درس خارج فقه استاد هادی عباسیخراسانی
1401/07/27
بسم الله الرحمن الرحیم
محتويات
1- حدیث اخلاقی (نشانههای عاقل)1.1- راستگویی، مروت و بیاعتنایی به دنیا
1.2- طالب بهشت، نه غیر آن
1.3- پاسخگویی، هنگام پرسش از او
1.4- سخنِ بهجای علامه طباطبایی (رحمهالله)
1.5- زمان سخنگفتن عاقل در مجلس
1.6- مصلحتاندیشی عاقل در نظراتش
1.7- نشانهی انسان احمق
1.8- ماجرای لباس نوِ بهلول
1.9- لزوم سؤالپرسیدن از اولوا الألباب و صاحبان اندیشهی نیکو
2- خلاصه جلسات گذشته
3- عبارت مرحوم سید یزدی (رحمهالله) در بحث مسافت و بررسی آن
4- ترجمه کلام صاحبعروه (رحمهالله)
4.1- فرع اول: ملاک در پیمودن هشت فرسخ
4.2- فرع دوم: موارد قصر صلاة بعد از پیمودن هشت فرسخ
4.3- فرع سوم: صورت جمع بین قصر و اتمام صلاة با وجود پیمودن هشت فرسخ
4.4- فرع چهارم: صورت اتمام صلاة با وجود پیمودن هشت فرسخ
5- مقدار مسافت لازم در مسافت تلفیقی (رفت و برگشت)
6- نظر استاد در مسافت تلفیقی
7- نظر استاد در نقش زمان در مسافت
8- تأمل استاد بر نظر سید یزدی (رحمهالله)
موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /عبارت مرحوم سید یزدی (رحمهالله) در بحث مسافت و بررسی آن
1- حدیث اخلاقی (نشانههای عاقل)
«يَا هِشَامُ إِنَّ الْعَاقِلَ لَا يَكْذِبُ وَ إِنْ كَانَ فِيهِ هَوَاهُ يَا هِشَامُ لَا دِينَ لِمَنْ لَا مُرُوَّةَ لَهُ وَ لَا مُرُوَّةَ لِمَنْ لَا عَقْلَ لَهُ وَ إِنَّ أَعْظَمَ النَّاسِ قَدْراً الَّذِي لَا يَرَى الدُّنْيَا لِنَفْسِهِ خَطَراً أَمَا إِنَّ أَبْدَانَكُمْ لَيْسَ لَهَا ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةُ فَلَا تَبِيعُوهَا بِغَيْرِهَا يَا هِشَامُ إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع كَانَ يَقُولُ إِنَّ مِنْ عَلَامَةِ الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ يُجِيبُ إِذَا سُئِلَ وَ يَنْطِقُ إِذَا عَجَزَ الْقَوْمُ عَنِ الْكَلَامِ وَ يُشِيرُ بِالرَّأْيِ الَّذِي يَكُونُ فِيهِ صَلَاحُ أَهْلِهِ فَمَنْ لَمْ يَكُنْ فِيهِ مِنْ هَذِهِ الْخِصَالِ الثَّلَاثِ شَيْءٌ فَهُوَ أَحْمَقُ إِنَّ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ لَا يَجْلِسُ فِي صَدْرِ الْمَجْلِسِ إِلَّا رَجُلٌ فِيهِ هَذِهِ الْخِصَالُ الثَّلَاثُ أَوْ وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ فَمَنْ لَمْ يَكُنْ فِيهِ شَيْءٌ مِنْهُنَّ فَجَلَسَ فَهُوَ أَحْمَقُ وَ قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ (ع) إِذَا طَلَبْتُمُ الْحَوَائِجَ فَاطْلُبُوهَا مِنْ أَهْلِهَا قِيلَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ مَنْ أَهْلُهَا قَالَ الَّذِينَ قَصَّ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ وَ ذَكَرَهُمْ فَقَالَ- إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ قَالَ هُمْ أُولُو الْعُقُولِ».[1]
بحمدالله رب العالمین در روزهای چهارشنبه، حدیث اخلاقی امام کاظم (علیهالسلام) را به جناب هشام میخواندیم که از رسالههای سیر و سلوکی است. حضرت، مطالب مختلفی را به عنوان مسائل اخلاقی و معرفتی بیان کردند.
1.1- راستگویی، مروت و بیاعتنایی به دنیا
«یا هشام»! انسان عاقل، همیشه راست میگوید؛ گرچه به ضررش باشد. ای هشام! کسی که مروت ندارد، دین ندارد و کسی که مروت ندارد، عقل ندارد. پس همه چیز به عقل برمیگردد. بزرگترین مردم، کسی است که دنیا را با اهمیت نمیبیند. خطر، یعنی امر با ارزش.
1.2- طالب بهشت، نه غیر آن
اینجا صحبت اَبدان است، ولی در سخن امام علی (علیهالسلام)، سخن از انفس است.[2] به غیر از بهشت، اَبدان خود را نفروشید. در اینجا اَبدان با ارواح است. کمال ما به روح است.
