دست و پایش قطع میشود و به دارش میزنند ، کسیکه قطع الطریق یعنی دزدی کرده و کشته و مالی نگرفته دزد سرراه بگیر است ولی مال نگرفته اینجا کشته میشود و کسیکه سر راه را گرفته و مال هم مال را گرفته ولی آدم نکشته دست و پایش قطع میشود و بعد فرمود کسیکه قطع الطریق یعنی قطاع الطریق هست ولی مالی نگرفته آدم هم نکشته ، نفی من الارض این شخص باید تبعید بشود ، امام علیه السلام اصل حکم الهی را که چهار نوع مجازات است چنانکه در آیه آمده است تایید فرمود منتهی فرمودند که مراتب جنایت با مراتب مجازات تناسب داشته باشد ،

شما میتوانید بگویید که محارب کسی است که جرد السلاح لاخافه الناس خواه دزد باشد یا دزد نباشد ما اینجوری گفتیم قبلا ، این روایت در رابطه با دزد است پس معلوم میشود ، ممکن است کسی اینجور بگوید پس معلوم میشود که محاربه صرف تجهیزالسلاح لاخافه الناس نیست بلکه باید قطاع الطریق هم باشد دزدی که این خصوصیت را دارد محارب حساب میشود نه اینکه من جرد السلاح ولو اینکه قطاع الطریق نباشه ، به چه دلیل می گویید؟ چون از قطاع الطریق سوال کرد

عرض کنیم که جواب اینجور شبهه این است که اولا سوال کننده از قطاع الطریق سوال کرده ، امام نفرموده محارب فقط قطاع الطریق است او از جاییکه سوال کرده امام هم جواب دادند اما محارب مصداق دیگری دارد یا ندارد در این مورد روایت ساکت است نفی نمی کند او را و ثانیا معلوم میشود این روایت آن آقا که سوال کرد سوالش یکجوری بود که انهم یقولون از یک مورد سوال کرد و آن موردی که قطاع الطریق هست و ایجاد ناامنی هم کرده است و اگر سوال از یک مورد باشد دلیل این نمی شود که مطلب محاربه منحصر باشد به قطاع الطریق لذا این آقای سوال کننده حرف اهل سنت را نقل کرد میخواست نظر امام را هم بداند

این هم روایت بعدی

روایت پنجم مرسله ی صدوق است قال سئل الصادق عن قول الله عزوجل انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله شیخ صدوق می فرماید از امام صادق علیه السلام سوال شد نسبت به معنای این آیه حضرت فرمودند اذا قتل و لم یحارب و لم یاخذ المال قتل و اذا حارب و قتل و سلب قتل و سلب فاذا حارب و اخذ المال و لم یقتل قطعت یده و رجله ، حضرت فرمودند اگر آدم کشته ولی محاربه نکرده است یعنی اسلحه نکشیده به قصد اخافه الناس ، این شخص مال مردم را هم نگرفته چونکه آدم کشته قصاص می شود به مجازات قتلی که انجام داده است بعد فرمودند و اما اگر جنگیده یعنی اسلحه برداشته لاخافه الناس آدم هم کشته ، حضرت فرمودند کشته میشود و به دارش می زنند و اگر محاربه کرده و مال را گرفته یعنی اسلحه کشیده و مال گرفته ولی آدم نکشته حضرت فرمودند دست و پایش را من خلاف قطع بکنند و اگر محاربه کرده ولی آدم نکشته مال هم نگرفته حضرت فرمودند نفی بلدش کنند تبعیدش کنند

این روایت هم دلالتش خیلی واضح است فقط این روایت مرسله است

مرسله یعنی روایتی که سندش ذکر نشده است برخلاف مسنده است

مرسلات شیخ صدوق دو جور است : گاهی شیخ صدوق می فرماید روی و فی روایت یا می فرماید روی ، اینجوری می فرماید ، اگر اینجور باشد با او معامله مرسله میکنیم میگوییم اعتباری ندارد ، ولی در جاییکه به امام نسبت داده قال الصادق قال رسول الله قال الباقر علیه السلام یا مثل این مورد سئل الصادق علیه السلام و قال یعنی حضرت فرمودند ، در اینجایی که شیخ صدوق مستقیم نسبت داده به امام با مراسیل و مرسلات شیخ صدوق معامله مسندات می شود ،

این از نظر رجالی است ولی با توجه به آنچه که ما گفتیم حالا مرسله باشد ، مرسله باشد اگر اطمینان به صدور هست کافی است

روایت دیگر روایتی است که در تفسیر عیاشی آمده است

این حدیث این است عن احمد بن فضل خاقانی من آل رزین قال قطع الطریق بهلولا علی السابل من الحجاج و غیرهم گفت در این منطقه سابله این آقا دزدی کرد راه را بر حاجی ها و غیره گرفت واحفلت القطاع خلاصه الی ان قال تا جاییکه نقل کردند وطلبهم العامل عامل دستگاه خلافت بنی العباس او را تعقیب کرد حتی ظفر بهم مجموعه شان را دستگیر کرد ثم کتب بذلک الی المعتصم به معتصم عباسی نوشت که اینجور قضیه ای اتفاق افتاده و ما رهزنان را دستگیر کردیم چیکار کنیم؟ فجمع الفقها و ابن ابی داوود فقهای اهل سنت بودند ابن ابی داوود هم بود ثم سئل الآخرین عن الحکم فیهم از دیگران سوال کرد جناب معتصم که این حکمشان چیه؟ و ابوجعفر محمد بن علی الرضا علیه السلام حاضر امام جواد علیه السلام هم در آن مجلس حضور داشتند فقالوا آن افراد فقهای عامه اینجور گفتند قد سبق حکم الله فیهم حکم خدا در رابطه با آنها باید اجرا بشود، حکم خدا چیه؟ انما جزاء الذین یحاربون الله آیه را خواندند و لامیر المومنین بعد که آیه را خواندند فقهای اهل سنت گفتند و لامیر المومنین ان یحکم بای ذلک شاء منهم گفتند خلیفه و نائب خلیفه هر یک از این مجازات ها را که می خواهد میتواند انجام بدهد ، قال این آقای راوی میگوید فالتفت الی ابی جعفر، معتصم عباسی نگاه کرد به امام جواد علیه السلام و قال اخبرنی بما عندک عرض کرد شما نظرتان را بگویید نظر شما چیه ؟ قال انهم اظلوا فیما افتوا به حضرت فرمودند این کسانیکه فتوا دادند در فتوایی که دادند بیراهه رفتند حرف درستی نگفتند والذی یجب فی ذلک آن چیزی که لازم است در این مورد این است که امیرالمومنین نسبت به این افراد دقت بکند این هایی که قطع الطریق دزد هستند و راه گرفتند فان کانوا اخاف السبیل فقط اگر فقط ایجاد ناامنی کردند و لم یقتلوا احدا اصلا کسی را نکشتند مالی را نگرفته اند امر بایدائهم الحبس اینها را زندانی کند فان ذلک حضرت فرمودند این زندانی کردن معنای نفیهم من الارض معنای تبعید یعنی زندانیشان کنند باخافتهم السبیل چون راه را ناامن کردند و ان کانوا اخاف السبیل و قتلوا النفس اگر هم راه را ناامن کردند و هم آدم کشتند امر بقتلهم امیر المومنین فرمان قتلشان را بدهد بکشندشان و ان کانوا اخافوا السبیل و قتلوا النفس و اخذوا المال اگر هم ناامنی ایجاد کردند هم آدم کشتند هم مال مردم را گرفتند امیرالمومنین امر بقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف اول دستور بدهد دست و پایشان را من خلاف یعنی دست راست و پای چپ و بالعکس قطع بکنند و سلبهم بعد ذلک بعد از اینکه این مجازات را کردند مجازات دوم به دارشان بزنند فکتب الی العامل این آقای معتصم عباسی نوشت به عامل خودش در آن منطقه بان یمتثل ذلک فیهم نوشت که همینی که ابی جعفر الجواد علیه السلام فرمودند همین همین را همین شکل عمل کن امام علیه السلام مفاد این حدیث این است که امام علیه السلام فرمودند امام مخیر است اما نه تخییر دلبخواهی ، تخییری که مجازات متناسب با جنایت باشد ،متناسب با جنایت باشد ،

خب این روایت که خواندیم

باز هم این روایت ، البته مرسله هست

روایت داوود طائی عن رجل من اصحابنا عن ابی عبدالله علیه السلام از امام صادق علیه السلام ، سالته عن المحارب ، میگوید من از امام سوال کردم نسبت به محارب و قلت له ان اصحابنا یقولون به امام عرض کردم اصحاب ما چنین میگویند که امام مخیر است فیه ان شاء قطع و ان شاء سلب و ان شاء قتل ، امام مخیر است هر یک از اینها را مجازات ها را داشته باشد ، فقال لا امام صادق علیه السلام فرمودند نخیر اینجوری نیست ، ان هذه اشیاء محدوده فی کتاب الله اینها مطالبی است که در کتاب خدا حدش مشخص شده فاذا ماهو قتل و اخذ وقتی که آدم کشته و مال گرفته قتل و سلب بکشندش و به دارش بزنند و اذا قتل و لم یاخذ مالی نگرفته فقط آدم کشته قتل بکشندش ، و اذا اخذ و لم یقتل اگر مال مردم را گرفته ولی قتلی انجام نداده قطع دست و پایش من خلاف قطع بشود ، و ان هو فر و لم یقدر علیه ثم اخذ قطع اگر فرار کرد و در معرکه نشد بگیرندش ولی بعدا دستگیر شد بازهم قطع کنند الا ان یتوب مگر اینکه توبه کند قبل از اینکه دستگیر بشود فان تاب لم یقطع ، دیگه توبه اگر کرد قطع نمی کنند

سوال....

جواب و ادامه بحث : خب بله ، ببینید ، فرض روایات این است که اسلحه کشیده لاخافه الناس یعنی اصل محارب بودنش مسلم است اصل محارب بودنش مسلم است آیا فقط محارب بوده ؟ فقط محارب بوده یا علاوه بر محارب جنایت بیشتری هم کرده است ؟ آیا فقط اسلحه کشیده است لاخافه الناس فقط؟ و بعد حالا یا میدان پیدا نکرده کار دیگه انجام بدهد خلاصه قتل و امثال اینها پشت سرش نبوده ، امام بنایشان بر تخفیف است فرمودند اینجا دیگه نفی بلدش کنند زندانش کنند محارب هست ولی نفی بلدش کنند بنا نیست که خلاصه همه را بکشند دیگه اگر بنا باشد که همه را بکشند خیلی اتفاق های خوبی نمی افتد.

این هم روایت هفتم هشتم بود دیگه بله؟

روایت دیگر دیگه باشد ان شاء الله صحیحه ضریس است که ان شاء الله بخوانیم

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo