« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد مرتضی ترابی

99/12/04

بسم الله الرحمن الرحیم

ادله قول به وجوب مقدمه موصله/مقدمه واجب/اوامر

 

موضوع: اوامر/مقدمه واجب/ادله قول به وجوب مقدمه موصله

 

بحث در بیان ادله ای بود که صاحب فصول برای اثبات مقدمه موصله که رای خاص ایشان است اقامه کرده بود. [1] مقدمه موصله یعنی مقدماتی که به انجام ذی المقدمه مترتب بشود. دلیل اول را عرض کردیم.

دلیل دوم ایشان این است که بر مولای حکیم قبیح نیست که بگوید من از شما سیری و رفتنی می خواهم که شما رابه حج برساند، ولی اگر سیر کنید و مسافرت کنید و به حج نروید و اعمال حج را انجام ندهید من آن را قبول ندارم، من رفتن و سیری را می خواهم که منتهی به انجام اعمال حج هم بشود. مثلا مولایی به عبدش می گوید امروز مهمان دارم برو گوشت بخر، می گوید من هر رفتن به بازاری را نمی خواهم من رفتنی را می خواهم که به دنبال آن گوشت خریدن هم باشد، اگر بروی در بازار گردش کنی و برگردی و گوشت خرید نکنی من چنین رفتن به بازاری را نمی خواهم، به تعبیر دیگر می گوید من مقدمه موصله را می خواهم نه غیر موصله را.

می فرمایند این مطلب نشانگر این است که مقدمه غیر موصله وجوبش ملازمه ندارد با وجوب ذی المقدمه اگر ملازمه داشت مولا آن را واجب می کرد و طلب می کرد وحال اینکه مولا مقدمه غیر موصله را نمی خواهد. و این چنین چیزی که مولا بگوید من مقدمه غیر موصله را نمی خواهم این قبیح نیست و از حکیم صادر می شود، مولا می تواند بگوید اگر بروی برای حج و حجاز را بگردی و تفریح کنی من آن را نمی خواهم، من رفتنی را می خواهم که اعمال حج را در آن کامل انجام بدهی. این چنین بیانی قبیح نیست.

ولی اگر همین مولا بگوید من ذی المقدمه را می خواهم ولی مقدمه موصله را نمی خواهم، بگوید من حج را می خواهم ولی رفتنی که شما را به حج برساند آن را نمی خواهم، مقدمات حج را نمی خواهم، این چنین بیانی از مولا صدورش قبیح است و از مولای حکیم صادر نمی شود، و این نشان دهنده این است که آن مقدمه ای واجب است که موصله باشد و هر مقدمه ای واجب نیست. این را وجدان عرفی و عقلی درک می کند. مولا نمی شود بگوید من ذی المقدمه را می خواهم ولی تمکن از آ نرا نمی خواهم، مقدمات موصله آن را نمی خواهم، این چنین مطلبی قبیح است از مولا حکیم صادر بشود به حکم وجدان عرفی و عقلائی.

البته آخوند هم ادعای وجدان کرده است که وجدان حکم می کند فقط مقدمه موصله واجب نیست بلکه مطلق مقدمه واجب است، از هر دو طرف ادعای وجدان شده است.

استاد سبحانی حفظه الله تعالی می گویند[2] چون ما در جواب دلیل قبلی محاسبه کردیم و دیدیم ملاک اصلی تمکن نیست بلکه همان وصول است چون در تمکن سوال قطع نمی شود مثلا می گویند چرا تمکن؟ می گویند چون می خواهد به ذی المقدمه موصل بشود و رسد، لذا مولا می تواند بگوید من مقدمه ای را که نمی رساند و موصله نیست نمی خواهم، لذا بیان مرحوم آخوند قابل قبول نیست، ملاک اصلی در مقدمه رساندن به ذی المقدمه است، و تا موصله نباشد مولا می تواند بگوید من آن را نمی خواهم.

ما نظرمان را در مباحث آتی بیان می کنیم. فعلا نظر صاحب فصول و آخوند ره بیان کردیم تا زمان بیان نظر بنده برسد.

دلیل سومی که صاحب فصول مطرح کرده این است [3] که صریح وجدان حاکم است که اگر کسی چیزی را به خاطر چیزی دیگر بخواهد معنایش این است که اگر آن چیز دیگر نباشد آن چیز را نمی خواهد، می فرمایند این صریح وجدان است، فرض بفرمایید شما الان آمده اید در یک جایی ساکن شده اید و امشب در آنجا هستید و می گویید اینجا شب است و باید چراغی باشد، بعدا دیگران می آیند و می گویند شما شب را به جایی دیگر بروید و اینجا نمانید، در این صورت در آنجای قبلی شما چراغ داشته باشید یا نداشته باشید دیگر فرقی به حال شما ندارد، شما چراغ را در صورتی می خواستید که شب آنجا ساکن باشید ولی وقتی دیگر ساکن نشدید دیگر مقدمات آن هم منتفی می شود. این هم دلیل سوم ایشان.

پس مطلوبیت این شی در صورتی است که آن دیگری حاصل بشود والا دیگر آن را نمی خواهد، پس مطلوبیت مقدمه منوط به این است که ذی المقدمه حاصل بشود چون مقدمه را به خاطر آن می خواست ولی حال که ذی المقدمه حاصل نشده است دیگر مقدمه را نمی خواهد، نسبت به آن طلبی ندارد، چون موصله نیست و ذی المقدمه را ایجاد نکرده است.

مرحوم آخوند اشکال می کنند[4] که شما دقت بفرمایید اصلا مقدمه را برای چی می خواهند، مقدمه را به خاطر رسیدن به ذی المقدمه نمی خواهد بلکه مقدمه را می خواهد به خاطر تمکن از ذی المقدمه، می خواست که متمکن بشود نه اینکه ذی المقدمه بر آن مترتب بشود، لذا این آقا چه ذی المقدمه بر مقدمه مترتب بشود و به دنبال آن بیاید و چه نیاید آن مقدمه را میخواهد، در هر دو صورت آن را می خواهد. می فرمایند اینکه ذی المقدمه به دنبال مقدمه بیاید یا نیاید اصلا ربطی به وجوب مقدمه ندارد، مقدمه همان مقدمه است، اگر مقدمه دو گونه بود می توانستید بگویید این مقدمه اگر اینگونه باشد یعنی به دنبالش ذی المقدمه بیاید واجب است ولی مقدمه ای که اینگونه نیست واجب نمی باشد، مقدمه که این دو حالت را ندارد، مقدمه بیچاره که تقصیری ندارد، مقدمه برای خودش مقدمه است، هیچ تغییری در مقدمه وجود ندارد، پس معنا ندارد چیزی که خارج از مقدمه است باعث مطلوبیت و عدم مطلوبیت بشود. اگر در مقدمه یک تغییری حاصل می شد با آمدن ذی المقدمه، می گفتیم بله چون مقدمه تغییر پیدا می کند پس مولا مقدمه این نوعی را می خواهد نه آن دیگری، و حال اینکه مقدمه همان مقدمه است و فرقی ندارد، حال ذی المقدمه بر آن مترتب بشود یا نشود، مقدمه فرقی پیدا نمی کند، اگر احسن دارد در هر دو صورت احسن است و اگر احسن ندارد در هیچکدام ندارد، اگر این قدم برداشتن یک احسنتی دارد یک بارک الله دارد همان مقدمه است، و اگر هم ندارد چیزی، باید در هر دو صورت نداشته باشد. چون خاصیت مقدمه که عوض نمی شود.

مرحوم آخوند می فرمایند چون ملاک تمکن است و تمکن هم در هر دو صورت وجود دارد پس فرقی ندارد که مقدمه موصله باشد یا غیر موصله، شما نمی توانید بگویید اگر کسی چیزی را به خاطر چیزی بخواهد اگر آن چیز دیگر نباشد پس آن اولی را نمی خواهد، درست است این را به خاطر ذی المقدمه می خواهد ولی در اینجا غرض تمکن است که در هر دو صورت وجود دارد. علاوه بر اینکه آن ترتب ذی المقدمه ربطی به این مقدمه ندارد، مقدمه در هر دو صورت همان مقدمه است، حال آن به دنبال بیاید در صورت اراده، یا ذی المقدمه را انجام ندهد و ترک کند، در هر دو صورت مقدمه هیچ نفاوتی پیدا نمی کند.

جوابی که استاد سبحانی دارند در اینجا همان جوابی است که در سابق فرمودند، یعنی می فرمایند ما با محاسبه می رسیم به اینکه ملاک تمکن نیست بلکه ملاک وصول است، وقتی وصول نباشد دیگر مطلوبیت هم نخواهد داشت با آن بیانی که در گذشته ذکر کردیم.

تا اینجا ادله مرحوم صاحب فصول تمام می شود.

وجه چهارم در دفاع از صاحب فصول ره[5]

مرحوم صاحب عروه در دفاع و تایید فرمایش صاحب فصول که مقدمه موصله واجب است نه غیر آن بیانی دارند. البته این دلیل نظیر دلیل دوم صاحب فصول است، دلیل دوم ایشان این بود که مولا میتواند بگوید من مقدمه موصله را می خواهم نه غیر موصله را. ولی دلیل مذکور این است که می تواند بگوید من موصله را واجب می کنم و غیر موصله را حرام اعلام می کنم، غیر موصله را حق ندارید انجام بدهید و این نشانه این است که غیر موصله وجوبش ملازمه ندارد با وجوب ذی المقدمه، اگر ملازمه داشت معنا نداشت که شارع از یک طرف وجوب را اعلام کند و از طرف دیگر حرمت آن را اعلام بکند.

اینکه می تواند حرام کند این یعنی مقدمه غیر موصله وجوب ندارد پس با دلیل دوم مرحوم صاحب فصول فرق پیدا کرد، یک جا می تواند بگوید مقدمه غیر موصله را نمی خواهم و یک جای دیگر می تواند بگوید غیر موصله را حرام می کنم، واین یعنی مقدمه موصله واجب است و غیر موصله واجب نیست والا نمی توانست بگوید غیر موصله حرام است، چون حرمت و وجوب در یک جا جمع نمی شود و حال اینکه می بینیم می تواند غیر موصله را حرام اعلام کند.

مرحوم آخوند از این وجه صاحب عروه را به دو وجه پاسخ گفته اند: [6]

جواب اول ایشان این است که آنجایی را که تحریم می کند درست است که وجوب می رود کنار، ولی کنار رفتن وجوب به خاطر مانع است، حال اینکه بحث ما در جایی است که مانع در کار نباشد، میگوییم مقدمه موصله و غیر آن واجب است یعنی می گوییم غیر موصله اگر مانعی نباشد وجوب دارد یعنی اقتضای وجوب را دارد بله اگر مانع آمد دیگر وجوبی هم در کار نخواهد بود و جلوی اقتضا گرفته می شود. آن تحریم است که مانع اثر مقتضی است ولی بحث ما در جایی است که چنین مانعی در کار نباشد و لذا مقدمه موصله و غیر موصله واجب است.

استاد سبحانی بر این جواب اشکال کرده اند که این مطلب شما در جاهایی درست است که حرمت مقدمه، حرمت ذاتی باشد، مثل غصب، مثل انقاذ غریقی که شما مجبورید از زمین غصبی رد بشوید، غصب حرمت ذاتی دارد، شما می فرمایید این حرمت ذاتی مانع از وجوب غیری مقدمه می شود، مثلا می خواهد نهی از منکر بکند ولی یک کاری انجام می دهد که آن کار خودش حرام ذاتی است، مثلا فحش می دهد، مرحوم آخوند می گوید مقدمه در این صورت دیگر واجب نمیشود چون اینجا حرمت ذاتی دارد و مانع می شود وجوب غیری مترتب بشود، ولی بحث صاحب عروه در جایی است که حرمت ذاتی ندارد بلکه به صرف اینکه حرمت ذاتی نیست مولا می آید تحریم می کند. می گوید چون مقدمه نمی رساند من حرام می کنم، صاحب عروه می گوید صرف اینکه حرمت ذاتی نداشته باشد مولا می تواند مقدمه غیر موصله را حرام ذاتی اعلام کند، پس حالا که می تواند ترحیم کند معلوم می شود مقدمه غیر موصله دیگر واجب نیست. این اشکال استاد سبحانی است بر مرحوم آخوند.

نکته ای که ما عرض می کنیم این است که از این بیانی که صاحب عروه دارند و جوابی که صاحب کفایه دارند معلوم می شود که در جاهایی که حرمت است فقط مقدمه موصله را واجب می کند، مثلا در انقاذ غریق می گوید من مقدمه ای را وقتی واجب می کنم که موصله باشد یعنی بخواهید غریق را نجات بدهید، اگر بروید ولی نجات ندهید مقدمه را واجب نمی کنم. اگر بروید در زمین غصبی بنشینید این غصب است و من آن را نمی خواهم به شرطی می خواهم که مقدمه موصله باشد.

پس وجوب مقدمه موصله اشکال عقلی ندارد، البته به اشکالاتی که بر مقدمه موصله وارد شده است خواهیم رسید زیرا برخی ادعا کرده اند که اصلا ممکن نیست مقدمه موصله را واجب کند و غیر آن را نخواهد، از این جوابی که در اینجا وجود دارد معلوم می شود اشکال عقلی در کار نیست. همین مقدار خودش مهم است.

جواب دوم مرحوم آخوند به صاحب عروه ره

شاید این جواب چنین اشکالی در پیش دارد لذا مرحوم صاحب کفایه یک جواب دیگری را دارند از همین دلیلی که صاحب عروه فرموده بود. می فرمایند اگر مولا بیاید مقدمه موصله را واجب کند و غیر موصله را حرام اعلام کند، می فرمایند این چنین چیزی اصلا ممکن نیست. برای اینکه یا تحصیل حاصل است و یا باعث می شود واجب از دست ما برود. عبارت ایشان این است:

مع أن في صحة المنع (حرمت مقدمه غیر موصله) عنه نظر وجهه أنه يلزم أن لا يكون ترك الواجب حينئذ مخالفة و عصيانا لعدم التمكن شرعا منه لاختصاص جواز مقدمته بصورة الإتيان به. و بالجملة يلزم أن يكون الإيجاب مختصا بصورة الإتيان لاختصاص جواز المقدمة بها و هو محال فإنه يكون من طلب الحاصل المحال فتدبر جيدا.[7]

می گوییم موصله را ایجاد نمی کنیم این یعنی من تمکن از ذی المقدمه ندارم لذا ذی المقدمه از من برداشته خواهد شد، تمکن اعم از شرعی و عقلی است، پس مخالفت، عصیان خواهد بود. یا اگر اتیان کردم و بعد از اتیان تازه می شود موصله و واجب، و این یعنی تحصیل حاصل. لذا حرام کردن مقدمه غیر موصله یا تفویت واجب است و یا تحصیل حاصل. لذا مولا نمی تواند منع کند از مقدمه غیر موصله. این اشکال دوم ایشان در رد وجه چهارمی است که برای تایید صاحب فصول ذکر شده است.

 


logo