1.3- پاسخگویی، هنگام پرسش از او
امام کاظم (علیهالسلام) از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میکنند که از نشانههای انسان عاقل، این است که سه خصلت دارد. عقلا را با این سه خصلت عجیب بشناسید:
یک. اگر از او سؤال کنید، جواب میدهد. انسان عاقل طوری نیست که همینطور یک مرتبه شروع به حرفزدن کند. اگر مورد سؤال واقع شود، جواب میدهد.
1.4- سخنِ بهجای علامه طباطبایی (رحمهالله)
عزیزی نقل میکردند که با مرحوم علامه طباطبایی از شمس العماره (تهران) تا قم، سوار ماشین شدم، ولی ایشان را نمیشناختم. کنارشان نشستم. مشغول ذکر بودند. اگر سؤال میکردند، جواب میدادند؛ وگرنه سکوت میکردند و ذکر خودشان را میخواندند. بعد فهمیدم که علامه طباطبایی هستند.
1.5- زمان سخنگفتن عاقل در مجلس
دو. وقتی دیگران به بنبست میرسند و عاجز از کلام شوند، حرف میزند. اگر دیگران حرفی زدند و به نتیجه نرسیدند، او سخن میگوید.
1.6- مصلحتاندیشی عاقل در نظراتش
سه. همیشه نظریهای میدهد که صلاح اهلش است. اهل را برخی به معنی خانواده گرفتند، ولی اعم است؛ یعنی صلاح کسانی که با او مراوده و رفتوآمد دارند. رأی او صائب و با احکام است.
1.7- نشانهی انسان احمق
کسی که همهی این سه، یا یکی را نداشته باشد، بویی از عقل نبرده و احمق است. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمودند: «در صدر مجلس نمینشیند، مگر مردی که این سه خصلت یا یکی از این سه را داشته باشد. کسی که اینها را نداشته باشد و در صدر بنشیند، نادان است».
1.8- ماجرای لباس نوِ بهلول
میگویند که بهلول، وارد مجلسی شد، اکرامش نکردند. لباسش را عوض کرد، احترامش کردند. موقع غذا گفت: «آستین نو، بخور پلو»! گفتند: «چرا اینطور میگویید»؟ گفت: «قبلا کسی مرا احترام نکرد، ولی الآن مرا در صدر مجلس نشاندید».
1.9- لزوم سؤالپرسیدن از اولوا الألباب و صاحبان اندیشهی نیکو
از امام حسن (علیهالسلام) روایت است: «وقتی مطلبی دارید، از اهلش بپرسید». گفته شد: «اهلش کیست»؟ فرمودند: «کسانی که خدا در قرآن فرموده است؛ ﴿إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ﴾[3] ». در تفسیر هم داشتیم که آیات محکمات را اولواالألباب، مبنای متشابهات قرار میدهند. اینها صاحبان عقول هستند.
ورود به بهشت و نه تنها تکلیف بر اساس عقل است. انشاءالله همهی ما جزو عقلا باشیم. تا میتوانید مسائل عقلانی و تفکری و سیر و سلوکیتان قوی شود.
2- خلاصه جلسات گذشته
در شرایط قصر نماز بودیم. اولین شرط را مرحوم امام و سید، مسافت شرعی دانستند. اینکه رفت و برگشت یا یکی از اینها به هشت فرسخ برسد. 4 فرسخ برود و 4 فرسخ برگردد.
3- عبارت مرحوم سید یزدی (رحمهالله) در بحث مسافت و بررسی آن
«الأول: المسافة؛ وهي ثمانية فراسخ امتدادية ذهابا أو إيابا أو ملفقة من الذهاب والإياب إذا كان الذهاب أربعة أو أزيد بل مطلقا على الأقوى وإن كان الذهاب فرسخا والإياب سبعة، وإن كان الأحوط في صورة كون الذهاب أقل من أربعة مع كون المجموع ثمانية الجمع والأقوى عدم اعتبار كون الذهاب والإياب في يوم واحد أو ليلة واحدة أو في الملفق منهما مع اتصال إيابه بذهابه وعدم قطعه بمبيت ليلة فصاعدا في الأثناء، بل إذا كان من قصده الذهاب والإياب ولو بعد تسعة أيام يجب عليه القصر، فالثمانية الملفقة كالممتدة في إيجاب القصر إلا إذا كان قاصدا للإقامة عشرة أيام في المقصد أو غيره، أو حصل أحد القواطع الأخر، فكما أنه إذا بات في أثناء الممتدة ليلة أو ليالي لا يضر في سفره فكذا في الملفقة فيقصر ويفطر، ولكن مع ذلك الجمع بين القصر والتمام والصوم وقضائه في صورة عدم الرجوع ليومه أو ليلته أحوط ولو كان من قصده الذهاب والإياب ولكن كان مترددا في الإقامة في الأثناء عشرة أيام وعدمها لم يقصر، كما أن الأمر في الامتدادية أيضا كذلك».[4]
4- ترجمه کلام صاحبعروه (رحمهالله)
4.1- فرع اول: ملاک در پیمودن هشت فرسخ
شرط (اول): طى مسافت كه هشت فرسخ باشد؛ اعم از آنكه رفتن تنها يا برگشتن تنها باشد، يا رفتن وبرگشتن با هم هشت فرسخ يا زيادتر باشد؛ در صورتي كه رفتن چهار فرسخ، يا زيادتر باشد؛ بلكه مطلقا بنابر اقوى؛ هر چند رفتن، يك فرسخ وبرگشتن، هفت فرسخ باشد؛ اگر چه احوط در صورتي كه رفتن، كمتر از چهار فرسخ باشد، با آن كه با برگشتن، هشت فرسخ كمتر نباشد، جمع بين قصر واتمام است.
4.2- فرع دوم: موارد قصر صلاة بعد از پیمودن هشت فرسخ
و معتبر نيست كه رفتن وبرگشتن در يك روز يا يك شب باشد، يا ملفق از آنها كه رفتن، متصل به برگشتن باشد؛ به آنكه در اثناء آن، يك شب يا زيادتر نماند، شرط نيست بنابر اقوى؛ بلكه هر گاه قصد او برگشتن پيش از ده روز باشد، واجب است بر او قصر نمايد؛ به خلاف آنكه قصد داشته باشد كه ده روز در مقصد يا غير آن بماند، يا آنكه يكى از قواطع ديگر محقق شود كه بايد در ذهاب و مقصد و برگشتن، نماز را تمام كند. پس چنانچه در اثناء هشت فرسخ رفتن آنها هر گاه كمتر از ده روز بماند، ضرر به سفر او ندارد. هم چنين است در اثناء هشت فرسخ، ملفق از رفتن وبرگشتن كه در هر دو صورت بايد قصر كند در نماز و افطار كند.
4.3- فرع سوم: صورت جمع بین قصر و اتمام صلاة با وجود پیمودن هشت فرسخ
ولكن در صورت دوم اگر همان روز يا همان شب برنگردد، جمع ميان قصر و تمام و روزه و قضاء آن، احوط است.
4.4- فرع چهارم: صورت اتمام صلاة با وجود پیمودن هشت فرسخ
ودر فرض مزبور هر گاه مردد باشد در آنكه در اثناء آن، قصد اقامهی ده روز بكند، يا نه، بايد تمام كند؛ چنانچه بايد تمام كند در صورتی كه در اثناء هشت فرسخ امتداد به مردد باشد كه قصد عشره بكند، يا نه.
5- مقدار مسافت لازم در مسافت تلفیقی (رفت و برگشت)
وقتی رفتن 4 فرسخ یا بیشتر باشد؛ بلکه به طور مطلق، علی الأقوی. شاید اقوی این است که رفتن کمتر از 4 فرسخ نباشد؛ بلکه حتی برگشت.
در حرکت امتدادی، شکی نیست که قصر هست.
در ملفقه، باید جمعش، 8 فرسخ شود. ایاب و ذهاب، 5 و 3 باشد و یا غیر آن. احتیاط آن است که به 4 فرسخ برسد و اگر نرسید، احتیاط در جمع است، یا کامل؟ به آن میرسیم. مرحوم سید اینجا احتیاط را در جمع میدانند.
6- نظر استاد در مسافت تلفیقی
جمع بین روایات، برید بود که 4 فرسخ بود و بررسی کردیم و گفتیم اگر به 4 فرسخ رسید و با 4 فرسخ برگشت، شکی نیست که مسافر است. ولی اگر سه فرسخ رفت و بازگشت او بیشتر بود؛ مثلا حداقل، 5 فرسخ که 8 فرسخ را کامل میکند، در صورتی که مقصود اولیه، آن باشد که بر میگردد، صدق ایاب و ذهاب 4 فرسخ دارد.
7- نظر استاد در نقش زمان در مسافت
در برخی روایات، یوم و لیله بود که امارهی مَسافت است. کسانی که زمان را مطرح میفرمایند، گاهی میگویند در صورتی که با هواپیما برود و برگردد که یک روز کمتر میشود، مسافر نیست. به نظر ما یکی از این دو خصوصیت، کافی است. مسافت شب و روز که برای قدیم بود، یا 4 فرسخ. یوم و لیله، ملاک نیست. مسافت مکانیه ملاک است، نه زمانی. آن زمان به شب و روز بود. حق همین است که 4 فرسخ باشد. در مسافت امتدادی، رفت و برگشت هم فرقی در آن نیست.
8- تأمل استاد بر نظر سید یزدی (رحمهالله)
به قول به جمع بین قصر و اتمام که مرحوم سید گفتند، تأمل داریم. اگر یقین نداشته باشد که به 4 فرسخ رسیده است، اصل، تمام خواندن است. باید به 4 فرسخ، اطمینان پیدا کند. اگر رفت و برگشت، 8 فرسخ میشود، به نظر ما فرقی ندارد [که رفت 4 فرسخ باشد، یا کمتر]. معیار اصلی، رسیدن به 4 فرسخ است؛ ذهاب باشد، یا ایاب.