1404/09/26
بسم الله الرحمن الرحیم
اشکال بر احتمال دوم در جمله "لا ینقض الیقین بالشک"
موضوع: اشکال بر احتمال دوم در جمله "لا ینقض الیقین بالشک"
بر فرض که ظهور جمله "لا يدخل الشك في اليقين" در انفصال رکعت مشکوکه پذیرفته شود با ظهور جمله قبلی امام علیه السلام "قام فأضاف إليها أخرى[1] " در اتصال چگونگی جمع می شود؟
پاسخ: نسبت این دو ظهور به هم همانند ظهور قرینه و ذوالقرینه در مثل "رأیت اسداً یرمی" یرمی، در رجل شجاع بر ظهور ذوالقرینه "اسد" در حیوان مفترس مقدم می شود و چه بسا ممکن است مسئله ظهور قرینه و ذوالقرینه را به نحو دیگری مطرح کرده و گفت: درست است که اگر متکلف، قرینه ای ذکر نکند و به جمله "رأیت اسداً" اکتفا کند لفظ "اسد" ظهور در حیوان مفترس پیدا می کند اما وقتی به دنبال لفظ "اسد" کلمه "یرمی" را ذکر نماید لفظ "اسد" با وجود قرینه متصله نمی تواند ظهور در معنای حقیقی داشته باشد و عرف از جمله "رأیت اسداً یرمی" رجل شجاع را استفاده میکند؛ زیرا همانگونه که در علم بلاغت نیز کفته شده متکلم تا زمانی که در حال تکلم است می تواند هر چیزی را که بخواهد به کلام خودش ملحق کند و مخاطب نباید تا زمانی که کلام متکلم تمام نشده است به ظاهر کلام وی اخذ نماید.
در مانحن فیه نیز هر چند جمله " قام فأضاف إليها أخرى " ظهور در اتصال رکعت مشکوکه به رکعات متیقنه دارد ولی وقتی امام علیه السلام به دنبال آن فرموده " لا يدخل الشك في اليقين " که ظهور در انفصال رکعة مشکوکه دارد قرینه بر عدم جواز اخذ به ظهور جمله " قام فأضاف إليها أخرى " می شود.
احتمال سود در جمله "لا ينقض اليقين بالشك" شیخ انصاری ره این فراز را مرتبط با استصحاب نمی داند فلذا استدلال به این روایت از نظر ایشان ره مواجه با اشکال است، ایشان می فرماید: " قام فأضاف إليها أخرى " دو احتمال وجود دارد و بر اساس هیچ کدام از آنها ارتباطی به استصحاب پیدا نمی کند[2] .
1. اگر مراد از "رکعة اُخری" رکعت متصل باشد درست است که جمله " لا ينقض اليقين بالشك " منطبق بر استصحاب می شود؛ زیرا مکلف قبل از اینکه وارد رکعت سوم شود یقین داشت که رکعت چهارم را نخوانده است حال پس از اتمام رکعت سوم، در اتیان رکعت چهارم شک دارد، استصحاب عدم اتیان رکعت چهارم جاری می شود و لازمه اس این است که برخیزد و رکعت چهارم را به صورت متصل اتیان کند که مطابق با نظر اهل سنت است، اما با توجه به اینکه نظر ائمه علیهمالسلام در مورد شک بین سه و چهار، و شک بین دو و چهار، لزوم نماز احتیاط به صورت منفصل است، چنین روایتی، تقیه ای بوده و از صلاحیت استدلال ساقط می شود.
ممکن است گفته شود: محتمل است که جمله " قام فأضاف إليها أخرى " از روی تقیه صادر شده باشد ولی امام علیه السلام جمله " لا ينقض اليقين بالشك " را در مقام بیان حکم واقعی فرموده باشد و صرفاً در تطبیق این قاعده کلیه بر شک بین سه و چهار و دو و چهار که مورد روایت است، تقیه کرده باشد.
پاسخ این است که چنین احتمالی بر خلاف ظاهر است؛ زیرا ظاهر این است که امام علیه السلام اگر در صدد تقیه باشند در هر دو جمله تقیه می کنند نه اینکه آن دو را از هم جدا کند به طوری که یک حکم تقیه ای را بیان کرده و آن را به استصحابی که به عنوان حکم واقعی است معلل نماید.
2. اگر مراد از "رکعة اُخری" رکعت منفصل باشد لازمه اش این است که جمله " لا ينقض اليقين بالشك " ارتباطی به استصحاب نداشته باشد؛ زیرا یقین در این صورت به معنای یقین به عدم اتیان رکعة چهارم نبوده بلکه به معنای یقین به برائت ذمه خواهد بود.
برای روشن تر شدن این مطلب، لازم است به دو نکته که در روایات مربوط به نماز احتیاط وجود دارد توجه داشته باشیم:
• در برخی از روایات، از نماز احتیاط تعبیر به یقین کرده و فرموده اند: "اذا شککت فابن علی الیقین" و بدیهی است که این یقین به معنای یقین به برائت است.
• در بعضی از روایات، برای تبیین نقش نماز احتیاط فرمودند: اگر نماز اصلی در واقع ناقص باشد با ضمیمه شدن نماز احتیاط به آن کامل می شود، و اگر نماز اصلی در واقع، کامل باشد، نماز احتیاط به عنوان نافله محسوب می شود.
پس می توان گفت: یقین به برائت را از خود ائمه علیهمالسلام آموخته ایم و خودشان فرموده اند: برای تحصیل یقین به برائت، رکعت مشکوک را به صورت منفصل اتیان کنید.
بنابراین وقتی مراد از "یقین" عبارت از "یقین بالبرائة" باشد مراد از جمله " لا ينقض اليقين بالشك " عبارت از "لا ینقض الیقن بالبرائة بالشک"خواهد بود و یقین به برائت در صورتی تحقق پیدا می کند که نمازگزار شاک، رکعة مشکوکه را جدا انجام دهد؛ چرا که اگر رکعت مزبور را به صورت متصل انجام دهد یقین به چهار رکعت پیدا نمی کند بلکه احتمال می دهد که با اتصال رکعت مشکوکه به رکعات قبلی، چنج رکعت تحقق پیدا کرده باشد، فلذا اگر رکعة مشکوکه را به صورت متصل انجام دهد پای شک در میان خواهد بود ولی در صورتی که به نحو متصل انجام دهد یقین به برائت پیدا می کند پس مراد از یقین یقین به برائت و مراد از شک نیز شک در برائت خواهد بود و بنابراین احتمال نیز جمله " لا ينقض اليقين بالشك " هیچ ارتباطی به باب استصحاب پیدا نمی کند.