< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

1402/08/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأمارات/أحكام القطع /اخذ قطع در متعلق حکم

 

اخذ قطع در متعلق حکم

بحث در اولین مطلبی است که آخوند در امر چهارم ذکر کرده است: احکام بین عالم و جاهل مشترک است؛ به‌عبارت‌دیگر اگر علم یا قطع به حکمی در موضوع همان حکم اخذ شود، دور لازم می‌آید و دور باطل است.

گفته شد که دور قابل پاسخ است و می‌توان بین معلوم بالذات و معلوم بالعرض فرق گذارد. یا اینکه بین ماهیت حکم و وجود حکم فرق بگذاریم. اگر به ماهیت حکم علم یافتیم، حکم جعل می‌شود. در این صورت اشکال دور حل می‌شود.

ثمره بحث

آیا می‌شود دولت، قانونی بگذارد که همه باید مالیات بدهند و هرکسی که خبر نداشت و مالیات نداد، لازم نیست مالیات بپردازد؟ آیا چنین قانونی صحیح است؟

فایده بحث این است که آیا در مسئله جهر و اخفات یا مسئله قصر و اتمام می‌توان گفت احکام مقید به علم است؟ آیا این احکام برای عالم به آن‌ها جعل شده است؟

اگر کسی مسافر بود و باید نمازش را شکسته بخواند ولی تمام خواند، آیا این نماز صحیح است یا باطل؟ روایت می‌گوید: «إِنْ‌ كَانَ‌ قُرِئَتْ‌ عَلَيْهِ‌ آيَةُ‌ التَّقْصِيرِ وَ فُسِّرَتْ‌ لَهُ‌ فَصَلَّى أَرْبَعاً أَعَادَ وَ إِنْ‌ لَمْ‌ يَكُنْ‌ قُرِئَتْ‌ عَلَيْهِ‌ وَ لَمْ‌ يَعْلَمْهَا فَلاَ إِعَادَةَ‌ عَلَيْهِ‌[1] ». فتوای مشهور این است که اگر می‌دانسته است که باید شکسته بخواند، نمازش باطل است ولی اگر نمی‌دانسته است هم نمازش صحیح است و اعاده و قضا ندارد و هم گناه کرده است. اگر اعاده و قضا ندارد، عمل صحیح است و اگر گناه کرده است، عمل صحیح نیست؛ چگونه می‌توان بین این دو جمع کرد؟

اگر کسی بگوید می‌شود قطع به حکم در موضوع همان حکم اخذ بشود و دور لازم نمی‌آید، نتیجه‌اش این است که نماز صحیح است ولی گناه کرده است؛ اما اگر کسی مثل آخوند معتقد باشد که قطع به حکم در موضوع همان حکم اخذ نمی‌شود، نتیجه‌اش این است که مسافر فقط امر به قصر دارد نه اتمام؛ لذا نمازی که امر نداشته باشد، باطل است. لذا مشکل پیش می‌آید که چرا مشهور چنین فتوایی داده‌اند.

بنا برفرض کفایه برخی گفته‌اند: با ترتب می‌توان مشکل را حل کرد. ترتب آن است که اگر امر به اهم داشتیم و این امر به اهم با امر به مهم ر تضاد بود، آیا می‌توان کاری کرد که امر به مهم تسهیل بشود یا امر به مهم باطل است؟

مثلاً کسی تا آخر شب عزاداری می‌کند و یقیناً نماز صبحش قضا می‌شود. چنانچه بگوید من نماز صبح نمی‌خوانم چه عزاداری بکنم و چه عزاداری نکنم، آیا باید مهم را انجام بدهد؟

آخوند در کفایه ترتب را محال می‌داند و می‌گوید مهم امر ندارد لذا عزاداری او مورد نهی است زیرا امر به اهم وجود دارد ولی امر به مهم در عرض اهم وجود ندارد، لذا مهم تسهیل نمی‌شود.

اما اگر کسی ترتب را صحیح دانست یا قائل شد که اهم با عزم و نیت معصیت ساقط می‌شود، به‌عبارت‌دیگر هر تکلیفی در دو صورت ساقط می‌شود، اول اینکه امر انجام شود و دوم با معصیت یا عزم و نیت و تصمیم معصیت، امر ساقط می‌شود. درنتیجه امر به مهم درست می‌شود و عزاداری مستحب می‌شود و ثواب دارد.

در مانحن فیه کسی که مسافر است یک امر دارد که نمازش را قصر بخواند. اگر کسی جاهل بود و به خاطر جهل به حکم شرعی معصیت کرد، عقاب دارد به دلیل جهل (هلا تعلّمتً). کسی که به قصر نماز در سفر جهل دارد و نمازش را تمام خواند؛ نماز تمام برای مسافر جاهل امر دارد ولی امر مهم نه امر اهم. درنتیجه فتوای مشهور درست می‌شود که معصیت کرده است ولی نمازش صحیح است و اعاده و قضا هم ندارد. معصیتش از باب ترک تعلّم است. صحیح بودن نماز به دلیل آن است که امر به تمام برای مسافر به نحو امر ترتبی است. مسافری که جهل به قصر دارد، امر به تمام دارد و لذا نمازش صحیح است. اعاده و قضا ندارد چون باید نمازش را شکسته می‌خواند که اهم است و تمام مهم است و او به مهم عمل کرده است؛ مانند اینکه آب گرم را خورد و دیگر جایی برای آب خنک ندارد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo